چالش های اعتصابات کارگری جنوب

 

لیلا دانش

 

اعتصابات گسترده کارگران پروژه ای و پیمانی نفت همچنان در جریانست. امری بی سابقه در حکومت اسلامی. دوام اعتصابی با این عظمت از نظر تعداد شرکت کننده در آن، پراکندگی جغرافیایی و انواع قراردادهایی که هر کدام به نوعی کارگران را حتی آنجا که دارای تخصص و یا نوع کار مشابه هستند، شقه شقه کرده، شاهکاری است ستودنی. درود بر این کارگران!

اما طولانی شدن این اعتصاب، علاوه بر قابل رویت کردن قدرت کارگران، مسایل زیادی را هم مطرح می‌کند. پرداختن به این مسایل ضروری است، اگر پذیرفته باشیم که این اعتصاب گسترده، آینه تمام نمای جامعه ایران است در شرایطی که تعویض دولت هم با دهن کجی اعتراضات در شهرهای مختلف همراه شده است.

 

دولت تازهِ کهنه

روحانی در هفته های آخر عمر دولتش، خواست ها و مسایل کارگران پروژه ای را به دولت مربوط ندانسته و به کارفرماها حواله داده بود. و این تنها بیانگر قد و قواره شعور دولت تدبیر و امید نبود. در این مساله، یک واقعیت هست. و واقعیت دقیقا همانی است که کارگران اعتصابی بر آن انگشت گذاشته اند: قراردادهای موقت و سفید امضا که به هیچ چیز غیر از بردگی شباهت ندارند و مختص دولت روحانی هم نبوده و نخواهند بود. قراردادهایی که ابزار شقه شقه کردن طبقه کارگر ایران، افزایش بی سابقه شکاف های طبقاتی، و به معنای واقعی کلمه از هم پاشاندن شیرازه جامعه شده اند. این تصور خامی است که دولت جدید با ژست مبارزه با فساد و عدالت خواهی تغییری در این وجه مشخصه اقتصاد فعلی ایران بدهد. قراردادهای موقت از پایان جنگ ایران و عراق در بازار کار ایران رواج داشته و امروز محصولش را در صعود ایران به رتبه های برتری جهانی از لحاظ تولید میلیونرها می‌بینیم. رئیسی هم جز مهارتش در سامان دادن جنایت، هیچ برگ برنده ای در مقابله با این وضعیت نخواهد داشت. نمونه هفت تپه و بازی چند ساله بر سر اسدبیگی، که حمایت «عدالت خواهان» حکومتی را هم داشت، بسیار گویاست. دقیقا به همین دلیل است که طرح خواست لغو قراردادهای موقت و کارهای پیمانی از سوی نفتگران اهمیت بسزایی دارد. و تا این امر اتفاق نیفتاده باشد نیروی کار، مستقل از صنف و شاخه صنعت و یا میزان تخصص با همین مصائب و معضلات مواجه خواهد بود.

 

اعتصاب طولانی

طولانی شدن یک مبارزه، بازبینی نیازهای تدارکاتی، راهبردی، تاکتیکی و استراتژیکی را الزامی می‌کند. خنثی کردن توطئه و تفرقه که یکی ازمهمترین ابزارهای دولت و کارفرماهاست، تنها یکی از این مسایل است. کارگران هفت تپه هم در مبارزه چند ساله شان نمونه های مثبت و منفی زیادی از تقابلشان با دولت و کارفرما در این عرصه دارند. این دیگر آشکار است که جمهوری اسلامی در مقابله با مسایل جامعه چنان ناتوان و بی پاسخ است که نیروی سرکوبگرش را لباس شخصی می‌پوشاند و مزدوران حکومتی اش را به عنوان مدافعین «عدالت» و شورای اسلامی ساختن به درون مبارزات کارگری می‌فرستد ، تا درست زمانی که سران حکومت هم در عرصه بین المللی و هم در عرصه داخلی خود را به در و دیوار می‌کوبند تا نقطه اتکایی پیدا کنند؛ در کنار کارگران اعتصابی مشغول تشویق به برگشت به سرکار پیش از تحقق خواست های اعتصابیون و یا ابراز هم پیمانی با نظام و مهار زدن بر خشم و اعتراض کارگران اعتصابی شوند. به کار بردن چنین ترفندی تازه نیست. جمهوری اسلامی امکان برآورده کردن بسیاری از خواسته های کارگران را ندارد و به هر شکلی تلاش می‌کند تا کارگر را بی سر و صدا از میدان اعتصاب در ببرد، تا بعد هر کدام را تنهایی در یک قرارداد مفلسانه بی عاقبت، بار دیگر به مهر تایید گذاشتن به همان شرایطی وادارد که خود این کارگران برده دارانه اش نامیده اند. 

تفرقه افکنی چه مستقیما از جانب دولتی ها و «عدالت محوری»ها باشد و چه از جانب کسانی که هم شریک دزدند و هم رفیق قافله، باید مستمرا پاسخ بگیرد. اما برای حفظ قدرت اعتصاب و مبارزه کارگران مهم است بدانیم شاخص موفقیت این اعتصابات چیست؟ کارگران اعتصابی به درستی گفته اند که موافقت های جزیی با برخی خواست های کارگران در چند پروژه نیز موفقیت و محصول همین تلاش دسته جمعی است. با این حال، باز هم سوال معتبری است که آیا شاخص این پیروزی گسترش اعتصاب و پوشاندن بخش های دیگر صنعت نفت است؟ یا پوشاندن همه شاخه ها و صنف هایی که با کار قراردادی و دستمزدهای ناچیز و پرداخت نشده طرف هستند؟ یا تلاش برای همراه شدن با اعتراضات عمومی جاری در جامعه؟

گسترش مبارزه به عرصه هایی دیگر در جامعه، که درعین حال به زندگی همه کارگران مربوط می‌شوند ، یکی از مهمترین ابزارهای تعمیق مبارزه و در عین حال منزوی کردن تفرقه افکنانی است که سر هر پیچی راه برای گرگ ها باز می‌کنند. کارگرانی که اعتصابی با این عظمت را پیش می‌برند، حتما به مسایل زیادی باید فکر کنند. و یک مساله به طور قطع اینست که برای پیروزی در یک مبارزه یا باید مطالبات آن مبارزه تماما و در زمانی مشخص تامین شوند و یا حرکت اعتراضی باید برای تداوم و ارتقای خود به حرکت های دیگر در جامعه وصل شود. راه دیگری موجود نیست. تفرقه اندازی عناصر ضد کارگر را تنها با مقابله مستقیم با خود آن ها نیست که می‌شود خنثی کرد. یک راهش تلاش برای گسترش همبستگی و حمایت مردمی است. حمایت از اعتراضات مردمی که الزاما جزو پروژه و صنف و محل کار ما نیستند، اما یا همسایه اند، یا کس و کار رفیق کارگرند یا در طول سال ها هر روز شیر و ماست و سرشیر گاومیش هایشان را خریده ایم! و راه دیگرش تلاش برای بیان رئوس برنامه ای است که عدالت برای طبقه کارگر و 99 درصدی های جامعه را تعریف می‌کند. چنین برنامه ای قطعا فقط در استفاده از لغت «عدالت» با وابستگان دولتی که قصد تخریب مبارزات کارگران را دارند، شبیه است. کارگران اعتصابی علاوه بر افزایش دستمزد و پرداخت دستمزد به تعویق افتاده، مساله مرخصی ها، مساله شرایط ناامن محیط کار و... به واکسیناسیون رایگان در مقابل کرونا برای خود و خانواده هایشان هم نیاز دارند. تحت کنترل در آوردن اینترنت مطابق مصوبه جدید مجلس به معنای مسدود کردن امکان ارتباطی موجود است بین کارگران در این جغرافیای گسترده. علاوه بر این، در جهانی که اینترنت - مستقل از این که سهمت از ثروت و امکانات جامعه چقدر باشد- وسیله ای حیاتی است برای ارتباطات انسانی، دسترسی به اینترنت و دنیای مجازی دیگر جزو حقوق بشر است و دولت حق تعدی به آن را ندارد. پس این هم خواست و مطالبه کارگران است.

همپای اعتصاب نفتگران، اعتراضات گسترده ای به کمبود آب در جریان بوده است. و کمبود آب تنها تشنگی در چله تابستان و گرمای خرمارسان نیست. بلکه چکیده مجموعه ای از سیاست های مخرب و ضد انسانی است که نظام جمهوری اسلامی مسبب اصلی آن بوده و دامن مردم ساکن منطقه را می‌گیرد. مردمی که بسیاری شان یا خود نیروی ذخیره پروژه های نفتی بوده اند و یک خط در میان بیکار، و یا بستگان همین کارگرانند. کمبود آب علاوه بر تشنگی روزمره مردم این منطقه، باعث از بین رفتن زراعت شان، دام هایشان، خانه و سرپناهشان شده است. کمبود آب به هر دلیلی که وقوع یافته باشد، امروز محرکی است برای سیاست کوچ اجباری ای که دولت مدت هاست می‌خواهد به اشکال مختلف بر مردم بومی تحمیل کند. و بومی ها، یعنی عرب ها (نه عرب زبان ها). یعنی همان ها که تا اسمشان می‌آید عده ای به جای درک و فهم عمق مصیبت ها و معضلات و تبعیضات تحمیل شده بر آنها یاد «مرزهای پُر گُهر» و جدایی طلبان مسلح می افتند. با این که حمایت هایی در نقاط مختلف کشور از اعتراض این مردم به بی آبی صورت گرفت، اما بانگ «آزادی بازداشت شدگان»، مجازات مسئولین امنیتی و اداری مناطقی که در آنها انسان ها به دلیل اعتراض به کمبود آب کشته و زندانی می شوند و محکومیت پاپوش دوزی های امنیتی جدایی طلبی و... با صدای خیلی بلندی شنیده نشد. دو مرکز اعتصابی بزرگ در همین لحظه حاضر، یعنی هفت تپه و اعتصاب کارگران قراردادی نفت و گاز... در همین منطقه ای واقع شده که در نبود آب له له می‌زنند. ارتقای این مبارزات کارگری و از این طریق کمک به اعتلای مبارزات اجتماعی در جامعه ایجاب می‌کند که در مقابل سفسطه و سینه زنی «عدالت محوران» بسیجی و حکومتی، کارگران اعتصابی نفت و هفت تپه مساله آب و برق، مسکن و آموزش، رفاه و آزادی های اجتماعی، حق شهروندی، حق زن و مرد و کودک و پیر و جوان و وابسته هر مذهب و ملت و جنسیتی را به عنوان اجزا برنامه عدالت کارگری شان در مقابل جامعه بگذارند. یا این اعتصاب (و حتی اعتصاب هفت تپه) به خواست های کنکرت شان دست می‌یابند و این پیروزی مبارک شان باد؛ و یا موفق می‌شوند پلاتفرمی را در مقابل جامعه قرار دهند که در صورت یک تحول اجتماعی و جابجایی قدرت بازگو کننده برنامه کارگران برای تغییرات اساسی در جامعه خواهد بود و معیار سنجش هر جریانی که به هر شکلی در راس قدرت قرار بگیرد.

وقتش است که در مقابل سینه زنان «عدالت خواه» و نگران «سو استفاده بیگانگان»، از مطالبات صد سال شناخته شده عدالت کارگری سخن بگوییم. و بگذار نشان تاریخی و گویای سرزمین آب و نفت و خون، یعنی «یّزله» موسیقی متن این نبرد باشد، همان طور که هفت تپه ای ها گفته اند! این کار ضرورت دارد، چرا که مار زخم خورده حکومت اسلام برای نجات خود به هر توطئه ای متوسل می شود. همین حالا نشانه هایی از تلاش رذیلانه حکومتی ها برای ایجاد تشنج میان کردها و ترک ها در نقده دیده می‌شود.

 

مساله تشکل

مثل اکثریت قریب به اتفاق مبارزات کارگری، مساله تشکل در اعتصاب جاری هم یک مساله مهم و مورد بحث بوده است. نفس برپایی اعتصابی با این عظمت و گستردگی بهترین گواهست بر این که به مساله سازماندهی در ابعادی پیچیده فکر شده، و برای این امر به کارگران دست اندر کار این اعتصاب باید صدها بار درود فرستاد.

طبقه کارگر در مبارزاتش در مقیاس جهانی اشکال و نمونه های متنوعی از سازمانیابی و نوع تشکل را به وجود آورده و آزموده است. و آنچه که سر آخر معیار پیروزی یا شکست بوده، نه صرفا خود تشکل، بلکه کُل مبارزه با اهدافش بوده که نوعی از سازمان را هم ضروری می‌کرده است. تشکل در ارتباط با هدفش و همچنین راه رسیدن به هدفش مهم است. سئوال اینست که آیا مبارزه نفتگران جنوب در تابستان 1400 با دایر کردن نوع خاصی از تشکل به موفقیت دست می‌یابد، یا با تحمیل بیست روز کار و ده روز مرخصی؟ و یا با لغو کامل قراردادهای موقت سفید امضا؟ اگر محصول چنین مبارزه ای یک فاکتور مهم در تغییر توازن قوا در کُل مبارزه سیاسی علیه دولت است، آن وقت باید پذیرفت که شاخص پیروزی کارگران اعتصابی مجموعه ای است از همه آنچه که قدرت کارگران را برجسته تر می‌کند، صفوفشان را متحدتر می‌کند، مطالباتی را به دولت تحمیل می‌کند و یا پرچم آن را در جایی بر فراز جامعه می‌کوبد که هیچ نیرویی توان چشم بستن بر ان نداشته باشد. آنچه مهم است اینست که توده کارگر باید در مبارزه نگهداشته شود، آگاه شود، دخیل شود و در عین حال همه ابزارهای تصمیم گیری و انتخاب نماینده و... قابل کنترل و بازپس گیری باشند. هیچ کس نمی‌تواند نماینده یا رهبر مادام العمر باشد و هیچ کس نمی‌تواند چیزی را نمایندگی کند که مورد نظر کارگران اعتصابی نبوده است. تشکل مهم است. بسیار مهم است. ادامه اعتراضات جاری بدون نوعی سازمان ممکن نیست، پس آیا بحث تنها بر سر علنی شدن این سازمان است؟ و این چه کمکی به گسترش و اعتلای این مبارزه می‌کند؟ در شرایط فعلی ایران حقیقتا دخیل کردن خانواده های کارگری به اشکال مختلف و در اجتماعاتی که برگزار می‌شوند؛ ایجاد کمیته های محلات در تمام مناطقی که محل زیست همین کارگران هستند و شرکت موثر در مبارزات جاری می‌تواند تاثیر سیاسی اش پایدارتراز این باشد که هر روز شعار شورا از همه جا بلند شود، ولی نه مطالبات کارگران متحقق شود و نه به طریق اولی توازن قوا در جامعه تغییر محسوسی کند. می‌توان ده ها سازمان و حزب درست کرد که به دمکراسی شورایی قسم می‌خورند و هیچ تاثیری هم در تغییر توازن قوا به نفع اکثریت جامعه ندارند! کارگرانی که با رویکرد اجتماعی و با معیار گسترش همبستگی و قدرت مبارزه حرکت کنند، در وقت خود با چشم بهم زدنی می‌توانند صدها تشکل بسازند. رویکرد بوروکراتیک متمایل به داشتن دفتر و دستک سازمانی و یا رویکرد ایدئولوژیک برای شکل دادن تشکلی که در سنت سازمانی/ حزبی خاصی می‌گنجد کمکی به قدرتمند کردن مبارزات کارگران در مقابله با وضعیت حاضر نمی‌کند.

روشن است که کارگران باید حق تشکل داشته باشند و این حق را هم معمولا در دل همین نوع مبارزات به دولت ها تحمیل کرده اند. هیچ تغییر بزرگ اجتماعی بدون سازمان ممکن نیست. در بحث بر سر اعتصابی با این عظمت و در جغرافیایی چنین گسترده و آن هم بر متن قراردادهایی که موجب بیشترین فاصله و انشقاق در میان کارگران شده اند؛ ایجاد تشکل نه هدف این مبارزه که یکی از محصولات آن در پروسه بالندگی اش خواهد بود.

اعتصاب کارگران پروژه ای گاز و نفت تا همین جا به برگ زرینی در تاریخ مبارزات مردم ایران علیه حکومت اسلامی و در یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ ایران تبدیل شده است. و وقتی حکومت صفوف شما را قطعه قطعه کرده و سرکوب و بی حقوقی را به اعلا درجه رسانده باشد، دیگر باید بداند که از در و دیوار، و از زیر هر سنگ و درختی برایش دشمن می‌بارد و می‌روید. این دشمن خصوصا اگر به این نتیجه رسیده باشد که هیچ جیز برای از دست دادن ندارد، در شکل دادن به مبارزه اش و در به کار گرفتن ابزارها و سلاح های مختلف مبارزاتی اش هیچ فرصتی را هدر نمی‌دهد. فراموش هم نمی‌کند که هر مبارزه ای، سلاحی دارد. و هر سلاحی هم وقت و مکان خود را می‌خواهد!

 

هشتم آگوست 2021/ هفدهم مرداد 1400