کودکان و رنگ­ها

 

سوسن بهار 

 

اخیرا به جزوه­ای به نام «سوسیالیسم برای کودکان» برخوردم. مدتی بود که می­خواستم  درباره­ی محتویات این جزوه، نظرم را با شما در میان بگذارم.

ماجرای انتخابات ریاست جمهوری در بیست و دوم خرداد سال گذشته در ایران و شرکت دادن وسیع کودکان در کارزارهای تبلیغاتی، و اخیرا نیز منتشر شدن آگهی­های تبلیغاتی کودکان سبز، چه به لحاظ فروش پوشاک و چه از نظر تفکر سبز، مرا مُصر کرد که  حس تجربی­ام را به نگارش در آورم و با شما تقسیم کنم.

در طول سی و یک سال حاکمیت جمهوری اسلامی، ما شاهد استفاده­­ی تبلیغاتی - ایدئولوژیکی از کودکان بوده­ایم. گوشت دم توپ کرن کودکان در جنگ بین ایران و عراق، ایجاد بسیج دانش آموزی، اسلحه دست کودکان چهار و پنج ساله­ی محجبه دادن و عکس آن­ها را در سطح جهانی پخش کردن، قمه زدن کودکان در مراسم مذهبی و جلوی دوربین تلویزیون بردن آن­ها در این حالت و ده­ها نمونه­ی دیگر از این دست، فقط جزیی از استفاده­ی تبلیغاتی - ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی از کودکان است.

زشت­ترین شکل استفاده­ی تبلیغاتی - ایدئولوژیکی از کودکان در سال­های اخیر در سطح جهان را، به واقع، جمهوری اسلامی به نمایش گذارده است. البته در کشورهای پیش­رفته هم می­بینیم، که برای پیش­برد کارزارهای تبلیغاتی در انتخابات مختلف، چگونه از لطافت و معصومیت کودکان برای چهره­ی انسانی دادن به کاندیداهای انتخاباتی استفاده می­شود. عجیب آن که، کسانی دست در دست کودکان پای صندوق­های رای می­روند، که در زدن و کم کردن امکانات و مزایای اجتماعی خانواده­های کارگری و فرودست در همین کشورها سهم بزرگی داشته و دارند.

به جزوه­ی «سوسیالیسم برای کودکان»، که نوشته­ی فردی به نام «عمو کتاب­دار» است، بازگردیم. تلاش می­کنم در چهارچوب آن، نظرم در این باره را با شما در میان بگذارم.

این جزوه با پند و اندرز شروع می­شود، همان سنت و روش ادبیات قدیم. بعد هم به حلال و حرام کردن می­رسد. جزوه در همان قدم اول، هر نوع بازی را که جزیی از ذات کودکی است، مردود می­شمارد و صرف کودکان به آن را وقت بیهوده­ای می­داند، که هدر می­رود. در مقابل، کودکان را نصیحت می­کند، که وقت­شان را به کتاب خواندن بگذرانند و به دنبال کارهای غیر ضروری از جمله بازی کامپیوتری هم نروند. و بعد هم تفسیر مفصلی از بازارهای تبلیغاتی برای فروش سی. دی. می­آورد و می­گوید: «من از وقتی که فهمیده­ام عده­ای آگاهانه می­خواهند سرم را به کارهای جذاب، ولی الکی و بی ارزش گرم کنند، سال­هاست که بازی کامپیوتری نکرده­ام و برای بچه­هایم هم سی. دی. بازی نمی­خرم.» نویسنده سپس به شرح فضای کشور در زمان انقلاب 57 می­پردازد و می­گوید، که: برای اولین بار در آن بحث­ها با واژه­ی سوسیالیسم آشنا شد. وی با نشان دادن عکس­هایی از فقیر و غنی سعی می­کند، که سوسیالیسم را به کودکان بیاموزد و در استدلال­هایش در بهتر بودن سوسیالیسم و در برخورد به آن­ها که علیه سوسیالیسم حرف می­زنند، مدلی عموم خلقی از اقتصادیات سوسیالیستی را به بچه­ها  ارائه می­دهد، که در واقع همانا تقسیم کردن فقر و بی امکاناتی - در قالب  چشم پوشی از تجملات و داشتن نان و مسکن  و بهداشت و... مناسب و با کیفیت بالا برای همه­ است.

«عمو کتاب­دار»، تحولات شگرف اخیر تکنولوژیکی و... در جهان را ندیده می­گیرد و دنیایی یک­نواخت و بی رنگ را برای کودکانی که عاشق رنگین کمانند، به تصویر می­کشد. گویا او نمی­داند که جامعه­ی بشری در هزاره­ی سوم وجود خود آن چنان به یُمن پیش­رفت تکنولوژیکی، ثروت­مند و غنی و توانا شده است، که سوسیالیسم آینده­ی این جهان با سوسیالیسم آغاز هزاره­ی دوم آن زمین تا آسمان -به لحاظ امکانات و داده­های اقتصادی اجتماعی و... متفاوت است. «عمو کتاب­دار»، علی­رغم حُسن نیت­اش، مطلوبیت و جذابیت سوسیالیسم را با این تعاریف نادرست از بین می­برد. دنیای یک نواخت و کهنه­ای در این تعاریف ترسیم می­شود، که در آن از بازی و استفاده از دستاوردهای مدرن جامعه­ی بشری هیچ خبری نیست. و حتا در شرایطی که کتاب­های بسیاری در زمینه­های مختلف علمی، فرهنگی، داستانی و... اینترنتی شده­اند (از جمله همین جزوه­ی خود او)، کودکان را به کتاب رجوع می­دهد، بی آن که لیستی از این کتاب­ها را ارائه دهد؛ بی آن که از علم و جایگزینی آن با درک­های خارج از جهان واقعی و زیستی کودکان سخنی به میان آورد. آموزش مکتبی سوسیالیسم یا هر ایسم دیگری، چه با الوان رنگین کمانی و چه خاکستری و سرد، از آن نوع که عمو کتاب­دار توضیح می­دهد، عین آموزش مذهبی به کودکان است. چنینی آموزشی، امری خارجی نسبت به کودکان است و در نهایت - همان طور که تجربه­های جلوی چشم نشان داده است­- اجباری و مستبدانه می­شود.

عمو کتاب­دار در یک نکته، اما، حق دارد. داستان­های جن و پری و سرگرم کننده­ی زیادی برای کودکان تهیه می­شود، تا ذهن آن­ها را در جهتی دیگر شکل دهد. بی خود نیست، که در زمان چاپ کتاب­های «هاری پاتر» در ایران نوشتند: «هاری پاتر در ایران بیدا می­کند.» این کتاب­ها واقعا بیداد کردند و رکورد فروش را زدند. اما آیا می­توان کودکان را از خواندن این کتاب­ها و یا دیدن فیلم­هایش  بر حذر داشت؟ به نظر من، نه می­ توان و نه باید این کار را کرد! نمی­توان، به این دلیل که حتا اگر شما در خانه کودکان را از خواندن آن­ها منع کنید، در مدرسه و خیابان و در تماس با دوستان­ با حرص و ولع بیش­تری آن کتاب­ها را خواهند خواند و فیلم­هایش را خواهند دید؛ دور از چشم من و شما. و نمی­باید این کار را کرد، به این دلیل که اجازه­ی آشنا شدن با فرهنگ، زبان، و تکنولوژی و... جامعه­ای که در آن زندگی می­کنند را در این صورت از آن­ها به زور گرفته­ایم. و این عمل، در رشد طبیعی کودکان تاثیر متناقض خواهد داشت. پس چه باید کرد؟ چگونه می­توانیم به کودکان­مان اجازه بدهیم، اما آن­ها را در مقابل مهندسی افکار جامعه­ی بورژوایی واکسینه کنیم؟

با ارائه­ی آلترناتیوهای علمی؛ با کتاب­ها و نوشته­هایی که دانش انسانی کودکان، بسته به سن و سال­شان، را در زمینه­های مختلف اجتماعی بالا می­برد؛ با آزاد گذاردن آن­ها در انتخاب و سانسور نکردن و دور از دسترس نکردن چیزهایی که لازمه­ی آموختن تجربه و رشد آن­ها است؛ با صحبت کردن، گوش دادن، و اقناع کردن؛ و بالاخره و مهم­تر از همه، با الگو بودن و به دست آوردن آتوریته­ی معنوی بر روی کودکان، که اساسا با به رسمیت شناختن شخصیت مستقل آنان و آری گفتن به نیازهای ­شان به وجود می­آید و بس. 

عمو کتاب­دار، پس از آموزش نادرست سوسیالیسم، به آشتی دادن آن با مذهب هم می­رسد؛ آن جا که الگوی اخلاقی این مکتب را هم در تصویر علی شریعتی به کودکان معرفی می­کند.

متدولوژی این گونه برخوردها، اساسا، تفاوتی با استفاده­ی ابزاری از کودکان درخدمت یک ایدئولوژی ندارد. احساس عذاب وجدان، شرم­ساری، و نهایتا مخفی کاری را در کودکان به وجود می­آورد. به آن­ها می­آموزد، که برای  پاسخ گویی به نیازهای کودکانه­شان، باید این نیازها را مخفی کنند، باید بپذیرند خطا می­کنند، باید به توبه روی بیاورند، باید دستوارت پدر و مادر و معلم را بدون چون و چرا قبول کنند، باید بفهمند بزرگترها همیشه حق دارند و آن­ها همیشه اشتباه می­کنند.

جمعیت جوان­سال ایران، استفاده از نیروی لایزال کودکی و انرژی جوانی را در دستور کار تمامی مکاتب ایدئولوژیک قرار داده است. در ادبیات اصلاح­طلبان هم، چه در تصویرها و چه در نوشته­ها،  به وفور این استفاده­ی ابزاری از کودکان و نوجوانان را ­می­بینیم. به آگهی­های کودکان سبز، تفکر سبز و... نظری بیاندازید. آفتاب آمد دلیل آفتاب! در شرایطی که بسیاری از کودکان در آرزوی یک مداد رنگی­اند، مکاتب ایدئولوژیکی در رنگ پاشیدن بر ذهن کودکان به مسابقه می­پردازند. سبز حسینی، سرخ علوی، سرخ پسامدرن، آبی...و زرد...

در ادبیات جهانی، واژه­ی کودکی همیشه با صفا و صمیمت و بی رنگی مترداف است. به راستی مگر بهترین و مهم­ترین خصوصیات انسانی، به ویژه در مورد کودکان، رنگ هم دارند. کودکان به طور معمول به تخته­های بی رنگ و نشانی تشبیه می­شوند، که بعضی ها  با افتخار می­گویند: هر چیزی را که دوست داشته باشید می­توانید بر آن­ها حک کنید. البته واقعیتی دردناک در این گفته نهفته است. اما این واقعیت، تا حقیقت ذات انسانی و کُدهای ژنتیکی و بیولوژیکی طفل انسانی و دورنی­ترین لایه­ی آن - یعنی غریزه­ی آزادی­- فرسنگ­ها فاصله دارد. عده­ای، کودکان را حیوانات دست­آموز و مقلدی می­دانند که تمامی رفتار و کردارشان، تقلیدی کورکورانه از بزرگ­ترهاست؛ این که کودکان آینه­ی تمام نمای رفتار اجتماعی جامعه­ی پیرامون خود - و به ویژه والدین­- هستند، هم حرف درستی است و هم نیست. درست است، چرا که بی شک الگوهای رفتاری بزرگ­ترها بر ذهن و عمل کودکان تاثیر می­گذارد. درست نیست، به این دلیل که اگر قرار بود کودکان صرفا آینه­ی تمام نمای محیط پیرامون خود باشند، این همه جوان و نوجوان معترض و مبارز، با هوش عاطفی بالا و استعداد تحصیلی خوب، هرگز نمی­توانست در جامعه­ی بزرگ­سالار و کودک آزار ایران رشد کند؛ جایی که تمامی قوانین دولتی مربوط به کودکان در عرصه­های  قانون مدنی، کار، فقهی، حقوق شهروندی و... مستقیما بر علیه آن­ها نوشته شده و بر ضدشان عمل می­کند.

این جاست که آن گفته­ی شگرف مارکس، مبنی بر این که ذهن انسان می­تواند از نمود اشیاء فراتر رود و به ماهیت پدیده­ها برسد، مصداق عینی می­یابد. طبعا عامل­ها و تلاش­های مثبت و فرهنگ پیشرو انسانی در هر جامعه­ای در این به ماهیت رسیدن­ها تاثیر دارند. و باز هم بنا به مارکس، انسان می­تواند بر روند مناسبات پیرامون خویش، با پراتیک انسانی خود، تاثیر بگذارد و محیط اطراف­اش را دگرگون سازد. برای آزادی و رهایی کودکان از تمامی ناملایمات و نابسامانی­های موجود، باید گام عملی برداشت، باید کودکی­شان را حفظ کرد و یا کودکی ربوده شده­شان را به آن­ها بازگرداند.

 

هر گونه سرمایه­گذاری ایدئولوژیکی بر روی کودکان و بهره­کشی از کودکان ممنوع!

دست مذهب از ذات کودکی کوتاه!

ژوئن 2010

 

منبع: «داروگ»، www.darvag.com 

* پیش از این در روزنامه­ی «خیابان»، شماره­ی 75 درج شده بود.