مراحل
عمدهى نهضت كارگرى در جنوب ايران
تا سال 1919، كارگران
معادن نفت جنوب ايران در وضعيت خيلى سختى واقع بودند. كمپانى نفت انگليس با وجود
اين كه ساليانه ده ها ميليون منفعت تحصيل نموده و سال به سال مقدار منافع آن زيادتر
مىشد، معذلك به هيچ وجه مايل به بهبودى وضعيت كارگران نبود.
عمدهى عمله جات نفت جنوب به شصت هزار نفر بالغ مىشد، كه قسمت خيلى زياد آنها
مزدشان سی روپيه در ماه (هفت يا هشت تومان) بوده و حقوق كارگرانى كه داراى تخصص
بودند از هفتاد و پنج روپيه (هجده يا نوزده تومان) تجاوز نمىكرد. وضعيت ايشان از
حيث منزل و ماوى فوق العاده سخت و بيشتر اوقات خانههاى محقر و كثيف آنها از محل
كارشان بى اندازه دور و به اين جهت هر روز چندين ساعت وقت خود را براى رفتن و آمدن
به معادن بايستى صرف مىنمودند. روز كار ده ساعت و نيم دوام داشت و بنا بر اين،
غالب كارگران اين قدر فرصت نداشتند كه به اندازهى كافى خواب و استراحت بكنند، تا
چه رسد به فرصت براى تفرج و تفريحات و احتياجات ديگر. ادارهى كمپانى مخصوصا و عمدا
در بين كارگران توليد اختلافات ملى و نژادى نموده و يك ملت را بر ضد ملت ديگر
برمىانگيخت. گرچه قسمت عمدهى كارگران فعلههاى ايرانى بودند، ولى در معادن نفت
جنوب كارگران هندى و عرب و ارمنى و غيره نيز كار مىنمودند و كمپانى با دادن
امتيازات به يك ملت نسبت به ملتهاى ديگر، بدين طريق اختلافات و تناقض ملى را بين
كارگران توليد مىكرد. ضمنا كتك زدن و بدگويى و دشنام و توهين نسبت به كارگران نيز
از امور عادى محسوب مىشد.
در سال 1925، براى اولين مرتبه در تحت رهبرى بعضى رفقاى كارگرى كه از طهران به جنوب
آمده بودند، فعلههاى جنوب تشكيل اتحاديه دادند. در آن وقت، خيلى از كارگران هنوز
عضو حزب سوسياليستها بوده و اين حزب در حرف از حقوق آنها دفاع مىكرد. ولى در عمل
هيچ راهى براى تحصيل هشت ساعت كار، كه شعار اصلى حزب مذكور بود، نشان داده نشد و
اقدامات جدى نمىشد. فقط در سال 1927 كه تشكيلات مخفى محكمى در جنوب به وجود آمد،
اتحاديهى كارگران معادن جنوب صورت جدى و قطعى به خود گرفته، تشكيلات مزبور و
كارگران فعال علنا عملهها را به دخول در اتحاديه تبليغ مىكردند. كاركنان اتحاديه
در روزنامهى «حيات كارگرى» بى رحمى و بدرفتارى كمپانى را جدا تنقيد و با مدارك
صحيح و واضح فاش مىكردند. در تبليغات تشكيلات مخفى و اتحاديهى كارگران و مقالات
روزنامه در همين سال 1927، كارگران چهار ماده تقاضاى خود را (اول: هشت ساعت كار،
دوم:
زياد كردن مزد،
سوم: تهيه منزل براى كارگران،
چهارم: به رسميت شناختن اتحاديهى همكاران
كارگران) به كمپانى اعلام كرده و كمپانى بالاخره مجبورا مادهى اول را قبول و براى
كارگران متخصص هم حاضر شد كه خانههايى تهيه كند. ولى قسمتهاى ديگر را رد كرد. از
اين به بعد روزنامهى «حيات كارگرى» از طرف حكومت، تحت سانسور سخت واقع شد و لذا
تشكيلات مخفى كارگرى جنوب نيز شروع به انتشار اوراق چاپى و ژلاتينى به طور مخفيانه
نمود، كه عمليات جنايت كارانهى كمپانى و حكومت را صريحا فاش مىكرد. در اين وقت
چندين نفر از كاركنان اتحاديه و غيره توسط مامورين دولت حبس و مزه «سرپرستى» و
«مهربانىهاى» حكومت ايران را نسبت به كارگر ايرانى چشيدند.
در آخر سال 1927، در تحت رهبرى تشكيلات مخفى، اقداماتى براى تشكيل اولين كنفرانس
اتحاديهى كارگران كليهى معادن جنوب به عمل آمده، در آبادان، اهواز و مسجد سليمان،
بيانيههايى منتشر و بالاخره كنفرانس مزبور از نمايندگان كليهى اعضاى اتحاديه كه
قريب دویست نفر بودند، تشكيل شد. در اين كنفرانس تصميم به مواد ذيل گرفته شد:
اول: آفتابى كردن جنبهى ضد رنجبرى «حزب سوسياليست» و «اتحاد اسلام» و دعوت كردن
كارگران به خروج از آنها؛
دوم: مبارزه كردن بر ضد نفاق و اختلاف ملى بين كارگران و تبليغ حس معاونت و كمك در
بين آنها؛
سوم: محكم كردن تشكيلات و توسعه دادن تبليغات اتحاديه و عمليات آن؛
چهارم: تاسيس كلوپ كارگرى، كلاسهاى شبانه، دستجات ورزش و كتابخانه؛
پنجم: تاسيس كئوپراتيو كارگرى؛
ششم: حاضر كردن كارگران براى اعتصاب آينده با شعارهاى تزئيد مزد و تهيه منزلها براى
كارگران و موقوف كردن كتك و فحش و جريمه؛
تاريخ تاسيس كلوپ كارگران نفت در ژوئن 1928 در آبادان بوده، كه داراى كلاسهاى
شبانه و شعبهى ورزشى و كتابخانه و غيره هم بود. ولى حكومت به زودى در تحت فشار
كمپانى در كلوپ تفتيش به عمل آورده و آن را بست. بر ضد اين حركت، تمام كارگرها و
حتا اهالى شهر جدا پروتست كردند.
در آخر ژانويه 1929، در اثر اقدامات كميتهى ايالتى تشكيلات مخفى، كنفرانس دوم
اتحاديههاى همكارى جنوب تشكيل و عدهى اعضاى آن در اين وقت بالغ بر سه هزار نفر
مىشد. كنفرانس در خصوص جلب كارگران زن به اتحاديه و مطالبهى حق تجديد نظر كردن
در امتياز كمپانى نفت جنوب و حاضر شدن براى اعتصاب در اول ماه مه و باز كردن كلوپ
به اسم ديگر، تصميمات اتخاذ كرد.
كمپانى به توسط يكى از نمايندگان كنفرانس كه به كارگران خيانت نموده و از مقاصد
آنها خبر داده بود، از حكومت درخواست حبس كردن كاركنان فعال اتحاديهى همكارى و
غيره را نمود، كه بدين طريق از وقوع اعتصاب در اول ماه مه جلوگيرى كند. در بیست و
نهم آوريل، شبانه بیست و سه نفر اعضاى عاملهى اتحاديه حبس و هجوم به منازل
كارگران براى پيدا كردن مركز اتحاديه ميسر نشد، ولى قريب هفتاد نفر ديگر از كارگران
توقيف گرديدند.
محبوسين و كارگران دست از كار و عقايد خود برنداشته و بالاخره يك رشته تقاضايى مركب
از بیست ماده ترتيب داده، به كمپانى اعلام نمودند كه مهمترين از آن مواد از قرار
ذيل است:
اول: زياد كردن مزد تا پانزده درصد؛
دوم: به رسميت شناختن اتحاديهى كارگران؛
سوم: به رسميت شناختن عيد اول ماه مه مثل عيد كارگرى؛
چهارم: دخالت داشتن نمايندگان كارگران در وقت قبول و انفصال كارگرهاى تازه؛
پنجم: تامين اعاشهى كارگرانى كه عجزه شدهاند؛
ششم: تامين خانوادهى كارگرانى كه در وقت كار براى كمپانى مردهاند؛
هفتم: هفت ساعت روز كار براى جوانان كمتر از هجده سال؛
هشتم: خلاص كردن كارگران محبوس و غيره؛
روز چهارم ماه مه ساعت هشت صبح، اعتصاب شروع شده و دستجات پليسى كه در محل واقعه
آمدند، به واسطهى كمى عده جرئت حمله به كارگران را نكردند. كمپانى زورقهاى بخارى
خود را براى آوردن قشون از بنادر و شهرهاى ديگر به كار انداخته و كارگران آمدن قشون
را با خواندن سرودهاى انقلابى و فرياد «محو باد كمپانى نفت انگليس _ ايران»، «محو
باد آگنتهاى امپرياليزم»، «محو باد امپرياليزم انگليس»، تلقى كردند. پليسها با
شمشير و قمههاى برهنه به كارگران حمله كرده و آنها نيز با سنگ و چوب، نوكران آگنت
امپرياليزم (يعنى رضا شاه) را جواب دادند. در نتيجه، سی نفر جوان كارگر و قريب
پانزده نفر پليس مجروح شد.
ادارهى كمپانى به واسطهى ياس از قشون ايران، از بصره كشتى جنگى انگليسى را به
كمك طلبيد. اين كيفيت، بيشتر بر خشم كارگران افزوده و روز بعد جمعيت كثيرى از
كارگران، كميسارياى پليس آبادان را احاطه كرده و استخلاص رفقاى خود را تقاضا
نمودند. نه هزار نفر (از كليهى پانزده هزار نفر) از كارگران در اين اعتصاب شركت و
به كلى عمليات معادن نفت خوابيد. حتا دكانهاى بازار شهر نيز بسته شده و كارگران
بيكارى هم كه در شهر وجود داشتند به اعتصابيون پيوسته و بدين طريق در مقابل پليسها
و قشون شاه و انگليس، جمعيتى قريب بیست هزار نفر كارگر و اهالى شهر و غيره تشكيل
مىيافت.
پس از سه روز مبارزهى سخت و حبس شدن قريب سیصد نفر كارگر ديگر، قواى اعتصاب به
وسيلهى قشون مغلوب و درهم شكست. در همين روز در مسجد سليمان و نواحى نزديك ديگر آن
اعتصاب شروع شد، ولى شكست اعتصاب آبادان و حبس چند نفر از رهبران اعتصاب در مسجد
سليمان، مجال توسعه به اين اعتصاب نداده و در اهواز و نقاط ديگر نيز هشت نفر حبس
گرديدند. به طور كلى صد و هشتاد نفر كارگر حبس و به نقاط مختلفهى ايران تبعيد (كه
هنوز هم در محبس هستند) و سیصد نفر كارگر از كار اخراج گرديدند.
چندى بعد از اين واقعه، عدهى كوچكى از كارگران پس از تحمل مشقات زياد خود را از
جنوب براى شكايت به طهران رسانده، گردش به وزارتخانهها شروع و عريضه هم به مجلس
نوشته شد. چند مقاله در روزنامه هم انتشار داده و به خود رئيس الوزرا عريضهى
شكايت نامه فرستادند و از ادارهى كمپانى نفت جنوب شكايت كرده، مداخلهى حكومت
طهران را تقاضا نمودند. تمام عرايض بدون اثر مانده و رئيس الوزرا شخصا جواب داد،
كه چون كارگران بر ضد كمپانى قيام و اقدام نمودند، حالا هم بايستى با خود او مذاكره
كرده و كنار بيايند تا او از تقصير ايشان درگذشته، خلاصى كارگران را از حبس و
تبعيد تقاضا كند. اين مساله باز يك مرتبه ديگر به طور واضح به كارگران ثابت كرد كه
دولت طهران، دولت آنها نبوده و حكومت اغنيا و امپرياليزم انگليس است.
بعضى از اين نمايندگان كارگران كه به جنوب برگشتند، مراتب را به كارگران اطلاع داده
و كارگران جنوب بيش از بيش به اين مساله معتقد شدند كه يگانه حامى و پشتيبان
آنها تشكيلات مخفى خود آنها و اتحاديهى همكارى خود آنها است.
كارى را كه در اعتصاب آبادان شروع شد، كارگران فعال جديدى كه پيوسته پيدا شده و جاى
رفقاى محبوس خود را پر خواهند كرد، ادامه داده و كارگران نواحى مختلفهى معادن نفت
را براى داخل شدن در تشكيلات انقلابى كارگرى دعوت و جلب نموده و به اين طريق
بالاخره به فتح حقيقى و قطعى خود خواهند رسيد.
منبع: كتاب «ستارهى
سرخ»، ارگان مركزى فرقهى كمونيست ايران، شمارهى نهم، سال دوم،
به كوشش: حميد احمدى
ناشر: انتشارات باران