«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
سوسن بهار –
نوشتهاى را كه ملاحظه مىكنيد، حاصل حضور گاه و بيگاه من در چت سايتهاى اينترنت به منظور آشنائى با روحيات جوانان، به خصوص جوانان مقيم ايران، است. كسانى كه شانس ديدار و گفتوگوى رو در رو با آنان را حاكميت جمهورى اسلامى از من و امثال من سلب كرده است.
«چت» حديث تلخ ضعفها، حقارتها، روياها، ناكامىها و تناقضات زندگى آدمها در درون نظامى است كه بنيادش بر عزل همه جانبه بشر از دخالت آزاد در تعيين سرنوشت زندگى خويش استوار شده است. «چت» حديت فرار تصنعى و كاذب آدمها از فشار اين سقوط رقت بار و پناه جستن آنان به بزم عيش مجازى يا وصال كاذب با روياى تسلط بر سرنوشت خويش است.
در اين جا آدمى مىتواند پرفسور باشد، نويسنده، فيلم بردار و شاعر باشد؛ مىتواند، و در يك كلام مىتواند، انسان آرزوهاى خويش و از اين مهمتر مىتواند خود خودش باشد؛ منى كه از «كسى كه هستىاش به يك شماره مشخص شده است»، فاصله دارد؛ مىتواند نامى را كه دوست دارد بر خود بگذارد. اين قيد نام و نشان را كه بردارد، مىتواند از هر چه و با هر كه دوست دارد سخن بگويد؛ خود را تخليه روانى كند. از لج معلم رياضيات مىتوان در چت نابغه رياضى بود. مىتوان صريح و بدون ترس به دختر يا پسرى اظهار عشق نمود، بى لكنت زبان. اگر به همه اينها خود جذابيت و شادى آفرينى يك بازى دسته جمعى را اضافه كنيم، مىتوان تصور كرد كه چرا اين سرگرمى روز به روز تعداد بيشترى را به سمت خود مىكشد.
در اين نوشته من قصد تحليل و روان كاوى ندارم، صلاحيت تخصصى من هم نيست، به مثابه يك دوربين عكاسى تلاش مىكنم تصاوير را در برابر شما قرار دهم. طبعا، نگاه نگاه من است و درك و ديد مرا از صحنه دارد و درست به همين دليل، خالى از اشكال و اغماض نيست. اما از آن جا كه «چت» و «چتيسم»، پديدهاى اجتماعى است و مستقيما به زندگى بخشى از جوانان ما چه در داخل و چه در خارج ايران مربوط مىشود، چه به عنوان يك مادر و چه به عنوان يك تلاش گر عرصه حقوق كودكان و جوانان اين تصاوير را و اين تجربه و مشاهده را براى شما – به نفع جوانان و به دليل نگرانى از وضعيت شان – ترسيم مىكنم.
مردان، به غير از جوانان، اكثرا متاهلند و از زندگى زناشوئى ناراضى، به ويژه از جنبه رابطه جنسى با همسرانشان كه اكثرا هم با فرمول هميشگى «سرد بودن زن» توجيه مىشود. جداى از اين، مردان جوان بیست و هفت تا سی و پنج ساله به دنبال دوست يابى واقعى و حتى ايجاد رابطه جدى در خارج از محيط «چت» در آن حضور مىيابند كه در عين حال متينترين گروه حاضر در «چتواريم» را هم تشكيل مىدهند. از روان پريشان واقعى كه بگذريم، انسانهاى سالم اما دردمند محترمى هم در اين بازار مكاره به سوداگرى جان و روح مشغولند. زنان عموما دختران جوان پانزده تا بیست و سه ساله از يك سو و بیست و سه تا سی ساله از سوى ديگر و زنان تنهايند. زنان سی به بالا انگشت شمارند.
حضور زنان و زنانگى و چت
اين جامعه كوچك مجازى از يك سو، ننگ وداغ تمامى فرودستى زن را بر چهره دارد و از سوى ديگر، از جامعه حقيقى جلوتر است. به اين دليل ساده كه زن هم مىتواند به صراحت از تمايلاتش سخن بگويد و سنگسار نشود. هر چند مورد هجوم و حمله و تجاوز كلامى قرار مىگيرد و آسيب روانى مىبيند، اما او هم جزء اين قاعده قرار مىگيرد كه حق انتخاب دارد و حق «طلاق»! در اين مورد به خصوص، به ويژگىهائى در بين جوانان دختر برخوردم كه گاها خوشحال كننده و اكثرا تاسف آور بود. نسبت به نسل ما، دختران جوان از آگاهى نسبى بالائى در زمينه روابط جنسى برخوردارند. اما اين يك آگاهى براى خود نيست، بلكه آگاهى در خودى است كه نشانى از محروميت از يك طرف و جامعه فحشا زده از طرف ديگر دارد. شك نيست كه فحشاى اقتصادى به دنبال خود فحشاى اخلاقى را به بار مىآورد و عدول از شرم انسانى را حتى آن جا كه ديگر نيازى به آن نيست، يدك خود مىكشد. بنا به آمار «يونيسف» در سال گذشته نرخ فحشا در ايران به ششصد و چهل درصد رسيده است.
جرم بودن زنانگى و فاحشه انگاشتن طبيعى زنان و دخترانى كه به «چت» آمدهاند، از ديد عدهاى فوندمانتاليست متحجر، گاها صحنه هاى تاسف آورى را از تجاوز كلامى به زنان و دختران چتيست در برابر چشمان قرار مىدهد. تجربه شخصى من اين بوده كه به محض عميق شدن بر روى بحثى و يا برخورد مستقيم به رژيم جمهورى اسلامى، سر و كله اراذل و اوباش «اطلاعتى» پيدا مىشود كه انصافا لمپنترينها هستند. مىآيند تا ترور شخصيت و تجاوز كلامى را آغاز كنند.
اين جا هم مثل هر جاى ديگر اين جامعه مرد سالار جهانى، مردان ابر قدرتاند، حتى در زمينه تسلط عاطفى! اين مرد نيست كه به دنبال زن مىدود، اين زناناند كه سرگشته به دنبال مردى كه احيانا با هزاران وعده و وعيد بر جايشان كذاشته است، گاه شعرهاى لطيف و زيبا مىخوانند، گاه گريه مىكنند، و گاه عين گربه ماده ميو ميو راه مىاندازند. شخصا شاهد اين بودم كه اگر زنى و يا دخترى از آن چيزى كه من صيغه اينترنتى نامش نهادهام ابا مىكرد، مورد انواع و اقسام آزارها و توهينها قرار مىگرفت. فاحشهاش مىخواندند، صرفا به دليل اين كه تن به فحشاگرى آنان نداده است. اما چيز جالب و قابل تحسينى كه به ويژه در جوانان ديدم، آشنائى اغلب آنان به زبان رمانتيك و به كارگيرى كلمات محبت آميز در ارتباط گيرى بود. البته آقايان هم از اين قاعده مستثنى نبودند. به راستى اگر اينان ده درصد كلام محبت آميزى را كه غير ارادى در «چت» بر زبان مىآورند، در زندگى روزانه و با همسرانشان به كار گيرند، از ابراز و بيان خواست و محبت ابا نكنند، قطعا با مشكل «سرد بودن همسران»، حداقل در هشتاد درصد موارد، روبرو نخواهند بود.
از درصد كمى كه بعد از خرج كردن چهار كلمه عزيزم هايشان و جواب مثبت نگرفتن بلافاصله وارد دور فحاشى مىشوند، البته مىگذرم. خود به كارگيرى اين زبان، و تلاش مردان براى جذاب نشان دادن خود، اين نكته را در خود مستتر داردكه زنان و دختران هم انتخاب مىكنند، به نيازهايشان آگاهى دارند، و در نتيجه مردان بايد در جلب توجه آنان بكوشند. و چه زيبا كه مجبور به فرا گرفتن شعر و ترانه هم مىشوند كه براى محبوب اينترنتىشان بنويسند و يا بخوانند.
بازى «چتى» جدا از جنبه دوست يابىاش، يك گپ و گفتار دسته جمعى و ايجاد رابطه وسيع تر براى اظهار نظر كردن درباره مسائل مختلف اجتماعى هم هست. اين جنبه «چت»، كه رد و بدل كردن تجارب، هم فكرىها، دادن تصويرها، و خنده و شوخى دسته جمعى را در بر دارد، نقطه قوت و مركز ثقل جذابيت «چت» است. خود من دچار اين پيش داورى بودم كه «چت» و اينترينت، انسان را به شدت از خود بيگانه مىكند و منزوى. اما به عينه ديدم كه در دنياى كنونى و در فرهنگ سانسور، «چت» باعث در آمدن انسانهاى زيادى از انزوا و فراهم آوردن امكان هم دلى و هم سخنى با ديگران براى عده زيادى از انسانها مىشود. ماجراهاى دنياى «چت»، اشكها و لبخندهايش، بى شك انسانها را به اين سوى مىكشاند كه از خود بپرسند چگونه ممكن است؟ آيا به راستى اين خنده ها واقعى است و اين اشكها هم؟
پاسخ من به اين سوال مثبت است، بله! معجزه كلام و روح انسانى، نياز انسان به اجتماعى بودن، حتى از وسيلهاى كه ظاهرا به نظر مىآيد بايستى او را به انزوا بكشاند، پلى براى ارتباط انسانى مىسازد.
حضور جوانان در «چت»: نكات مثبت و منفى
اصولا، و خود به خود، حضور جوانان در كنار بزرگتر در «چت» نه تنها بد نيست، بلكه حتى امكان تبادل فرهنگى را هم به وجود مىآورد. اما اين در صورتى بى خطر است كه والدين، جوانشان را از ابتلا به عارضه هاى گونه گون مصون نموده باشند.
اما به راستى چه چيزى اين مصونيت را تضمين مىكند؟ به نظر من، محبت، عشق و اعتماد جوانان به پدر و مادر. اغلب والدين يا به وجود آوردن امكانات را براى فرزندان عين محبت و وظيف مىدانند و يا وضع قوانين و سخت گيرى و كنترل كامل را. اگر هر كدام از اينها با نشان دادن محبت و ابراز آن و اطمينان دادن جوان از امكان اعتمادش به آنان هم راه نباشد، اين واقعه پيش مىآيد كه دختر جوانى در «پى. ام.» به من بگويد: حامله است و مىخواهد خودكشى كند. و هم زمان بانوى محترمى هم به اسم مادر وارد شود و همه را به باد انتقاد و شماتت بگيرد و، نادانسته، ايجاد انزجار كند.
بارها در طى حضورم در «چت»، «پى. ام.» هايى آمد كه «سكس با مواد هستى؟» و من به خودم لرزيدم، به خاطر جوانان. جداى از اين جنبه ها، اگر جوانان در مقابل آسيب هاى عاطفى، واكسينه و غناى محبت نشده باشند، بسرعت طمعه دو گروه سوداگر روح روان آدمى مىشوند. دسته اول: كسانى كه بى گناهند، اما بيمار روانىاند. و دسته دوم: كسانى كه از تسلط بر روح انسان ديگر و آزار او لذت مىبرند. اين كه «چت» براى جوان من و شما بازى باقى بماند و تنها بخشى از زندگىاش را تشكيل بدهد و يا تبديل به تمامى دنياى او شود، بستگى تام به برخورد آگاهانه ما دارد. واقعيت اين است كه «چت»، به ويژه «چت نوشتارى» وسيله خوبى براى فائق آمدن بر ممنوعيتها و برخوردارى از آزادى كلام براى شركت كنندگان از ايران و راهى براى سرگرمى و در آمدن از انزوا براى ايرانيان مقيم خارج كشور از قطب شمال گرفته تا صحراست. و طبعا هر جا كه عدهاى انسان جمع مىشوند، امكان خوبى هم جهت معامله هاى گوناگون براى سوداگران جان و مال آدمى به دست مىآيد.
چاره چيست؟
چاره به نظر من سالم نمودن محيط «چت» از طريق حضور آگاهانه و فرهنگى در آن است. البته بى آن كه به ريتم جذاب «چت» دستى برده شود و تبديل به كلاس درس گردد، كه در نتيجه همه از آن گريزان شوند! بى شك نمىتوان اسباب بازى مورد علاقه طفلى را بدون وارد آوردن آسيب روانى به او، از او گرفت و به گوشهاى پرت كرد، اما مىتوان و بايد توجه او را محترمانه و با محبت به بازىهاى ديگر جلب نمود. عين همين كار را بايد با مشكل غرق شدن جوانان در «چت» بكنيم. دنبال هم صحبتاند؟ به حرفهايشان گوش فرا دهيم. نياز جنسى دارند؟ آزادى لازم را به آنان بدهيم تا به طور طبيعى و انسانى به نيازشان پاسخ گويند. و طمعه آدمهاى بى وجدان و بعضا بيمار نگردند.
«چت» و چت بازى در عين داشتن نكات منفى نسبت به اشكال ديگر الينه شدن و از خود بيگانه شدن انسان عصر سرمايه دارى كنونى – نظير قمار، اعتياد، جنايت، پدوفيلسمم، الكليسم، ديدن فيلمهاى ترسناك براى از خود بيكانگى كامل در ترس، و يا پرونو براى از خود بيگانگى كامل در سكس و ساير اشكال نياز بيمار گونه يا طبيعى انسان زخم خورده براى كشيدن بار اين زندگى نابرابر – اين مزيت را دارد كه اصولا در ايجاد ارتباط با انسانهاى ديگر و گپ و گفتگو با آنان معنى پيدا مىكند. و طبعا رابطه انسانى هرچند هم با درد و تب هم راه باشد، از فراموش شدگى و تنهائى بهتر است. مساله اين نيست كه انسان تنها و دردمند، امكان حضور در اجتماعات را دارد و يا ندارد؟ مساله به سادگى بعضا اين است كه از اين طريق، و به راحتى و بدون صرف انرژى ويژه، مىتوان در اجتماعى وسيع از انسانها شركت نمود. و طبعا اين جا هم مساله – درست عين ساير پديده هاى اجتماعى – بر سر اين است كه از منظر انسان و نيازهايش به پديده مىنگريم يا «قدرت خريد و فروش»؟ در يك كلام، مساله هر چند از يك بعد فرهنگى طرح مىشود، اما اساسا اقتصادى و طبقاتى است. چرا كه اگر مىشد به راحتى و بى دغدغه سفر نمود، وسيلهاى براى اياب و ذهاب داشت، از پس مخارج و هزينه هاى ورزشى و تفريحى بر آمد و از اين امكانات به طور روتين استفاده نمود، در اجتماعات پر خرج تر اما حضورى به ديدن انسانها رفت، و… شايد ديگر به خودى خود «چت» براى بسيارى از علاقمندان و در بعد اكستريم آن براى مبتلايانش اهميت تعيين كننده كنونى را نمىداشت. اما اينها، به «پول» نياز دارد و اتفاقا اكثريت شركت كنندگان در «چت» همين يكى را ندارند يا كم دارند!