کارگران مهاجر شیخ نشین­ها و شرایط اسفناک زندگی و کار آن­ها

 

سیامک ستوده

 

داستان کارگران مهاجر در شیخ نشین­های خلیج فارس و از جمله قطر داستان اعجاب­انگیز و دردناکی است. این که می­گویند هر جا که بیشتر ثروت باشد، فقر هم بیشتر خواهد بود، بیش از همه در این شیخ نشین­ها مصداق دارد. در این شیخ نشین­ها، ذخایر عظیم زیرزمینی چنان ثروت بی حسابی را در اختیار امیران و خاندان­های سلطنتی حاکم بر آن­ها گذارده که صرف تنها ذره­ی ناچیزی از آن برای بهبود زندگی میلیون­های کارگر مهاجری که برای این شیوخ و امیران و خانواده­ها و منسوبین آن­ها ثروت آفرینی می­کنند، می­تواند نتایج بزرگی را در زندگی آن­ها به بار آورد. با این حال، شرایط کار و زندگی در بیغوله­های پشت این برج­ها و هتل­های لوکس و عظیمی که در جای جای این شیخ نشین­ها به دست همین کارگران برپا شده­اند، چنان دردناک و غیرانسانی است که صدای اعتراض حتی بخش­هایی از خود بورژازی را نیز که نگران برملا شدن بیشتر نقش خائنانه­ی خود وی در این فجایع می­باشد، در آورده است.

طبق گزارش اخیر سازمان عفو بین­الملل در مورد شرایط وحشتناک یک میلیون کارگر مهاجری که در سال 2014 برای کار و آماده سازی  برای برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال به قطر آورده شده­اند، چهارصد و چهل و یک تن آن­ها در طول یک سال جان خود را از دست داده­اند. صد ساعت کار در هفته که کارگران برای سودآوری بیشتر و پُر کردن جیب سرمایه­داران مجبور به انجام آن می­شده­اند، باعث شده است که گزارش مزبور از جانب عفو بین­الملل عنوان با مسمای "ساعت­های خوابم تنها ساعات استراحت من­اند"، را به خود بگیرد. ساعات کاری که چیزی کمتر از درنده خویی سرمایه­داری در اروپا، در دوران اولیه­اش در دویست سال گذشته، را به یاد نمی­آورد.

به علاوه، اشاره به وضعیت وخیم زنان کارگر، شکنجه و آزار و اذیت فیزیکی و روحی کارگران در این گزارش، و مهم­تر از همه به کارگیری نظام کفاله یا اسپانسرها که در آن کارگران بدون اجازه نامه­ی کتبی از کارفرمایان خود حق تغییر یا ترک محل کار خود، و منجمله بازگشت به کشور و خانواده­ی خویش، را نداشته و از این رو وادار به اطاعت برده­وار از کارفرمایان خود می­شده­اند، چیزی جز به کارگیری شیوه­های بردگی عریان توسط سرمایه­داری در قطر و شیخ نشین­های خلیج فارس نمی­باشد.

این حقایق به روشنی نشان می­دهند که افراد کوته بینی که تنها چشم به رفاه و آسایش نسبی کارگران در کشورهای پیشرفته­ی سرمایه­داری، امثال اروپا و آمریکا، دوخته­اند و با کودنی آن را دلیل کارایی نظام پوسیده و هرزه­ی سرمایه­داری می­دانند، نه تنها از آن چه در بخش­های دیگر جهان سرمایه­داری می­گذرد بی اطلاع بوده و یا خود را عامدانه به بی خبری می­زنند، بلکه هم­چنین از درک این حقیقت که سرمایه­داری یک نظام جهانی بوده و مانند هر نظام جهانی دیگر، مسئولیت آن چه در بخش­های دیگر جهان می­گذرد را نیز به عهده دارد، عاجزند. به علاوه، آن­ها نمی­فهمند که رفاه و آسایش نسبی کارگران در هر بخش، اگر هم حقیقت داشته باشد، نه هدیه­ی اعطایی از جانب سرمایه­داران، بلکه وضعیت تحمیل شده به آنان در اثر مبارزه­ی کارگران است.

در قطر و سایر امارات عربی نیز، فقر و اجحافات و استثمار شدیدی که بر کارگران مهاجر اعمال می­شود، نه نتیجه­ی بی رحمی بیشتر سرمایه­داران قطری نسبت به سرمایه­داران در دیگر نقاط جهان، بلکه ناشی از پراکندگی و ضعف طبقه­ی کارگر در مبارزه با سرمایه­داری و احقاق حقوق خویش است. نظام سرمایه­داری بر اساس گردش سرمایه و تولید سود قرار دارد. از این رو، استثمارگری سرمایه­دار حد و حدودی ندارد. این از آن روست که سرمایه، ضرورت انباشت و سودآوری خود را، به عنوان یک اصل اساسی، بی رحمانه و بی توجه به شخصیت اخلاقی سرمایه­دار، به وی تحمیل می­کند.

کارگران مهاجر در قطر و سایر شیخ نشین­ها، برای بیرون آمدن از چنین وضعیت برده­وارانه و نابسامانی، می­بایست دست به عمل سازمان یافته­ی طبقاتی بر علیه دشمنان خود بزنند. در جامعه­ی طبقاتی تنها مبارزه و اتحاد طبقاتی محرومان است که پیروزی و موفقیت آنان در احقاق حقوق حقه­شان را تضمین می­کند.