«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
زهره اسدپور –
پاسخ رادیکال به خانهداری، از یک سو کوچک کردن آن از طریق اجتماعی کردن کار خانگی و از سوی دیگر پرداخت بیمهی بیکاری و تلاش برای حرفهآموزی و جذب زنان در بازار کار است.
کار خانگی چیست؟ پاسخ به این سئوال شاید در وهلهی اول ساده باشد، اما ما همواره میتوانیم حتا در بلندترین لیستهای وظایف مربوط به کار خانگی، چیزهایی را بیابیم که از قلم افتادهاند. وظایف مربوط به کار خانگی را در سهلگیرانهترین تقسیمبندی میتوان به مقولات زیر تقسیم کرد:
– وظایف مربوط به نظافت خانه: جارو، گردگیری، شستوشوی ظروف و لباسها، شستوشوی منظم و مداوم قسمتهای مختلف خانه همچون دستشویی حمام، حیاط و آشپزخانه؛
– وظایف فرزندداری: مراقبت ۲۴ ساعته از کودکان کوچکتر، توجه به تغذیه و پوشش و ظاهر کودکان، تربیت کودکان، نظافت کودکان، کنترل رفتوآمد کودکان به مدرسه و یا کلاسهای فوق برنامه، کنترل انجام تکالیف درسی کودکان؛
– وظایف مراقبتی: مراقبت از اعضای سالمند یا بیمار خانوادهی خود یا همسر. جالب است که این مراقبت حتا به اتاقهای بیمارستان هم کشیده میشود، به این معنا که در صورت بستری شدن یکی از اعضای خانواده در بیمارستان، معمولا این زنان خانواده هستند که بدون داشتن هیچ اطلاع و آموزشی از پرستاری تخصصی بیمار، مجبورند در کمال تعجب با پرداخت مبالغی هنگفت بخشی از مسولیتهای پرستاران بیمارستان را به عهده بگیرند. در موارد بسیاری نیز بیماران زودتر از موعد و به امید دریافت مراقبتهای پزشکی در خانه، از بیمارستان مرخص میشوند. در چنین شرایطی نیز عمدتا این زنان هستند که مسولیت مراقبتهای پزشکی از بیماران حتا بدحال را بیهیچ چشمداشتی برعهده دارند.
– وظایف آموزشی: مادران مسئول پیشرفت تحصیلی کودکان شمرده میشوند. از آنها خواسته میشود بی این که هیچ آموزشی دربارهی روش تدریس یا آموزگاری دیده باشند، فراتر از دیکته گفتن و درس پرسیدن، اشکالات درسی کودکان دانشآموز را برطرف کنند. این موضوع گاه تا جایی پیش میرود که بسیاری از مدارس – به ویژه در مقطع دبستان- رسما تکالیفی را ویژهی مادران تنظیم میکنند. در مقطع پیش دبستانی نیز در موارد فراوانی مهدکودکها مسئولیت درست کردن انواع و اقسام کاردستیها در منزل را به عهدهی مادران میگذارند.
– وظایف مربوط به مهمانداری: درست کردن غذا یا غذاها برای مهمانان، پذیرایی از مهمانان با روی خوش و بدون هیچ نشانهای از خستگی یا کسالت، حتا پذیرایی از مهمانان چند روزه.
آنچه تا کنون آوردم، تنها بخشی از کارهای خانگی است که عمدتا بر عهدهی زنان است. قطعا میتوان به این سیاهه همچنان مواردی را افزود. کار خانگی در همهی جوامع کاری زنانه است. حتا در صورت مشارکت مردان در کار خانگی، این مشارکت در حد کمک باقی مانده و همچنان مسئولیت اصلی بر دوش زنان است. پژوهشها نشان دادهاند که زنان حتا اگر شاغل باشند و از همکاری مردان در انجام امور خانه نیز برخوردار باشند، باز مسئولیت عمدهی کارهای خانگی بر دوش زنان است.
ویژگیهای خانهداری
کار خانگی و خانهداری همواره از موضوعات مطرح در اندیشهی فمینیستی بوده و پژوهشهای بسیاری در این باره انجام شده است. فمینیستها معتقدند خانهداری کار است، به این معنا که زنان خانهدار در تولید نقش دارند؛ هر چند آنچه که تولید میکنند، عمدتا ارزش مصرف دارد و نه ارزش مبادله. پژوهشی رسمی در سال ۱۳۸۴ نشانه داده است که با در نظر گرفتن سهم زنان خانهدار از تولید ناخالص ملی، سهم زنان از میزان ۶.۷ درصد تولید ناخالص ملی به ۴۷ درصد ارتقا مییابد.
خانهداری کار است؛ اما کاری است که در پشت دیوارهای خانه و در انزوا انجام میشود. خانهداری کار است؛ اما کاری عمدتا تکراری و بینیاز از خلاقیتی ویژه، طبعا چنین کاری هیچ رشد و شکوفاییای برای زنان در خود ندارد. خانهداری کار است؛ اما کاری ۲۴ ساعته بیهیچ مرخصی و بازنشستگی. کاری که هیچ همبستگی و رابطهی ارگانیکی بین زنان خانهدار ایجاد نمیکند. خانهداری کار است؛ اما شغل نیست، کارفرمایی ندارد، قراردادی برای آن بسته نمیشود، نمیتوان کارفرما را عوض کرد، نمیتوان برای بهبود امکانات کار، چانهزنی کرد، زنان از کوچکترین تحرکی در تغییر این کار برخوردار نیستند و همین جا است که باید به رهایی زنان از دام خانهداری اندیشید.
خانهداری و سرمایهداری
زنان خانهدار یکی از اهداف مهم تولید سرمایهدارانه به شمار میروند. تولید مبتنی بر مبادله و سود نیازمند فروش مداوم است و سرمایهداری نیاز میآفریند، تا پاسخاش را خود، با تولید و فروش کالاهایی بیشتر بدهد. از همین رو است که ما شاهدیم در حوزهای همچون حوزهی کارهای خانگی، وظایف هر روز وسیعتر و وسیعتر میشود؛ مثلا اگر تا دیروز آمادهسازی سه وعده غذای روزانه جزو وظایف زنانه بود، حالا به تدریج پخت کیک و دسر و انواع شیرینیهای خانگی نیز به کارهای خانگی اضافه شده است. طبعا این وظایف ساختگی روزافزون، نیازهایی ساختگی را نیز در خود دارد که پاسخی جز خرید انواع و اقسام محصولات و در نتیجه سرازیر کردن سود به جیب نظام سرمایهداری را نمیطلبد.
علاوه بر آن، سرمایهداری میتواند بخشی از مسئولیتهای خود را به دوش زنان خانهدار بیندازد و به این ترتیب از هزینههای خود به نفع سود، بکاهد. هزینههایی همچون بازتولید نیروی کار کارگران (به این ترتیب که کارگرانی که نیروی کار خود را در طول روز مصرف کردهاند، با بهرهمندی از خدمات مراقبتی و خانهداری رایگان زنان خانهدار، نیروی کارشان بازتولید شده و برای یک روز کاری دیگر آماده میشوند). مهمتر از همهی اینها، جامعه سرمایهداری با محول کردن بخشی از مسئولیتهای خود در تامین برخی خدمات اجتماعی همچون آموزش و بهداشت به زنان عمدتا خانهدار، در جهت کاستن از هزینه و افزایش سود عمل میکند.
خانهداری را چه کنیم؟
راهحلهای مختلفی برای بهبود شرایط زنان خانهدار و یا به طور کُلی حل مسالهی کار خانگی ارائه میشود. جلب مشارکت مردان در انجام امور خانه و یا پرداخت دستمزد به زنان خانهدار دو راهحل معروف برای این مسالهاند که در ادامه به آنها میپردازیم و میگوییم که چرا این دو راهحل، پاسخی رادیکال به مساله کار خانگی و زنان خانهدار نمیدهد.
تردیدی نیست که زنانه کردن کار خانگی در خدمت فرودستسازی بیشتر زنان است و باید با آن مقابله کرد. از این رو جلب مشارکت مردان در کار خانگی در جهت کم کردن بار کار خانگی برای زنان است و از این رو بسیار ضروری و ارزشمند. اما توقف در این نقطه و ندیدن ارتباط میان کار خانگی و جامعهی سرمایهداری و نقشی که کار خانگی و خانهداری در ابقای سرمایهداری دارد، تقلیل مسالهی کار خانگی به موضوعی میان زنان و مردان است که نقش جامعه را نادیده میگیرد.
پرداخت دستمزد به زنان خانهدار نیز گرچه گامی در جهت به رسمیت شناختن ارزش تولیدی کار خانگی است؛ اما به جای این که در جهت کوچک کردن یا محو کار خانگی باشد، آن را تثبیت میکند و پاسخی برای اشکالات متعدد این کار، از جمله انجام آن در تنهایی و بدون روابط ارگانیک با دیگر کارگران، نیست. پاسخ رادیکال به مسالهی زنان خانهدار، نباید نقش جامعهی سرمایهداری را نادیده بگیرد و باید بتواند نگاه سودانگارانه به کار خانگی را نیز به چالش بکشد.
پاسخ رادیکال به مسالهی کار خانگی در درجهی اول کوچکتر کردن کار خانگی از طریق اجتماعی کردن آن است. بسیاری از مسئولیتهای زنان خانهدار در اصل مسئولیتهای اجتماع است. وظایفی چون آموزش کودکان یا خدمات مراقبتی از بیماران و سالمندان از حیطهی وظایف خانگی باید خارج شوند. به عبارت سادهتر، تمام آموزش کودکان باید در مدارس رایگان و با کیفیت انجام بگیرد و هیچ وظیفهی تکمیلیای بر دوش مادران در این مورد نباید باشد. آموزش و پرورش رایگان باید به سنین پیش از دبستان نیز کشیده شود. هماکنون بسیاری از خانوادهها مجبورند به خاطر هزینههای گزاف مهدکودکها و فقدان نسبی مهدکودکهای رایگان دولتی، کودکان خود را از مهدکودک و آموزشهای آن محروم کنند. این کار هم به ضرر کودکان است و هم مادران را بیش از پیش به کار خانگی و پرورش کودکان زنجیر میکند. حتا در خانوادههایی که از پس هزینههای مهدکودک نیز برمیآیند، به خاطر محدودیت زمانی مهدکودکها، مادران مجبورند یا در مشاغل نیمهوقت به کار مشغول شوند و یا علاوه بر پرداخت هزینههای هنگفت مهدکودک، هزینهی مضاعفی را برای پرستاری از کودک در ساعات تعطیلی مهدکودک و پیش از بازگشت مادر به خانه، متحمل شوند. در کنار مهدکودکها، هماکنون در بسیاری از شهرهای بزرگ شاهد رشد خانههای بازی کودک و محلهای نگهداری ساعتی کودکان هستیم که خانوادهها میتوانند با پرداخت پول کودکان خود را برای چند ساعت به آنجا بسپارند. این خدمات نباید محدود به کسانی باشد که توان پرداخت هزینههای آن را دارند. به عبارت دیگر، همهی این خدمات باید دولتی و رایگان ارائه شوند تا همهی خانوادهها و به خصوص زنان بتوانند با طیب خاطر از آن استفاده کنند. ارائهی رایگان این خدمات کاملا عملی و ممکن است و تجربههای موفقی در این مورد در کشورهایی که به خدمات اجتماعی رایگان پایبند هستند، وجود دارد.
در صورتی که در تمام مراکز کاری و آموزشی، امکاناتی برای سرو رایگان نهار و یا شام وجود داشته باشد، چنان که هم اکنون نیز در برخی کارخانهها و مراکز تحصیلی وجود دارد و یا آشپزخانههایی که این روزها شاهد گسترش آنها در سطح شهرها هستیم، این خدمات را به رایگان ارائه دهند و به شرط با کیفیت و متنوع بودن غذاها، عملا زنان کار چندانی در آشپزخانهها نخواهند داشت و آشپزی از وظیفهای خستهکننده و تکراری به فعالیتی خوشایند و داوطلبانه تبدیل خواهد شد.
بیمارستانها و مراکز درمانی و مراقبتی نیز باید تا بهبود کامل بیماران، نگهداری آنها را به عهده بگیرند و هیچ مسئولیتی را در این مورد، بر دوش زنانی که نه آموزشی در این زمینه دیدهاند و نه احتمالا علاقهای به آن دارند، نباید بگذارند. مراقبت از سالمندان و معلولان نیز مسئولیتی خصوصی نیست و مشارکت دولت در جهت کاستن از بار این مراقبت و رها کردن توان و انرژی زنان در این مورد ضروری است.
با رویهای که جامعهی ما در پیش گرفته است و آن حذف تدریجی خدمات اجتماعی رایگان است، ممکن است چنین راهحلهایی در ابتدا غیرعملی به نظر برسد، اما اگر از این روند خصوصیسازی همهی خدمات اجتماعی آشناییزدایی کنیم، میتوانیم دریابیم که تا چه حد معکوس کردن این روند و افزایش و ارتقای خدمات اجتماعی ممکن و ضروری است. در واقع، اجتماعی کردن کار خانگی در خدمت کوچک کردن کار خانگ و سپردن بسیاری از وظایف اصطلاحا زنانه به جامعه است تا توان و انرژی زنان برای انجام کاری بیرون از خانه و در رابطهای ارگانیک با دیگران و جامعه، رها شود. در این صورت، آنچه که از کار خانگی میماند، عمدتا جز انجام اموری شخصی یا فعالیتهایی داوطلبانه نخواهد بود که انجام آن از سر علاقهی شخصی است نه اجبار و اضطرار وظیفه.
در کنار اجتماعی کردن کار خانگی، جامعه موظف است برای همهی اعضای خود از جمله زنان خانهدار فرصت کار را فراهم کرده ودر صورت لزوم از طریق حرفه آموزی یا آموزشهای رایگان دیگر به جذب زنان خانهدار به کار در بیرون از خانه یاری رساند و تا زمانی که زنان هنوز شغل مناسبی پیدا نکردهاند و به شرط آن که آنان در پی کار یا حرفه آموزی باشند، به آنان بیمهی بیکاری پرداخت کند. بیمهی بیکاری به زنان از یک سو به استقلال مالی آنان کمک کرده و از سوی دیگر از آنجایی که به عنوان دستمزد به زنان پرداخت نمیشود، در جهت شناسایی و تثبیت خانهداری به عنوان شغل نیز نخواهد بود. از این منظر، پاسخ رادیکال به خانهداری، از یک سو کوچک کردن آن از طریق اجتماعی کردن و از سوی دیگر پرداخت بیمهی بیکاری و تلاش برای حرفهآموزی و جذب زنان در بازار کار است.
منبع: «بیدارزنی»