«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
قصیدهی ساکو و وانزتی
جوآن بایز - برگردان: م. آزاد - مانی صالحی - بخش اول --- «خستهگان و تُهیدستانتان را به من بدهید تودههای بر هم انباشتهتان را که مشتاق تنفس آزادند تیرهروزانی که از کرانهی نعمت و فراوانی شما سر باز میزنند اینها را، این بیخانمانها و طوفانزدهگان را، به سوی من...
اُمید، فعالیتی سیاسی است
مت زولر سایتس - ترجمه: مصطفی احمدی - گُفتوگو با کن لوچ دربارهی «بلوط پیر» و دیگر چیزها کن لوچ، فیلمساز انگلیسی، ۸۷ ساله است و تقریبا ۶۰ سال است که فیلم میسازد. او تصمیم گرفته «بلوط پیر»، که داستانش دربارهی پناهندهگان جنگی سوریه است و در یک شهر در حال تخلیهی...
گاهی به مرگ فکر میکنم
شیدا محمدی - گاهی به مرگ فکر میکنم فقط گاهی وقتی حیرت میدرخشد در چشمان تو و فلج میگذرد از عصبهای من و ناگهان مرگ خیره میشود به چشمان تو که با حیرت به او مینگری چنان که «چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد» و من نعرهزنان عصبهای کِشنده را میکِشم به بلندای «زمان...
برشت شاعر
مارتین اسلین - برگردان: حسینعلی طباطبایی - زبان برشت و ریشههای آن برشت قبل از این که عنوان دیگری بیابد، شاعر بود. و این خصلت شاعرانه، جوهر اصلی آثار او و هر معنی دیگری که از آن گرفته شود به شمار میآید. البته تمامی آثار برشت از هر نظر دیگر دارای ارزش خاص هستند:...
دربارهی روياپردازی كه تنها نيست!
باربد کیوان - در تاكسی نشستهام و رانندهی جوان، نوار جديد سياوش قميشی را گذاشته است. نوبت به ترانهی "تصور كن" میرسد. میبينم كه مسافران از نسلهای مختلف يك باره ساكت میشوند، به فكر فرو میروند و همراه با خواننده تا كلام و نُت آخر، دنيايی متفاوت را تصور میكنند....
اگر قرار است من بمیرم
رفعت العرعیر - ترجمهی: سپیده جدیر - هر شاعری که کشته میشود، رویایی از رویاهای زمین کم میشود و کم کم همه در بی رویایی محض فرو میرویم؛ نه فقط غزه، که همهی ما فرو میرویم. رفعت العرعیر، شاعر، استاد دانشگاه و نویسندهی محبوب فلسطینی در حملات هوایی اسرائیل به شمال...
سربازی رویای زنبقهای سفید میبیند
محمود درویش - ترجمهی: فیروزه زمانی - «من رویای زنبقهای سفید میبینم، خیابانهای پُر آواز، خانهای از روشنایی. من قلبی مهربان میخواهم، نه گلوله. روزی روشن میخواهم، نه لحظهی دیوانهوار فاشیستی پیروزی. من کودکی میخواهم که در خیال روزی سراسر خنده باشد، نه اسلحهی...
سرپیچی صداها و رنگها
فرانسیس مارمانده - موسیقی بلوز، روایتی دیگر از تاریخ ایالات متحده است؛ نات هنتوف تهیه کنندهی آثار چارلز مینگوث و مفسر سیاسی میگوید: «من موسیقی جاز را به عنوان نشانهای از مقاومت آموختم.» او در سال ١٩٥٦ به دلیلِ این که میخواست زن سیاهپوست جوانی را استخدام کند، از...
به فردا…
محمد زهری - به گُلگشت جوانان یاد ما را زنده دارید ای رفیقان! که ما در ظلمت شب زیر بال وحشی خفاش خونآشام نشاندیم این نگین صبح روشن را به روی پایهی انگشتر فردا و خون ما به سرخی گُل لاله به گرمی لب تبدار بیدل به پاکی تن بیرنگ ژاله ریخت بر دیوار هر کوچه و رنگی زد به...
«به گل مپوش آفتاب را»
روشنک رامینفر - دیدگاه شاعران معاصر دربارهی حجاب موضوع پوشش از بخشهای خصوصی زندگی هر فرد است، اما اغلب پای نظامهای دیکتاتوری به حقوق عمومی مردم باز میشود و دولت خود را مسئول لباس و سبك زندگی مردم میداند. حكومتهای طرفدار دین بیش از سایر اشكال حكومت، پوشش...
نه به اعدام!
عطا شکوفنده - فردا گُلی را میچینند امشب آخرین شبهاست این شب آخرین دیدار عطر نفسهایم درباغچه پریشان است ندایی میآید ازتاریکی شب ازدرون خسته و رنجورم زندگی کن، زندگی زیباست سپیدهدم فردا دستی از شاخهی زندگی مرا خواهد چید. امشب آخرین دیدارهاست ستاره میدرخشد درآسمان...
شاملو، مسالهی سیاست و شعر سیاسی – اجتماعی
علی شریعت کاشانی - درگیریهایی که شاملو از دیرباز با نظام سلطنت و قدرت حاکمه داشته است، در زایش و تشکل و تحول بخش چشمگیری از شعر و صور خیال او اثرگذار بوده است. از این رو درنگ و بررسی پیرامون شرایط وجودی شعر او از بررسی چگونگی برخورد وی با امر سیاست و مسایل پیوسته...
آیا اجازه دارم؟
سیمین بهبهانی - چهل سال نبض طبقات گوناگون مردم را در دست داشتن و ضرب شعر خود را با نظم آن منظم كردن، بیگمان دشوار است. اما فریدون مشیری به آسانی از عهدهی آن بر میآید. تعصب را دوست نمیدارم، اعمال سلیقه را نیز. تعیین خط مشی و تنظیم قاعده برای شعر از سوی منتقدان و...
رویکرد ضد زیباییشناسی در فیلمهای پازولینی
محمد حسین میربابا - مقدمه: چهل سال از سالمرگ پییر پائولو پازولینی فیلمساز و شاعر نامدار منحصربهفرد ایتالیایی میگذرد. او که همواره نگاهی گزنده و به دوراز قواعد مرسوم به سینما و هنر داشت و به نوعی رادیکالترین هنرمند زمان خود بشمار میرفت، در دوم نوامبر ۱۹۷۵ به...
به نام صُلح
پل الوار - ترجمهی: امید آدینه - به نام صُلح به نام حدیث غم بر الیاف شاخهها و آیین جوانهها به نام آزادی به نام زلال اندیشه در رنگین کمان بشر به نام آنانی که: نمک فرسودهشان میکند و نمک، همان اشکهاشان است. به نام رفیق به نام زنان بیوطن بر فلات بینشان تبعید به نام...
نگاهی به قالب شعر آزاد نیمایی
محمدرضا شفیعی کدکنی - در شعر معاصر ایران، از آغاز مشروطیت تا به امروز، همواره شاعران در این کوشش بودهاند که قالب شعر فارسی را دگرگون کنند، تا با محتوی، اندیشه و احساسهای این روز و روزگار همسازی داشته باشد. نخستین کوششها در شکل قطعههای مستزادگونه و دوبیتیهای...
ویکتور خارا، آوازه خوان انقلاب
مریم ناصحی - همانند بسیاری دیگر، من عرق ریختن آموختم نه فهمیدم مدرسه چیست و نه دانستم بازی چه معنایی دارد در سپیده دم، آنها مرا از رختخواب بیرون کشیدند و در کنار پدر، با کار بزرگ شدم. برای ویکتور خارا، گویا همه چیز با سپتامبر در آمیخته بود. روزی از روزهای سپتامبر...
ما از آهن برخاستهایم
آلِکسئی کاپتیونوویچ گاستِف - ترجمهی: رامین شهروند - نگاه کنید! من اینجا ایستادهام: در میان چکشها، چرخهای تراش، کورههای آهنگری و کورههای بزرگ در میان صدها رفیق. فضای بالای سرم، سراسر، آهنهای بههم پیوسته است. تیرهای بزرگ آهن و بر کنارههاشان میلههای قلابدار...
نشستن در کنار گود
عباس سلیمی آنگیل - یادداشتی برای شعر کارگری در ایران درآمد: روزگار تازهای بود. شعر، این هنر ویژهی ایرانیان، میرفت که دگرگونیهایی اساسی بپذیرد؛ اگر چه شاهان عصر قاجار، پس از چند قرن، دوباره سنت ملکالشعرایی و اعطای القاب و صله را رواج داده بودند و خود هم گاهی چیزی...
فروغ فرخزاد و تنهایی بیانتهای او
مهدی عاطف راد - بر زمینی لرزان از تنهایی، در روزگاری تلخ و سیاه که نان نیروی شگفت رسالت را مغلوب کرده و پبغمبران گرسنه و مفلوک از وعدهگاههای الهی میگریزند و برههای گمشده دیگر صدای هیهی چوپانها را در بهت دشتها نمیشنوند؛ در دیار تکیدهی قحطیزدهی خشکیدهای که...
آفیش سرخ
لویی آراگون - تنظیم: پوران نوایی - «آفیش سرخ» (L'affiche rouge)، یا «دیوارکوب سرخ، اشاره به شعری است که لویی آراگون (Louis Aragon)، رماننویس و شاعر سورئالیست فرانسوی، در وصف پارتیزانهای خارجییی که در مبارزه علیه نازیها در فرانسه شرکت داشتند و به همین خاطر تیرباران...
در معرفی عزیز نسین
حمید فرازنده - عزیز نسین (۱۹۱۵-۱۹۹۵) در طول هشتاد سال عمر پُر برکتش به مثابهی یک روشنفکر حساس و پذیرای مسئولیتهای اجتماعی، آگاهانه کوشید در بیشتر زمینههای زندگی، از ادبیات گرفته تا هنر، از حیات فرهنگی گرفته تا سیاست، فعالیت داشته باشد. او از اوایل جوانی پا به...
تروتسکی به عنوان منتقد ادبی
ارنست مندل - ترجمهی: م.رضا ملکشا - تروتسکی، از کودکی، بهشدت تشنه ادبیات بود. مطالب انتقادی متعددش در مورد نویسندگان کلاسیک و معاصر که پیش از بازگشت وی به روسیه در سال ۱۹۱۷ منتشر شده، گواه این موضوع است. ژان ونهاینوورت(۱) گزارش کرده که تروتسکی در زمان تبعید در...
توان دوست داشتن
فرید صابری - ملاحظاتی ماتریالیستی دربارهی عاشقانههای شاملو لبانت به ظرافت شعر شهوانیترین بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند که جاندار غارنشین از آن سود میجوید تا به صورت انسان درآید. «آیدا در آینه» در مستند «کلام آخر» (۱۹۹۶) دربارهی زندگی احمد شاملو، سکانس...
جواب پس دادن!
مایاکوفسکی - ترجمه: شهاب آتشکار - طبل جنگ میغُرد و میغُرد ندا سر میدهد: آهنها را فرو کنید در زندگی. از تمام کشورها برده در برابر برده به فولادِ سرنیزه هم را میدرند. به چه دلیل؟ زمین پارههای گرسنه و لخت. بشریت در حمامی از خون دود میشود تنها چون کسی در جایی تصرف...
برادران
اتائوالپا یوپانکی - برادران بسیاری دارم بیشمار در درهها، در کوهها بر کناره رودها و بر دریاها. هر کدام با کارهاشان با رویاهاشان، هر کدام با رویایی رو در رو با خاطراتی پشت سر. برادران بسیاری دارم بیشمار برادرانی. مردمانی با دستهای گرم از هرم دوست داشتنها با...
طناب دار
شیرکو بیکس - «طنابهای دار چه چیزی را توانستهاند در ما بکشند!؟» به من بگویید: از شرق تا به غرب، از بالا تا پایین، این سرزمینها از قدیمالایام تا به امروز طنابهای دار چه چیزی را توانستهاند در ما بکشند!؟ چه کاری توانستهاند با فریاد بلند مبارزه و آزادیمان بکنند....
بررسی تحولات شعر زن در ایران از مشروطه به این سو
پگاه احمدی - پس از پروین، با دنبال کردن پروسهی شعر زن در ایران، به فروغ فرخزاد میرسیم. البته در فاصلهی پروین تا فروغ، به اسامی بسیاری از شاعران زن برمیخوریم که اثر قابل توجهی از خود ارائه ندادهاند. شعرهای این شاعران، با مضمون عاشقانه و در قالب غزل، در تذکرههای...
لورکا، زخم خونین ادبیات!
مریم ناصحی - دریا خندید در دور دست، دندانهایش کف و لبهایش آسمان. - تو چه میفروشی دختر غمگین سینه عریان؟ - من آب دریاها را میفروشم، آقا. - پسر سیاه، قاتی ِ خونت چی داری؟ ـ آب دریاها را دارم، آقا. ـ این اشکهای شور از کجا میآید، مادر؟ ـ آب دریاها را من گریه میکنم،...
تو خوابی
برنارد دادیه - برگردان: نفیسه نوابپور - شب است و سکوتی ژرف. تو خوابی و من بیدار. بیشک رویا میبینی، من خاطراتمان را میکاوم و به صدای نفسهایت گوش میدهم. شب است و سکوت ژرف. تو خوابی و من پای عشقمان بیدار. رویاهایمان را میکاوم، که روزها را در خود میپیچند از...
پرندهی اسیر میخواند آزادی!
مایا آنجلو - برگردان: آزاد عندلیبی - پرندهی آزاد میوزد بر گُردهی باد شناور بر معبر رود تا سرمنزل هموارهاش موج میخورد بالهایش در تُرنجهی آفتاب و بیهراس آسمان را ازآن خود میداند. ــ پرندهی دیگر اما قفسیِ حصر تنگ و تارش هیچ نمیبیند جز مات میلهها بالهایش را...
لیلی
پیر پره - برگردان: محمد رجبپور - پیر پره (Pierre Perret) متولد نهم ژوئیهی ۱۹۳۴، ترانهسرا، آهنگساز و خوانندهی معاصر فرانسوی است. در کارهای او میتوان ترانههای ضد جنگ، ضد فاشیسم، ضد استثمار کارگران، ضد تخریب محیطزیست، ضد دخانیات و ضد سقطجنین را یافت. ترانههای...
سال هزار و سیصد و فراموشی
شیدا محمدی - سال هزار و چهارصد بود شاید هم چهارصد و یک فرقی نمیکرد یک به یک هنگ میشدیم در خانه در خیابان از نفس افتاده میافتادیم روی هم تا عبور کند ابر، بخار، گاز اشکآور، پهباد، پهبال از میان یقههای باز دهان ما که تا هاشور میخورد که تا شلاق میخورد که تا باتوم...
مُشتی خون، پاشیده بر روزنامههای لال!
اسفندیار کوشه - فاطمه شمس در «این شعر نیست» به سراغ رُخدادهای اکنون ایران رفته است. او چون بازماندهیی که در دل واقعیت بوده، از تصویرهایی سخن میگوید که هر یک بیانگر درندهخویی یک حاکمیت جبار است. ادگار آلنپو داستانی دارد به نام «سقوط به گرداب مالستروم» که در آن...
هوشنگ گلشیری؛ نقال «حقیقت» وضعیت یا راوی «وضعیت» حقیقت؟
نرگس ایمانی - به «هماو» که هر اندیشه درونش مغاکی درافکند. برخی داستانها را میخوانیم، با اندیشهی نویسنده آشنا میشویم. برخی داستانها را میخوانیم، به اندیشه فرو میرویم. برخی داستانها را هم میخوانیم - چنانچه به راستی و به درستی «بخوانیم»- اندیشیدن میآموزیم....
اوكتاویو پاز: شاعر عشق و مرگ
داوود علیزاده - اكتاویو پاز به سال ۱۹۱۴ در شهر مكزیكو پا به جهان گذاشت. چون كشور زادگاهش، مكزیك، اصل و نسبی دوگانه دارد، اجدادش اسپانیایی و سرخپوست بودهاند. پاز خود در مجموعهی شعری به نام «هزار توی انزوا»، نقش مكزیك در تاریخ و اهمیت این اصل و نسب دوگانه را مورد...
پازولینی، نمونهی انسان سرکش
گی اسکارپتا - ترجمهی: آزیتا نیکنام - سالگرد قتل پیر پائولو پازولینی (۱۹۷۵-۱۹۲۲) موجب شد تا دربارهی زندگی و آثار این نویسنده و سینماگر ایتالیائی بازنگری جدیای صورت گیرد. اولین نکتهای که مشاهده میکنیم این است که پازولینی به آن دسته از روشنفکرانی تعلق دارد که در...
شعر چيست؟
احمد شاملو در گُفتوگو با ناصر حريری - – شعر چيست و آن را چهگونه تعريف مىكنيد؟ – يكبار كوشيدم با پُر حرفى بسيار به همين سئوال شما جوابى بدهم، ولى اينبار جوابم خيلى كوتاه است: «تعريف همه چيز محدود به زمان و مكان است.» والسلام. چيزى را كه هر از چندى تعريف تازهيی...
زنی با زبانی چو شمشیر
سیمین بهبهانی - «از خویشتن خویش چه میخواهم من؟ از این «منِ» درویش چه میخواهم من؟ بازیچه ی آرزوی دل ساختمش زان «هیچ» آفرین بیش چه میخواهم من؟» عالمتاج قائممقامی، با نام شعری ژاله، از زنان شاعر برگزیدهی کشور ما است که نامش همراه با شعرش به تصادف باقی مانده است و...
برتولت برشت شاعر
م. عاطف راد - برتولت برشت (۱۹۵۶ـ۱۸۹۸) را بیشتر به عنوان نمایشنامهنویس و بنیانگذار تئاتر حماسی و به خاطر نمایشنامههای مشهورش چون «زندگی گالیله»، «ننه دلاور و فرزندانش»، «زن نیك ایالت سچوان»، دایرهی گچی قفقازی»، «آدم آدم است»، «ارباب پونتیلا و نوكرش ماتی»، «مادر»...
آزادی
اکتاویو پاز - ترجمهی: احمد شاملو - کسانی از سرزمینمان سخن به میان آوردند من اما به سرزمینی تُهیدست میاندیشیدم به مردمانی از خاک و نور به خیابانی و دیواری و به انسانی خاموش - ایستاده در برابر دیوار- و به آن سنگها میاندیشیدم که برهنه بر پای ایستادهاند در آب رود...
حقیقت هنر
بوریس گرویس - مترجم: نوید قویدل - مقدمهی مترجم: گرویس که فیلسوف، منتقد هنری، نظریهپرداز حوزهی رسانه و متخصص مطرح هنر و ادبیات شوروی است، بعد از ترجمهی مقالات متعددی از او به فارسی باید برای علاقهمندان به فلسفهی هنر و نقد هنری، علیالخصوص خوانندگانی که پیگیر...
لبخند ما!
قیصر امینپور - در سال صرفهجویی لبخند پروانههای رنگ پریده روی لبان ما پرپر زدند. لبخند ما به زخم بدل شد و زخمهامان تا استخوان رسید و بوسههامان پوسید. ما لبخند استخوانی خود را در لابلای زخم نهان کردیم صد سال آزگار ماندیم و زخمهای خُشک ترک خورده را در متن لایههای...
به آیندهگان
برتولت برشت - برگردان: علی امینی نجفی - به آیندهگان، یا دقیقتر: «با کسانی که پس از ما به دنیا میآیند»، از شعرهای بلند و معروف برتولت برشت (۱۸۹۸-۱۹۵۶) شاعر و نویسندهی بزرگ آلمانی است. برشت این شعر را، که تا حدی جنبهی اتوبیوگرافیک دارد، در سال ۱۹۳۹ زمانی که در...
خورشید شبانه
ایرج جنتی عطایی - شکنجهام کرد، تا با شبِ زمانه بسازم خصمانهام زد، که شعر عاشقانه بسازم اگر چه خوانده تنم، به تازیانه دوباره دوباره با شعر باید که تازیانه بسازم خوش خفتنات را شب قصه میسراید به نیرنگ بیداریت را باید به خون ترانه بسازم من میتوانم با جان پناهِ سبزِ...
عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال
تریبون چپ - محل اجرا: هر جا که جا باشد: «... یه روز اومدم حقوقم ر ا بگیرم، حقم رو بگیرم، (کارفرما) گفت: برو بیرون. گفتم: مگه این کارخونه به دست ما نمیچرخه؟ گفت: ما اینجا داریم اژدها میپروریم. گفتم: من نتونم حقم رو بگیرم، پس زندگی برای من حرومه…»(از حرفهای عباس آقا...
این فیلم نیست
علی اشرف درویشیان - دود. دود. همه جا دود. دود غلیظ و چربی در هوا پخش شده بود. مردم دهانشان را بسته بودند و جز دود چیزی میان آنها نمیگذشت. سراسر خیابان در مهی چرک فرو رفته بود؛ حتا رنگهای شاد پشت ویترینها هم در این مه گرفتار بودند. اعلامیههای حراج وسایل منزل به...
آزادی
پل الوار - برگردان: مجتبی میثمی - بر كتابچههای مدرسهام بر نیمكتها و بر درختان بر شن¬ها و بر برفها مینویسمت. بر هر صفحه كه میخوانم بر هر صفحه كه نانوشته مانده است بر سنگ و خون و كاغذ یا خاكستر مینویسمت. بر قابهای زرین بر نبرد افزار پیكارگران و بر تارک تاج شاهان...
استادیوم شیلی
ویکتور خارا - پنج هزار تن از ما در اینجاییم در این بخش کوچک شهر پنج هزار تنیم ما. نمیدانم در تمامی شهرها و در سراسر کشور شمارمان چند است. تنها در اینجا، اما ده هزار دست است که بذر میافشاند و کارخانهها را به کار میاندازد. ـ چه منظومهای از بشر دستخوش گرسنگی،...
نگاهی گذرا به «ادبیات کارگری» در سوئد
طاهر صدیق - یکی از ژانرهای بسیار پُر آوازهی ادبی در سوئد، نوشتههایی است که «ادبیات کارگری» نامیده شده است. کوشش ما در این مقالهی نسبتا کوتاه این است که اندکی به این ادبیات بپردازیم. در آغاز باید اذعان کنیم که موضوع «ادبیات کارگری» موضوع بسیار گستردهای است و آنچه...
کارگری تاریخ میخواند
برتولت برشت - کی بود که هفت دروازهی تِب رو ساخت؟ کتابها پُر اسم پادشاههان. شاهها بودن که تخته سنگهای ناهموار رو به دوش کشیدن؟ یا بابل، که صد بار نابود شد، هر دفعه کی بود که باز سر پاش کرد؟ تو کدوم خونهی لیما، شهری که تو طلا غرق شده بود، کسایی زندگی میکردن که...
شعر «پریا»
فرنود حسنی - ادبیات عامه یا فولكلور، مجموعهی آداب و رسوم افسانهها و ضربالمثلها، ترانهها، اساطیر و... در موضوعات مختلف است، كه در جوامع گوناگون به طور شفاهی یا از راه تقلید نسل به نسل منتقل میشوند. ادبیا ت فولكلور از آن دسته ساختهای ادبی هستند، كه از درونیترین...
خیالبافی نکن!
ولادیمیر مایاکوفسکی - برگردان: اُمید آدینه - خیالبافی نکن مگر نمیبینی دهقان و برزگر در ازدحام پنبه و آهن گُم گشتهاند، دود شدهاند. هیاهویی جز لغزش خورشید بر چهرهها نیست. کارخانهها با سوگند به حقوق بشر تقویمِ شقاوت و حیلهاند. بیرق وحشت بر انبوه سیارهها و هر...
نیما و شعرش
احمد حیدربیگی - شعر کُهن بیش از هزار سال وظیفهی صیانت از زبان، فرهنگ ، تاریخ و هویت ملی ما را به عهده داشته است و مردم ایران با آن انس و الفت دیرینه دارند، اگر تصور شود که نیما با این شعر سر ستیزه داشته است، از واقعیت بسیار به دور است. این دلبستگان به شعر کُهن...
چه کسی گفته آبان نام یک ماه است؟
سولماز نراقی - آبان نام آن پرندهی بیگاه است که از تیرهای سُربی صیاد گریخت اینک صدای من را از آینده میشنوید از خشم عقرب در چرخهی زودیاک از فراخوان نبرد به ظلمت نُهتوی مرگاندود از خونهای دُلمهبستهی مُشتامُشت که زنجیری از هراس در اطراف خصم میبافند از آن خونها...
مارکسیسم و تاریخ ادبیات
گئورگ لوکاچ - مترجم: خ. ش.- روزنامهی «روته فانه» (پرچم سرخ) مورخ بیست و پنجم اوت ۱۹۲۲، مقالهای جالب در زمینهی عنوان بالا منتشر ساخت. با توجه به اهمیت - و در عین حال سرشت باز این مساله، شاید بیفایده نباشد که آن طرح را با اظهار نظری چند تکمیل کنیم. معنی طبقاتی...
کلید آزادی
شرلی کاشوف - ترجمه: رامین شهروند - میاندیشم که «آزادی» چیزی است که دیگری به من داده تا آن که دریافتم زنجیرهای سنگین بی نامی که به دیدنشان توانا نبودم به بندم کشیده است. میاندیشیدم که «آزادی» چیزی است که دیگری به من داده تا این که دریافتم آن چه به دست آوردهام...
کودکان کورهپزخانه
سیدعلی صالحی - سالهاست نان خشکیها از محلهی ما نمیگذرند زیرا از نانِ خالی این همه سفره چیزی برای پرندگان حتی باقی نمیماند، فقط میماند بعضی شبها که پدر دستِ خالی به خانه برمیگردد. هر وقت پدر دستِ خالی به خانه برمیگردد من میفهمم پنهانی دارد با خودش چه میگوید،...
نامه ای از احمد شاملو
«جُنگ باران» - آقای عزیز! بدون هیچ مقدمهای به شما بگویم که نامهتان مرا بیاندازه شادمان کرد. شادی من از دریافت نامهی شما علل بسیار دارد و آخرین آن عطف توجهی است که به شعر من «از زخم قلب آمان جان» کردهاید... هیچ میدانید که من این شعر را بیش از دیگر اشعارم دوست...
با لباس شخصیها
ایرج جنتی عطایی - تو به خود نگاه میکنی آینه سیاه میکنی پرده رو ترانه میکشی پنجره تباه میکنی من، ستاره آه میکشم دست روی ماه میکشم نوازش نسیم میکنم روی شب نگاه میکشم میٰعادگاه ما انسان و آبادی تاریخ آینده میدان آزادی! تو با گلوله و من با گُل تو با شلیک و من با...
راز این دو كلمه
مسعود خیام - به یاد فروغ فرخزاد - كوچهای هست كه در آن جا پسرانی كه به من عاشق بودند هنوز با همان موهای درهم و گردنهای باریك و پاهای لاغر به تبسمهای معصوم دختركی میاندیشند كه یك شب او را باد با خود برد. برای شناخت فروغ باید به راز دو كلمهی «كوچه» و «اقاقی» در...
ما، همان جمع پراکنده!
فریدون مشیری - موج میآمد چون کوه و به ساحل میخورد! از دل تیرهی امواج بلندآوا، که غریقی را در خویش فرو میبرد وغریوش را با مشت فرو میکشت، نعرهای خسته و خونین، بشریت را به کمک میطلبید: - آی آدمها... آی آدمها... ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم! به خیالی که قضا، به...
اجرای نقش برای طبقهی کارگر
Nicolas Beauvillain - برگردان: سعید جوادزاده امینی - در اوایل سالهای ۱۹۳۰ گروههای غیر حرفهای، تئاتر را در خدمت مبارزهی انقلابی به کار میگیرند. گروه «اکتبر» با بهرهگیری از متنهای پُر شور و شجاعانهی ژاک پرٍهور، یکی از پایهگذاران آن گروه، روش...
نویسنده و اهلیهایش
فرشته مولوی - مرغِ بپرم آرزوی پریدن و پرواز شاید برمیگردد به دورترین نقطهی خط تاریخ، وقتیکه آدم خاکی دید که پرندهای پیش رویش بال زد و در دوردست آسمان اوج گرفت. آرزوی پرواز، آن دورترین روزِ تاریخ در دنیای دانش، امروز دیگر نه سودا که کاری پیش پا افتاده و هر روزه...
عُصیان قطرات
علی رسولی - کینهای بر خیابان گرسنه است باید بارید. از چوب گوژپشت بام باید پایین افتاد پدیدار باید شد. با رنگ نقرهای بر سنگفرش تشنه باید خورد. در دنیای نقرهگون گُم باید شد آن جا که داستان ابر جاریست آن جا که قطرات هیاهو دارند و جویبار چقدر برای هیاهوی قطرات کوچک...
باید فهرست شهیدانمان را کامل میکردیم
یانیس ریتسوس - برگردان: ف. دشتی - هوا سرد بود، میدانی، زمستان در راه بود ما عجله داشتیم مدارک را جمع کنیم، باید فهرست شهیدانمان را کامل میکردیم، باید راهی برای سازماندهی خود مییافتیم، باید ترانههایمان را میسرودیم. فرصت داشت از دست میرفت؛ چطور میشد به این همه...
ویرانی
الیاس علوی - دستانت را گرفتند و دهانت را خُرد كردند به همین سادگی تمام شدی. از من نخواه در مرگ تو غزل بنویسم، كلماتم را بشویم، آن طور كه خونِ لبانت را شستند و خون ِلبانت بند نمیآمد. تو را شهید نمیخوانم تو کُشتهی تاریكی هستی کُشتهی تاریكی. این شعر نیست چشمان كوچك...
مقدمهای بر ادبیات داستانی پس از انقلاب
علی اشرف درویشیان - اگر ذرهای در دلت جای دارم پس دمی از شادی کناره کن و در این جهان دشخوار، نفس خویش به درد بیالای و داستان مرا حکایت کن «هاملت»، شکسپیر، تازگی و بداعت آثار هنری به ویژه ادبیات بدون تردید ملهم از زندگی شحصی هنرمند و نویسنده است. رد و اثر و صبغهی...
ادبیات و دنیای گرسنه (بحثی در وظیفهی ادبیات)
ابوالحسن نجفی - پس از انتشار کتاب "کلمات" اثر ژان پل سارتر (سال ۱۹۶۴)، روزنامهی معروف «لوموند» مصاحبهای با این نویسنده و فیلسوف بزرگ معاصر به عمل آورد که انعکاسی جهانی یافت. این مصاحبه که در ضمن آن، سارتر علیرغم ادعای خود فیالواقع از کارهای گذشتهاش "استغفار"...
هنر و مبارزه برای تمدن نو
آنتونیو گرامشی - ترجمه: محمدجعفر پوینده - مناسباتی که ماهیت هنری دارد، به ویژه در فلسفهی پراکسیس، نشان دهندهی سطحیگری پُر مدعای طوطیصفتانی است که میپندارند در چهارچوب چند عبارت قالبی مختصر، کلیدهایی برای گشودن تمامی درها به دست آوردهاند (این کلیدها، به بیان...
دشمنان!
پابلو نرودا - برگردان: غزال طبری - آنها تفنگهای پُر از باروت را آوردند آنان دستور این کشتار وحشیانه را صادر کردند آنها اینجا با خلقی مواجه شدند گردآمده به حُکم عشق و وظیفه که سرودی میخواندند. دخترک با پرچمش فرو افتاد و پسر، خندان، زخمی، در کنارش مردم وحشتزده،...
رد پاى بلانشو
مارك ردفيلد - برگردان: فرشيد فرهمندنيا - قصهها و مقالات ادبى _ فلسفى موريس بلانشو (متولد سال ۱۹۰۷) يكى از عجيبترين و فريبندهترين «مجموعه آثار» در ادبيات فرانسه محسوب مىشوند. بلانشو، مردى منزوى و عُزلتنشين بود، نه مصاحبه مىكرد، نه اجازه مىداد از او عكس بگيرند و...
يك نويسنده جنجالى و سانسور شده
ابراهيم جمالى - برنارد نوئل كه متولد ۱۹۳۰ در شهر «آويرون» فرانسه است از 1۱۹۵۲، بعد از تحصيلات در حوزه روزنامهنگارى و جامعهشناسى، عمرش را وقف نويسندگى كرده و زندگىاش را از طريق كارهايى در حوزه كتاب، چاپ و نشر مىگذارند. اولين مجموعه شعر او به نام «عصاره بدن» در سال...
نظم
چارلی چاپلین - برگردان: احمد شاملو - هنگامی که افسر جوان در راس جوخه اعدام قرار میگرفت، تنها سپیدهدم بود- سپیدهدم پیامآور مرگ- که در سکوت حیاط کوچک این زندان اسپانیایی جنبشی داشت. تشریفات مقدماتی انجام شده بود. افراد مقامات رسمی نیز دستهی کوچکی تشکیل داده بودند...
فاشیسم!
برتولت برشت - برگردان: منوچهر فکریارشاد - دوستان، امروز میخواهم بی آن که نکته چندان تازهای را مطرح کنم، با شما چند کلمه در باب مبارزه با قدرتهایی سخن بگویم که در صددند فرهنگ مغربزمین را، یا بقایای فرهنگی را که مردهریگ یک قرن بهرهکشی است، در خون و لجن سر به...
من نام ترا میخوانم: آزادی!
اشتفان هرملین - برگردان: مجتبا کولیوند - برای پرنده در بند برای ماهی در تُنگ بلور آب برای رفیقم که زندانی است زیرا، آن چه میاندیشد را بر زبان میراند. برای گُل های قطع شده برای علف لگدمال شده برای درختان مقطوع برای پیکرهایی که شکنجه شدند من نام ترا میخوانم: آزادی!...
«تصور کن»
جان لنون - «تصور کن» یا Imagine نام ترانه - آهنگ بسیار مشهوری از جان لنون، خواننده و ترانهسرای معروف انگلیسی و از موسسان و اعضای گروه افسانهای «بیتلز» است. این ترانه در آلبومی به همین نام در سال ۱۹۷۱ منتشر شد و محبوبترین و پُر فروشترین اثر جان لنون در دوران فعالیت...
تو تصویرش کن!
احمد شاملو - سکوت آب میتواند خشکی باشد و فریاد عطش؛ سکوت گندم میتواند گرسنگی باشد و غریو پیروزمندانهی قحط؛ همچنان که سکوت آفتاب ظلمات است. اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست. ـــ فریاد را تصویر کن! عصر مرا تصویر کن … در منحنی تازیانه به نیش ¬خط رنج؛ همسایهی مرا...
ادبیات و کار
آلبر کامو - (نامه به سردبیر یک مجله کارگری) اگر شما میپندارید که جمله من «من ادبیات کارگری را این گونه نمیبینم» نیاز به توضیح داشته باشد، در این جا میکوشم توضیح دهم. اما باید آن چه را شفاها گفتم در این جا هم تکرار کنم. من مطمئن نیستم که حق با من باشد. وانگهی...
توفان کودکان ناهمگون مىزايد
محمد مختارى - و من در لفافهى قطع نامهى ميتينگ بزرگ متولد شدم تا با مردم اعماق بجوشم و با وصلهى زمانم پيوند يابم تا به سان سوزنى فرو روم و برآيم و لحاف پارهى آسمانهاىنامتحد را به يک ديگر وصله زنم تا مردم چشم تاريخ را بر کلمهى همه ديوانها حک کنم - مردمى که من...
بوف كور و فرديت زيبايى شناسى آن
فرشته ساری - متن سخنرانى در كنفرانس سدهى صادق هدايت در كالج سنت آنتونى دانشگاه آكسفورد نقاشى كه بوف كور را روايت مىكند يا نقشى كه جان مىگيرد و بوف كور نوشته مىشود. بوف كور با طرح پرسشى آغاز مىشود: راوى مىخواهد بداند چرا هميشه يك منظره را نقاشى مىكرده است. با...
انسان در شعر احمد شاملو: از جبر تا رهایی
رضا قنبرى - شعر شاملو، شعر موقعيت ها و شرايط انسانى است. شعرى كه از زندگى و روياهاى انسان معاصر سخن مىگويد و «انسان»، «سوژه شناساى» آن است. انسانى كه شاملو در شعرهايش از او سخن مىگويد، موجود شكوهمندى است كه مالك اين جهان است و مقتدرانه سعى مىكند سُكان اين جهان...
ما یوزپلنگانی جوان بودیم!
خولیو كورتاسار - این یادداشت در سال ۱۹۷۳، اندکی پس از مرگ نرودا، نوشته شده است و با خود تمام دردی را دارد که از مرگ دوستی خوب و شاعری بزرگ برمیخیزد، مثل همیشه پیچیدگیهای خاص نثر کورتاسار را با خود دارد، اما برعکس سایر آثار کورتاسار شدیدا احساساتی است. در عین حال این...
اگر به خانهی من آمدی
غاده السمان، شاعری از سوریه - اگر به خانهی من آمدی برایم مداد بیاور، مداد سیاه میخواهم روی چهرهام خط بکشم تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم! یک مداد پاک کن بده برای محو لبها نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند! یک بیلچه، تا...
اوكتاویو پاز: شاعر عشق و مرگ
داوود علیزاده - اكتاویو پاز به سال ۱۹۱۴ در شهر مكزیكو پا به جهان گذاشت. چون كشور زادگاهش، مكزیك، اصل و نسبی دوگانه دارد، اجدادش اسپانیایی و سرخپوست بودهاند. پاز خود در مجموعه شعری به نام «هزار توی انزوا» نقش مكزیك را در تاریخ و اهمیت این اصل و نسب دوگانه را مورد...
اين چنين است دنيايى كه به آن میاندیشم
امير مهرانى نژاد - "هيوز نويسندهاى چيره دست است. او يك سياه نيز میباشد و بسيار مشكل میتوان گفت كه اول يك نويسنده است يا يك سياه." هيوز به عنوان يك سياه، داراى شخصيتى است كه از سياه بودن هراسى ندارد. او به خوبى ارزشهاى جامعه سياه را میشناسد و با تمام فشارها و...
نان
ولفگانگ بورشرت - برگردان: نيما حسينپور - زن ناگهان از خواب پريد. دو و نيم نيمهشب بود. لحظهای فکر کرد که چرا از خواب پريده است: «کسی در آشپزخانه خورد به صندلی!» گوشهايش را به سوی آشپزخانه تيز کرد. همهجا ساکت بود. همهجا خيلی ساکت بود و زمانی که دستاش را روی تخت...
نخواب محبوب من
محمود درویش - آن گاه که ماه فرو میافتد چون آیینهای شکسته سایهها میانمان رشد میکنند و اسطورهها میمیرند. نخواب محبوب من که زخمهایمان نشان افتخارمان شده است همچون گُل سرخی بر روی ماه نور در آن سوی پنجرههامان آن گاه که بازوان رضایت مرا در بر گرفت به پرواز...
جان یک جهان بی جان!
اریش فرید - برگردان: آزاد عندلیبی - وقتی که آزادی این جا نیست تو آزادی هستی وقتی که شکوهی این جا نیست تو شکوهی و آن گاه که این جا شوری نیست نه پیوندی میانِ مردم تو پیوندی، تو گرمایی: جان یک جهان بی جان! لبانات و زبانات پرسش است و پاسخ است در بازوانات، در...
خندهی تو
پابلو نرودا - برگردان: احمد پوری - نان را از من بگیر، اگر میخواهی هوا را از من بگیر، اما خندهات را نه . گُل سرخ را از من مگیر سوسنی را که میکاری، آبی را که به ناگاه در شادی تو سر ریز میکند، موجی ناگهانی از نقره را که در تو میزاید. از پسِ نبردی سخت باز میگردم با...
رشحهای از «ابر»
نادر نادرپور - يكی از نويسندگان جوان فرانسوی در مقالهای كه به تشريح احوال و تفسير آثار «فرانسوا مورياك» - استاد نامی نثر و نظم معاصر- اختصاص داده، نكتهی بديع و جالبی را بيان كرده است كه ترجمهی مفهوم آن را بی مناسبت نمیدانم. وی میگويد: هر يك از شاعران و نويسندگان...
میلاد آن که عاشقانه بر خاک مُرد
احمد شاملو - (۱) نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگسترد آن که نهال نازک دستانش از عشق خداست و پیش عصیانش بالای جهنم پست است. آن کو به یکی «آری» میمیرد نه به زخم صد خنجر، و مرگش در نمیرسد مگر آن که از تب وهن دق کند. قلعهیی عظیم که طلسم دروازهاش کلام کوچک دوستی است....
مراسم اعدام
جرج اورول - توی برمه بود. هوای صبح از باران خیس شده بود. شعاع نوری کمرنگ، مثل یک ورق قلع زرد، از روی دیوارهای بلند، به طور اریب توی حیاط زندان میتابید. ما در بیرون سلولهای محکومان منتظر مانده بودیم. یک ردیف آلونکهایی که شبیه قفسهای کوچک جانوران بود و جلو آنها را...
آخرین وصیت!
آريل دورفمان - وقتی به تو میگويند که من در زندان نيستم باور مکن! بايد روزی اين را اعتراف کنند! وقتی به تو میگويند که من آزاد شدهام باور مکن! روزی بايد اعتراف کنند که دروغ گفتهاند. وقتی به تو میگويند که من به خودم خيانت کردهام باور مکن! روزی بايد اعتراف کنند که...
ادبیات در جامعهی دیکتاتوری
جورج اورول - ترجمه: اکرم پدرامنیا «علوم فیزیک، موسیقی، نقاشی و معماری، شاید، اما ادبیات به یقین با مرگ آزادی اندیشه، به هلاکت میرسد.» در عصر ما، آزادی معنوی از دو سوی مورد تهاجم قرار میگیرد؛ از سوی دشمن نظری آن، مدافعان خودکامگی، و از سوی دشمن حقیقی و درجهی یک آن،...
بیخوابی
محمد مختاری - چه فرق میکرد زندانی در چشمانداز باشد یا دانشگاهی؟ اگر که رویا تنها احتلامی بود بازیگوشانه تشنج پوستام را که میشنومT سوزن سوزن که میشود کف پا علامتِ این است که چیزی خراب میشود دمی که یک کلمه هم زیادی است درخت و سنگ و سار و سنگسار و دار سایهی...
معناى دمكراسى و آزادى بيان
احمد شاملو در گُفتگو با ناصر حريری - - بله ظاهرا چيزى به اسم دمكراسى را آزادانه در بازارهاى غرب به مشترى عرضه مىكنند كه گويا نوع امريكاییاش مرغوبتر تلقى شده. پس بگذاريد چند مورد از تجربيات شخصى خودم را براىتان تعريف كنم: در شهر نيويورك محلهيی هست موسوم به...
طبقهی کارگر و بازنمایی آن در سینما
هما نصیر - رنج به تصویر کشیده میشود؟ شاید بله، حتما خیر! فیلمهایی از سینمای بعد از انقلاب ایران را از منظر کارگری بررسی میکنیم. ابتدا یک درآمد تحلیلی که به طبقهی کارگر در آثار سینمایی میپردازد. ۱----- بیتردید در چند دههی اخیر، رسانههای تصویری به ویژه تلویزیون...
دنیایی بی قفس
علی رسولی - همچون ترس ماهی از هجوم سنگها به سوی تنگ بلور از نبودنت میترسم، ای نفسی برای رهایی در حضور خروشان رود باید از تنگ بلور به دریا رسید. همچون ترس پروازی از مرزها هنگامی که ازدحام پرندگان زانو میزنند و دنیا بزرگی یک قفس با شادیهای بی سبب میشود از نبودنت...