جامعه­ی سرمایه­داری و تولید مجازات

 

منوچهر دوستی

 

اگر به زندان از منظر تولیدی نگاه کنیم، ملاحظه خواهد شد که این پدیده یا دستگاه محصول تاریخی جامعه­ی طبقاتی به طور عام و جامعه­ی سرمایه­داری به طور اخص جهت تولید مجازات است.

مجازات به این دلیل تولید می­شود که این سیستم به خودش پاسخ می­دهد و نه به جامعه و به همین دلیل:

1- مشکلات اجتماعی را فرافکنی می­کند؛

2- از خود رفع خطر می­کند.

هر دو مورد ولی با یک سیستم توضیح و پوشش داده می­شوند. سیستمی قضایی، که یک پایه­ی مشترک اجتماعی و اقتصادی آن­ها را به هم پیوند می­دهد.

به همین دلیل، در جامعه و سیستمی که زندان قاعده­ی آنست، همیشه بحثی دائمی تحت عنوان انواع مجازات آن را همراهی می­کند. ابزار آلات مجازات را نیز انواع مجازات به خودی خود تعیین می­کند.

به دنبال این سلسله، در چنین سیستمی به طور منطقی همواره موردی به نام "جرم" و "مجرم" هم شناخته و تعریف شده­اند. البته بایستی گفت که موضوع دقیقا به این صورت است که این سیستم بنا به دارا بودن موقعیت تولید چنین وضعیتی، خودش پیشاپیش جرم را به رسمیت شناخته - البته خودش منکر آنست- و ناچارا همواره نیازمند ناظران و متخصصان و جاسوسانی است، تا "مجرم" چنین واقعیتی را نیز بیابند، تعیین و محاکمه کنند، و به این ترتیب سیکل تولید مجازات را به سرانجام برسانند.

سیستم تولیدی مجازات همواره با دو نوع کیفیت خود را رو در رو می­بیند، که یکی از این دو کیفیت تحت نام "سیاسی"، مثل این که گفته شود تولید مرغوب، نام گذاری شده است. و در نتیجه، بر خلاف مورد اول که تحت عناوین مختلفی از جمله دزدی، فحشا، قاچاق، شرارت و... به سادگی جامعه را دست به سر می­کند، در این مورد-  مورد دوم و یا سیاسی- ناگزیر از اجرا و رعایت مراسمی است، تا جامعه را الزاما بدان مجازات متقاعد کند.

بدین نحو، اگر باز هم از منظر تولید اجتماعی به این موضوع ادامه دهیم، این گونه قابل توجیه است که مورد اول نقش زیربنا و مورد دوم و یا سیاسی نقش روبنا را بازی می­کند و سیستم مجازات برای آن که فرافکنی­اش در مورد زیربنا را از دسترس تعرض و پرسش­گری خارج سازد، ناگزیر است با تمامی توان سر روبنا را زیرآب کند، تا از پاسخ مربوط به زیربنا در امان بماند.

موقعیت و چگونگی روبنا در این جا و در نسبتی مستقیم، بیان­گر عمق و سطح زیربنای این ماجراست و چگونگی سیستم تولید مجازات خود بیان­گر شدت و ضعف مبارزه­ی طبقاتی در هر سیکل تولید آن است.

موضوع اما در این جا خاتمه نمی­یابد، زیرا سیستمی که مجازات بخشی از تولیداتش را در بر می­گیرد، بخش دیگر تولیدات آن در دیگر عرصه­ها هم چیزی جز اعمال خشونت نیست. کافی است تنها نگاهی هر چند سطحی به موقعیت انسان­ها در ارتباط با کارشان و وضعیت معیشت­شان، به موقعیت بیکاران و زنان و کودکان، در جامعه­ی امروز بیاندازیم و ترسی را برانداز کنیم که سرتا پای این جامعه را به طور آشکار و نهان در بر گرفته است.

در واقع این سیستم به گونه­ای تردستانه، آن چه را خود مسبب آن است، به تک تک "شهروندان"ش نسبت می­دهد. و این امکان ندارد، مگر با اعمال قدرت و شرارتی که تنها در توان خود همین دولت­های سرمایه­داری (مولد مجازات) نهفته است.

این است که سیاست به معنای وسیعا انسانی امروزه نمی­تواند چیزی باشد جز اعتراضی طبقاتی؛ به دلیل آن که باید خواهان محو کل زندان و دستگاه مجازات باشد و چرخاندن نگاه جامعه به آن اساسی که تولید مجازات و زندان، زندانی، جرم و... بخشی از مطلوبیت و ضرورت وجودی آن است.   

در نتیجه، در ادامه باید سیستم اعتراض را هم مورد دقت و توجه قرار داد، که آیا زندان و بنیادهای آن را مورد پرسش قرار می­دهد، یا این که مجازات را بهانه­ای قرار می­دهد، تا با آن خود را مرکز توجه قرار دهد و صرفا به ایجاد فضای ترحم بپردازد و به علاوه چرخه­ی تولید زندان و مجازات را به حال خود بگذارد. اعتراضی که چنین حقیقتی را در نظر نگیرد، خود واقعیت معیوب و اعتراض ناکارآمدی است.

نکته­ی دیگر این که زندان را با توجه به موقعیتی که این سیستم به انسان­ها تحمیل کرده است، بایستی به عنوان بخشی از مجموعه درآمدهای آن در نظر بگیریم. در واقع این تنها فرد محکوم نیست که متحمل زندان و مجازات می­شود، بلکه کل جامعه در این وضعیت گرفتار است. به بیانی دیگر، مجموعه­ی زمان زندان و مجازات را اگر به نسبت کل جامعه تقسیم کنیم، هر کس در جامعه­ی سرمایه­داری مشمول مدت زمان معین سرانه­ی زندان و انواع مجازات می­شود.

دلیل قضیه این است، که اساسا جرم واقعیتی اجتماعی است و رابطه و نسبت طبقاتی موجود میان انسان­ها به ما این امکان را می­دهد تا به طور دقیق این حقیقت تلخ درصد سهم­بری آن را درک و محاسبه کنیم.

به این ترتیب، جامعه­ی سرمایه­داری در ارتباط با موضوع زندان و مجازات هم دقیقا یک شرکت سهامی است، که به هر انسان سهمی از آن اختصاص می­یابد.

اوت 2011