توسعه... توسعه... تا مرز نابودی!


استر براون(1)

 

زمان در حال اتمام است. در طول تاریخ، ما از منابع اساسی طبیعی كه زمین برای ما آماده كرده بود، گذران زندگی می­كردیم، اما اكنون در حال تلف كردن آن سرمایه­ها هستیم. ما یك اقتصاد «حبابی» برپایه محیط زیست بنا كرده ایم كه بازده و شكوفایی آن در گرو تلف كردن و مصرف بیش از اندازه سرمایه­های طبیعی زمین است و بدین وسیله آن حباب، بزرگ و بزرگ­تر می­شود. چالش امروز دنیا، كوچك كردن این حباب قبل از منفجر شدن آن است.
هم­زمان با دو برابر شدن جمعیت جهان و گسترش اقتصاد جهانی (هفت برابر شدن آن در طول پنجاه سال گذشته)، خواسته­های ما از زمین نیز بیش از حد معمول افراطی شده است. ما درختان را با سرعتی بیشتر از آنچه كه می­توانند دوباره رشد كنند، قطع می­كنیم؛ دام­ها را بیش از اندازه در زمین­های طبیعی چرا می­دهیم و این زمین­ها را تبدیل به بیابان می­كنیم، به میزان زیاد از سفره­های آب زیرزمینی برداشت می­كنیم و رودخانه­ها را خشك می­كنیم. در زمین­های زراعی، سرعت فرسایش خاك سریع­تر از شكل­گیری دوباره خاك شده است و حاصلخیزی ذاتی خاك به آرامی از بین می­رود. ماهی­ها را سریع­تر از زمانی كه آن­ها برای زاد و ولد به آن نیاز دارند، از اقیانوس­ها صید می­كنیم.
ما دی­اكسیدكربن را با سرعتی بیشتر از آنچه كه طبیعت بتواند آن را جذب كند، به درون اتمسفر رها می­كنیم و این امر باعث به وجود آمدن تأثیرات گاز گلخانه­ای شده است. هم­زمان با افزایش ذرات جوی، دمای زمین نیز افزایش پیدا می­كند.
تخریب زیستگاه­های طبیعی و تغییرات آب و هوایی، در حال نابود كردن گونه­های گیاهی و جانوری با سرعتی بسیار بیشتر از زمانی است كه این گونه­ها نیاز دارند تا تولید مثل كنند و با این روند، شاهد اولین انقراض عظیم پس از انقراض دایناسورها در شصت و پنج میلیون سال پیش خواهیم بود.
در طول تاریخ، انسان­ها از نعمات و محصولاتی كه زمین به آن­ها ارزانی داشته است، استفاده كرده­اند، اما اكنون، در حال اسراف كردن این موهبت­ها هستیم. در علوم بوم­شناسی همان­گونه كه در علم اقتصاد صادق است، ما در مدت زمان كوتاهی می­توانیم سرمایه اصلی را هم­زمان با سود به دست آمده، استفاده كنیم، اما این روند اگر برای مدت طولانی ادامه پیدا كند، به ورشكستگی منجر خواهد شد.
اخیرا گروهی از دانشمندان به این نتیجه دست یافته­اند كه نیازهای اجتماعی انسان­ها، از سال 1980 به بعد، از میزان قابلیت تولید دوباره زمین پیش افتاده است. این مطالعه كه توسط آكادمی ملی علوم ایالات متحده منتشر شد، پیش­بینی كرد كه در سال 1999 آن نیازها تا بیست درصد بیشتر خواهد شد. اقتصادهای حبابی مسئله تازه­ای نیست. سرمایه­گذاران آمریكایی زمانی عمیقا متوجه این مسئله شدند كه حباب سهام­های بلند مرتبه در سال دو هزار منفجر شد و نزدك (NAZDAQ) (2) كه شاخص اعتبار این سهام­ها بود، تا میزان هفتاد و پنج درصد سقوط كرد. ژاپن نیز در سال 1989 تجربه مشابهی داشت. زمانی كه حباب املاك و دارایی­های غیرمنقول منفجر شد و سهام­ها و سرمایه­های غیرمنقول تا شصت درصد دچار كاهش ارزش شدند، بدهی­های عظیم و تأثیراتی كه نتیجه این ركود و سقوط بود، اقتصاد ژاپن را كه زمانی پویا بود، بیمار نمود. انفجار این دو حباب، در مرحله اول زندگی مردم در ایالات متحده و ژاپن را تحت تأثیر قرار داد، اما اقتصاد حبابی جهانی كه برپایه استفاده بیش از حد از منابع طبیعی زمین مانند آب­ها، جنگل­ها و خاك­ها بنا نهاده شده است، تمامی جهان را دچار تبعات منفی خود خواهد كرد. چالشی كه رو در روی نسل حاضر قرار دارد، كاستن ازحجم اقتصاد حبابی پیش از انفجار آن است. متأسفانه از زمان حملات یازده سپتامبر در سال 2001، رهبران سیاسی، سیاستمداران و رسانه­ها در سراسر جهان، به طور كامل توجه خود را متوجه تروریسم و اخیرا حمله به عراق نموده­اند... در فوریه سال 2003، متخصصین آمار سازمان ملل اطلاعیه­ای را منتشر كردند كه به مراتب تكان­دهنده­تر از حملات یازده سپتامبر بود: «افزایش جهانی امید به زندگی برای بخش عظیمی از جامعه بشری، یعنی هفتصد میلیون نفری كه در صحرای آفریقا زندگی می­كنند، رشد معكوس یافته است. بیماری فراگیر ایدز، امید به زندگی در میان مردم منطقه را از شصت و دو سال به چهل و هفت سال كاهش داده است و این بیماری ممكن است بیشتر از تعداد تمام كشتگان جنگ­هایی كه در قرن بیستم به وقوع پیوسته، قربانی بگیرد.» اگر قرار باشد از این خبر درسی بگیریم، این است كه چه بهای گزافی باید برای بی­توجهی به تهدیدات جدید بپردازیم. HIV تنها تهدید بزرگ محسوب نمی­شود. بسیاری از كشورها برای تأمین غذای مردم خود، به استخراج بیش از حد از سفره­های آب زیرزمینی دست می­زنند. این اقدام در آینده باعث كاهش تولید غذا ـ زمانی كه این منابع به پایان برسند ـ خواهد شد. در حقیقت، این كشورها نوعی اقتصاد غذایی حبابی را به وجود آورده­اند كه در آن، تولید غذا با استفاده بیش از حد از منابع آب زیرزمینی، بیشتر و بیشتر می­شود. تهدید مهم دیگر كه عموماً مورد بی­توجهی قرار دارد، مسئله فرسایش خاك و افزایش وسعت بیابان­هاست كه زندگی و ذخیره غذایی میلیون­ها انسان را تهدید می­كند. تغییرات آب و هوایی، دیگر تهدید زیست­محیطی است كه از سوی دولت­ها (به خصوص دولت ایالات متحده كه مسئول انتشار یك چهارم كربن جهان در جو است)، آن­گونه كه باید، جدی گرفته نمی­شود.
واشنگتن منتظر است تا تمامی مدارك برای تغییرات آب و هوایی به دست آید، تا آن­گاه اقدام كند و ممكن است تا آن زمان، جلوگیری از گرم شدن گسترده كره زمین غیرممكن باشد. همان گونه كه دولت­های آفریقایی شاهد افزایش بیماری ایدز بودند و اقدام مؤثر كمی در این باره انجام دادند، ایالات متحده نیز شاهد افزایش ذرات جوی است و اقدامات ناچیزی برای كاهش آن انجام می­دهد.
تاكنون با بیشتر آسیب­های زیست‌ محیطی به صورت محلی مقابله شده است: نابودی دریای آرال، آتش سوزی جنگل­های بارانی اندونزی، نابودی ماهی­های روغنی كانادا، ذوب شدن توده­های یخ كه منابع آب ساكنان كوه­های آند را تأمین می­كنند، شكل گیری بیابان­ها در شمال غربی چین و كاهش ذخایر عظیم آب زیرزمینی در ایالات متحده. اما زمانی كه مسائل زیست محیطی منطقه­ای گسترش یافته و تكثیر شوند، به طرز روزافزونی اقتصاد جهانی را تضعیف می­كنند و زمان انفجار اقتصاد جبابی را نزدیك­تر می­كنند.

 

استفاده بیش از حد از منابع زمین
نیازهای انسانی در نیمه قرن گذشته، همراه با افزایش جمعیت كره زمین از 6/2 میلیارد نفر در سال 1950 تا 1/6 میلیارد در سال دو هزار، چند برابر شده است. در حقیقت، رشد جمعیت بشر در پنجاه سال گذشته بیشتر از رشد آن از آغاز حیات انسان تاكنون بوده است.
افزایش درآمدها حتی بیشتر از رشد جمعیت بوده است. درآمد هر شخص در سراسر دنیا، از سال 1950 تا دو هزار، سه برابر شد. رشد جمعیت و افزایش درآمدها، بازده اقتصادی جهان را از رقمی كمتر از هفت تریلیون دلار (دلار آمریكا در سال 2001) در كالا و خدمات در سال 1950، به رقم چهل و شش تریلیون دلار در سال دو هزار افزایش داد كه این رقم، تقریبا هفت برابر شده است. نیاز به منابع آبی نیز همراه با افزایش مصارف كشاورزی، صنعتی و شهری سه برابر شد و این مسئله، باعث استفاده و برداشت بی­رویه از منابع آبی در بسیاری از كشورها گردید. در نتیجه، سفره­های آبی در حال كاهش هستند و چاه­ها نیز خشك می­شوند. ما به رودخانه­ها نیز رحم نمی­كنیم و با این روند، تهدیدی جدی را متوجه زندگی جانوری و اكوسیستم ساخته­ایم. مصرف سوخت­های فسیلی چهاربرابر شده است. این مسئله باعث شده كه طبیعت به طرز روزافزونی دچار آلودگی كربنی شود. در نتیجه این آلودگی كربنی، میزان تجمع ذرات جوی از 316 قسمت در میلیون در سال 1959، به 369 قسمت در میلیون در سال دو هزار افزایش یابد.
با توجه به این عوامل، آن بخش از اقتصاد كه تصور می­شود در ابتدا دچار مشكل اساسی شود، غذاست. خاك­های در حال فرسایش، جنگل­های رو به زوال، شیلات در حال نابودی، سفره­های آب زیرزمینی رو به اتمام و افزایش دمای زمین، همه با هم تولید غذای متناسب با نیازهای انسان­ها را با مشكلات جدی روبرو می­كند.
در سال 2002، برداشت 1807 میلیونی غله جهان، صد میلیون تن یا پنج درصد كمتر از میزان مصرف جهانی غله بود. این كسری كه بی­سابقه بوده است، نشانگر سومین سال پیاپی كسر غله بود كه منابع غله جهان را به پایین­ترین سطح خود در یك نسل رسانده است.
بدتر از آن، كشاورزان برای برطرف كردن نیاز روزافزون به غله، زمین­هایی با قابلیت فرسایش بالا و زمین­هایی را كه برای كشاورزی بسیار شیب­دار هستند، شخم زده و زیر كشت بردند. هر ساله میلیون­ها تن خاك­های سطحی در طوفان­های شنی از بین می­روند و یا باران­های سیل­آسا آن را می­شوید و كشاورزان را با مشكل تهیه غذا برای هفتاد میلیون نفر انسان اضافی كه دیگر مانند سال گذشته، خاك حاصلخیز برای آن­ها وجود ندارد، مواجه می­كند.
از سال 1998، تولید غله جهان برای هر نفر، با پنج درصد كاهش روبرو بوده است و تعداد افراد گرسنه رو به افزایش است. این مسئله نشان­دهنده وخامت شرایط برای زندگی انسان­هاست.

 

دو چالش جدید
ما با بهره­برداری بیش از حد منابع طبیعی زمین، مشكلات جدیدی را ایجاد می­كنیم. برای مثال، كشاورزان امروز با دو چالش جدید روبرو هستند: كم شدن سفره­های آب زیرزمینی و افزایش دما. امروز كشاورزان اولین قشری هستند كه با از بین رفتن گسترده سفره­های آب زیرزمینی و نبود آب برای آبیاری محصولات كشاورزی روبرو می­شوند. هم چنین، كشاورزان امروز اولین نسل از كشاورزان هستند كه با افزایش دمای كره زمین روبرو هستند و این در طول تاریخ كشاورزی كه به 11000 سال پیش بازمی­گردد، بی­سابقه است.
در طول سه دهه گذشته، میانگین دمای كره زمین افزایش یافته است.گرمترین شانزده سالی كه كره زمین تاكنون به خود دیده، از زمانی كه ثبت ركوردها آغاز شد ـ یعنی سال 1880 ـ به سال‌های 1980 تا 2004 مربوط می­شود.
با توجه به این كه سه سال 1998 و 2001 و 2002 ركورد گرم­ترین سال­ها را در پنج سال گذشته دارند، محصولات كشاورزی با خسارت­های بی­سابقه ناشی از گرما روبرو بوده­اند. دمای بالا با تأثیرات منفی بر روی عمل فتوسنتز گیاهان و میزان رطوبت و باروری گیاهان، باعث می­شود، مقدار محصولات كشاورزی كاهش یابد. علاوه بر كاهش فتوسنتز و به وجود آمدن گیاهان كم آب، دمای بالا مانع از باروری دانه گیاهان می­شود. یافته­های اخیر نشان می­دهد كه برداشت محصول در سال 2020، یازده درصد و در سال 2050، چهل و شش درصد كاهش خواهد یافت.
دومین مشكلی كه كشاورزان با آن روبرو هستند، مربوط به كم شدن سطح سفره­های آب زیرزمینی است. در گذشته با استفاده از روش­های سنتی استخراج آب مانند تلمبه­های دستی ساخت انسان یا استفاده از حیوانات برای به كار انداختن تلمبه­ها، تمام شدن سفره­های آب زیرزمینی تقریبا امری غیرممكن بود، اما امروزه، استفاده گسترده از پمپ­های قدرتمند دیزلی و الكتریكی باعث شده است، سفره­های آب زیرزمینی در كشورهای متعددی همچون چین، هند و ایالات متحده كه بیش از نیمی از محصولات كشاورزی جهان را تولید می­كنند، با كاهش چشمگیری روبرو شود.
در ایالات متحده، سومین تولید كننده غلات در جهان، سفره­های آب زیرزمینی در صحرای بزرگ و ایالت كالیفرنیا كه تولیدكننده میوه و سبزیجات كشور است، با كاهش روبروست. با افزایش جمعیت كالیفرنیا از سی و چهار میلیون نفر به چهل و هشت میلیون نفر در سال 2030، نیازهای آبی در زندگی شهری گسترش می­یابد و آب بخش كشاورزی، بیشتر به بخش شهری اختصاص خواهد یافت.
سفره­های آب زیرزمینی به طور هم زمان در بسیاری كشورها با كاهش روبرو می­باشند. این وضعیت بدین معنی است كه دیر یا زود، بسیاری از كشورها با كاهش محصولات كشاورزی مواجه خواهند شد. كشورهای زیادی از سفره­های آب زیرزمینی خود بی رویه بهره­برداری می­كنند: پاكستان، ایران و مكزیك از مهم­ترین این كشورها هستند.
برداشت بی­رویه از منابع آبی، تنها یك راه حل كوتاه مدت است كه نوعی توهم فریبنده و خطرناك ایجاد می­كند كه ما امنیت غذایی داریم. با این روند، غذای جمعیت روبه افزایش را تأمین می­كنیم اما در عین حال در آینده با كاهش شدید غذا روبرو خواهیم بود. منحنی رشد نیاز آبی در پنجاه سال گذشته، مانند منحنی رشد جمعیت بوده است، با این تفاوت كه این منحنی با شیب بیشتری تصاعد دارد. رشد جمعیت دو برابر شده و میزان استفاده از منابع آبی سه برابر.

 

نابسامانی اكولوژیكی در چین
در رابطه مخرب میان اقتصاد جهانی و اكوسیستم زمین، كشور چین نقش مهمی دارد. بیش از یک میلیارد نفر انسان و چهارصد میلیون گاو، گوسفند و بز، مانند باری سنگین بر دوش كره زمین است.
مانند بسیاری كشورهای دیگر، چین نیز بیش از ظرفیت اكوسیستم خود از آن بهره­برداری می­كند: شخم زدن بیش از اندازه زمین­های كشاورزی، چراندن بیش از حد دام­ها در مرتع­ها، قطع كردن بی­اندازه درختان جنگل و برداشت بی­رویه از منابع آب زیرزمینی. كشور چین با هدف خودكفائی در تولیدات كشاورزی، زمین­های قابل فرسایش در استان­های شمال و غربی را زیر كشت برده است. این زمین­ها در برابر فرسایش ناشی از وزش باد، آسیب­پذیرند.
با وجود این كه مشكل شخم زدن بیش از حد زمین، با پرداخت مبالغی به كشاورزان برای این كه بتوانند كشاورزی خود را در زمین­های پوشیده از درخت انجام دهند، حل شدنی است، چراندن بیش از حد دام، زندگی گیاهی را تهدید می­كند و فرسایش ناشی از باد را افزایش می­دهد. جمعیت دامی چین از سال 1950 تا 2002، سه برابر شده است.
ایالات متحده، كشوری با چراگاه­های مشابه، نود و هفت میلیون گاو، گوسفند و بز دارد؛ در حالی كه این رقم در چین صد و شش میلیون است. در استان­های شمالی و غربی چین، جمعیت انبوه گوسفند و بز، زندگی گیاهی منطقه را با خطر نابودی روبرو ساخته است. باد نیز با پراكنده ساختن خاك حاصلخیز، این سرزمین را مبدل به بیابان­های خشك می­كند.
چین اكنون در حال جنگ است! مانند جنگ­های چریكی كه در آن حملات غافلگیركننده رخ می­دهد، بیابان­های قدیمی در حال پیشروی هستند و در عین حال، بیابان­های جدید شكل می­گیرند و دولت چین در جبهه­های مختلفی در حال نبرد است. بدتر از آن، بیابان­های در حال گسترش، سرعت بیشتری به خود می­گیرند و هر ساله بخش اعظمی از مساحت كشور چین را تبدیل به بیابان می­كنند.
مشكلات اكولوژیكی ذكر شده، سبب شده تا بیابان بی­آب و علفی با ابعاد وسیع در این مناطق شكل گیرد. به دلیل نابودی بخش عظیمی از زندگی گیاهی در بخش­های غربی و شمالی چین، بادهای قدرتمند آخر زمستان و اوایل بهار، می­توانند میلیون­ها تن خاك حاصلخیز را در طول یک شبانه روز از بین ببرند. خاك­هایی كه برای به وجود آمدن دوباره آن، قرن­ها زمان لازم است.
این طوفان­های شنی، توجه دیگر كشورها را به بیابان عظیمی كه در چین در حال شكل­گیری است، جلب می­كند. برای نمونه در دوازده آوریل سال 2002، طوفان شنی با قدرت زیادی كره جنوبی را درنوردید و بسیاری از ساكنان سئول برای تنفس با مشكل جدی روبرو شدند. طوفان شنی ایالات متحده در دهه 1930، 5/2 میلیون نفر از كشاورزان سیار و دیگر مهاجرین را وادار نمود تا سرزمین خود را ترك كنند و بسیاری از آنها، ایالت­های اكلاهاما، تگزاس و كانزاس را به سمت غرب یعنی ایالات كالیفرنیا ترك نمودند.اما بیابانی كه در كشور چین در حال شكل­گیری است، به مراتب بزرگتر است و علاوه بر آن، جمعیت ایالات متحده در دهه 1930 تنها صد و پنجاه میلیون نفر بود، در حالی كه جمعیت چین امروز 3/1 میلیارد نفر است. از سوی دیگر، جمعیت مهاجرین به ایالات متحده میلیونی بود ولی جمعیت مهاجران چین ده­ها میلیون نفر است. در گزارش سفارت آمریكا در چین با نام «خوشه­های خشم درون مغولستان مركزی» ذكر شده است: «متأسفانه كشاورزان قرن بیست و یکم در كشور چین، كالیفرنیایی ندارند تا به آنجا فرار كنند.»

 

غذا = مسئله امنیت ملی
مشكلات زیست محیطی، فرسایش خاك و كمبود منابع آبی، رسیدن به رشد سریع در تولید مواد غذایی جهان را مشكل­تر ساخته است، كسی نمی­داند، میزان تولید غذا چه زمانی از نیازهای غذایی بشر كمتر خواهد شد و قیمت غذا بالا خواهد رفت، ولی ممكن است، این زمان بسیار نزدیك­تر از آن باشد كه ما تصور می­كنیم. عواملی كه كمبود غذا در آینده را تسریع خواهند نمود، عبارتند از: مسئله كمبود آب، همراه با نابودی محصولات كشاورزی بر اثر گرما در مناطق حساس تولیدكننده غذا.
قمیت حبوبات می­تواند به عنوان یك شاخص اقتصادی، نشانگر مشكلات جدی در رابطه مخرب میان اقتصاد جهانی و اكوسیستم كره زمین باشد. مسئله غذا در حال تبدیل شدن به مسئله امنیت ملی است، چرا كه رشد برداشت محصولات كشاورزی در جهان كند شده است، منابع آبی در حال اتمام هستند و افزایش دما، نشان‌دهندة كمبود اساسی در آینده است. بیش از صد كشور جهان، قسمتی از گندم مصرفی خود را وارد می­كنند. حدود چهل كشور، واردكننده برنج هستند. در حالی كه بعضی كشورها در موارد بسیار نادری وابسته به واردات هستند، دیگر كشورها قادر نیستند بدون وابستگی به این كشورها به حیات خود ادامه دهند. كشور مصر چهل درصد حبوبات و محصولات كشاورزی مورد نیاز خود را وارد می­كند. برای كشورهای الجزایر، ژاپن، كره جنوبی و تایوان، این رقم به هفتاد درصد یا بیشتر می­رسد. كشورهای اسرائیل و یمن بیش از نود درصد محصولات كشاورزی مورد نیاز خود را وارد می­كنند. فقط شش كشور یعنی ایالات متحده آمریكا، كانادا، فرانسه، استرالیا، آرژانتین و تایلند، نود درصد صادرات محصولات كشاروزی جهان را تأمین می­كنند. تنها ایالات متحده، كنترل نزدیك به نیمی از صادرات محصولات كشاورزی جهان را در دست دارد و این بیشتر از سهمی است كه عربستان سعودی در صادرات نفت دارد.
تاكنون تنها كشورهای كوچك، واردكننده بودند، اما به زودی چین، پرجمعیت­ترین كشور جهان، مجبور خواهد شد تا دست به دامن بازارهای جهان شود. در سال 1970، به دنبال كاهش تولید محصولات كشاورزی، اتحاد جماهیر شوروی سابق به طرز غیرمنتظره­ای برای تأمین یك دهم محصولات كشاورزی مورد نیاز خود، به بازارهای جهانی رو كرد. به دنبال آن، قیمت جهانی گندم از 90/1 دلار به 89/4 دلار در هر بوش (پیمانه غله و میوه كه حدود شصت و سه لیتر است) افزایش یافت و سپس قیمت­های نان نیز بالا رفت.
برای فقرای جهان، یعنی میلیون­ها انسانی كه با درآمد یک دلار در روز یا كمتر زندگی می­كنند و هفتاد درصد درآمد خود را نیز صرف غذای مورد نیاز می­كنند، افزایش قیمت گندم می­تواند به قیمت تهدید جانشان تمام شود. امروزه دو برابر شدن قیمت محصولات كشاورزی اساسی جهان، می­تواند در مدت زمان كوتاهی، انسان­های بی­شماری را فقیر و تهیدست كند، در حالی كه هیچ رخداد دیگری چنین تأثیری ندارد همچنین كشورهای كم­درآمد، وارد كننده گندم هستند، مردم این كشورها دولت را مسئول كنترل قیمت­ها می­دانند و چنین افزایش قیمتی، می­تواند باعث نارضایتی مردم و بی­ثباتی دولت­های این كشورها شود.
اگر زمانی منابع غله كشور چین به پایان برسد و این كشور برای جبران كسری خود كه اكنون چهل میلیون تن در سال است، به بازار جهانی گندم رو كند، بازار جهانی گندم یك شبه بی­ثبات خواهد شد. رو كردن به بازار جهانی، به معنای رو كردن به ایالات متحده است و این روند باعث خواهد شد، وضعیت ژئوپولتیكی آسیب­پذیری به وجود آید كه در آن، 3/1 میلیارد نفر مصرف كننده چینی با صد میلیارد دلار درآمد تجاری مازاد نسبت به ایالات متحده، با مصرف­كنندگان آمریكایی بر سر محصولات كشاورزی آمریكا به رقابت برخیزند. اگر این وضعیت منجر به افزایش قیمت مواد غذایی در ایالات متحده شود، دولت چگونه پاسخگو خواهد بود؟ در گذشته، كشورها می­توانستند صادرات خود را محدود كنند و حتی می­توانستند كشورها را تحریم صادراتی كنند، همان گونه كه ایالات متحده در سال 1974، ژاپن را در صادرات سویا تحریم كرد؛ اما امروز ایالات متحده با چین مستحكم از نظر سیاسی، روابط متقابل و وابستگی دارد. كشور چین با اقتصادی كه سالانه رشد هفت تا هشت درصدی دارد، نه تنها موتور قدرتمند اقتصاد آسیا، بلكه تا حدودی اقتصاد جهان است. به لحاظ تاریخی، جهان دو منبع ذخیره غذا داشته است: موجودی انبارهای غله و زمین­های زراعی كه تحت نظارت برنامه غذای آمریكا بلااستفاده گذاشته شده­اند. زمین­های زراعی می­تواند در عرض یک سال به مرحله تولید برسد. با این وجود، از زمانی كه برنامه كنار گذاشتن زمین­های كشاورزی برای موقع اظطراری ایالات متحده، در سال 1996 به پایان رسید، جهان تنها به منابع غله تكیه كرده است. امنیت غذایی به گونه­های دیگری دچار تغییر شده است. پیش از این، مسئله امنیت غذایی بیشتر یك مشكل كشاورزی بود، اما امروز كل جوامع مسئول هستند. افزایش جمعیت ملی و سیاست­های انرژی ممكن است تأثیر به مراتب بیشتری از سیاست­های كشاورزی بر روی امنیت غذایی داشته باشد. با توجه به سه میلیارد نفری كه تا سال 2050 به جمعیت جهان اضافه خواهد شد و این افراد در كشورهایی زاده خواهند شد كه هم اكنون با كمبود آب مواجهند، سیاست­های كنترل جمعیت می­تواند تأثیر بیشتری از سیاست­های كشاورزی بر امنیت غذایی داشته باشد. رسیدن به توازن میان جمعیت و غنا بر عهده تصمیم­گیران جمعیتی و كشاورزان، هر دو با هم است.
تغییرات آب و هوایی یكی از مهم­ترین عوامل تهدیدكننده امنیت غذایی است. شاید به همین علت است كه تصمیمات گرفته شده در وزارت انرژی، تأثیر عمیق‌تری نسبت به تصمیمات گرفته شده در وزارت كشاورزی، بر امنیت غذایی دارد. تأثیرات سیاست­های جمعیتی بر امنیت غذایی، به یك لحاظ با سیاست­های انرژی تفاوت دارد: ثبات جمعیتی، تنها با عملكرد مستقل یك كشور ممكن می­شود، اما ثبات آب و هوایی این گونه نیست.
اگر هرچه زودتر برای مقابله با این مشكلات چاره­ای اندیشیده نشود، به زودی تعداد بی­شماری از آوارگان زیست­محیطی به وجود می­آید، مردمی كه سفره­های آب زیرزمینی تمام شده و خاك­های فرسوده سرزمین خود را رها كرده­اند و مردمی كه از بیابان­های درحال گسترش و دریاهایی كه سطحشان بالا می­آید، در حال فرارند. در جهانی كه تمدن در میان بیابان­های در حال گسترش، در میان قاره­ها و دریاهای در حال بالا آمدن و در اطراف قاره­ها در حال فشرده شدن است. بعید نیست كه جمعیت آوارگان نه تنها به میلیون­ها بلكه به ده­ها میلیون نفر برسد. هم­اكنون سفره­های آب زیرزمینی و چاه­ها در كشورهای نیجریه، ایران و چین در حال خشك شدن است و مردم در حال ترك سرزمین­های انباشته از ماسه هستند و ما با حجم عظیمی از تخلیه روستاها روبرو هستیم.
تغییر الگوهای زندگی و پیشرفت كه طی نیم قرن گذشته شكل گرفته­اند، غیرممكن به نظر می­رسد. توسعه اجتناب­ناپذیر به نظر می­رسد؛ اما ما هم اكنون شاهد تغییرات هستیم: تعداد گرسنگان برای اولین بار پس از جنگ دهه 1940 رو به افزایش است و رشد امید به زندگی، یكی از شاخص­های بنیادین توسعه اجتماعی و اقتصادی، در صحرای بزرگ آفریقا، به لطف بیماری ایدز دچار تزلزل شده است.
با مرگ افراد بزرگسال و خوش­بنیه، خانوده­ها نیروی كاری خود را برای كار در مزارع از دست می­دهند. بیماری و گرسنگی رو به افزایش، سیستم ایمنی را ضعیف می­كند و این دو، تقویت كننده یك دیگرند.
جهان در حال حركت به درون قلمرو نامعلومی است. نیازهای بشر از منابع زمین پیشی گرفته است. خطر آنجاست كه مردم اعتماد خود را به دولت­های خود كه نخواهند توانست با مشكلات مقابله كنند، از دست بدهند. در این صورت، فروپاشی اجتماعی روی خواهد داد. اگر ما همچنان به تعریف رشد اقتصادی به عنوان پیشرفت اصرار ورزیم و به واقعیت­های زیست­محیطی توجهی نداشته باشیم، با بحرانی جهانی روبه‌رو خواهیم شد واقتصاد حبابی ما تا آن جا متورم خواهد شد كه منفجر شود.

پی­نوشت­ها:
1. Lester R.Brown، مؤسس و رئیس مؤسسه «سیاست كره زمین» و نویسنده كتب متعدد در زمینه محیط زیست.
2.مخفف انجمن ملی بهاگذاری خودكار سهام توسط دلال­های سهام.
 

منبع: looksmatr.com