«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
ویکتور خارا –
برای خواندن نیست که میخوانم
و نه برای صدایی خوب،
میخوانم چون گیتار پُر احساسم
قلبی زمینی دارد
و بالهایی چون کبوتری کوچک.
و چون آب مقدس است،
که دردها و شادیها را تعمید میدهد.
ترانهی من راه خود را یافته است،
همان گونه که ویولتّا میگفت،
گیتار کارگر
با عطر بهار.
چون گیتارِ من از آن ثروتمندان نیست،
و به کار آنها نمیآید .
ترانهی من برای اوج گرفتن است
و رسیدن به ستارگان.
چون این ترانه احساس دارد،
آن گاه که در رگهای آنهایی میتپد
که هنگام مرگ، سرود حقیقت را میخوانند.
نه نوازشی کوتاه
و نه شهرتی بیگانه،
سرنوشت ترانهام، چکاوکی است
تا قلب زمین.
آن جا که همه چیز پایان مییابد
و آن جا که همه چیز آغاز مییابد.
ترانه¬م شجاعت نشان داده است
و همواره ترانهای تازه خواهد بود.