از تجارب جنبش کارگری دیگر کشورها بیاموزیم!

مراکز کارگری حلقه­ی مهمی در سازمانیابی کارگران

 

نسرین ابراهیمی

 

در ایالات متحده، امروزه میلیون­ها کارگر وجود دارند که بسیاری از آن­ها مهاجر و رنگین پوست­اند  و در بازار کار شهرهای بزرگ و کوچک در حال کار کردن هستند. آن­ها تکیه گاه اصلی اقتصاد در  بخش­های خدمات، تولید و کشاورزی­­اند؛ و اغلب در پایین­ترین رده­های کار، بدون داشتن چشم­اندازی برای بهبود کیفیت و وضعیت موجودشان، بار اصلی اقتصاد را به دوش می­کشند. متاسفانه این واقعیتی است که مولفه­های قوم، نژاد، و وضعیت مهاجرت، تاثیر عظیمی بر نوع شغل آن­ها بر جای می­گذارند و از امکان دریافت غرامت و یا گرفتن خسارت برخوردار نیستند، هنگامی که با بدرفتاری کارفرماها مواجه می­شوند.

داستان کارگران مهاجر در آمریکا و استثمار آن­ها و تبعیضی که علیه آن­ها روا می­شود، مسلما امر جدیدی نیست؛ موج اولیه­ی مهاجران که با تبعیض­های جدی روبرو بودند، در کثیف­ترین و خطرناک­ترین کارها اشتغال داشتند. آن­ها با امید و در آرزوی ساختن زندگی و دنیای بهتر برای خود و خانواده­شان تلاش می­کردند و برای احقاق حقوق واقعی کارگران و ایجاد اتحادیه مبارزه می­کردند. در گذشته تعداد زیادی از کارگران ایالات متحده از جمله کارگران مهاجر و آمریکایی­های آفریقایی تبار با مبارزات خود توانستند از طریق اتحادیه­ها بهم بپیوندند و مبارزه­ی عمومی­شان برای شان و منزلت انسانی، دستمزد بهتر، و شرایط کاری بهتر را به پیش ببرند.

اما امروزه با توجه به قوانین و مقررات نامساعد کار و مقاومت­ها و یورش­های کارفرماها، پیش­برد این امر با دشواری روبرو شده است. نهادها و تشکل­های متعدد و متفاوتی هم­چون اتحادیه­ها، ارگان­های همکاری متقابل، تشکل­های دوستانه، احزاب سیاسی، مراکز کمک و اطلاع رسانی و کلیساهای شهری به مهاجران و کارگران آفریقایی تبار، راه­ها و شیوه­های بهم پیوستن در مسیر دست­یابی به حقوق اقتصادی و سیاسی و انسانی خود را در درون جامعه­ی آمریکا ارائه و نشان می­دادند. اما امروزه بسیاری از این نهادها و موسسات، با وجود موارد استثنایی مهم و الهام­بخش نسبت به این قاعده، برای اکثریت بزرگی از کارگران فقیر دیگر قابل دسترس نیستند. با این وجود، اشکال نوینی از موسسات کارگری جای خالی آن­ها را پُر کرده­اند که شامل نوع جدیدی از اتحادیه­ها، تشکل­های مبتنی بر جماعت (کومیونتی)، و گروه­های جنبش اجتماعی هستند. از جمله نمونه­های نوید دهنده و امیدبخش، مراکز کارگری­اند که امروزه به پدیده­ای در حال رشد در جنبش کارگری آمریکا تبدیل شده است. مراکز کارگری مهاجران، زیر مجموعه­ای از بدنه­ی بزرگ­تر مراکز کارگری یعنی پروژه­های معاصر سازمانیابی کارگری مبتنی بر جماعت (کومیونتی)­اند که در سال­های اخیر در اجتماع آمریکا ریشه دوانده است.

 

خصوصیات متمایز مراکز کارگری مهاجران

مراکز کارگری موسساتی واسطه/میانجی مبتنی بر جماعت/کومیونتی هستند که از کارگران با دستمزد پایین حمایت می­کنند. خصلت بندی آن­ها مشکل است، برخی از خصوصیات آن شبیه نهادهایی است که به آن­ها اشاره شد؛ سایر مشخصات آن­ها مانند تعاون، همکاری و تشریک مساعی و کلاس­های آموزش مردمی/عمومی نشان از سنت­های مدنی کشورهایی دارد که بسیاری از مهاجران اخیرا از آن جا کوچیده­اند. مراکز کارگری برای پیش­برد امور خود، ترکیبی از فعالیت­ها و روش­های مختلف را دنبال می­کند. این مراکز بسیار متنوع­اند، از جمله: تشکل­های آمریکایی­های آفریقایی تبار، آن­هایی که با مهاجران و هم­چنین غیر مهاجران کار می­کنند، آن­هایی که خود را اتحادیه می­نامند و حتی آن­هایی که خود را مراکز کارگری نمی­دانند.

امروزه بیش از دویست مرکز کارگری وجود دارد. بر طبق آمار سال 2005 از صد و سی و هفت مرکز کارگری شناخته شده، صد و بیست و دو عدد آن متعلق به مراکز کارگری مهاجران بودند که به عنوان اهرم­های مرکزی، هم­چون زیرساخت­های تشکل جماعت مهاجران به شمار می­رفتند. این مراکز با انجام وظایفی مرکب از خدمات، دفاع و سازماندهی، نقشی منحصر به فرد و بی نظیر در پیوند با مهاجران برای دست­یابی به حقوق مربوط به کار ایفا می­کنند. این مراکز در خط اول جبهه قرار دارند، یعنی اولین تشکل­هایی هستند که کارگران مهاجر می­توانند آن را پیدا کنند. آن­ها اطلاعاتی با ارزش ارائه می­دهند و به کارگران نیز آموزش و تعلیم  می­دهند. به علاوه طیف گوناگونی از خدمات روزانه از کمک یک به یک به افرادی که از در وارد می­شوند و با مشکلات کاری مواجهه هستند تا برپایی کمپین­ها و اقدامات جمعی در رابطه با کارفرما، این یا آن صنعت مشخص و یا علیه سیاست­ها و اقدامات دولتی به منظور تغییرشان.

هر چند که مراکز کارگری، دستور کارهای گوناگونی را پیگیری و تعقیب می­کنند که جنبه­های گوناگون زندگی مهاجرین در آمریکا را پوشش می­دهد؛ اما از آن جایی که تمرکز بسیاری از کارگران مهاجر حول مشکلاتی است که با آن مواجه می­شوند و تجربه می­کنند و در پیوند با شرایط کار قرار دارد، فعالیت اصلی این مراکز نیز بر مسایل و مشکلات مربوط به کار متمرکز است. این مراکز کمک می­کنند تا کارگران با دستمزد پایین بتوانند مطالبه­ی جمعی خود را فریاد زنند، اقدامات جمعی انجام دهند، و طیف وسیعی از فرصت­ها و امکانات را به وجود آورند.

دیدگاه­ها و درک مراکز کارگری از فعالیت­هایشان و نیز چگونگی پیش­برد کارها متفاوت­اند. مدل و یا ساختار تشکیلاتی و استراتژی خاصی که بر اغلب مراکز  کارگری مسلط باشد، وجود ندارد. جدا از این که چه روشی را در پیش گیرند، فعالیت آن­ها کمک به کارگران در گرفتن دستمزدهای پرداخت نشده، کار با نمایندگی­ها و نهادهای دولتی برای تحت فشار قرار دادن آن­ها در بهبود وضعیت کارگران، پایه­گذاری و سازماندهی کمپین­ها علیه کارفرماهای مشخص و گاهی اوقات در صنایع مشخص، و فعالیت در جهت رشد و توسعه­ی رهبری و فعالیت­های عمومی و آموزشی را در بر می­گیرد. بیشتر مراکز کارگری نقش مهمی در دفاع از حقوق مهاجران در خود جماعت/کومیونتی دارند.

یکی از جالب­ترین خصوصیت مراکز کارگری، استقلال آن­ها از هم­دیگر و از دیگر نهادها و شبکه­های سراسری است. مراکز کارگری دارای منشا متفاوتی هستند، آن­ها هم­چون شاخه یا شعبه­ای از نهادهای سراسری، یا شاخه­های محلی اتحادیه­ها یا وابسته به شبکه­ی سازماندهی جماعت/کومیونتی به خصوص شروع به کار نمی­کنند. تنها پنجاه و یک عدد از صد و سی و هفت مرکز کارگری شناخته شده به یکی یا بیش از یکی از سه شبکه­ی سراسری مراکز کارگری مربوط می­شوند. این سه شبکه­ی سراسری شامل: شبکه­ی سراسری کارگران روز مزد، ان لنس، عدالت کارگری بین ادیان می­باشد. مراکز کارگری در حالی که از نظر برنامه و تاکید خود بر نوع فعالیت­هایشان گوناگون­اند، اما از یک­سری خصوصیات مشترک برخوردارند:

1- همه­ی مراکز کارگری تشکیلاتی ترکیبی هستند که عناصری از انواع کارکردهای گوناگون نهادهایی مانند: تشکل­های دوستانه و متحدانه، مراکز ارائه دهنده­ی خدمات اجتماعی، گروه­های سازماندهی جماعات (کومیونتی)، اتحادیه­ها و تشکل­های جنبش اجتماعی را دارا هستند.

2- ارائه­ی خدمات:  خدمات مراکز کارگری از کمک­های  قانونی گرفته تا کلاس­های انگلیسی، نقد کردن چک، تا برپایی مداوم کارگاه­های مربوط به کار را شامل می­شود. آن­ها  نقش میانجی گرانه­ی مهمی دیگری بازی می­کنند در معرفی اعضایشان در دست­یابی به خدماتی نظیر کلنیک­های سلامتی که نهادهای دیگر در اختیار می­گذارند. برخی از آن­ها به سان مراکزی عمل می­کنند که اطلاعات لازم را در پیوند با قوانین استخدامی جمع آوری می­کنند؛ مانند تهیه­ی دفترچه­ها و برگه­هایی که بر روی آن­ها نوشته شده "با حق خود آشنا شوید."

3- فعالیت دفاعی: مراکز کارگری، بررسی و تحقیقات را هدایت می­کنند و شرایط و وضعیت کاری موجود در صنایع را افشا کرده، برای حقوق جدید پناهندگی و حقوق کار و تغییر در قوانین موجود واسطه­گری کرده و با نهادهای دولتی برای بهبود نظارت و پیش­برد روند شکایت، و یا شکایت علیه کارفرما همکاری می­کنند.

4- سازماندهی: مراکز کارگری به طور مداوم تشکل به وجود می­آورند و در ارتقای رهبری کارگران- با این هدف که  کارگران با ابتکار خود برای تغییرات سیاسی و اقتصادی دست به اقدام بزنند- متعهد و درگیر هستند. در مراکز متفاوت، سازماندهی ممکن است اشکال مختلفی به خود گیرد؛ اما همه­ی آن­ها در یک چیز مشترک­اند و آن تعهد به ارائه و یا یافتن راه و چاره­ای که از طریق آن کارگران بتوانند مستقلانه اقدام کنند و دست به عمل بزنند. این اهداف از یک­سو با فشار آوردن بر بازار کار از طریق اقدامات/حرکات مستقیم اقتصادی و از سوی دیگر فعالیت در جهت اصلاح سیاست­های عمومی به پیش می­رود.

5- پایه­های مراکز کارگری در محله است تا بر اساس محل کار: اکثر مراکز کارگری فعالیت­هایشان را از زاویه­ی محل جغرافیایی متمرکز می­کنند، به ویژه در نقاط مرکزی شهرهای بزرگ، یا در منطقه­ی شهری خاص، یا محلات تمرکز دارند. اغلب کارگرانی که به آن­ها مراجعه می­کنند به دلیل داشتن شغل یا حرفه یا صنعت ویژه­ای نیست، بلکه به دلیل آن است که در محلی که  مرکز کارگری مستقر است، کار یا زندگی می­کنند. مراکز کارگری  در بازار کار محلی، صنایع و یا کارفرمایان به خصوصی را غالبا آماج و هدف خود قرا می­دهند. کار آن­ها سازماندهی حول نمایندگی اکثریت در محل کاری مشخص و منفرد و یا بستن قرارداد برای گروه­های منحصر به فرد کارگران نیست. برخی از مراکز کارگران روزمزد، ارتباط کارگران را با کارفرمایان برقرار کرده و بر سر دستمزد و شرایط کار با آن­ها مذاکره می­کنند.

6- هویت قومی و قومی- نژادی: گاهی اوقات هویت اولیه­ای که کارگران از طریق آن با مراکز کارگری ارتباط می­گیرند، قومیت است تا شغل یا حرفه. در مواردی قومیت پا به پای شغل و استخدام حرکت می­کند. در برخی از مراکز کارگری، مسایل و مشکلات اقتصادی- اجتماعی از منظر تجزیه و تحلیل تبعیض بر پایه­ی نژاد یا قومیت در معرض دید قرار می­گیرد. به علاوه، کار و فعالیت تعداد روزافزونی از مراکز کارگری به نحوی است که در آن جا  نژاد، جنسیت، و کار با دستمزد پایین بهم می­رسند.

7- ارتقای رهبری و دموکراسی درونی: اغلب مراکز کارگری تاکید فزاینده­ای بر رشد رهبری و تصمیم­گیری دموکراتیک دارند. دغدغه و تمرکز بیشتر آنان بر پیش­برد فرآیند امور در جهت درگیر کردن مداوم کارگران، رشد و تکامل مهارت­های رهبری کارگری است، به نحوی که خود کارگران بتوانند به طور هدف­مندی در هدایت تشکیلات شرکت کنند.

8- آموزش عمومی: آموزش در مراکز کارگری عمدتا با فلسفه و متدی شناخته می­شود که "آموزش رهایی بخش" نامیده می­شود که پائولو فریرر فیلسوف، پداگوگ، آن را از آموزش مردمی - که از جنبش آزادی­خواهانه­ی آمریکای لاتین و جنبش حقوق مدنی نشات گرفته- جمع­بند و عمومی کرد.  مراکز کارگری آموزش را بخشی از سازماندهی می­دانند. کارگاه­های مربوط به کار و دوره­های آموزشی، ساختارهایی هستند که بر رشد و برخورداری از مهارت­های تفکر انتقادی و به کارگیری آن در بارآوری و هدف­مند کردن آن­ها تاکید دارند.

9- جهانی اندیشیدن: این مراکز حس عمیق همبستگی با کارگران در دیگر کشورها را نشان می­دهند.  در برنامه ریزی­هایشان به طور مداوم بر تاثیرات جهانی شدن و سیاست­های تجاری بر روی کارگران متمرکز هستند و در کمپین­هایی که سازمان­ها را برای اقدام فراملی دور هم جمع می­کند، شرکت می-کنند. بسیاری از پایه گذاران و رهبران مراکز کارگری از تجارب فراوانی از کشور مادر خود در سازماندهی/سازمانیابی برخوردارند و یا از جنبش­های مردمی آن جا الهام گرفته و به طور فعالی آن سنت­ها را در مراکز کارگری به کار گرفته­اند. حتی بسیاری از مراکز، روابط خود را با مبارزات و نهادهای مردمی کشورهای مبدا حفظ کرده­اند، استراتژی مشابهی را به کار برده، با هم همکاری داشته،  کارهای یک­دیگر را چاپ کرده و تا آن جایی که توان دارند از هم­دیگر حمایت می­کنند.

10- دستور کار گسترده: در حالی که مراکز کارگری بر مشکلات مربوط به کار تمرکز و تاکید دارند، در عین حال افق و جهت­گیری گسترده­ای دارند و عموما به مسایل گوناگونی می­پردازند که آمریکایی­های آفریقایی تبار و مهاجران تازه وارد به آمریکا با آن مواجه­اند از جمله آموزش، مسکن، دسترسی به مراقبت­های مربوط به سلامتی و مسایل مربوط به عدالت کیفری. علاوه بر این­ها، دفاع از حق دسترسی مهاجران به گواهینامه­ی رانندگی و یا کمک به کارگران در رابطه با مسایل و مشکلات  مربوط به تامین اجتماعی نیز از جمله مسایلی هستند که در دستور کار آن­ها قرار دارد.

11- برپایی ائتلاف: مراکز کارگری با شرکت رسمی و غیررسمی در بسیاری از ائتلاف­ها به دنبال همکاری نزدیک با دیگر مراکز کارگری، نهادهای غیرانتفاعی، تشکل­های اجتماعی، دانش­جویان و گروه­های اکتیویست هستند.

12- عضویت محدود و درگیر: اغلب مراکز کارگری عضویت را هم­چون امتیاز یا مزیتی می­نگرند که به طور خود به خودی به دست نمی­آید، بلکه باید آن را به دست آورد. آن­ها لازم می­دانند که کارگران دوره­هایی را بگذرانند و در کارهای تشکیلاتی درگیر شوند تا واجد شرایط عضویت شوند. در رابطه با پرداختن حق عضویت شرایط یک­سان و معیار واحدی وجود ندارد، در حالی که یکی از درخواست­های کمتر از نیمی از مراکز کارگری پرداخت حق عضویت اعضا است، تعداد اندکی از آن­ها نیز خواهان آنند که اجازه یابند از سیستم مشخص و کارایی برای جمع آوری حق عضویت­ها استفاده کنند.

 

خاستگاه و مراحل تحول مراکز کارگری

مراکز کارگری عموما در واکنش به انحطاط  و کاهش موسسات و نهادهایی که تاریخا امکان و عاملی برای ساماندهی اقدام جمعی کارگران بوده­اند، سر برآوردند. این مراکز در نتیجه­ی رشد انفجاری جماعات/کومیونتی مهاجر و نبودن پایه­ها و زیرساخت­هایی برای حمایت از آنان به وجود آمدند. موسسات و کارگرانی که این نیازها و کمبودها را ملاحظه می­کردند و نگران آن­ها بودند، در جستجوی خود و در پاسخ به برآوردن نیازها و خواست­های روزافزون این تازه واردان، مراکز کارگری را به وجود آوردند.

داستان تاسیس آن­ها اغلب خصیصه­ی مشترکی دارد: حادثه­ای تسریع کننده - به عنوان مثال اتفاقی برای فرد یا گروهی از کارگران رُخ می­دهد- این امر سبب می­گردد که آن­ها در جستجوی کمک از سازمان­های موجود یا رهبر قابل رویتی باشند؛ این کارگران، همراه با متحدانی که برای کمک پیدا می­کنند، می­کوشند تا مشکل فوری خود را حل کنند و در این روند درمی­یابند که مشکل ویژه­ای که با آن مواجهه­اند بخشی از مشکل بزرگتری است که هیچ تشکل موجودی به آن نمی­پردازد. به این ترتیب بود که نهادهایی هم­چون  تشکل­های مبتنی بر جماعات، جماعات دانشگاه­ها، پروژه­های مبتنی بر جماعات مذهبی، ان.جی.اوهای قومی میزبان، کلیساها، مراکز قانونی یاری کننده، نهادهای تامین اجتماعی، برخی فعالان جنبش همبستگی با آمریکای مرکزی، از سازماندهی و سازمانیابی کارگران کم درآمد به طور عملی و واقعی حمایت و دفاع  کردند. در این روند بود که کارگران مهاجر و همه­ی این نهادها با وجود تفاوت­های بسیاری که با هم دارند به این نتیجه رسیدند که روش خدماتی به سادگی کافی نیست و به خلا و نبود نهادی پی بردند که اقدام جمعی در میان کارگران را سازماندهی کند. هر چند مراکز کارگری از دل یک­سری نهادها و موسسات رشد کردند، اما واقعیت امر این است که  در شرایط  خلا و کمبود ارگان­ها و تشکل­هایی برای دفاع از کارگران با دستمزد پایین، این مراکز از متن یک گرایش شدید برای ایجاد تشکل­های محلی به وجود آمدند که درعین ارائه­ی خدمات بتواند از حقوق کارگران دفاع نموده و کارگران را تشویق به سازماندهی کند. و بدین ترتیب، از این نقطه بود که مراکز کارگری به وجود آمدند.

تا این جا نکاتی در پیوند با مختصات و پیدایش این مراکز مطرح کردیم، اکنون ضروری است به مراحل تحول آن نگاهی بیافکنیم.

کیم مودی مراحل تحول این مراکز را چنین برمی­شمارد:

«شکل گیری اولین دسته از مراکز کارگری در اواخر سال­های دهه­ی هفتاد و اوایل سال­های دهه­ی هشتاد آغاز شد. ابتکار شروع آن با فعالینی با تفکرات سیاسی و دارای ارتباطات متعدد با اتحادیه­ها بود. نمونه­هایی از این مراکز را می­توان در انجمن کارگران و کارکنان چینی (سی. اس. دبلیو. آ) در شهر نیویورک، در شهرک چینی­ها؛

تشکل "کارگران زن"  در ال پاسو در تگزاس که از اعتصاب کارگران پوشاک در کارخانه­ی پوشاک فاراه، سر بر آورد؛ تشکل کارگران سیاه برای عدالت (بی. دبلیو. اف. آی) که در راکی مونت، شمال کارولینا، مستقر است، از مبارزه بر علیه تبعیض در فروشگاه­های زنجیره­ای ک. ام. آ. آر. تی سر بر آورد؛ و کمیته علیه خشونت بر ضد آسیایی­ها (سی. آ.آ. وی) در شهر نیویورک  که در سال­های دهه­ی هشتاد به خصوص برای دفاع از زنان آسیایی شگل گرفت، مشاهده کرد.

موج دوم از اواخر سال­های دهه­ی هشتاد تا اواسط سال­های دهه­ی نود سر بر آورد. بسیاری از مراکز کارگری با موج مهاجرینی از آمریکای مرکزی به وجود آمدند که از جنگ، جوخه­های مرگ، و ضد انقلاب، که عمدتا نتیجه­ی سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه بود، می­گریختند.(فاین، 2006، صفحات ده و یازده) یکی از اولین مراکز کارگری موج دوم، پروژه­ی مبتنی بر محل کار در حومه­ی لانگ آیلند نیویورک بود. از دیگر مراکز کارگری موج دوم، تشکلی به اسم "ساختن راه  با گام نهادن در آن" است که در یکی از فقیرترین محله­ی بروکلین به نام بوشویک قرار دارد. با موج جدید مهاجرین در سال­های دهه­ی هشتاد و نود، بوشویک عمدتا منطقه­ی لاتینی­ها شد. "ساختن راه با گام نهادن در آن"، یک تشکل چند مضمونی است که علاوه بر مشکلات محل کار با مسایل مسکن، تحصیلات، رشد و توسعه­ی جماعت (کومیونتی) و حتی مسایل مربوط به زنان و مردان هم­جنس گرا سر و کار دارد.

موج سوم مراکز کارگری پس از سال 2000 به وجود آمدند. بر اساس نوشته­ی فاین (2006، صفحه­ی شانزده)، این­ها بیشتر از گذشته با اتحادیه­ها ارتباط داشتند. یک نمونه (آر.او. سی) "مرکز گشایش رستوران" است، که پس از یازده سپتامبر به وسیله­ی کارگران ایجاد شد که در رستوران موسوم به "پنجره­ای به سوی جهان" در مرکز تجارت جهانی کار می­کردند. یکی دیگر از تشکل­های موج سوم "اتحادیه­ی کارگران خانگی" (دی. دبلیو. یو) در بروکلین در میان طیف وسیعی از گروه­های مهاجر است.»

دنیای مراکز کارگری، امیدوارکننده، با شور و شوق، مبتکرانه و پویا است. آن­ها پیشآهنگ استراتژی نوآورانه و مبتکرانه­ی کارگران مهاجراند که با "غرب وحشی"، این بار با بازار کار عمدتا بدون قانون دستمزد و هرج و مرج، مقابله می­کنند. مراکز کارگری مهارت بالایی در استفاده­ی خلاق از امکانات، رشد و توسعه­ی رهبری و مشارکت دموکراتیک دارند. آن­ها به طور قابل توجهی استثمار کارگران با دستمزد پایین را ثبت و افشا کرده­اند، شرایط مذاکره با کارفرماها را تغییر داده، دیدگاه انسان­ها نسبت به دنیای اطراف خود، مشکلاتی که با آن­ها دست و پنجه نرم می­کنند و نیز درک و دریافت آن­ها از امکانات تغییرات اجتماعی را متحول کرده­اند.

 

سازماندهی مراکز کارگری هم­چون حلقه­ی مهمی در سازمانیابی کارگران ایران

در ایران، بر خلاف جنبش کارگری آمریکا، ما با مراکز کارگری شسته و رفته و بر نشسته روبرو نیستیم، اما خطاست هر آینه تصور کنیم که چنین مراکز و تجمعاتی - هر چند به شکل محفلی، غیررسمی و ابتدایی- وجود ندارند. کافی است به حاشیه­ی شهرها - یعنی محل سکونت کارگران آذری، کرد یا شمالی...- یا  قهوه­خانه­ها(1) مراجعه کنیم تا چنین مراکزی را مشاهده کنیم. این جمع­های کارگری به صورت طبیعی، فامیلی، با آشنایی­های مبتنی بر هم­شهری‌گری یا قومی، ملیتی... وجود دارند و می­توانند نطفه­های برپایی مراکز کارگری منطبق با شرایط خاص ایران را تشکیل دهند. به علاوه، این نوع از آشنایی­ها، پیوندها و همبستگی­ها در مراکز کاریابی، در محل تجمع بیکاران، جلوی اداره­ی کار، به آسانی قابل رویت­اند. این نوع جمع­ها به خودی خود محل اتصال بخش­های مختلف طبقه به شمار نمی­روند، اما حلقه­ای مهم در تکوین تشکل طبقاتی در سیر تکامل فعالیت خود محسوب می­شوند. در ایران، سازمانیابی توده­ای به هزاران ابتکار و فعالیت خلاقانه نیاز دارد، اما بدون پی­ریزی فعالیت­های عملی، که با ظرفیت و امکانات هم‌اکنون موجود بخش­های مختلف طبقه انطباق داشته باشد، امری ناممکن است. شناسایی هر ذره از تجمع و تمرکز کارگری با هر محمل طبیعی از یک سو، و نهادی کردن فعالیت در درون آن­ها  از سوی دیگر، گامی است سترگ در بنای تشکل بزرگ توده­ای. و خطاست اگر فکر کنیم تجمع بزرگ کارگری بدون حلقه­های میانجی- که  انگیزه و عزیمت­گاه­های متفاوت دارند- می­تواند پا بگیرد و تداوم داشته باشد. سازماندهی مراکز کارگری، تشکل وسیع طبقاتی نیست، محل گردآوری فعالان پیشروی کارگری نیست، اتحادیه­ی یک صنف معین نیست، تشکل تک مضمونی حمایت از بیکاران یا اخراجی­ها نیست؛ اما در کنار و همراه این نهادها، حلقه­ی مهمی برای سازمانیابی کارگری در کشور ما به شمار می­رود. اقدام متحدانه­ی طبقه در گرو تشکل توده­ای در مقیاس وسیع است، اما تشکل توده­ای بدون سازمانیابی توده­ی کارگر در سطوح مختلف با محمل­ها و منافع مشخص ناممکن است. و به تجربه می­دانیم، اقدام متحد کارگران از طریق نادیده گرفتن منافع و ویژگی این یا آن لایه­ی طبقه­ی کارگر محقق نمی­شود، بلکه از طریق لحاظ کردن آن­ها رُخ می­دهد. البته تکیه­ی یک جانبه بر این منافع و بدتر از آن ایجاد تقابل این منافع با منافع بخش­های دیگر سم مهلکی است که تامین منافع خاص و ویژه­ی همین جماعت­ها را نیز ناممکن می­سازد(2)، یا الگوبرداری مکانیکی از تجربه­ی فعالیت سازمانیابی کارگری در دیگر کشورها  نیز به سهم خود می­تواند از یک امکان بالقوه مثبت در جهت سازمانیابی به ضرر تحقق این هدف بیانجامد. از این رو، یکی از وظایف مهم فعالان و روشن­فکران کارگری، شناسایی و معرفی این مراکز است. این مراکز و محل­های تجمع  در ایران به سبب مهاجرت داخلی از روستا به شهر، از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و از متن شهرهای بزرگ به حاشیه­ی شهر، نطفه می­بندند و آن را - به استثنای مهاجرت افغان­ها- از مهاجرت از کشورهای دیگر به آمریکا  متمایز می­سازد. از این رو، شناسایی این مراکز در ایران به سهم خود می­توانند سهم مهمی در برپایی این تجمعها و مراکز کارگری ایفا کنند. جنبش کارگری کشور ما به داده‌های عینی و مستند برای سازمانیابی کارگری نیاز دارد. در این باره، اطلاع  از کم و کیف مهاجرت هر یک از بخش­های طبقه، محل سکونت آن­ها، محمل­های تجمع و روحیات و فرهنگ آن‌ها... بسیار ضروری است. و بدون این ملاط عینی و واقعی، طراحی استراتژی برای سازمانیابی توده­ای طبقه پا در هواست. به علاوه، بدون برخورد خلاق و متناسب با خودویژگی­ها و مختصات جنبش کارگری کشور ما نیز برپایی این تجمع­ها می­تواند به بی­راهه برود.

در انتها  باید گفت فعالیت صرف افشاگرانه­ی اقدام‌های رژیم اسلامی شاید در این میان برخی از فعالان کمونیست و کارگری را راضی کند، اما با اطمینان می­توان گفت به عروج طبقه به مثابه طبقه خدمت چندانی نمی­کند.

* * *

 

1- قهوه خانه­ها پاتوق اقلیت­های شهرستانی در تهران نیز هستند. شهرستانی­های بسیاری، از دانش­جو گرفته تا بازاری­های خُرده­پا، محل دیدار و ملاقات خود را در قهوه خانه­ها تعیین می­کنند. از این جهت می­توان در قهوه خانه­های مخصوصی، رشتی­ها، آذربایجانی­ها، اصفهانی­ها و اهالی سایر شهرستان­ها را که هنوز در تهران جایگیر نشده­اند یافت؛ ولی بیشتر قهوه خانه­ها با مشاغل و اصناف ارتباط دارند، چون در قهوه خانه­های مختلف که به اصناف وابسته­اند می­توان اهالی همه­ی شهرهای ایران را دید. (برگرفته از یک کار تحقیقی از خسرو خسروی به نام «مطالعه­ای درباره­ی قهوه خانه­ها در دهه­ی چهل.)

2- برای نقد برخی از عمل­کردهای مراکز کارگری به مقاله­ی کیم مودی با عنوان «کارگران مهاجر و تشکل­های اجتماعی/کارگری در ایالات متحده» مراجعه کنید.

در تهیه و تنظیم این متن از مقالات کیم مودی و جانیس فاین استفاده شده است.