اوژن پوتیه و «انترناسیونال»

 

اوژن پوتیه، شعر «انترناسیونال» را در فردای شكست كمون پاریس در رثای این انقلاب کارگران، در سال 1871، سرود؛ شعری که سال­هاست به سرود كارگران آگاه جهان بدل گشته است.

پوتیه در خانواده­ای فقیر تولد یافت و تمام عمر را در فقر گذراند. او نخست به عنوان كارگر بسته بند و سپس قالب­ریز كارگاه، زندگی می­گذراند.

از سال 1840 به بعد، او با شعر خویش به تمامی وقایع بزرگ فرانسه پاسخ گفت، آگاهی را در میان مردم کارگر و فرودست برانگیخت، آن­ها را به اتحاد فرا خواند، و بورژوازی و حكومت بورژوایی فرانسه را موضوع نقد و افشا ساخت.

در روزهای كمون پاریس، پوتیه به عضویت كمون انتخاب شد و در فعالیت­های نخستین حكومت پرولتری جهان شركت داشت. آمده است که از سه هزار و ششصد رای، سه هزار و سیصد و پنجاه و دو رای به نام وی نوشته شد.

سقوط كمون، پوتیه را مجبور كرد به انگلستان بگریزد و سپس به آمریكا برود. او شعر مشهور انترناسیونال را در ژوئن 1871، فردای شكست خونین ماه مه، سرود.

كمون درهم شكسته شد، اما خاطره­ی آن، تجارب و درس­ها و ایده­های آن، همراه با «انترناسیونال» پوتیه در بین کارگران آگاه سراسر جهان چنان اشاعه یافت و به زندگی ادامه داد، که گویی هنوز واقعه­ای حاضر و جلوی چشم است.

نه سال پس از شکست كمون، پوتیه به فرانسه بازگشت و به «حزب كارگران» پیوست. نخستین جلد اشعار پوتیه در سال 1884 منتشر شد. و جلد دوم تحت عنوان «ترانه­های انقلابی» در سال 1887 به چاپ رسید. شماری از اشعار دیگر این كارگر شاعر نیز پس از مرگ وی منتشر گردید.

هشتم نوامبر 1887، جسد اوژن پوتیه بر دوش کارگران پاریس به گورستان «پر لاشز»، محل دفن كمونارهای اعدامی، حمل شد. پلیس با سبعیت به جمعیت حمله برد تا پرچم سرخ آنان را به زور از دست­شان خارج سازد. جمعیتی گسترده در مراسم تشییع جنازه­ی پوتیه شركت داشت و از هر طرف فریاد «زنده باد پوتیه!» به گوش می­رسید.

پوتیه در فقر مرد. اما از خود یادگاری به جای نهاد كه ماندگارتر از هر اثر آفریده­ی دست بشر است. بیست و پنج سال پس از مرگ پوتیه، لنین در مطلبی به پاس او نوشت:

«نوامبر سال گذشته ـ 1912 ـ مصادف بود با بیست و پنجمین سال درگذشت كارگر و شاعر انقلابی فرانسوی، اوژن پوتیه. او سراینده­ی شعر مشهور پرولتری، «انترناسیونال»، است: «برخیز! ای داغ لعنت خورده»...

این شعر به تمامی زبان­ها ـ اعم از اروپایی و غیراروپایی ـ ترجمه شده است. وقتی دست سرنوشت، یك كارگر آگاه را به نقطه­ای از جهان پرتاب می­كند كه او خود را در آن جا بیگانه، ناآشنا به زبان، بدون دوست، دور از كشور خود می­یابد، او می­تواند با ترنم آشنای «انترناسیونال»، رفقا و دوستانش را پیدا كند.

كارگران همه­ی كشورها، اثر رزمنده­ی پیگیر و شاعر پرولتر را به تصویب رسانده و آن را به شعر جهانی پرولتاریا بدل ساختند.

به همین ترتیب، كارگران همه­ی كشورها اینك بر خاطره­ی اوژن پوتیه ارج می­نهند. همسر و دختر وی هنوز در قید حیاتند و با تنگ­دستی روزگار می­گذرانند. سراینده­ی «انترناسیونال» نیز همه­ی عمر را به مسكنت گذراند. او به تاریخ چهارم اكتبر 1816 در پاریس متولد شد. چهارده ساله بود كه نخستین ترانه­اش را سرود و بر آن عنوان «زنده باد آزادی!» نهاد. در سال 1848 او به مثابه یك جنگجو در سنگر نبرد عظیم كارگران علیه بورژوازی قرار داشت.»...

* * *

 

شعر انترناسیونال

 

برخیزید، دوزخیان زمین!

برخیزید، زنجیریان گرسنگی!

عقل از دهانه­ی آتشفشان خویش تندر وار می‌غرد

اینک! فورانِ نهایی‌ست این.

بساط گذشته بروبیم،

به‌ پا خیزید! خیل بردگان، به ‌پا خیزید!

جهان از بنیاد دیگرگون می‌شود

هیچیم کنون، «همه» گردیم!

                                نبرد نهایی‌ست این.

                                به‌ هم گرد آئیم

                                و فردا «بین‌الملل»

                               طریق بشری خواهد شد.

 

رهاننده­ی برتری در کار نیست،

نه آسمان، نه قیصر، نه خطیب.

خود به رهایی خویش برخیزیم، ای تولیدگران!

رستگاری مشترک را برپا داریم!

تا راهزن، آن چه را که ربوده رها کند،

تا روح از بند رهایی یابد،

خود به کوره­ی خویش بردمیم

و آهن را گرماگرم بکوبیم!

                                نبرد نهایی‌ست این.

                                به‌ هم گرد آییم

                                و فردا «بین‌الملل»

                               طریق بشری خواهد شد.

 

کارگران، برزگران

فرقه­ی عظیم زحمت­کشانیم ما

جهان جز از آن آدمیان نیست

مسکن بی‌ مصرفان جای دیگری است.

تا کی از شیره­ی جان ما بنوشند؟

اما، امروز و فردا،

چندان که غرابان و کرکسان نابود شوند

آفتاب، جاودانه خواهد درخشید.

                                نبرد نهایی‌ست این.

                                به‌ هم گرد آییم

                                و فردا «بین‌الملل»

                               طریق بشری خواهد شد.

 

ترجمه­ی بالا توسط احمد شاملو، از متن فرانسوی این سرود، صورت گرفته که در شماره­ی سی و سه «کتاب جمعه» [ویژه‌نامه­ی روز اول ماه مه]، به تاریخ یازدهم اردیبهشت ماه سال 1359 خورشیدی، به چاپ رسیده است.