ترانههای زندانبان و تیرباران شده
ژاك پرهور
برگردان: احمد شاملو
تیرباران شده
گلها، باغها، فوارهها، لبخندها
و شیرینى ِ زیست.
مردى آن جا به خاك افتاده غرقهى خون خویش.
خاطرهها، گلها، فوارهها، باغها
رویاهاى كودكانه.
مردى آن جا به خاك افتاده چنان كه بستهى خونالودى.
گلها، فوارهها، باغها، خاطرهها
و شیرینى ِ زیستن.
مردى آن جا به خاك افتاده همچون كودكى در خواب.
* * *
- كجا مىروى زندانبان زیبا
با این كلید آغشته به خون؟
- مىروم آن را كه دوست مىدارم آزاد كنم
اگر هنوز فرصتى به جاى مانده باشد.
آن را كه به بند كشیدهام
از سر مهر، ستمگرانه
در نهانىترین هوسم
در شنیعترین شكنجهام
در دروغهاى آینده
در بلاهت پیمانها.
مىخواهم رهاییش بخشم
مىخواهم آزاد باشد
و حتّا از یادم ببرد
و حتّا برود
و حتّا بازگردد و
دیگر بار دوستم بدارد
یا دیگرى را دوست بدارد
اگر دیگرى را خوش داشت.
و اگر تنها بمانم و
او رفته
با خود نگه خواهم داشت
همیشه
در گودى ِ كف دستانم
تا پایان عمر
لطف پستانهاى الگو گرفته از عشقش را.