«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
نائومی کلاین – ترجمه: مهرداد امامی –
راه غلبه بر پوتین، اشباع بازار اروپا از گازهای طبیعی استخراج شده در آمریکاست، یا صنعت استخراج گاز تمایل دارد که ما چنین باور کنیم. به عنوان بخشی از هیستری فزایندهی ضد روسی، دو لایحه تقدیم کنگرهی آمریکا شده است ـ یکی در مجلس نمایندگان و دیگری در سنا ـ که در آنها سعی میشود در مجموع به نام کمک به اروپا برای بی نیاز کردنش از سوختهای فسیلی پوتین و نیز بهبود امنیت ملی آمریکا صادرات گاز طبیعی مایع (LNG) تسریع شود.
به گفتهی کوری گاردنر، نمایندهی جمهوریخواه کنگره که لایحهی مجلس نمایندگان را تقدیم کرد، «مخالفت با تصویب این لایحه همانند قطع کردن تلفن بر روی تماس اضطراری دوستان و متحدانمان» است. ممکن است این اقدام صحیح باشد ـ البته مادامی که دوستان و متحدانتان در شرکتهای شِورون (Chevron) و شل (Shell) کار میکنند و آن چه ضرورت دارد لزوم بالا نگه داشتن سودها در بحبوحهی ذخایر متعارف رو به اتمام نفت و گاز (سوختهای تجدیدناپذی) است. برای این که این ترفند به کار افتد، لازم است خیلی درگیر جزئیات نشد. مثلا این واقعیت مسلم که بخش عمدهی گاز استخراج شده احتمالا به اروپا صادر نمیشود؛ زیرا آن چه لایحه در مورد گاز مجاز میشمرد، این است که در بازار جهانی به تمامی کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی فروخته شود.
یا این واقعیت که صنعت استخراج نفت و گاز، سالهاست پیام میداده که آمریکاییها باید به منظور کمک به کشورشان برای دستیابی به «استقلال در انرژی» مخاطرات مربوط به زمین، آب و هوا را که ملازم شکستهای هیدرولیکی(۱) است بپذیرد. اکنون، به طور ناگهانی و موذیانهای هدف به «امنیت انرژی» تغییر یافته که ظاهرا معنای آن، فروش موقت انبوهی گاز استخراج شده در بازار جهانی و بدین ترتیب، ایجاد (بازارهای) وابسته به انرژی در خارج از مرزهاست. بیش از هر چیز دیگر، نباید توجه کنیم که ایجاد زیرساخت لازم برای صادرات گاز در مقیاس جهانی، سالها زمان میبرد ـ یک پایانهی منفرد گاز طبیعی مایع میتواند هفت میلیارد دلار قیمت داشته باشد که باید سوختاش را شبکهی به هم پیوسته و عظیمی از خطوط لوله و ایستگاههای کمپرسور تامین کنند و مستلزم آن است که نیروگاهش فقط انرژی کافی برای تبدیل گاز به شکل مایع از خلال فراسرمایش(۲) تولید کند. تا آن وقت که این پروژههای صنعتی کلان شروع به کار کنند، روسیه و آلمان دوستانی صمیمی خواهند بود. اما آن موقع دیگر کمتر کسی به خاطر خواهد داشت که بحران کریمه توجیهی بود که صنعت گاز برای تحقق بخشی به رویاهای صادراتی دیرین خود به کار بست، بی اعتنا به پیآمدهایش برای جوامعی که قربانی میشوند یا سیارهای که دمایش افزایش مییابد.
من این ترفند سوءاستفاده از بحران برای منفعت خصوصی را دکترین شوک مینامم و هیچ نشانهای برای واپس نشستن از آن نمیبینم. همگی میدانیم که دکترین شوک چگونه کار میکند: در طول دورههای بحران، خواه واقعی و خواه ساختگی، نخبگانمان میتوانند از طریق سیاستهای غیرمردمی، آرای خود را که برای اکثریت افراد در شرایط اضطراری زیانبخش است، تحمیل کنند. تردیدی نیست که مخالفتهایی سر میگیرد ـ مثلا اقلیمشناسان در مورد قدرت گرمایشی بسیار زیاد گاز متان هشدار میدهند یا با مخالفت اجتماعات محلی روبرو میشویم که نمیخواهند این بندرهای صادراتی پُر خطر در سواحل مورد علاقهشان باشد. با این حال، چه کسی زمان بحث و مشاجره دارد؟ این موقعیتی اضطراری است، تماسهای اضطراری گرفته میشود! ابتدا لوایح را تصویب، بعد در موردشان فکر کنید. خیلی از صنایع در این زمینه عملکرد خوبی دارند، اما هیچ کدام در سوءاستفاده از ویژگیهای به لحاظ عقلانی قابل توجه بحران، ماهرتر از بخش جهانی گاز نیستند. در چهار سال گذشته، لابی صنعت گاز از بحران اقتصادی در اروپا با این هدف استفاده کرده تا به کشورهایی چون یونان بگوید که راه برونرفت از بحران و درماندگی، گشودن امکان حفاری در دریاهای زیبایشان است. این لابی استدلالهای مشابهی را برای عقلانی جلوه دادن حفاری و استخراج گاز در سرتاسر آمریکای شمالی و بریتانیا به کار گرفته است.
اکنون بحران روز، منازعه در اوکراین است که به عنوان دژکوبی برای از بین بردن محدودیتهای محسوس در مورد صادرات گاز طبیعی مورد استفاده قرار گرفته و از خلال پیمان مناقشهآمیز تجارت آزاد با اروپا به کار افتاده است. این را تقریبا میتوان یک معامله دانست: شرکتهای بیشتری از طریق تجارت آزاد اقتصاد را آلودهتر کنند و گازهای گرمایشی بیشتری جو را آلوده میسازند ـ و این همه واکنشی به بحران انرژی است که عمدتا ساختگی است.
در برابر این پشت صحنه، ارزشاش را دارد که ـ این مضحکهی بزرگ ـ به خاطر داشته باشیم که دگرگونی اقلیمی خود بحرانی است که صنعت گاز بیشترین مهارت را در سوءاستفاده از آن دارد. اهمیتی ندارد که یگانه راهحل صنعت گاز برای بحران اقلیمی، گسترش شگرف فرایند استخراج در روش شکستهای هیدرولیکی است که میزان عظیمی از گاز متان را که بی ثبات کنندهی اقلیم است وارد جو میکند. متان یکی از قویترین گازهای گُلخانهای است ـ بنا بر آخرین برآوردهای میزگرد میان دولتی در باب دگرگونی اقلیمی، متان سی و چهار بار نیرومندتر از دی اکسید کربن در جذب گرماست و بیش از صد سال طول میکشد که قدرت متان به تدریج در طول زمان کاهش یابد.
رابرت هووارث، بیوشیمیست در دانشگاه کورنل و یکی از کارشناسان مهم در مورد انتشار گاز متان، با مشاهدهی تاثیر متان در بازهی پانزده تا بیست ساله میگوید که توان متان برای گرمایش جهانی در حدود ۸۶ تا ۱۰۰ برابر بیشتر از دی اکسید کربن است. هووارث خاطر نشان کرد که «در این چهارچوب زمانی است که ما خود را در معرض ریسک گرمایشی بسیار سریع قرار میدهیم.»
به خاطر داشته باشیم: شما بخشهای چندین میلیارد دلاری زیرساخت را ایجاد نمیکنید مگر برنامهی استفاده از آنها را دستکم به مدت چهل سال داشته باشید. بنابراین، ما با ایجاد شبکهای از گرمخانههای جوی به غایت قدرتمند به بحران گرمایش سیارهی خود واکنش نشان میدهیم. آیا این عین دیوانگی نیست؟ نمیدانیم که در حقیقت چقدر گاز متان از طریق حفاری و شکست هیدرولیکی و تمام زیرساخت مربوط به آنها منتشر میشود. حتی هنگامی که صنعت گاز طبیعی برای انتشار دی اکسید کربنی «کمتر از زغال سنگ» جار میزند، هرگز به لحاظ نظاممند سرایت گاز متان را اندازه نگرفته است؛ گازی که از هر سکوی استخراج، فرآوری و فرایند توزیع گاز ـ از لولههای محافظ امن و لولههای چگالنده گرفته تا خطوط لولهی ترک خورده در نواحی هارلم ـ وارد هوا میشود. خود صنعت گاز در ۱۹۸۱ هوشمندانه به این نقطهی اوج رسید که گاز طبیعی «پلی» به سمت آیندهی پاک به لحاظ انرژی بود. این مربوط به سی و سه سال پیش میشد. پلی طولانی و ساحلی دوردست که هنوز در افق رویت نمیشود.
در ۱۹۸۸ ـ سالی که جیمز هانسن اقلیمشناس در اظهارنظر تاریخیاش به کنگره در مورد مسالهی اضطراری گرمایش جهانی هشدار دادـ انجمن گاز آمریکا آشکارا شروع به تعدیل محصولاتاش در واکنش به «اثر گُلخانهای» کرد. به بیان دیگر، دیری نگذشت که انجمن گاز آمریکا، به عنوان راهحلی برای بحران جهانی که خود به ایجادش کمک کرده بود، خود را ارائه کرد.
استفادهی صنعت گاز از بحران اوکراین به منظور بسط بازار جهانیاش تحت عنوان «امنیت انرژی» را باید در بستر این روایت متوالی از فرصتطلبی مربوط به دوران بحران مورد توجه قرار داد. در مورد همین بحران نیز بسیاری از ما میدانیم که امنیت حقیقی انرژی در کجا قرار دارد. به لطف پژوهش پژوهشگرانی چون مارک یاکوبسن و تیم او در دانشگاه استنفورد، میدانیم که جهان تا سال ۲۰۳۰ میتواند تمام انرژی خود را از انرژیهای تجدیدپذیر تامین کند. به یُمن آخرین گزارشهای هشداردهندهی (IPCC) میدانیم که استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر اکنون ضرورتی حیاتی است. این زیرساخت است که عاجلانه باید به فکر ایجادش باشیم ـ نه پروژههای صنعتی عظیم که ما را در آینده به مدت چند دهه، به سوختهای خطرناک فسیلی بیشتر وابسته میکند. بله، این سوختها همچنان در طول دوران گذار مورد نیازند، اما سوختهای متعارف (تجدیدناپذیر) بیش از حد کفایت وجود دارند تا کمک حالمان باشند: به روشنی میتوان از روشهای استخراج فوقالعاده کثیف از قبیل قیرشنها و شکستهای هیدرولیکی پرهیز کرد. همانطور که یاکوبسن همین هفته در مصاحبهای خاطرنشان کرد: «ما نیازی به سوختهای غیرمتعارف (تجدیدپذیر) برای ایجاد زیرساخت برای نیل به انرژی بادی، آبی و خورشیدی به کلی سالم و تجدیدپذیر در راستای تمامی اهداف نداریم. ما میتوانیم به زیرساخت موجود به علاوهی زیرساختی جدید (برای تولید انرژیهای تجدیدپذیر) به منظور تأمین انرژی برای تولید مابقی زیرساختهای مفیدی که نیاز خواهیم داشت، اتکا کنیم. نفت و گاز متعارف بیش از حد کفایت موجودند.»
با فرض این نکته، این بر عهدهی اروپاییها است که تمایل خود به رهایی از گاز روسیه را به تقاضا برای گذاری سریع به انرژیهای تجدیدپذیر تبدیل سازند. اگر بازار جهانی از سوختهای فسیلییی آکنده شود که از سنگپایههای ایالات متحد استخراج شدهاند، چنین گذاری را ـ که کشورهای اروپایی تحت پیمان کیوتو ملزم به انجام آناندـ به آسانی میتوان نقض کرد. و در واقع، آمریکاییهای مخالف شکست هیدرولیکی برای استخراج گاز طبیعی، که خواستار مقابله با تسریع صادرات گاز طبیعی مایعاند، با همتایان اروپایی خود برای جلوگیری از انجام این اقدامات همکاری نزدیکی دارند. واکنش به تهدید گرمایش فاجعهبار عاجلترین کار ما در عرصهی انرژی است. ما نباید به سادگی فریب آخرین ترفند بازاریابی منشعب از بحران صنعت گاز طبیعی را بخوریم.
دهم آوریل ۲۰۱۴
* * *
پینوشتها:
۱- Hydraulic fracturing (fracking)روشی جدید برای شکستن لایههای سنگی در زیر زمین که بیشتر در جهت استخراج گاز طبیعی مورد استفاده قرار میگیرد. م.
۲- super-cooling فرایندی است که در آن مایعات، طی سرد شدن سریع، بدون جوانهزنی به دمایی پایینتر از نقطهی انجماد معمولی خود میرسند، بدون این که منجمد شوند (برگرفته از ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد).
منبع:
http://www.theguardian.com/commentisfree/2014/apr/10/us-fracking-companies-climate-change-crisis-shock-doctrine
«نقد اقتصاد سیاسی»