دربارهی «ارزش اعتصاب»
کارل مارکس
برگردان: محسن حکیمی
اعتصابها و تشکلهای کارگری به سرعت و در گسترهای بی سابقه در حال رشدند. من هم اکنون گزارشهایی از اعتصاب کارگران کارخانهها را پیشِ رو دارم، کارگران همهی حرفهها در استاکپورت، آهنگران، ریسندگان، بافندگان و غیره در منچستر، قالی بافان کیدرمینستر، معدنچیان معادن ذغال سنگ رینگوود، نزدیک بریستول، بافندگان و پارچه بافانِ بلکبرن، پارچه بافان داروِن، کابینت سازان بوستون و حومه، بافندگان بارنزلی، ابریشم بافان اسپایتالفیلدز، توری بافان ناتینگهام، کارگران همهی حرفهها در منطقهی بیرمنگام، و دیگر مناطق مختلف.
هر نامهی پستی، گزارشهای جدیدی از اعتصاب با خود همراه دارد؛ اعتصاب به یک اپیدمی بدل شده است. هر اعتصاب بزرگی، مانند اعتصابهای استاکپورت و لیورپول و نظایر آنها، ضرورتا باعث سلسلهای از اعتصابهای کوچک میشود، اعتصاب شمار زیادی از کارگران که نمیتوانند در برابر کارفرمایانشان مقاومت کنند، مگر آن که به حمایت همکارانشان در سراسر کشور تکیه کنند. و این همکاران نیز برای یاری آنها به نوبهی خود از آنان میخواهند برای افزایش دستمزد مبارزه کنند. افزون بر این، در هر منطقهای، این مساله علاوه بر جنبهی منفعتیاش به امری حیثیتی بدل شده است، به طوری که کارگران مناطق نمیخواهند با تن دادن به شرایط تحمیلی کارفرما خود را از همکارانشان جدا کنند. و چنین است که اعتصاب در یک منطقه با اعتصاب در دیگر مناطق دوردست پاسخ میگیرد. در برخی موارد، درخواست افزایش دستمزد تنها برای تسویهی مطالبات معوقهی قدیم با کارفرمایان است. اعتصاب بزرگ استاکپورت از آن جمله است.
در ژانویه ی ١٨۴٨، کارخانهداران شهر استاکپورت ده درصد از دستمزد همهی کارگران حرفههای مختلف کارخانهها را کم کردند. این کسر دستمزد را کارگران به این شرط پذیرفتند که با بهبود اوضاع اقتصادی دوباره به دستمزدهایشان اضافه شود. از همین رو بود که، در اوایل مارس ١٨۵٣، کارگران قول کارفرمایان را به آنان یادآوری کردند؛ و چون خبری از این وفای به عهد نشد، بیش از سی هزار کارگر دست از کار کشیدند. در بیشتر کارخانهها، کارگران به صراحت بر حق خود در سهیم شدن در رونق اقتصادی کشور به ویژه در وضع خوب کارفرمایانشان تاکید کردند.
وجه مشخصهی اعتصابهای کنونی این است که از پایین و از میان کارگران سادهی مهاجری شروع شد که در بخشهای مختلف به حرفهی صنعتگری اشتغال دارند و پس از آن به کارگران کارخانهها در مراکز بزرگ صنعتی بریتانیای کبیر رسید؛ حال آن که در تمام دورههای پیشین، اعتصابها پیوسته از کارگران کارخانهها، از مکانیکها، ریسندهها و نظایر آنها سرچشمه میگرفت، سپس به میان لایههای پایین این نیروی پر جنب و جوش بزرگ سرایت میکرد، و تنها در پایان به صنعتگران میرسید. این پدیده ی جدید را تنها به مهاجرت میتوان نسبت داد.
گروهی از نوعدوستان و حتا سوسیالیستها وجود دارند که اعتصاب را برای منافع «خود کارگر» بسیار مضر میدانند، و هدف اصلیشان پیدا کردن روشی برای تضمین دستمزد میانگین دائم برای کارگران است. گذشته از این واقعیت که چرخههای صنعتی و مراحل گوناگون آنها وجود چنین دستمزد میانگینی را منتفی میسازد؛ من، درست بر خلاف این دیدگاه، بر این نظرم که افزایش و کاهش متناوب دستمزدها، و کشمکش های مداوم بین کارفرمایان و کارگران که از آن سرچشمه میگیرد، در سازمان کنونی صنعت، وسیلهای است ضروری برای حفظ روحیه ی طبقات کارگر، متحد کردن آنان در یک تشکل بزرگ برای مقابله با دست درازی طبقهی حاکم و جلوگیری از تبدیل کارگران به ابزارهای بی تفاوت، بی فکر و کمابیش خورده و خوابیدهی تولید. در جامعهای که بر تضاد آشتی ناپذیر طبقات بنا شده است، اگر میخواهیم در عمل و در حرف از بردگی جلوگیری کنیم، باید وجود جنگ را بپذیریم. برای آن که درک درستی از اعتصاب و تشکلهای کارگری داشته باشیم، نباید بگذاریم که اهمیت ظاهری نتایج اقتصادی آنها چشم ما را بر روی پیامدهای اخلاقی و سیاسیشان ببندد. بدون مراحل متناوب بزرگ رکود، رونق، هیجان زدگی بیش از حد، بحران و فقر و فلاکت، که صنعت بزرگ آنها را به صورت چرخههای بازگردنده در مینوردد، و همراه با آن بالا و پایین رفتن دستمزدها، و نیز نبرد پیوستهی کارفرمایان و کارگران که رابطهی تنگاتنگی با این تغییرات دستمزد و سود دارد. طبقات کارگر بریتانیای کبیر و تمام اروپا، تودهای اندوهگین، بی اراده، خسته و سست عنصر خواهد بود که رهاییاش همان قدر ناممکن است که رهایی بردگان یونان و روم باستان. نباید فراموش کرد که کمونهای قرون وسطا بر بستر اعتصابها و تشکلهای سرفها رشد کردند، و همین کمونها بودند که به نوبهی خود پیدایش بورژوازی حاکم کنونی را رقم زدند.
منبع: «نیویورک دیلی تریبیون»، اول ژوئیه ی ١٨۵٣ (مجموعهی آثار مارکس و انگلس، جلد دوازده، صفحات ٦٩- ١٦٨)
* * *
نقل از منبع زیر :
Marx and Engels on the Trade Unions, edited with an introduction and notes by
Kenneth Lapides, International Publishers/New York, 1987, p.42-43