«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
نازنین و یامین –
نوشتار زیر نگاهی گذرا به روژاوا[۱] و تاریخچه تاسیس «فدراسیون شمال کردستان»، نقش حزب کارگران کردستان و رهبری این حزب دارد. به دنبال به پایه های مادی پاگیری روژاوا میپردازد و این رُخداد را در بطن مناسبات اقتصادی، سیاسی، تاریخی و ژئوپولیتیکی خاورمیانه مورد مطالعه قرار میدهد. در خاتمه جایگاه روژاوا در توازن کار- سرمایه مورد ارزیابی قرار میگیرد.
مقدمه
بعد از خیزشهای تودهای در تونس، مصر، لیبی و یمن که به بهار عربی شهرت یافتند، نوبت به سوریه رسید. ماجرا در سال ۲۰۱۱، با دستگیری و شکنجه چند دانشآموز شروع شد که مشغول نوشتن شعارهای ضدحکومتی بر دیوار بودند. در پی این ماجرا، اهالی شهرهای درعا و حماه، دست به اعتراض زدند و ماموران امنیتی آنها را به گلوله بستند. تظاهرات و اعتراضات به شهرهای دیگر نیز سرایت کرد و پاسخ حکومت – بار دیگر- سرکوب بود. در ادامه نخستوزیر وقت و بسیاری از مقامات دیگر دولتی و نظامی نیز به صفوف معترضین پیوستند. با دخالت عوامل خارجی و مداخله نیروهای مسلح جهادیست و ناسیونالیست، مبارزه مدنی و اعتراضی مردم از مسیر اصلی خود خارج شد و ظرف دو سال به جنگ داخلی بدل گردید.
در سال ۲۰۱۱ نظامیان معترض، “ارتش آزاد سوریه” را تشکیل دادند که در سال ۲۰۱۲ به بازوی نظامی “ائتلاف ملی سوریه” تبدیل شد. بمرور گروههای مسلح و تشکیلات سیاسی دیگر نیز پیدا شده و به صفوف اپوزیسیون دولت حاکم اسد، پیوستند. «گمان میرود که در سوریه، بیش از هزار گروه مخالف سیاسی، متشکل از ۱۰۰ هزار جنگجو وجود داشته باشد.»[۲]
حزب اتحاد دموکراتیک[۳] PYD (Partiya Yekîtiya Demokrat) یکی از این احزاب است که بیشتر در مناطق کُردنشین شمال سوریه فعالیت دارد و از متحدان حزب کارگران کردستان PKK ( (Partiya Karkerên Kurdistanê به شمار میآید. PYD با ادعای اتخاذ «استراتژی راه سوم»[۴] (نه با اسد، نه با اپوزیسیون، پیش بسوی تاسیس کنفدرالیسم دموکراتیک) عملا خود را از جنگ داخلی سوریه کنار کشید و در ژوئن ۲۰۱۲، پس از خروج نیروهای نظامی- دولتیِ رژیم اسد از کردستان، مناطقی را در استانهای کُردنشین شمال سوریه، تحت کنترل خود در آورد. مناطق آزاد شده – که اصطلاحا کانتون[۵] نام گرفتند- با متابعت از «قرارداد اجتماعی»[۶] به شیوه «خودمدیریتی دموکراتیک»[۷] اداره میشوند. در ۱۷ مارس ۲۰۱۶، سه کانتون جزیره، کوبانه و عفرین به هم پیوستند و «فدراسیون شمال سوریه» را تاسیس کردند.[۸] گفته میشود اولین مقام دولتی که از این فدراسیون – که «اتونومی دفاکتو»[۹] بحساب میآید- حمایت کرد، نخست وزیر اسراییل بود[۱۰] و اولین دفتر نمایندگی فدراسیون، در روسیه برپا گردید.[۱۱] حال آن که رژیم اسد و بزرگترین ائتلاف اپوزیسیون [۱۲]“the Coalition” (al-I’tilaf)، با اعلام تاسیس آن مخالفت کردند و امریکا و ترکیه نیز اعلام داشتند که آن را برسمیت نمیشناسند.[۱۳] در عوض بسیاری از اتحادیههای کارگری، احزاب و سازمانهای چپ ـ از سراسر جهان- اطلاعیههای حمایتی در دفاع از مبارزات مردم شمال کردستان و فدراسیون شمال سوریه صادر کردند.
«فدراسیون شمال سوریه» در بیانیه اعلام موجودیتاش تاکید کرد که قصد جدایی از سوریه را ندارد و درصدد تشکیل یک دولت- ملت کُرد نیست؛ بلکه خواهان دموکراتیزه شدن سوریه، بر اساس ساختار خودمدیریتی دموکراتیک است. همچنین ادعا کرد که قصد ایجاد سیستم تک حزبی را نداشته و هر حزب و سازمان اجتماعی میتواند در مناطق تحت کنترلش آزادانه به فعالیت سیاسی بپردازد یا به کنگرهٔ خلق بپیوندد. با این همه، واکنش نسبت به این رخداد در میان نیروهای چپ، دوگانه بود: هواداران از آن به عنوان انقلاب[۱۴]، نبرد استالینگراد[۱۵]، کمون پاریس[۱۶]، انقلاب زنانه[۱۷] و… نام بردند و منتقدان آن را هوچی گری سیاسی[۱۸]، سازشکاری و راستروی[۱۹] و… خواندند. در این میان سازمان دیدهبان حقوقبشر، در گزارش سال ۲۰۱۴ خود، حزب اتحاد دموکراتیک PYD را – که کنترل روژاوا را در دست دارد- به نقض حقوق بشر، نقض حقوق زندانی، بازداشت خودسرانه مخالفان سیاسی، آزار جسمی بازداشت شدگان، محاکمات غیرعادلانه، استفاده از نوجوانان زیر ۱۵ سال در یگان نظامی و حتی تیراندازی به تظاهرکنندگان متهم کرد.[۲۰] «سازمان عفو بینالملل» نیز در گزارش سال ۲۰۱۵ خود، نیروهای نظامی PYD را به تخریب منازل کسانی که به همکاری با داعش مشکوک بودند متهم نمود. به علاوه نیروی انتظامی (آسایش Asayîs) نیز متهم شد که به بازداشتهای خودسرانه دست زده است.[۲۱] «جنبش جوانان کرد»، اعتراضات و تظاهراتی را علیه PYD سازمان داد که ادعا میشود با برخورد سرکوبگرنه نیروهای انتظامی PYD روبرو شدهاند.[۲۲]
به راستی در روژآوا چه میگذرد؟
آیا «کنفدرالیسم دموکراتیک»[۲۳] یک پروژه سیاسی است که آرزوها، آرمانها و افقهای ایدئولوژیک یک سازمان سیاسی را منعکس میکند که در آزمایشگاه شمال سوریه به بوته آزمایش گذاشته شدهاست؟ آیا روژاوا فریاد اعتراض تودههای تحت ستم است که از شکاف درون رقابتها و معادلات بینالمللی سر بر آورده است؟ آیا روژاوا مدلی بدیع برای خاتمه دادن به جنگهای ملی، قومی، مذهبی، تبعیضات جنسیتی، اتوریته دولتی، آلودگی محیط زیست و خلاصه استثماراست؟ یا آن که طرحی است که در توافق با رقابتهای منطقهای سرمایههای جهانی در حال شکلگیری است؟ آیا روژاوا ابزاری برای تحکیم، تضمین و ادامه کنترل سرمایه جهانی بر منابع و ذخایر منطقه است؟ آیا روژاوا نسخه خاورمیانهای زاپاتیسم در چیاپاس Chiapas [۲۴] یا ورژن کُردی کیبوتص در اسرائیل[۲۵] و یا نسخه سوریایی «اقلیم کردستان» در عراق[۲۶] است؟ به هر رو، بحث روژاوا تامل برانگیز است.
از آن جا که تحولات روژاوا، با تاریخ حزب کارگران کردستان PKK و تحولات سیاسی و نظری رهبر آن (عبدالله اوجلان) گره خورده است. از اینرو مطلب را با مقدمهای نسبتا طولانی حول این حزب و رهبری اش پیمیگیریم.
از PKK تا PYD
PKK [۲۷] به رهبری عبدالله اوجلان، در سال ۱۹۷۸ تشکیل شد. مانیفست حزب دربرگیرنده شش اصل عمده بود: ۱. عصر حاضر در گذار از سرمایهداری به سوسیالیسم و انقلاب پرولتری است؛ ۲. کردستان یک مستعمره درونحکومتی است؛ ۳. مبارزه آزادیبخش ملی یک وظیفه اجتنابناپذیر برای نیل به آزادی و استقلال مردم کُرد است؛ ۴. انقلاب کردستان باید یک انقلاب ملی و دموکراتیک باشد که قرار است در درازمدت، به انقلاب سوسیالیستی منجر شود و در یک پروسه انتقالی بدون وقفه، به یک جامعه “بیطبقه و عاری از استثمار” بیانجامد؛ ۵. هدف سیاسی انقلاب، تاسیس یک کردستان مستقل، متحد و دموکراتیک است؛ ۶. انقلاب باید توسط حزب انقلابی پرولتاریا رهبری شود که بدوا از «اقلیت»ی از جوانان وطنپرست و روشنفکرانی تشکیل یافته که به تولید مادی وابسته نیستند.[۲۸] به علاوه در برنامه PKK، این بند تصریح شده بود: «از آنجایی که ستمملی، تضاد اصلی است، بنابراین نقش تعیینکنندهای در حلوفصل سایر تضادهای اجتماعی دارد. تا زمانی که ستم ملی حل نشده باقی بماند، هیچ راهحلی برای سایر تضادهای اجتماعی متصور نیست. از اینرو اولین گام به سوی انقلاب در روستا، لزوما باید خصیصه ملی داشته باشد.»[۲۹]
با چنین مختصاتی، PKK مبارزات سیاسیاش را آغاز نمود. پس از کودتای امریکایی ۱۹۸۰، دولت وقت ترکیه همه اتحادیههای کارگری، احزاب و تشکلات سوسیالیستی را ممنوع اعلام کرد و به دستگیری نیروهای چپ، سوسیالیست و کمونیست پرداخت. اوجلان و سران حزب که در سال ۱۹۷۹ به سوریه گریخته بودند، کار سازماندهی مجدد حزب را ـ این بار در سوریه- آغاز نمودند. پایگاههای PKK در دره بقا Bekaa valley در خاک سوریه و با اجازه دولت حافظ اسد دایر شدند تا توسط اسد به عنوان اهرم فشاری علیه ترکیه مورد استفاده قرار گیرند.[۳۰]
در دهه ۸۰ میلادی، نبردهای خونینی بین PKK و نیروهای نظامی ترکیه درگرفت که به تخریب صدها و تخلیه هزاران روستای کُردنشین انجامید. تنها در فاصله سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰، اهالی ۲۵۰۰ روستا مجبور به کوچ اجباری شدند. گفته میشود که در جریان جنگ PKK با ترکیه ۴۰۰۰۰ نفر کشته شدهاند.[۳۱] در سال ۱۹۸۸، در اواخر جنگ ایران و عراق، صدام حسین به روستاهای کردستان عراق حمله شیمیایی کرد. فرار مردم به ترکیه سبب شد تا مسعود بارزانی (رهبر حزب دموکرات کردستان عراق) به دولت ترکیه، امریکا و نیروهای مخالف PKK نزدیکتر شود. این امر موجب تیرهگی روابط PKK با حزب دموکرات کردستان عراق شد. فروپاشی بلوک به اصطلاح سوسیالیستی (۱۹۸۹) و جنگ اول خلیج (۱۹۹۱) و همکاری حافظ اسد با جُرج بوش در جنگ ـ آن هم به همراه ترکیه و سایر اعضای ناتوـ عملا PKK را در موقعیت بسیار ضعیفی قرارداد. در سال ۱۹۹۹ ترکیه با تهدید سوریه به حمله نظامی، خواهان اخراج اوجلان و نیروهای PKK از خاک سوریه شد. اوجلان و حزباش بنا به قرارداد معروف به «معاهده امنیتی عدنا» Adana security agreement (۱۹۹۹) از سوریه اخراج شدند. چند ماه بعد (مارس ۱۹۹۹)، اوجلان دستگیر و به حبس ابد محکوم شد و دستگیری طرفداران PKK در سوریه آغاز گردید، حدود ۳۰۰ هزار کُرد از حق شهروندی محروم شدند و محدودیت و محرومیت بر کُردها فزونی گرفت.
از دسترفتن متحدان اصلی و قدیمی (شوروی و بلوک سابقِ شرق، حزب دمکرات کردستان عراق و رژیم بعث سوریه)، دستگیری اوجلان و خوردن مهر تروریست بر حزب، عملا PKK را در انزوا فرو برد. در این دوره اوجلان بمرور از نظریات، باورها و چشماندازهای پیشیناش فاصله گرفت و حتی رسما اعلام کرد که مارکسیسم «اقتدارگرا و جزمی است و قادر به حل معضلات اجتماعی نیست»[۳۲]. بعلاوه او به نقد سلسله مراتب حزبی و ساختارغیردموکراتیک آن پرداخت، مبارزه مسلحانه را نفی کرد و طرفدار نافرمانی مدنی شد[۳۳]، به اخلاقیات مذهبی[۳۴]، دموکراسی غربی[۳۵]، آشتی طبقاتی و خودگردانی دموکراتیک (به جای استقلال) روی آورد. مصاحبه پروفسور میشل گانتر Michael M. Gunter[36] با اوجلان یک سال پیش از دستگیریاش، به وضوح نشان میدهد که مواضع فعلی اوجلان و تقلای او برای نزدیکی و همکاری با امریکا ابدا محصول سالهای زندان نیست. اوجلان در مصاحبهاش میگوید: «من مرزهای فعلی ترکیه را میپذیرم. کسی خواهان تقسیم شدن ترکیه نیست. این بسیار مهم است! من فقط خواهان مذاکره برای یافتن یک راه حل دموکراتیک برای این مبارزه بیست ساله هستم. تُرک ها باید هویت کُردی را بپذیرند. آنها باید در قانون اساسی قید کنند که خلقهای دیگری هم در ترکیه زندگی میکنند. آنها باید سیستم فدراتیو را بپذیرند؛ همان چیزی که در ایالات متحده، آلمان، بلژیک و سوئیس وجوددارد… اگر هویت کُردها به رسمیت شناخته شود، ۷۰ درصد مساله حل خواهدبود… برایمان مقدور نیست که کمونیست باقی بمانیم… ایالات متحده، نماینده توسعه است… اگر یک دولت فدراتیو (در ترکیه) تشکیل شود، ما خواهان اداره آن هستیم… بارزانی و طالبانی مثل دستها و پاهای (کنگره ملی کردها KNC) هستند؛ اما من سر واقعی یا مغزِ این بدنام. ایالات متحده باید با من – با مغز- مذاکره کند. من ۲۵ سال تجربه دارم… امریکا قدرت بسیار بزرگ و یک کشور بسیار هدفمند است؛ اما اطلاعات مثبتی در باره ما ندارد… کُردها همان چیزی را میخواهند که امریکا برای خودش میخواهد: دموکراسی و برابری. ما چیز دیگری نمیخواهیم… گفتوگو مابین امریکا و کُردها بسیار اهمیت دارد و باید تا دیر نشده، آغاز شود…»[۳۷]
در زندان پروسه تحول نظری و تلاش چاره جویانه اوجلان برای بازسازی PKK، سرعت و بنیه تازهای میگیرد. او مطالعات وسیعی را آغاز مینماید و به ویژه پس از خواندن آثار موری بوکچین[۳۸] Murray Bookchin به شدت تحت تاثیر نظرات وی قرار میگیرد و نظریه «کنفدرالسیم دموکراتیک» را به عنوان راهحل مساله ملی منتشر میکند(۲۰۰۵) که مورد قبول «کنفدرالیسم دمکراتیک جوامع کردستان» (KCK) واقع میشود.
احمد حمیدی آکایا Ahmet Hamdi Akkaya در مقاله تحلیلیاش، تاریخ سیاسی PKK را به سه دوره تقسیم میکند: ۱- غافلگیری و عقب نشینی (۱۹۹۹)؛ ۲- بنبست و بازسازی (۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴)؛ ۳- بازگشت به صحنه سیاسی (۲۰۰۵ به بعد).[۳۹] که هر دوره جای بحث ویژه خود را دارد. اما آنچه که بیشتر مورد توجه نوشتار حاضر است، دوره «بازگشت به صحنه سیاسی» است.
کنفدرالیسم دموکراتیک، پروژه آنارشیستی؟
گفته میشود که ایده کنفدرالیسم دموکراتیک اوجلان یک ایده آنارشیستی است که از نظریات کمونالیسم بوکچین اقتباس شدهاست.[۴۰] یکی از دلایلاش این است که اوجلان در بهار سال ۲۰۰۴ پیغامی برای بوکچین فرستاد و خود را شاگرد وی خواند.[۴۱] به علاوه انعکاس افکار بوکچین را میتوان در نوشتههای اوجلان دید.[۴۲] از این رو طرفداران اوجلان سعی دارند تا از نزدیکی نظری وی با بوکچین بهره بجویند و تاسیس کانتونهای خودگردان را به یک «جنبش اکوآنارشیستی» مرتبط کنند. این گرایش در رسانههای عمومی نیز به غلط دنبال شده و میشود. مثلا وقتی که بوکچین مُرد (۲۰۰۶)، مجله تایمز لندن او را «مهمترین متفکر آنارشیست آمریکالی شمالی، در بیش از یک ربع قرن» خواند.[۴۳] این در حالی است که به گفته همزی بوکچین (جانت بیئل[۴۴]Janet Biehl ) از سال ۱۹۹۵ به بعد، بوکچین خود را آنارشیست نمیدانست و این را با دوستان نزدیکش درمیان گذاشته بود. به علاوه او در سال ۱۹۹۹ این مساله را در یک سخنرانی اظهار کرد و در سال ۲۰۰۲ عملا آن را مکتوب نمود.[۴۵]
به علاوه بعضی از فعالین و جریانات آنارشیست نیز کوشیدهاند تا هر گونه رابطه این جریان با آنارشیسم را زیر سئوال ببرند: در کجای دنیا دیده شده که یک جامعه آنارشیستی توسط یک حزب مسلح، و از روی یک پروژه سیاسی از پیش آماده، از بالا به پایین ساخته شود؟![۴۶] در جامعهای که در آن یک حزب سیاسی بر همه چیز کنترل دارد و دارای ارتش، نیروی انتظامی، شوراهای قانونگذاری و حتی زندان است، چگونه میشود از آنارشیسم سخن گفت؟! تازه در کجای تاریخ آنارشیستها با امریکا ائتلاف کرده و در یک جبهه متحد جنگیدهاند؟!
پروفسور مایکل گانتر، متخصص مطالعات کُرد، در کتاب خود «بیرون از ناکجا: کُردهای سوریه در جنگ و صلح» مینویسد: «در حقیقت رهبری PKK در کوهستانهای قندیل و عبدالله اوجالان در امرالی، کسانی هستند که از طریق فرماندهان مسئول PKK/PYD در مناطق مختلف، حکمرانی میکنند.»[۴۷] اشخاص و جریانات کمونیست نیز ضمن انتقاد از روژاوا، هر گونه نزدیکی آن با چشماندازهای کمونیستی را رد کردهاند. [۴۸] البته رهبران و فعالین روژاوا نیز ادعا نکردهاند که کمونیست یا آنارشیست بوده و قصد تاسیس «کمون پاریس» یا برپایی جامعه کمونیستی را دارند. آنها از همان ابتدا و با دقتی قابل تحسین کلماتی را برای پروژه خود انتخاب کردند که هیچگونه قرابتی با این «ایسم»ها نداشتند: کانتون، کنفدرالیسم، قرارداد اجتماعی، خانه مردم، مالکیت تعاونی و …!
از گزارشات و مصاحبههای جانت بیئل – پس از دیدار از روژاوا- چنین برمیآید که وی از آنچه در روژاوا دیده با آنچه که بوکچین در سر داشته، تمایز و اختلاف میبیند و میکوشد تا به اتکا به مشاهدات عینیاش، جوانب پارادوکسال آن را به گونهای انتقادی روایت کند. حتی معتقد است که اوجلان برخلاف بوکچین موضع ضدسرمایهداری ندارد. جانت پس از دو دیدارش از روژاوا مینویسد: «فلسفهی اوجالان … یکدست نبوده؛ در طول سالهای زندان، نظرش را دربارهی امور متنوعی تغییر داده است… حتا سرمایهداری را ستوده است. به نوشته اوجلان: «… ما باید تفوق جامعهی کاپیتالیستی را تأیید کنیم. چهارچوب ایدئولوژیک و مادی این جامعه بر همهی سیستمهای پیشین برتری یافته است»[۴۹] و «بهرغم تمام کاستیهای قابل رؤیت اش، سرمایهداری دقیقاً به دلیل حساسیت اش به حقوق افراد و استانداردهای نهادینهشدهاش دربارهی آزادی فردی، به وضوح بر… سوسیالیسم رآل (واقعاً موجود) ترجیح دارد.»[۵۰] «… در طول دو بازدیدی که داشتم، صحبتهای دو مقام رسمی را شنیدم که دربارهی اقتصاد صحبت میکردند، آن هم به گونهای که کاملاً ضدسرمایهداری نبود… بازدیدکنندگان غربی که به ستایش دستاوردهای روژآوا آمدهاند، به سرعت متوجه چیزی نگرانکننده میشوند: … روی دیوار تصویری از عبدالله اوجالان … نصب است… این تصاویر، یاد عکسهای همه جا حاضر قذافی را برای نمایندهای از لیبی زنده کرد. ناراحتی میهمانان ممکن است عمیقتر شود وقتی ببینند میزبانانشان پیوسته به ستایش از شخصیت کاریزماتیک اوجالان میپردازند… سرپرست … آکادمی زبان و ادبیات کردی … گفت: «اوجالان مهمترین شخص است. ما برای تدریس تاریخ، زبان و همه چیز به کتابهای او مراجعه میکنیم». احترام عمومی به روژآوا… به دلیل تعهد آن به خودمدیریتی دموکراتیک است. اما …اوجالان بود که آن را پروراند و به جنبش آزادیخواهی کُرد توصیه کرد… نظامی «از پایین به بالا» که از بالا به پایین ایجاد شده است: همین پارادوکس کافی است تا سر بازدیدکننده به دَوران بیفتد… در حین خواندن کتابی دربارهی قوانین اخیر (که در دفتر شورای قانونگذاری جزیره به دستم رسید) با قانون جدیدی دربارهی انتشار کتاب روبرو شدم. در آن قانون آمده است، همهی ناشران باید مجوز داشته باشند؛ کمیتهای از وزارت فرهنگ باید تصمیم بگیرد چه کتابهایی منتشر شوند و این کمیته مناسب بودن کتاب برای انتشار و سازگاری آن با قوانین عمومی و تناسب آن با اخلاقیات جامعه را تعیین خواهد کرد. «اخلاقیات اجتماع» چه معنایی دارد؟ … به یاد آوردم که فلسفهای که روژآوا بر آن بنا شده است، فلسفهای اخلاقی است.»
خالد، وزیر فرهنگ، در همان نزدیکی بود. بنابراین معنای عبارت قانونی را از او پرسیدم. او گفت، معنایش این است که کتابهایی که رابطهی جنسی نوجوانان قبل از ازدواج را تشویق میکنند نمیتوانند منتشر شوند. او توضیح داد که این فرهنگ ماست. اما آن عبارت قانونی صراحتاً دربارهی رابطه جنسی نوجوانان حرف نمیزد. بنابراین پرسیدم آیا اگر کسی بخواهد میتواند کتابی را منتشر کند و در آن استدلال کند که «دولت خوب است» یا «سرمایهداری خوب است؟». خالد (البته از طریق مترجم) جواب داد، «ما باید به سنتهای جامعهمان احترام بگذاریم، نوجوانان نمیتوانند قبل از ازدواج با هم همبستر شوند… این عبارت در قانون به طور بالقوه روزنهای برای سرکوب استقلال نویسندگان و پس از آن استقلال فردی و حق مخالفت کردن است…»[۵۱]
برای آشنایی بیشتر با تجارب، خواندهها و دیدههای جانت بیئل از روژاوا میتوانید به سایر نوشتجات و مصاحبههای او رجوع کنید.[۵۲]
در ادامه بحث و برای آگاهی بیشتر از پروژه روژاوا، طرح خودگردانی کانتونها و «کنفدرالیسم دموکراتیک» مجبوریم کمی روی نظریات اوجلان که او از آنها به عنوان «پارادایم» نام میبرد، مکث کنیم.
کنفدرالیسم دموکراتیک و آپوئیسم
کنفدرالیسم دموکراتیک طرحی برای اداره جامعه است که بر ارزشهای «جوامع طبیعی» استوار است؛ یعنی جوامعی که پیش از پیدایش نظام هیرارشیک (اقتدارگرا) و دولتمدار وجود داشتند. به نظر اوجلان، چنین جوامعی در عصر نوسنگی، یعنی زمانی که انسان شروع به کشت و رزع و اهلی کردم دام کرد، وجود داشتند. اوجلان مردم کردستان و خاورمیانه را فرامیخواند تا با تشکیل انجمنهای روستایی و شهری، نوعی «خودمدیریتی دموکراتیک» تاسیس کنند و از بهم پبوستن آنها، نوعی کنفدرالیسم دموکراتیک بوجود بیاورند که در رقابت با دولت، عملا به انحلال دولت مرکزی بیانجامد.[۵۳] اجزای کنفدرالیسم دموکراتیک قرار است بر تمرکززدایی، نفی هیرارشی قدرت، نفی ساختار دولت- ملت، همزیستی اقلیتهای زبانی، قومی و مذهبی، برابری جنسیتی و جامعه زیست-محیطی استوار باشد. اوجلان در تشریح و توضیح تئوریک نظریهاش به سراغ تاریخ میرود و روی عصر نوسنگی و تمدن سومر در بین النهرین Mesopotamia مکث میکند و با ارجاع به اسطورهها، یک تاریخ پرافتخار برای «کُرد»ها میآفریند: «بینالنهرین گهواره تمدن بشری و آریاییها و کُردها اولین ساکنان آن بودند… انقلاب زراعی در هلال حاصلخیز کوههای توروس و زاگرس رخ داد… آن هم به دست کُردها… مادها با بهرهگیری از میراث تمدن سومری، فرهنگ شکوهمند خود را شکل دادند… اداره قبایل از طریق سیستم کنفدراتیو در همین سرزمین شروع شد و …»[۵۴]
به این ترتیب: «اوجالان با اسطورهشناسی شگفتانگیز خود، تاریخ ملت کُرد را از نابودی نجات داد… تحلیل صحیح انقلاب نوسنگی به عنوان بنیان تمدن بشریت که به دست کُردها صورت گرفته… نشان از جامع بودن علم تاریخ اوجالان دارد.»[۵۵] البته ادعاهای اوجلان توسط متخصصان فن و حتی ناسیونالیستهای ایرانی و تُرک بیجواب نماندهاند![۵۶] اوجلان پس از ایجاد اعتماد بنفس در کُردهای خاورمیانه، بدون مایه علمی٬ به جنگ جامعه شناسی، علمگرایی و مدرنیته میرود.[۵۷] مفهوم طبقه و تضاد طبقاتی را نفی میکند[۵۸]، مارکس را به خام اندیشی در جامعه شناسی متهم مینماید، «بی توجهی» وی به مدرنیته را بزرگترین ضربه به آزادی و برابری تلقی میکند و به این ترتیب، از ادعاهایی واهی پیشین خود مبنی بر اعتقاد به مارکسیسم [۵۹] و انقلاب برای همیشه فاصله میگیرد.[۶۰] در گام بعدی، اوجلان انتقادش را متوجه دولت میکند و آن را دلیل اصلی بحران نظری در مارکسیسم و علت فروپاشی بلوک سابق به اصطلاح سوسیالیستی معرفی مینماید.[۶۱] به علاوه متذکر میشود که دلیل انحراف مذهب، از خیرخواهی به جنایت، دولت بوده است.[۶۲] در خاتمه اوجلان به «حقیقت خود» میرسد: دموکراسی و اخلاقیات مذهبی. «دموکراسی… یک نظام سیاسی… برای حل مشکلات تمامی نیروهای اجتماعی میباشد. مشکلی نیست که در دموکراسی حل نشود… (ص ۱۱۵)… حتی عاملی که باعث برتری امریکا نسبت به رقبای خود شد… وجود زمینه دموکراتیک… بود. عامل اساسی در فروپاشی … شوروی، نبودن دموکراسی در آن بود. (ص ۱۱۶)»[۶۳] «(دموکراسی) تاکنون مزایایش را بر سایر نظامها… برملا کرده و هم اکنون تنها سیستم قابل پذیرش در تمام دنیاست.»[۶۴]
«… اگر خواهان آزادی باشیم چارهای نداریم جز این که قبل از هر چیز وجدان جمعی جامعه یعنی اخلاق…(را) مجددا به جوشش واداریم (ص ۲۸)… در گستره دموکراتیک، میان دین و اخلاق همانندی وجود دارد. بنابراین اماکن عبادی… عبادتگاهها و در راس آن کلیسا و مساجد (باید) به عنوان یک نهاد اخلاق عملی ارزیابی گردند و از آنها در امر ساخت جامعه ی اخلاقی استفاده شود. (ص ۱۹۵)… به طور کلی میتوان اسلام را جنبشی دموکراتیک، آزادیخواه و نزدیک به برابری طلبی تعریف نمود… بی طالعی اسلام این بود که… به آلت دست نیروهای تمدن خواه مبدل شد. (ص ۱۰۴)… اعراب با اسلام به استقبال مدرنیته قرون وسطی میروند(ص ۱۳۳).»[۶۵] بر این پشتوانه نظری[۶۶] است که ساختار تئوریک-ایدئولوژیک آپوئیسم[۶۷] بنا نهاده میشود؛ و از دل این است که کنفدرالیسم دموکراتیک زاده میگردد.
آنچه که به اختصار در نقد این شکل از خودگردانی می توان گفت این است:
۱- پروژه کنفدرالیسم دموکراتیک بر تقدس خاک و تاریخِ افتخارآمیز «بینالنهرین» مبتنی است؛ نه بر ملیت، قومیت، گویش یا مذهب. در اینجا قرار است که «کُرد»ها به رسالت تاریخی- سیاسی خود آگاه شوند و به پشتوانه تمدنی – که به ادعای اوجلان- در خاورمیانه عصر نوسنگی بنا نهادند، جامعه نوینی برپا کنند که در آن همگان آزاد، رها و برابر کار و زیست کنند. بواقع الگوی انسان امروزین، بازگشت به کنفدرالیسمِ عشیرهای ۱۰ هزار سالِ قبل از میلاد است که در بینالنهرین برقرار بود.
اگر اسرائیل بر اساس یهودیت و جمهوری اسلامی بر اساس اُمت شکل گرفت، کنفدرالیسم اوجلان قرار است بر اساس «انسان فرهیخته و اخلاقمند» ای که بنیانگذار «تمدن شکوهمند بینالنهرین» بود، استوار باشد. بنابراین، فراخوان اوجلان به «مردم»ی است که سرمست از عظمت تمدن سومر و وطن اجدادی یعنی کُردستان هستند. دغدغهای نیست اگر همین مردم «دولت»ی نداشته و یا حتی زیر حاکمیت دولت دیکتاتور اسد یا تحتالحمایگی دولت امریکا باشند. اصالت با سرزمین مقدس و سنت کنفدرالیسم عشیرتی است؛ بدون تاسیس دولت. البته ناگفته نماند که در آرمانشهر PYD، ارتش (یگان مدافع خلق YPG و یگان مدافع زنان YPJ)، نیروی انتظامی (آسایش)، وزارتخانه و حتی زندان وجود دارد! با این همه مدعی است که مخالف دولت است و روژاوا «دولت» ندارد!
۲- این نظریه با قبول این اصل که «… فاکتورهایی که جامعه را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهند از ماهیتی ایدئولوژیک، سیاسی و اتنیکی و گروهی برخوردار میباشند»[۶۸] بواقع مروج یک نگرش پُستمدرنیستی است که به فُرماسیون موزائیکی معروف است. در این جوامع اشخاص با نژاد، ملت، مذهب، جنسیت و … غیره زاده میشوند و این هویتها بر هویت انسانیشان ارجحیت دارد. بنابراین، حفظ و حراست از فرهنگ، آداب و سنن اهمیت و جایگاه ویژهای پیدا میکند. فرهنگ همان «شعور نهادینه شده اجتماعی» است که عامل تعیین کننده در رشد و تکامل جامعه است. در چنین فرماسیونی، جامعه همچون موزاییک چندرنگ و فرم است و هیچ رنگ و فرمی بر دیگری ارججیت ندارد. چیزی که در یک فرهنگ خوب است میتواند در فرهنگ دیگر بد باشد. پس هیچ ملاکی برای ارزیابی فرهنگها وجود ندارد و همه فرهنگها از احترام یکسان برخوردارند. ارزشهای فرهنگی قابل احترام هستند. عقاید، باورها، کیش و مرام همگان محترم است و… اما این جملات بظاهر زیبا یکی از موانع جدی بر سر رشد جوامع به اصطلاح عقبمانده است.
نظریه نسبیت فرهنگی با تفویض نقش زیربنایی به هویتهای ملی، قومی و… جنسیتی، به واقع از نقش شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و جهانی فرومیکاهد. با همین استدلال هم هست که نتیجه میگیرد: شرایط اقتصادی-سیاسی بهتر غرب، محصول شعور برتر و فرهنگ پیشرفتهتر است؛ همان طوری که فقر، جنگ و عقبماندگی شرق، محصول کم شعوری و فقرفرهنگی شان! یعنی، اول برای انسان هویت جعلی میتراشد؛ بعد برای این هویت، صفات ثابت و مقدس زایی تعریف میکند، سپس میزان اصالت فرد را در میزان مصون نگه داشتناش از تغییرات و تحولات میسنجد؛ و با اصالت بخشیدن به هویتهای کاذب، آن هم با یک تحلیل فراطبقاتی-تاریخی، راه را بر همبستگی طبقاتی تودهها میبندد و… به طور مثال، اگر در سنت، مذهب یا به اصطلاح فرهنگ فلان یا بهمان قوم هست که دختران را ختنه کند یا در ۱۰ سالگی شوهر بدهد، یا رابطه خارج از ازدواج را زنا به حساب آورد و مجازات سنگسار برایش روا دارد و یا راه را بر هر گونه مباحث عقیدتی-فلسفی به بهانه توهین به مقدسات ببندد، و یا… جایی برای اعتراض نیست! چون فرهنگها، مذاهب و سنتها محترماند!
۳- این نظریه مبلغ گریز از مدرنیته (جامعه مدنی) و بازگشت به جامعه طبیعی، با فرماسیون موزاییکی است؛ که ترجمه عملی آن همانا پسروی و عقبگرد تاریخی است. بنابراین بی دلیل نیست که اوجلان مبلغ «گذار از مدرنیته کاپیتالیستی» میشود و میخواهد از شهر، شهرنشینی و مفهوم شهروندی فاصله بگیرد و به همان هویت عشیرهای بازگردد.
۴- این نظریه بر سکولاریسم مبتنی نیست و این یکی از نتایج پشت کردن به مدرنیته است. کوتاه کردن دست مذهب از زندگی فردی و هستی اجتماعی انسانها به عنوان یک خواست پایهای مطرح نمیشود، برعکس! این خواست کوتاه شدن دست دولت از مذهب است که توسط حزب دموکراتیک خلق (ترکیه) Halkların Demokratik Partisi) HDP) طرح میگردد.[۶۹] یعنی این حزب نیز که به کنفدرالیسم اوجلان باور دارد، نمیخواهد فیالمثل اجازه دهد تا دولت درب مدارس اسلامی را که در آن به کودکان خرافات مذهبی آموخته میشود، ببندد و… دولت نباید مدافع حقوق شهروندی، حقوق بشر و حقوق کودک، باشد و جلوی تعرض و تجاوز مذهب را بگیرد! طبیعتا وقتی احترام بر خلق و فرهنگ، سنن، آداب و مذهب خلقها بر حقوق مدنی و شهروندی ارجحیت پیدا کند، بحث از آزادی هم به شدت مضحک میشود! وقتی هر گروه از انسانها مقدساتی دارند که باید محترم داشته شوند، دیگر جایی برای آزادیهای بی قید و شرط سیاسی و مدنی و احزاب نمیماند!
۵- این نطریه خواهان «کُلِکتیوایسم» است که نوعی کار و مالکیت جمعی یا گروهی –تعاونی گری- به حساب میآید. تا قبل از وقوع جنگ داخلی ۲۰ درصد از اراضی زیر کشت، به مالکان و سرمایهداران تعلق داشتند. پس از اعلام خودمدیریتیِ دموکراتیک در روژاوا، مالکیت خصوصی برسمیت شناخته شد[۷۰] و تنها زمینهایی که در اختیار دولت مرکزی بودند و در پی عقب نشینی نیروهای اسد از منطقه بی صاحب مانده بودند، به مالکیت تعاونی Collectivization درآمدند.[۷۱] به علاوه، مقرر شد که سرمایه گذاری خصوصی (ولی نه سرمایه گذاری مالی) آزاد باشد.[۷۲] معنایش این است که گرچه قدرت سیاسی دست به دست شده، اما مبانی اقتصاد سرمایهداری دست نخورده مانده و قرار هم نیست دست بخورد.
در سیستم کمونالیستی، ما با یک جامعه تعاونی ـ دموکراتیک بومی روبرو هستیم که مبارزهای برای درهم شکستن دولت طبقه استثمارگر جریان ندارد. زمین، وسایل تولید، توزیع و مبادله ـ بخشاـ در مالکیت تعاونی است. اعضای تعاونی در همه ارکان این سیستم دخالت و نظارت دارند. محصول کار (تولید) در بازار به فروش میرسد یا با تعاونیهای مجاور، معادله میشود و سود و زیان آن، به تساوی تقسیم میگردد. البته اعضای تعاونی مجازند تا فعالیت اقتصادی خصوصی محدودی نیز داشته باشند (کفش و کلاهی بدوزند یا ببافند و بفروشند). به موازات این شکل از سیستم تعاونی، مالکیت خصوصی بر زمین، سرمایهگذاری خصوصی، کار مزدی و بازار و بانک هم وجود دارد. البته این توضیح لازم است که مالک و سرمایهدار آزاد هستند تا زمین، دارائی و سودشان را با کسی تقسیم نکنند! و آزاد هستند با برخورداری از حقوق دموکراتیک خود! کارگرانی را که به انتخاب خودشان حاضر شدهاند تا نیروی کارشان را بفروشند، استثمار کنند![۷۳]
مالکیت تعاونی، خودمدیریتی، همزیستی مسالمت آمیز، نفی ملت- دولت، مخالفت با اتوریته، دفاع از آزادیهای فردی و اجتماعی و حقوق برابر و خلاصه همه آن چیزهایی که در چنین پروژههایی طرح و دنبال شده و میشوند، مسلما گام مثبتی به جلو محسوب میشوند؛ به شرطی که سلطه مناسبات سرمایهداری را مورد تعرض قرار دهند و زمینه را برای پیشبرد مبارزه طبقاتی و استقرار روابط تولیدی سوسیالیستی هموار کنند؛ در غیر این صورت شرایط را برای انباشت سرمایه فراهمتر، شکاف طبقاتی را عمیقتر، منافع بورژوازی را تامینتر و راه را بر مداخله و چپاول امپریالیستها هموارتر خواهند کرد. به علاوه کُلِکتیویسم، هیچ جا نتوانست در برابر هجوم کالاهای ارزان کشورهای سرمایهداری و بازار آزاد و سیاستهای نئولیبرالیستی مقاومت کند. روژاوا هم استثنا نیست. تجربه چیاپاس و قرارداد نفتا NAFTA پیش روی ماست. فرض کنیم که تعاونی کشاورزی- زراعی روژاوا، حتی با ظرفیت بسیار بالا تولید کند، با تجارت آزاد و سرریزشدن برنج و یا گندم امریکایی به منطقه، آن هم به قیمت نازل چه کار خواهد کرد؟ اگر صاحبان زمینهای زراعی، سیستم کشاورزی مکانیزه و مدرن وارد کنند و شرایط کار بهتر و مزد بیشتری به کارگران مزدی بدهند و آنها را جذب فعالیتهای خود کنند، تعاونی روژاوا چه خواهد کرد؟ تازه، جنگ بر سر آب چگونه حل خواهد شد؟ اگر زمینداران بزرگ با حفاریهای عمیق، آب کشتزارهای تعاونی را بدزدند، چه خواهد شد؟! هم اکنون وضع آب بقدری در روژاوا خراب است که قیمت آب دو برابر قیمت دیزل است![۷۴] بعلاوه، دسترسی به آب رودخانه فرات، برای روژاوا – که اقتصادش بر زراعت و کشاورزی استوار است- حیاتی است. ترکیه که به این واقعیت واقف است، میکوشد تا به هر وسیله ممکن مانع دسترسی روژاوا به آب فرات شود. به همین خاطر اعلام داشت که عبور از ساحل غربی و دسترسی به فرات، عبور از «خط قرمز» محسوب میشود![۷۵] وقتی هم که نیروهای روژاوا از غرب فرات گذشتند و مانبیج Manbij را گرفتند، ترکیه علنا، با نیروی سنگین نظامی وارد صحنه شد؛ و حتی در توافق با داعش ـ و عقب نشینی تاکتیکی آنهاـ نیروهایش را در جرابلس Jarablus متمرکز کرد تا جلوی پیشروی نیروهای روژاوا را بگیرد. جنگ آب، یک کشمکش جدی و قدیمی بین ترکیه، سوریه، روژاوا و اقلیم کردستان است.[۷۶]
پیش زمینههای پاگیری روژاوا
روژآوا را نمیتوان خارج از چهارچوب بحران جهانی سرمایه، قطب بندیهای بینالمللی، کشمکشهای قدرتهای بزرگ، جدال طبقاتی، جنگ داخلی سوریه و توازن قوای نیروهای درگیر و منافعی که دنبال میکنند، مورد ارزیابی قرارداد. مسلما سادهلوحی سیاسی است اگر تنها با استناد به مانیفست یک تشکیلات سیاسی یا چشم اندازها و حتی مواضع سیاسیاش به قضاوت بنشینیم و یا با یک نگاه اسطوره انگارانه، تنها روی نظرات اوجلان تمرکز کنیم. با این توضیح، نگاه اشارهواری به اوضاع جهان، منطقه، سوریه و شمال کردستان میاندازیم.
بحران سرمایهداری
در رابطه با بحران سرمایهداری بسیار گفته و نوشته شده است. قریب به اتفاق نظریه پردازان بورژوا به این امر معترف هستند که تراکم سرمایه و حجم سود میرود تا دنیای سرمایهداری را منفجر کند؛ و این در حالیست که نرخ سود، سیر نزولی دارد که نتیجهاش بحران اقتصادی ادواری است.[۷۷] جناحهای مختلف بورژوازی که هیچ راه حلی برای آن نداشته و ندارند، تنها یک راه پیش روی خود میبینند: صدور بحران! فقط یکی از جلوههای دهشتانگیز این سیاست، جنگ افروزی است.
رقابتها و قطب بندیهای درون سرمایهداری
خاورمیانه از قدیم الایام (پیش از جنگ جهانی اول) اهمیت ویژهای برای غرب داشت و دسترسی به هندوستان، چین و آسیای شرقی را تسهیل میکرد. اهمیت منطقه، پس از کشف نفت و نیاز سرمایهداری نوپا به انرژی، صدچندان شد و خاورمیانه به صحنه نبرد رقابتهای امپریالیستی بدل گردید. در پی این رقابتها، قرارداد “سایکس- پیکو” (معاهده آسیای صغیر)[۷۸] Sykes–Picot Agreement منعقد شد که حوزه و محدوه غارتگری هر یک را تعیین میکرد. به این ترتیب، کشورهای کنونی خاورمیانه را با ترسیم روی نقشه منطقه به وجود آوردند. کمی بعدتر، با «بیانیه بالفور» Balfour Declaration دولت اسرائیل را – بر اساس یهودیت- درون منطقه خاورمیانه تشکیل دادند؛ سپس با تبلیغ هویتهای جعلی مثل ملیت، قومیت، مذهب، نژاد، به کمک دولتهای دست نشاندهشان، جنگهای خونینی را دامن زدند تا در فراغت خاطر به چپاول منابع و ذخایر منطقه بپردازند. این داستان در هر دوره تاریخی، به شکل و فرمی که با ساختار نیروهای مولده سازگاری داشته، در سراسر جهان – و بالطبع خاورمیانه- به پیش برده شده است. کشمکشها و جنگهای خونین جناحهای مختلف سرمایه بر سر سهمخواهی و فزونطلبی، همواره با اتحادها، گسستها و قطب بندیهای نوینی همراه بوده است. پس از فروپاشی بلوک شرق سابق و مدل سرمایهداری دولتی، دنیا شاهد «نظم نوینی» شد که در آن ایالات متحده، هژمونی مطلق داشت؛ چیزی که به «پاکس امریکانا» Pax Americana معروف شد.[۷۹] این موقعیت هژمونیک جدید، جهان و بویژه خاورمیانه را صحنه یکه تازیهای امریکا نمود که نمونههای بسیار نزدیکش را در بالکان، افغانستان، عراق و لیبی دیدیم و امروز در سوریه شاهدش هستیم. http://kvinnonet.org/jpgif/new_middle_east_map.jpg
پروژه «خاورمیانه جدید»[۸۰] A New Middle East و دکترین «هرج و مرج سازنده»[۸۱] Constructive Chaos، از جمله سیاستهایی بودند که برای تثبیت این موقعیت هژمونیک جدید در دستور کار قرار گرفته بودند. به علاوه قرار بود تا لوله نفت و گاز قطر (با عبور از سوریه) به غرب، برای همیشه مشکل تنگه هرمز را حل کند.[۸۲] اما فرارسیدن بحران بزرگ اقتصادی، سردرگمی جناحهای مختلف حاکمیت در امریکا، تضعیف موقعیت ناتو پس از فروپاشی بلوک شرق سابق، و ناکامی و شکست امریکا در حملات نظامی به افغانستان، عراق، لیبی و… اعتلای اقتصاد چین و ابراز وجود سیاسی روسیه و اروپای متحد، عملا موقعیت هژمونیک امریکا را تضعیف کرد؛ که نمونهاش را در اوکراین، غرب آسیا و شمال افریقا دیدیم. بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که جنگ سوریه به واقع جنگی بین روسیه و امریکا است. پوتین مصمم است تا پس از گذشت ۲۵ سال، دوباره روسیه را در مقام قدرت جهانی بنشاند و امریکا به هیچ وجه حاضر نیست خاورمیانه را به پوتین وابگذارد.
توازن قوا در تضاد کار-سرمایه
تنازعات بر سر غارت سرمایههای انسانی و منابع طبیعی منطقه، دست شستن امریکا از حمایت رژیمهای دست نشانده خاورمیانه و خلاصه بی صلاحیتی دولتهای سرمایهداری منطقه، فرصتی را برای تودههای به جان آمده فراهم کرد تا به میدان بیایند. اما متاسفانه صف نیروی کار، در جدال با سرمایه، سازمان یافته نبود و نیست. واقعیت تلخ این است که اکثر کشورهای بزرگ جهان و تقریبا همه کشورهای خاورمیانه در جنگ سوریه حضور دارند، اما از اعتراض و مبارزه نیروی کار این کشور، منطقه و همبستگی طبقه کارگر جهانی خبری نیست! تلاش کافی نیز برای سازمان دادن صف متحد این نیروی کار، صورت نمیگیرد.
جنگ داخلی سوریه
بی گمان جنگ داخلی سوریه یکی از فجیعترین وقایع دهه اخیر بوده است. حدود نیم میلیون از جمعیت ۲۲ میلیونی کشور کشته و حدود ۱۳ میلیون از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند. تنها بوی خون، باروت و مرگ است که در فضای سوریه به مشام میرسد. نگاهی به گزارش «برنامه توسعه سازمان ملل» UNDP [۸۳] نشان میدهد که دولت سوریه در سالهای پیش از جنگ، عملا با بحران عمیق و شدید اقتصادی رودرو بوده است. در سال ۲۰۱۱ رقم بیکاری عمومی به ۲۰ درصد میرسید، حال آن که این رقم در بین جوانان، حدود ۴۸ درصد بود. با این توضیح که نرخ بیکاری در بین دختران جوان، ۴ برابر پسران جوان بود! و ۵۰ درصد زنان شاغل، در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ از کار بیکار شده بودند! در سال ۲۰۰۷ حدود ۳۳ درصد از جمعیت سوریه زیر خط فقر بودند (حدود ۷ میلیون)؛ که از این تعداد، ۶۲ درصد در مناطق روستایی سکونت داشتند. با این حال، درصد جمعیت زیرفقر در مناطق شمال شرقی و شمال غربی سوریه به ۵۸،۱ درصد بالغ میشد. به علاوه بالاترین نرخ فقر و بیسوادی در ناحیه کُردنشین جزیره وجود داشت؛ نرخ فقر از ۵۸ درصد (در سال ۲۰۰۶) به ۸۰ درصد (در سال ۲۰۱۰) رسید که دلیلش وقوع چهار خشکسالی متوالی بود.[۸۴] البته منطقه شمال سوریه، صرفا کُردنشین نیست. به دنبال سیاست «تعریب» (عرب سازی کردستان)[۸۵] Arab belt policy، رژیم بعث سوریه، مناطق مسکونی عرب نشینی را در این محدوده جغرافیایی و در فواصل مناطق کُردنشین، تاسیس کرد. این مناطق مجهز به آب و برق و امکانات مدرن شهری بودند، حال آن که مناطق کُردنشین همسایه، از چنین امکاناتی محروم بودند. به علاوه در مناطق کردنشین، صنایع بزرگ وجود نداشتند؛ دلیلش هم این بود که رژیم اسد، احداث زیرساختهای رشد صنایع بزرگ را در این منطقه، ممنوع کرده بود. رابین یاسین- کساب و لیلا الشامیRobin Yassin-Kassab and Leila Al-Shami در کتاب «کشوری که میسوزد: سوریها در انقلاب و جنگ» مینویسند: «دولت به شیوهای آشکار به کاهش مزدها و مزایا روی آورده بود، کارگران را اخراج و دهقانان را از مزارع دولتی بیرون رانده و شرایطی ایجاد کرده بود تا شرکتهای انحصاری وابسته به دولت و سرمایهگذاران بینالمللی عمدتا از کشورهای عرب حاشیه خلیج بتوانند کارگران را هرچه بیشتر استثمار کنند (ص ۳۱). کارگران و دهقانان برای امرار معاش تقلا میکردند (میانگین مزد معادل ۱۱۵ دلار در ماه بود) و از حق تشکیل اتحادیههای مستقل کارگری نیز محروم بودند. زندانها مملو از زندانیان سیاسی بود که وحشیانهترین شکنجهها را تحمل میکردند. خواستهای فعالان حقوق بشر و روشنفکران مبنی بر آزادی بیان، نظام چند حزبی، آزادی زندانیان سیاسی، پایان دادن به تبعیض قانونی علیه زنان و کردها از سوی رژیم رد شده بود. دولت تنها «روشنفکرانی» را به رسمیت میشناخت که در حزب بعث عضویت داشتند، حزبی که نظام آموزش و پرورش را نیز کنترل میکرد.»[۸۶]
در چنین بستری از فقر، محرومیت، ستم، نابرابری و تبعیض بود که مردم سوریه ـ و به ویژه توده فقیر مناطق شمالی- به جنبش اعتراضی پیوستند. اما آنها تنها فاکتور تصمیم گیرنده و تعیین کننده در روند وقایع نبوده و نیستند. صحنه سازان، و بازیگران زیادی در اینجا حضور دارند که بلوک امریکا و روسیه برجستهترینشان هستند. مسلما پرداختن به این بازیها، معاملات و مبادلات این نیروها ـ که هر روز شکل و آرایش تازه ای به خود میگیردـ در توان و حوصله این نوشتار نیست. اما آنچه که نمیتوان از آن به سادگی گذشت، رابطه روژاوا یا «فدراسیون شمال کردستان» با امریکاست.
روژاوا، اسد و آمریکا؟
اسد
روابط نیروهای درگیر در روژاوا پیچیده و غامض است: PYD سعی میکند رابطه با PKK را انکار کند تا برچسب «تروریست» نخورد. آمریکا نیز به PYD اخطار میکند تا از همکاری با PKK که دشمنِ ترکیه (هم پیماناش در ناتو) دست بردارد.[۸۷] امریکا از ترکیه میخواهد تا در جنگ علیه داعش با امریکا و PYD متحد شود.[۸۸] ترکیه دشمن دیرینه کُردها و PYD است و همچنین اسد است. دوستی رژيم اسد و PKK قدمت طولانی دارد. PYD از PKK تاثیر میپذیرد، ولی جرات نمیکند موضع روشنی در دفاع از اسد اتخاذ کند. روسیه بزرگترین حامی رژیم اسد است و از طرف دیگر نخستین کشوری است که اجازه تاسیس دفتر نمایندگی «فدراسیون شمال سوریه» را در کشورش داده است!… اگر به این دادهها، رقابتها و کشمکشها، جمهوری اسلامی ایران، عربستان، قطر، اقلیم کردستان، دولت عراق و اسرائیل را هم اضافه کنیم، خواهیم دید که چه آشفته بازاری است! تازه اگر روابط پنهان و پشت پرده را بیافزاییم، به عمق پیچیدگی اوضاع بیشتر پی خواهیم برد. همین اصل در مورد رابطه PYD با اسد نیز صدق میکند. آنچه که بیش از هر چیز جای بحث دارد، خروج صلح آمیز نیروهای نظامی- اداری اسد از شمال کردستان (۲۰۱۲) آن هم با به جا گذاشتن تسلیحات نظامی فراوان بود.[۸۹] واضح است که این امر در قدرتگیری PYD و پاگیری روژاوا نقش بسیار مهمی داشت. در توضیح این رخداد، تئوریهای زیادی وجود دارد. بعضی بر این باورند که این تاکتیک مشترک رژیم بعث سوریه و جمهوری اسلامی ایران، در برابر دولت ترکیه و اقلیم کردستان (به رهبری مسعود بارزانی) بود. به واقع، اسد منطقه مرزی با ترکیه را (حدود ۹۰۰ کیلومتر) تخلیه کرد تا PYD/PKK و متحدینشان بتوانند در آنجا مستقر شوند و دژ دفاعی مستحکمی علیه حمله احتمالی ترکیه و یا نیروهای جهادیست تحت الحمایهاش (داعش و جبهه النصره) ایجاد نمایند.
بعضی گمان میکنند که هدف اسد از این کار، همدست نشان دادن کُردها با رژیماش بود تا کُردها را از صفوف اپوزیسیون (عرب) بیرون بکشد و حتی در بین نیروهای کُرد تفرقه بیاندازد. بعضی هم تردید ندارند که عقبنشینی نیروهای اسد با توافق PYD صورت گرفته باشد. نکتهای که این شک و شبهه را تقویت میکند، این است که علیرغم باصطلاح تخلیه نظامی، مناطق استراتژیک (مثل فرودگاه، راه آهن، پایگاه نظامی قامیشلو)، همچنان در کنترل نیروهای اسد باقی ماندهاند[۹۰] و حقوق ماهیانه معلمان، و بعضی کارمندان دیگر، همچنان توسط دولت مرکزی پرداخت میشود. PYD ضمن تایید حضور نیروهای اسد در مناطق سوقالجیشی، اظهار داشته که این اقدام برای پیشگیری از گسترش دامنه جنگ داخلی به روژاوا ضروری بوده است.[۹۱] به علاو شرکت نکردن PYD در اعتراضات سراسری ضد اسد و اظهار جملاتی از این دست که خواهان جدایی و استقلال نیستیم، نه به اسد و نه به اپوزیسیون، «… بە اعتبار PYD ضربە زده و دلیلی شده برای اتهام زنی بخشی از اپوزیسیون سوریە بە آنها، مبنی بر این کە دارند با بشار اسد همکاری میکنند.»[۹۲]
اریکا سولومان Erika Solomon، در گزارش ویژهاش در «رویترز» مینویسد: «در حال حاضر، به نظر میرسد که طرفین (نیروهای اسد و PYD) در همزیستی بسر میبرند. جنگجوهای طرفین همانند ارواح از کنار یکدیگر میگذرند. در میدانی در مرکز شهر، سربازان سوری سوار بر کامیونهای مجهز به ضد هوایی، از وسط دانشآموزانی که در حال عبور از عرض خیابان هستند، میگذرند در حالی که همزمان یک ماشین گشت کرد از طرف دیگر میدان در حال گذر است.»[۹۳]
اما آلدار خلیل Aldar Xelil، از مسئولین PYD در پاسخ به اتهامات همکاری PYD با اسد، در همین گزارش، میگوید: «بگذار رژیم پایگاههایی را در اینجا و آنجا داشته باشد و دفاتر اداریاش دایر باشد؛ هر چند تنها فقط اسمشان هست. لااقل حقوق ماهیانه مستخدمان دولت پرداخت میشود و مردم میتوانند به زندگیشان ادامه دهند… آری ما مشغول یک بازی سیاسی هستیم.»
با این حال، مقامات روژاوا معتقدند که عقبنشینی اسد از کردستان برای متمرکز کردن نیروهایش، برای حفظ پایتخت و مراکز مهم قدرتاش بود. زوهات کوبانی، مسئول روابط خارجی PYD، در این باره میگوید: «این تنها یک تصمیم تاکتیکی بود… عملا میان ما و بشار اسد آتش بس برقرار شدە است. نیروهای امنیتی در این خیال بودند کە بتوانند با تمام مخالفین در همە استانهای سوریە بە مقابلە بپردازند، اما نتوانستند و در عمل هم نخواستند کە جبهە جدیدی در کردستان ایجاد کنند.»[۹۴]
رهبری روژاوا هرگونه همکاری با اسد را رد میکند[۹۵] و بشار اسد هم تمایلی به اظهارنظر در مورد روژاوا و «فدراسیون شمال کردستان» ندارد و در جواب خبرنگار روسی، بحث درباره روژاوا را به بعد از خاتمه جنگ داخلی و پیروزی بر مخالفیناش حواله میدهد.[۹۶]
امریکا
هنری کسینجر: «دشمنی با امریکا خطرناک است، اما دوستی با امریکا هلاکت بار!»[۹۷] مساله روژاوا با حمله داعش به کوبانی انعکاس جهانی یافت. هدف داعش دستیابی به منابع نفت شمال کردستان بود.[۹۸] رزمندگان PYD شجاعانه در برابر حملات داعش ایستادگی کردند، اما توان مقابله طولانی را نداشتند. در همین حال، ترکیه و اقلیم کردستان مرزهای مشترک خود را به روی روژاوا بستند و عملا کمک رسانی و حتی فرار مردم غیرنظامی را ناممکن ساختند. حکایت کردستان عراق بار دیگر تکرار شد! PYD دست یاری به سوی امریکا دراز کرد؛ رامبو با ژست نجات قربانیان جنگی به صحنه آمد و در جنگ «خیر و شر»، جانب «خیر» را گرفت!(۲۰۱۴) «لوموند دیپلماتیک» در این باره نوشت: «انفعال آنکارا دربرابر محاصره کوبانی، سرانجام واشنگتن را به گفتوگو با حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) واداشت. در حالی که دمشق به نوبه خود اعلام میکرد که از رزمندگان کرد کوبانی حمایت میکند، امریکاییها تائید کردند که با شاخه سوریهای حزب کارگران کرد ترکیه روابط مستقیم برقرار کردهاند. در ۲ اکتبر ارسال سلاح و مواد پزشکی از راه هوا به شهر تحت محاصره آغاز شد. این حمایت امریکا، که به شدت از سوی رئیس جمهوری ترکیه از آن انتقاد شد، میتواند مشروط به همکاری تنگاتنگ بین حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) و اپوزیسیون موسوم به «میانه رو» سوریه و همچنین گشایش وسیعتر با دیگر تشکلهای سیاسی کرد سوریه باشد.»[۹۹]
چندی بعد در رسانهها آمد که: «علیرغم مخالفتهای شدید ترکیه با حزب اتحاد دمکراتیک و خودمدیریتیهای ایجاد شده در روژاوا و تهدید به حمله نظامی، اوباما نیروی ویژه و دهها تُن تسلیحات برای حمایت از یگانهای مدافع خلق و متحدان آن در شهر حسکه ارسال کرد.[۱۰۰] سخنگوی وزارت خارجه امریکا در پاسخ به اعتراض رسمی آنکارا اعلام کرد که به نگرانیهای ترکیه واقفند، اما کمک به نیروهای کرد متوقف نخواهد شد.»[۱۰۱] به دنبال این رخدادها، عکسها و گزارشاتی از حضور مستقیم نیروهای نظامی امریکا، در روژاوا منتشر شد[۱۰۲] و بحث پیرامون آن علنی گردید. ولادیمیر وان ویلنبرگ Wladimir van Wilgenburg روزنامهنگار هلندی در مصاحبه با وب سایت دیکن، در پاسخ به این سئوال که تعامل کُردهای سوریه با نیروهای ویژه آمریکایی مستقر در آنجا چگونه است؟ گفت: «مشکل بتوان ارزیابی کرد. این طرف و آن طرف میتوانی آنها را ببینی. اما روزنامهنگاران حق ندارند زیاد به آنها نزدیک شوند؛ به ویژه پس از آن که تصاویری از سربازان ویژه آمریکایی در یونیفورمهای YPG (بازوی نظامی PYD) منتشر گردید، [محدودیتها بیشتر شد]. YPG کل مساله را بیشتر به عنوان یک همکاری تاکتیکی میبیند، اما آنها در میان اهالی محل بسیار محبوب هستند. هم طرفداران و هم مخالفان PYD غربیها را دوست دارند. شما هیچگاه از مخالفان PYD نمیشنوید که همکاری با آمریکا را مورد انتقاد قرار بدهند. آنها میگویند حمایت آمریکا خوب است و باید بیشتر شود.»[۱۰۳] و بعدتر خبرگزاریها از احداث چندین پایگاه نظامی امریکا در منطقه روژاوا خبر دادند.[۱۰۴]
در ادامه همکاریهای غرب با PYD و متحدانش – که تحت نام «نیروهای دموکراتیک سوریه» Syria Democratic Forces (SDF)[۱۰۵] عمل میکنند- داعش از بعضی از شهرهای عرب نشین، از جمله منبیج Manbij[۱۰۶]، عقب رانده شد.[۱۰۷] اما حمایتهای امریکا، در جریان حمله نیروهای PYD به غرب فرات، تغییر جهت داد و به سوی ترکیه ـ همپیمانش در ناتوـ چرخید. حمایت «جو بايدن» Joe Biden معاون اوباما، از آنکارا و فشار آوردن به PYD به منظور بازگشت به “شرق فرات”، نشان داد که آمريکا تنها منافع خود را در الویت دارد و در این راستا، به هر چرخش و مانور سياسی لازم متوسل میشود.[۱۰۸]
الهام احمد Ilham Ehmed ، یکی از مقامات ارشد روژاوا، و یکی از مذاکره کنندگان با هیئتهای امریکایی، در مصاحبهاش میگوید: «… میتوانم بگویم که مذاکراتمان خوب پیش رفت… در جدیدترین ملاقاتمان… احساس کردیم آنها به پاسخ پرسشهایشان رسیدند: هم از زاویه تئوریک و هم از جنبه عملی. در جلسه اخیرمان، آنها از میزان رابطه PYD با اسد نپرسیدند… آنها هرازچندگاه چنین کلماتی را استفاده میکنند: «ما شما را هم به عنوان یک قدرت نظامی در روژاوا برسمیت میشناسیم و نیز خواست سیاسی شما را…» آنها (امریکاییها) روشن کردند که از ما حمایت خواهند کرد. آنها قول دادند که از این پروژه، هم به لحاظ مادی و نیز از سایر جهات حمایت خواهند کرد… ایالات متحده درب دیپلماتیک جدیدی را گشوده… آنها (امریکاییها) نظر مثبتی نسبت به این پروژه داشتند و گفتند که از آن حمایت خواهند کرد. این برای ما غافلگیر کننده بود!»[۱۰۹]
اما جلوتر میبینیم که PKK فراتر از نزدیکی با امریکا را میخواهد. جمیل بایک Cemil Bayik، رهبر پراکتیکی PKK، در مصاحبه با نشریه «دی تسایت» آلمان میگوید: «… در مورد ما قضاوت غلطی صورت گرفته بود… فعالیت ما در کوبانی این امکان را به وجود آورد که چشمهای زیادی گشوده شوند تا واقعبینانەتر ما را ببینند… کُردها تنها نیرویی هستند که میتوانند با داعش بجنگند، و درمیان کُردها قویترین و موثرترین نیرویی که میتواند از عهده این کار بربیاید PKK است… امریکاییها در حال حاضر در مساله کوبانی متحد ما هستند. آنها نیز همچون ما با داعش میجنگند… امریکا در خاورمیانه نمیتواند هیچ سیاستی را بدون کُردها به اجرا بگذارد… امروزه کردها دینامیکترین قدرت خاورمیانه هستند… اگر امریکا میخواهد که در منطقه به سیاست بپردازد، نمیتواند که آنها را نادیده بگیرد. امریکا یک همپیمانی را علیه داعش به وجود آورده. و این همپیمانی تنها با کمک کُردهاست که موفق میشود… امریکا بدون PKK چگونه میتواند به حمایت ترکیه از داعش خاتمه دهد؟ این ناممکن است. امریکا چگونه میخواهد بدون PKK به اهدافاش در خاورمیانه برسد؟ …بدون کردها؟ نمیشود. اروپا بدون ما چگونه میخواهد که به وابستگی خود به گاز روسیه پایان دهد؟ راه نفتخام و گاز به دریای مدیترانه از روژآوا میگذرد. اگر توانایی حفظ امنیت این راه وجود داشته باشد، اروپا هم میتواند که نفس راحتی بکشد.»[۱۱۰]
اما ملاقاتهای محرمانه امریکا و PYD که از سال ۲۰۱۲ در جریان بود، کمی بعدتر توسط رابرت فورد Robert Ford سفیر سابق امریکا در دمشق افشا شد. او گفت: « ما (امریکائیها و PYD) از طریق یک واسطه ملاقاتهایی داشتیم. ما چندین دفعه همدیگر را ملاقات کردیم؛ یک بار خود من حضور داشتم و در سایر ملاقاتها، دیپلماتهای دیگر بودند… (این دیدارها) هر شش ماه یک بار صورت میگرفت … با واسطهگی یک شهروند سوری ساکن آلمان. »[۱۱۱] این ملاقاتها توسط جمیل بایک هم تایید گردید: «همکاری و مذاکره بین نیروهای ائتلاف و PKK محرمانه بود و از طریق واسطه انجام میشد.»[۱۱۲] جالب اینجاست که ترجمه فارسی این مطلب خیلی زود از فضای مجازی غیب شد![۱۱۳] مسلما کسی از توافقات و اطلاعاتی که در این ملاقاتها ردوبدل شده، خبری ندارد. وزیر امور خارجه کابینه ترامپ، رکس تیلرسون REX TILLERSON، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل ارشد شرکت نفتی اکسان Exxon، ششمین شرکت بزرگ مالی جهان و بزرگترین خریدار نفت اقلیم کردستان، نیز در جدیدترین سخنانش گفت: «ما باید ائتلافمان را تجدید کنیم؛ از طریق استفاده از کردهای سوریه که بزرگترین متحد ما در نبرد زمینی بودند… روابط با متحدین و دوستانمان در منطقه (خاورمیانه) باید تا رسیدن به ثبات تجدید شوند. اگر توافقاتی در قبل شده، ما موظف به اجرایشان هستیم.»[۱۱۴]
آنچه در روژآو و در متن ملاقاتها و همکاریها بین PYD و آمریکا میگذرد، از جنبه دیگری نیز قابل بررسی است. مطالعات آکادمیکی که در خصوص گلوبالیزاسیون به عمل آمده، به این امر تاکید داشته که روند تحولات سرمایهداری در جهت تغییر و یا تجزیه نهاد دولت پیش میرود. به علاوه، مطالعه بر روی تجربه یوگسلاوی سابق و قفقاز نیز نشان داده که ایجاد کشورهای کوچک یا ایالات فدراتیو به سود سرمایه جهانی بوده است. مایکل اوهانلون Michael O’Hanlon در مقالهای تحت عنوان «چرا کنفدراسیون در سوریه میتواند کارکرد داشته باشد»، خاطرنشان میکند که تحقیقات به عمل آمده بر این امر تاکید دارند که طرح فدرالیسم دموکراتیک، راه حل مناسبی برای سوریه و آمریکاست: «… هدفمان میتواند تشکیل یک کنفدراسیون مشابه بوسنی باشد… هر کدام از این مناطق میتوانند دولت، نیروهای امنیتی محلی و برنامه بازسازی اقتصادی خود را داشته باشند… بسیاری از محققان و دست اندرکاران به نتایج مشابهی در رابطه با حل بحران سوریه رسیدهاند…»[۱۱۵]
اوجلان نیز ضمن تاکید بر عوامل و شرایط جهانی حاضر، مینویسد: «… تحولات دوران معاصر، تشویقهای ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا جهت هماهنگی، گرایش رسانهها، سازمانهای جامعه مدنی و بخش بزرگی از افکار عمومی و تمامی کُردها به این مورد، برای اولین بار شانس عملی سازی برنامههای چارهیابی دموکراتیک را افزایش داده است.»[۱۱۶] به هر رو، مداخله امریکا در خاورمیانه، با نقشبازی در سوریه آغاز نشد. پیش از جنگ داخلی سوریه نیز حضور مداخلهگرانه امریکا در منطقه و حتی سوریه مشهود بود. تا پیش از جنگ داخلی سوریه (۲۰۱۱)، سیاست امریکا بر حمایت تسلیحاتی از گروههای اپوزیسیون اسد متمرکز بود. از سال ۲۰۱۴ امریکا با تشکیل یک ائتلاف بینالمللی علیه داعش و به عهده گرفتن رهبری آن، مستقیما در مناطق شمال سوریه (روژاوا) مستقر شد و در جنگ داخلی شرکت نمود.[۱۱۷] امریکا از یک طرف در ائتلاف با PKK و PYD است و از طرف دیگر در ائتلاف با ترکیه و عربستان که حامیان جهادیستها و اسلامیستها هستند. این سیاست همیشگی دولت آمریکا و سایر کشورهای سرمایهداری است. تاریخ خاورمیانه با غارت و جنایت امپریالیسم عجین است؛ با ترسیم مرزهای قراردادی، خاورمیانه را تقسیم کردند؛ انقلابات مردمی را سرنگون کرده و رژیمهای دستنشانده، مستبد و فاسد را جایگزینشان نمودند؛ اسلامیستها و جهادیستهای رنگارنک را پروراندند و به جان مردم انداختند.[۱۱۸] واقعا نمیتوان خود را به سادگی زد، چشم و گوش را بر جهان پیرامون بست و بی توجه به اقتصاد، تاریخ و سیاست منطقه بود. اتحاد، ائتلاف و همکاری PKK و PYD با دولتهای سرمایهداری، به خصوص در بازی نفرتانگیز و خونینی که در خاورمیانه و سوریه در جریان است، با هیچ توضیحی قابل دفاع نیست. نمیشود به توافقات پنهان با اسد جنایتکار رسید، با امریکا و جریانات کُردِ پروامریکایی و با روسیه مناسبات داشت، با رهبران هارترین رژیمهای منطقه – مثل جمهوری اسلامی- دیدار و مذاکره کرد و در عین حال در دانشگاهها و مجامع چپ و ترقیخواه اروپا با ژستهای انقلابی ظاهر شد.
پیشتر جملات اوجلان را درستایش امریکا و دموکراسیاش آوردیم. این را هم برای حسن ختام می آوریم: مصاحبه «انستیتوی واشنگتن کردستان» با صالح مسلم (رهبر PYD در ۲ سپتامبر ۲۰۱۵) در این باره به اندازه کافی صریح و روشن است: «…(مردم روژاوا) قادر شدند رژیم را از منطقهشان بیرون کنند و متعاقبا سازمانهای تروریستی را که تهدیدشان میکردند، شکست دهند. آنها رهبری دموکراسی را در سراسر سوریه به عهده دارند… ما رابطه خوبی با همه احزاب کردی عراقی داریم. رژیم کردستان عراق به ما در جنگ علیه تروریستها، به وسیله حمایت نظامی و لجستیکی کمک کرد و هم به صورت شرکت نیروهای پیشمرگه در دفاع از کوبانه. ما مشتاق روابط خوب با تمام احزاب کُردی هستیم… ما به دنبال توسعه رابطه سیاسی و دیپلماتیک خود با امریکا هستیم و امیدواریم که در این راه موفق شویم… امریکا یک قدرت برتر جهانی است که دموکراسی را در سراسر جهان تقویت میکند و سعی در ایجاد و گسترش آن در سراسر جهان دارد.»[۱۱۹]
جمعبندی
۱- روژاوا – یا به عبارت درستتر «فدراسیون شمال سوریه»- محل تلاقی منافع سرمایه جهانی با منافع بورژوازی کُرد است. تضعیف موقعیت ناتو پس از فروپاشی بلوک شرق سابق، شکست و بیاعتباری جهانی امریکا و متحدانش در حمله به عراق، افغانستان، لیبی و نیز بیآبرویی جهانی امریکا پس از لو رفتن سیاستهای محرمانه و پشتپرده آن با دیکتاتورها و نیروهای ارتجاعی- فاشیستی (که توسط ویکیلیکز و اسنودن افشا شدند) عملا موقعیت هژمونیک امریکا در خاورمیانه را تضعیف کرد. اینها در کنار دلایل بسیار دیگر، روند تحولات خاورمیانه را به سمتی بردند که حضور عاجل و فعال امریکا در منطقه ضرورت پیدا کرد. دفاع از مردم بیدفاع کوبانی و بهانه مبارزه علیه داعش، زمینه لازم برای پاسخگویی به این ضرورت را فراهم کرد.
در آن سو، PKK موفق شد تا در سایه انقلاب ایدئولوژیک اوجلان، خود را به عنوان یک جریان دموکرات، سکولار، پلورالیست و فمینیست برسمیت بشناساند. بورژوازی غرب که خود را پرچمدار این ارزشها میدانست، به بهانه پاسداری از آنها، به ائتلاف با PYD و PKK راضی شد، هرچند که PKK همچنان در لیست تروریستها باقی بود! این سیاست دوپهلو که ویژگی سیاست خارجی امریکاست، PKK را مجبور کرد تا در همسویی و همکاری با امریکا جدیت و فداکاری بیشتری به خرج دهد. این وضعیت، به علاوه این امکان را به امریکا میدهد تا پس از گذشتن تاریخ مصرف PKK، آن را به سهولت قربانی کند. در ضمن، گذشته انقلابی PKK و خوشنامی آن در میان بخشی از مردم و جریانات سیاسی منطقه، پوشش مناسبی بود تا استقرار پایگاههای نظامی امریکا در سوریه و حضور مستقیم نیروهایش را توجیه کند. به قول رهبر عملی PKK، جمیل بایک، این کار بدون مساعدت PKK ابدا امکانپذیر نبود. به علاوه، نیاز امریکا به یک پیاده نظام رزمنده از یک سو و اشتیاق جدی PKK برای همکاری با امریکا و تاثیرگذاری در سیاست منطقه از سوی دیگر، زمینه را برای تلاقی منافع طرفین فراهمتر کرد. نتیجه برای هر دو طرف رضایتبخش بود! امریکا با چهره انساندوستانهاش در منطقه مستقر شد؛ PKK نیز از طریق PYD به بازیگر فعال این وضعیت تبدیل شد و تضاد کار- سرمایه را به سود سرمایه خم کرد. در این میان، بازنده اصلی زحمتکشانی بودند که با وعده PYD دال بر «نه به جنگ، نه به اسد، نه به اپوزیسیون» تا پای یک ائتلاف سیاه (امریکا-اروپا-طالبانی-بارزانی-ارتش آزاد سوریه) برده شدند و حتی به عنوان پیادهنظام امریکا در جبهههای جنگ جنگیدند. به واقع حمله داعش برای امریکا و PKK یک برکت بود؛ همانطور که حمله صدام برای خمینی![۱۲۰] ادامه حضور قهرمانانه امریکا در منطقه، مستلزم وجود داعش است که قربانیانش را از تودههای محروم منطقه میگیرد.
۲- روژاوا محصول دینامیسم بحران است، نه راه حل بحران. رُخداد روژاوا صرفا محصول مطالعه و تفکر اوجلان در زندان نبود، هر چند که از آن تاثیر گرفت؛ نتیجه مبارزات سازمانیافته تودهای نیز نبود؛ بلکه برنامه سیاسی یک تشکیلات سیاسی- نظامی بود[۱۲۱] که در دینامیسمِ تحرکات سرمایه جهانی، موقعیت ژئوپولیتیک خاورمیانه، معادلات و معاملات دولتها، تهدید مرگبار داعش، خروج نیروهای رژیم اسد از مناطق کُردنشین، نارضایتی عمومی و مبارزات تودهای امکان بروز پیدا کرد. پروژه مشابه «کنفدرالیسم دموکراتیک»، خیلی پیشتر از این توسط بوکچین مطرح شده بود؛ اما هرگز به مرحله عمل نرسید. این پروژه حتی در کردستان ترکیه نیز که PKK قدرت و محبوبیت داشت و از پایه اجتماعی به مراتب قویتری برخوردار بود، به اجرا در نیامد؛ زیرا بستر لازم برای طرح و تحقق آن فراهم نبود.
روژاوا در کانون یک جنگ خانمانسوز داخلی و منازعات خونین جهانی که بر سر غارت نفت، ذخایر مالی و منابع جانی منطقه در جریان است، با حمایت مستقیم امریکا و اروپا، ظهور پیدا کرد. تلاشهای زیادی در جریان است تا یک آلترناتیو حکومتی به ظاهر انقلابی، به رهبری اوجلان تراشیده شود. تبلیغات زیادی صرف میشود تا از اوجلان یک متفکر، اندیشمند و انقلابی بسازد؛ تا سیل انقلابی را که از اراده و اتحاد قربانیان جنگ، بیخانمانها، آوارگان و پناهندگان و… برخواهد خاست، به بیراهه ببرد. در چنین وضعیتی پروژه کنفدرالیسم دموکراتیک همانقدر توخالی است که حکومت عدل علی، جامعه بی طبقه توحیدی و جمهوری مستضعفان بود! روژاوا راهحل انتخابی استراتژیستهای امریکایی برای تامین و تحکیم منافع اردوی سرمایه است؛ نه راهحل بحرانی که گریبان اردوی کار منطقه را گرفته است. همانطور که ظهور روژاوا با منافع سرمایه رقم خورد، ادامه حیات روژاوا نیز به توازن قوای نیروهای رقیب و درگیر گره خورده است.
۳- آرمانشهر روژاوا، نسخه کُردی بیتالمقدس است. ایده تاسیس آرمانشهر قدیمی بوده و به دفعات آزموده شده است. جوامع اُونی (موسوم به New Harmony)، فالانستر[۱۲۲]، ایکاری[۱۲۳]، هوم کلنی،[۱۲۴] راچدیل[۱۲۵]،… کیبوتص، چیاپاس[۱۲۶] و مارینالدا[۱۲۷] نمونههایی از این دست هستند که در آلمان، سوئيس، بلژیک، اسپانیا، فرانسه و… وجود داشته و بعضا دارند. در عرصه تولید نیز نمونههای زیادی را تاکنون شاهد بوده و هستیم.[۱۲۸] آرمانشهریها – به طور عموم- و رهبران روژآوا – به طور اخص- با رویکرد به یک تحلیل مردمگرایانه و فراطبقاتی، همه را همکاسه و هممنفعت تلقی میکنند؛ با این خیال باطل که راه را بر تمایزات ملی، قومی، مذهبی و جنسیتی بستهاند. فارغ از آن که در ادبیات بورژوازی، «مردم» همان «ملت» است! به همین خاطر هم هست که بورژوازی منافع خود را «منافع مردم» و «منافع ملی» جا میزند! به تبع همین تحلیل نیز هست که رهبران روژاوا چشم و گوششان را بر حوادث منطقه بستهاند و به جای اتحاد و همبستگی با زحمتکشان منطقه، به مذاکره با هر نیروی امپریالیستی و ارتجاعی که در راستای منافع «مردم» و «وطن»شان باشد، تن دادهاند: توافق با رژیم دیکتاتوری اسد[۱۲۹]، همکاری با نیروهای امریکایی[۱۳۰] ـ غربی، روسی، و مذاکره با جمهوری اسلامی ایران.[۱۳۱]
نقطه مشترک روژاوا با همه آرمانشهریها این است: «که نه تنها به تضاد طبقاتی وقعی نمینهد، بلکه در پی آشتی طبقاتی است. رهبران روژاوا، سیستم سرمایهداری و مناسبات مبتنی بر کار مزدی و سود را سد راه سعادت بشر نمیدانند، از این رو برنامهای هم برای برانداختن این شیوه تولیدی و مناسباتاش ندارند و در قرارداد اجتماعی روژاوا، حق مالکیت خصوصی بر زمین و ابزار تولید را محترم میشمارند. جالبتر آن که، از رشد همزمان و توامان شکاف طبقاتی با رشد صنعت، به مبارزه علیه صنعت، تکنولوژی و مدرنیته میرسند و با نگاه به عقب، با حداقل امکانات (مینیمالیسم)، درصددند تا آرمانشهر خود را بسازند. به علاوه، درصددند تا با موعظههای اخلاقی راه را بر همگرایی و همزیستی مسیحایی بگشایند، مبارزه طبقاتی را کُند کنند، تضادها را آشتی دهند و در این راه به نوعدوستی، دلرحمی و مهربانی قلبهای بورژوایی و سکههای پولشان تکیه کنند. شکست این خُرده آزمونها، در تاریخ، به وفور و به کرات ثبت شده است.»[۱۳۲]
* * *
[۱] ـ روژاوا یک کلمه کردی است که معنایش «مغرب» است. در گفتمان سیاسی٬ روژاوا به مناطقی در شمال ترکیه (سه کانتون جزیره، کوبانه و عفرین) اشاره دارد که از سال ۲۰۱۲ به تصرف نیروهای PYD درآمدند و به صورت خودمدیریتی اداره میشوند.
[۲] http://www.bbc.com/persian/mobile/world/2014/01/140122_an_syria_opposition_guide.shtml
[۳] PYD در سال ۲۰۰۳ اعلام موجودیت کرد تا ضمن نفی ساختار دولت-ملت و تمرکزگرایی٬ برای نیل به برابری حقوقی، عدالت، آزادی عقیده، کثرتگرایی (پلورالیسم)٬ آزادی سیاسی، حق تشکل و بهبود محیط زیست مبارزه کند. در سال ۲۰۱۰ «صالح مسلم محمد» Saleh Muslim Muhammad و در سال ۲۰۱۲ «آسیا عبدالله» Asiyah Abdullah٬ مشترکا به رهبری این حزب انتخاب شدند. بازوی نظامی حزب “یگان های مدافع خلق” YPG/YPJ نام دارند. صالح مسلم٬ در تابستان سال ۲۰۰۴ دستگیر و پس از یک سال آزاد شد. در سال ۲۰۰۶ ٬ وی مجددا دستگیر و پس از چند ماه٬ آزاد گردید. در سال ۲۰۰۹ نیروهای امنیتی رژیم اسد٬ به خانهاش ریختند و در غیاب او٬ همسرش (عایشه افندی Ayşe Efendi ) را دستگیر و به مدت ۹ ماه زندانی کردند.
به نقل از: http://syrianobserver.com/EN/Who/26685/Whos+who+Saleh+Muslim+Mohammad
به دنبال این رخداد، صالح مسلم به اقلیم کردستان گریخت و رژیم اسد او را ـ غیاباـ به زندان ابد محکوم کرد. با آغاز جنگ داخلی در سوریه (۲۰۱۱)، صالح مسلم به سوریه بازگشت و سازماندهی حزب را با جدیت بیشتر آغاز نمود.
[۴] درویش چیمن، از روزنامەنگاران و اعضای مرکز روابط عمومی کردها، مینویسد کە فعالیتهای PYD پیش از هر چیز برای حفظ مناطق روژآوا از گزند گروەهای مسلح دیگر است… تا در این مناطق سیستم آلترناتیو خود را بنیان بگذارد. راە سوم بە این معنا است کە آنها نە در جبهە رژیم دیکتاتور و غیردمکراتیک بشار اسد باشند، نە جبهە ارتش آزاد را بگیرند کە از سوی کشورها و قدرتهای منطقەای همچون عربستان سعودی، ترکیە و قطر حمایت میشوند، و نە طرف اسلامگراها بایستند. راە سوم یعنی حمایت کردن از یک تغییر دمکراتیک کە توسط خود مردم سوریە بنا نهادە شود.»
http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=39795&ID_map=19
[۵] کانتون (Canton) یک کلمه فرانسوی٬ به معنی گوشه یا منطقه است. از نظر سیاسی٬ کانتون یک واحد کوچک٬ در تقسیمات کشوری است. اولین کانتونها در سوئیس به ثبت رسیدند. هر کانتون -در سوئیس- جزیی از کنفدراسیون سوئیس است که به مثابه یک بخش مستقل ـ و درعین حال وابسته به فدراسیون سوئیس ـ عمل میکند.
[۶] قرارداد اجتماعی یا قانون اساسی روژآوا چند بار تغییر یافته و به همین خاطر نسخههای مختلفی از آن در دسترس است. نسخه رایج آن شامل یک مقدمه، ۹ فصل و ۹۶ ماده قانونی است که برای ۲۲ وزارتخانه وظیفه تعیین کرده است. ترجمه فارسی این قرارداد در نشریه «نگاه»، شماره ۲۹ ٬ صفحه ۵۸ آورده شده است. با این توضیح که پیشگفتار ترجمه فارسی به نظر قدیمی می آید و تنها ۴ فصل از این قرارداد (یعنی تا ماده ۵۲) ترجمه شده است.
نسخه موجهتری هم به ضمیمه گزارش دیدهبان حقوق بشر (۲۰۱۴) آمده که از صفحه ۶۱ لینک زیر قابل دسترس است:
https://www.hrw.org/sites/default/files/reports/syria0614_kurds_ForUpload.pdf
یک نسخه جدیدتر (۲۰۱۶) هم اخیرا٬ بعد از اعلام تاسیس «فدراسیون شمال سوریه» منتشرشده که در سایت زیر موجود است:
https://en.wikisource.org/wiki/Constitution_of_Rojava
[۷] فرق هست بین استقلال Independence٬ خودمختاری Autonomy و خودمدیریتی (خودگردانی) Self-govering. استقلال به معنی جدایی کامل و اعلام یک کشور جدید است. خودمختاری به معنی باقی ماندن در چهارچوب یک کشور، متابعت از قانون اساسی، مصوبات سراسری و قدرت مرکزی است؛ با این توضیح که میتوان در چهارچوب مسایل منطقهای مستقلا تصمیمگیری نمود. خودگردانی یا خودمدیریتی٬ اختیارات به مراتب کمتری از خودمختاری دارد.
[۸] خبرگزاری کُردپرس، ۲۷ اسفند ۱۳۹۴ http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=103011#Title
[۹] در جامعه شناسی اتونومی (Autonomy) یا خودمختاری، در برابر کلمه اقتدار و سلطه (Authority) به کار میرود، ولی در سیاست در مقابل کلمه قانونگرایی Heteronomy به کار گرفته میشود. واژهای که برای روژاوا استفاده میشود، «خودمختاری دوفاکتو» است. در لاتین de facto به معنی «به واقع» (Actually) است. یعنی آنچه که به طور واقعی وجود دارد. این اصطلاح عموما در مقابل دوژورde jure قرار میگیرد که به معنی «مطابق قانون» است.
[۱۰] یکی از رهبران روژاوا در مصاحبه با Israel Defense میگوید: «اولین نخست وزیر دنیا که از استقلال کردی دفاع کرد٬ بنیامین نتانیاهو Benjamin Netanyahu نخست وزیر اسراییل بود. ما از اظهارات وی و کارهای اسراییل سپاسگزاریم… کردها در خاورمیانه رفیق دیگری به جز اسراییل ندارند. ما واقفیم که به خاطر امنیت نسل آینده، ما باید همکاری کنیم و متحدا علیه تروریسم اقدام نماییم… تعداد قابل توجهی از برادران کرد ما در اسراییل به سر میبرند و در دموکراسی و صلح زندگی میکنند… ما انتظار داریم که اسراییل رابطهاش را با کردها تحکیم کند و در منطقه خاورمیانه فعالتر باشد… فکر میکنیم کمک اسراییل به کردهای سوریه، فرمولی برای آینده بهتر برای هر دو طرف خواهد بود.»
http://www.israeldefense.co.il/en/content/israel-our-only-friend-middle-east
برای اطلاع بیشتر از مواضع اسراییل نسبت به روژاوا به لینک زیر مراجعه کنید:
https://panjewish.org/2015/10/11/the-israel-kurdistan-special-relationship/
[۱۱] برای اطلاع بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید: http://www.nationalia.info/new/10714/rojava-first-representation-office-outside-kurdistan-opens-in-moscow
[۱۲] برای اطلاع بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A6%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81_%D9%85%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D9%88_%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%DB%8C%D9%86_%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87
[۱۳] برای اطلاع بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.dw.com/fa-ir/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA/a-19121620
[۱۴] David Graeber: Why is the world ignoring the revolutionary Kurds in Syria?, The Guardian, October 2014
داوید گربر روژاوا را با انقلاب اسپانیا مقایسه کرد و نوشت: « تفاوتهای بسیار زیادی بين رخداد ۱۹۳۶ اسپانيا و رویداد حاضر رژاوا … هست. اما شباهتها به قدری قابل توجه و ناراحت کننده است که … نمیتوانيم اجازه دهیم به همان سرانجام دچار شود… شوراها، انجمنها و بازوی مسلح خلقی تشکل شدهاند، داراييهاي رژيم حاکم به تعاونيهای تحت مديريت کارگران واگذار شده ــ و اینها تحت حملات دایمی … داعش صورت پذیرفته است. این نتایج با هر تعريفی که از انقلاب اجتماعی داریم٬ سازگاری دارد… آيا جهان ــ و اين بار، رسواتر از همه، چپ بينالملل ــ به راستی اجازه خواهد داد تا تاريخ بار ديگر خود را تکرار کند؟»
https://www.theguardian.com/commentisfree/2014/oct/08/why-world-ignoring-revolutionary-kurds-syria-isis
[۱۵] در بیانیهای که به امضای عدهای از دانشگاهیان٬ نویسندگان٬ روشنفکران و فعالین سیاسی- مدنی ایران، تحت عنوان «ما بخشی از این جنایت نخواهیم شد!»، آمده: «فرشته تاریخ بر ویرانههای روژاوا٬ نقش همان توحش فاشیزم را دید که پیشتر پاریس، مادرید و استالینگراد را با خاک یکسان کردە بود. اما این تنها آغازگر تاریخی نوین بود. بالندگی دمکراسی رادیکال و کمونال در کانتونهای روژاوا نشان داد کە جهان بدون سرمایەسالاری لجامگسیختە، بدون دولت ـ ملت مرکزگرا و هیرارشیک و بدون صنعتگرایی سودمحور و آنتی اکولوژیک یک ایدەی اتوپیک برای آیندە نیست، بلکە یک پروژەی عملی برای امروز ماست…»
http://anfpersian.com/news/pshtybny-dnshghyn-nwysndgn-w-f-lyn-yrn-z-hmkhrn-khwd-dr-trkhyh
[۱۶] «نیک براونز» روژاوا را با کمون پاریس مقایسه نمود و نوشت: «توطیه بینالمللی علیه کوبانی٬ با آنچه که در ۱۸۷۱ علیه کمون پاریس رخ داد٬ قابل مقایسه است.»
http://www.sozonline.de/2014/11/die-kommune-von-kobane/
[۱۷] A Road Unforeseen: Women Fight the Islamic State در این کتاب، مردیت تاکس بر نقش پیشرو زنان در روژاوا اشاره میکند و از آن به عنوان یک انقلاب زنانه اسم میبرد. http://blpress.org/books/a-road-unforeseen/
[۱۸] آنها با اتکا به اسنادی مثل عکسهای زیر نشان دهند که روژاوا دربرگیرنده بخش بسیار کوچکی از شمال کردستان است. مثلا در عکس شهر قامیشلو دیده میشود که تنها بخش کوچکی از این شهر – به علاوه بیابانهای اطراف آن- زیر کنترل کُردها است. با زوم کردن روی عکسها حتی می توان دید که بخش مرکزی شهر دست قوای دولتی سوریه است:
https://en.wikipedia.org/wiki/Al-Qamishli#/media/File:Battle_of_Qamishli.svg
http://www.agathocledesyracuse.com/wp-content/uploads/2015/06/Qamishli-19-June-2015.jpg
[۱۹] Rojava: Ein Projekt auf dünnem Eis Von Jürgen Ehlers und Yaak Pabst این مطلب در ویژهنامه مجله Marx21 شماره ۳۸ در دسامبر ۲۰۱۴ چاپ شد: https://www.marx21.de/neues-magazin-freiheit-fuer-kurdistan-aber-wie/
ترجمه این مطلب را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=39795&ID_map=19
در این مقاله٬ نویسنده به PYD هشدار میدهد تا با نیروهای اسد و امریکا همکاری نکنند:
http://www.socialismtoday.org/191/rojava.html
در این مقاله٬ نویسنده از این احتمال میگوید که PYD در ادامه به برگ بازی امریکا بدل شود:
http://www.internationalen.se/2015/12/rojava-bortom-revolutionsromantiken/
[۲۰] متن کامل این گزارش ۱۱۶ صفحهای در لینک زیر در دسترس است:
https://www.hrw.org/sites/default/files/reports/syria0614_kurds_ForUpload.pdf
همانطور که در جوابیه های PYD (در ضمیمه این گزارش) آمده و بنا به اظهارات “ریدور خلیل” سخنگوی ی.پ.گ٬ چنین مواردی از نقض حقوق بشر در روژاوا رخ داده است.
– See more at: http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=8326&ID_map=20#sthash.KF8HwqYl.dpuf
[۲۱] لینک دسترسی به گزارشهای سازمان عفو بینالملل:
https://www.amnesty.org/en/documents/mde24/2503/2015/en/
https://www.amnesty.org/en/latest/news/2015/09/syria-abuses-mar-pyd-fight-against-terrorism/
[۲۲] http://syrianobserver.com/EN/News/31623/Hassakeh_Local_Councils_Demonstrate_Against_PYD_Abuses
عکس و گزارشاتی از اعتراضات جنبش جوانان کرد علیه PYD
https://syriafreedomforever.wordpress.com/2013/06/23/statement-by-the-kurdish-youth-movement-tck-about-the-latest-events-in-the-city-of-amouda-and-videos-and-pictures-from-the-protests-and-sit-ins
[۲۳] “کنفدرالیسم دموکراتیک” نظریه عبدالله اوجلان است که بر خودمدیریتی دموکراتیک، تمرکززدایی، نفی هیرارشی قدرت، نفی ساختار دولت- ملت، همزیستی اقلیتهای زبانی، قومی و مذهبی٬ برابری زن و مرد و جامعه زیست-محیطی استوار است. برای اطلاعات بیشتر به کتاب «کنفدرالیسم دموکراتیک» و نوشتههای مربوطه که در سایت pkkonline.com موجودند مراجعه کنید.
Democratic Confederalism; by Abdullah Ocalan; first edition 2011; Published by: Transmedia Publishing Ltd. – London, Cologne; Translation: International Initiative
ترجمه فارسی:
https://www.pkkonline.com/farsi/index.php?sys=article&artID=382
[۲۴] در این مقاله، مقایسهای بین جنبش زاپاتیسم در چیاپاس و روژاوا شده که شاید برای علاقهمندان جالب باشد:
http://www.potemkinreview.com/rojava.html
[۲۵] در زبان عبری٬ (زبان رسمی اسرائیل)٬ کیبوتص به معنی «کمون اشتراکی» است. کیبوتص اولین بار در سال ۱۹۱۰ در منطقه دریاچه “کینرت” آغاز شد. هماکنون چندصد کیبوتص در اسراییل وجود دارد. اعضای هر کیبوتص بین ۴۰ تا ۱۰۰۰ نفر است. در کیبوتصها مالکیت جمعی است، همه با هم کار میکنند و از درآمد حاصله به طور مشترک استفاده میکنند. برای آشنایی بیشتر با کیبوتصها به لینکهای زیر مراجعه کنید:
http://www.bbc.com/persian/worldnews/story/2007/05/070522_mp_kibuts.shtml
[۲۶] به نقل از خبرگزاری کُردپرس، ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، صالح مسلم٬ سخنگوی PYD در گفتوگو با روزنامه الشرقالاوسط گفت: «کردهای سوریه قصد ندارند تجربه و آزمون اقلیم کردستان عراق را تکرار کنند.»
http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=103055#Title
به نقل از همین خبرگزاری، ادریس نسان، معاون رئیس کانتون کوبانه نیز در گفتوگو با خبرگزاری اسپوتنیک اعلام کرد: «ما قصد تجزیه سوریه را نداریم و حتی نام فدرالیسمی که تعیین کردهایم نیز کردستان نبوده، بلکه کنفدراسیون شمال سوریه است. در این فدرالیسم تنها کردها حضور ندارند، بلکه تمام ملت شمال سوریه حاضر هستند.»
http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=103026#Title
به علاوه، به نظر میرسد که شرایط سوریه و توازن قوای درگیر در این جدال با دورهای که منتج به روی کارآمدن اقلیم کردستان شد، فرق میکند. مواضع و سیاستهای حزب دموکرات کردستان هم با PYD تفاوت دارد. علاقهمندان به این بحث میتوانند به لینک و مطلب زیر مراجعه کنند:
http://links.org.au/node/4112
[۲۷] در سال ۲۰۰۳ PKK به «کنگر آزادی و دموکراسی کردستان» KADEK Kürdistan Demokratik ve Özgürlük Kongresi )) تغییر نام داد. در سال ۲۰۰۵ این نام به «اتحادیه جوامع کردستان» KKK (Koma Komalên Kurdistan) و در سال ۲۰۰۸ به «کنفدراسیون دموکراتیک جوامع کردستان» KCK (Koma Civakên Kurdistan,) تغییر کرد. در حال حاضر KCK شامل چهار حزب: PKK سابق (در ترکیه)، حزب حیات آزاد کردستان ـ پژاک (در ایران) PJAK (Partiya Jiyana Azad a Kurdistanê)، حزب راهحل دموکراتیک کردستان (در عراق) KDSP (The Kurdistan Democratic Solution Party) و حزب اتحاد دموکراتیک (در سوریه) PYD (Democratic Union Party) میباشد. البته این اسامی نتوانستند در رسانهها جایی بازکنند. هنوز هم اکثر خبرگزاریها از اسم PKK برای معرفی این تشکیلات استفاده میکنند.
[۲۸] Amil Kemal Özcan, Turkey’s Kurds: A Theoretical Analysis of the PKK and Abdullah Öcalan (New York: Routledge, 2006), p. 87
[۲۹] übersetzt aus der englischen Ausgabe, Köln 1983 این مرجع از متن اصلی مقاله که به آلمانی است٬ برداشت شده. لینک مقاله به آلمانی و انگلیسی جهت اظلاع آورده میشود:
http://www.trend.infopartisan.net/trd0399/t360399.html
http://www.wsws.org/en/articles/1999/03/pkk-m12.html
[۳۰] مراجعه شود به کتاب:
The Kurds of Syria: Political Parties and Identity in the Middle East by Harriet Allsopp
[۳۱] مراجعه شود به گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر:
http://www.refworld.org/docid/3ae6a8b210.html
[۳۲] Abdullah Öcalan, Declaration on the Democratic Solution of the Kurdish Question, 1999, trans. Kurdistan Information Centre (London: Mespotamian Publishers, 1999); hereafter Defense; p. 106.
[۳۳] انتقادهای اوجلان به مبارزه مسلحانه در دو کتاب «دفاع از یک خلق» و «خط مشی دفاع مشروع» به تفصیل آورده شدهاند. مثلا در کتاب (دفاع از یک خلق٬ ۲۰۰۴)٬ ص ۳۶۱ مینویسد: «اگر کُردها در زیر لوای همان دولت و در وطنی مشترک، به عنوان گروه ملی آزادی، در دولت-ملت ترکیه و تمامیت ارضی آن، همچنان که در جهت یکپارچگی وطن، خود را به عنوان عضوی استراتژیک و غیرقابل انکار به اثبات رسانده، به سیاست میپرداختند و حتی عملیات نیز در این راستا انجام میشدند، نتایجی که به دست میآمد برای طرفین سازندهتر و مفیدتر واقع میگشت.» لینک دسترسی به کتاب:
https://www.pkkonline.com/farsi/36_Bohrane_Tamadon_dar_Khavarmiane.pdf
اوجلان: «همزمان با جایگزینی هژمونی ایالات متحده امریکا در عراق… زمینه تداوم متدهای کنتراگریلایی به شکل سابق به میزان زیادی تضعیف شد. تنش بین جمهوری ترکیه و ایالات متحده امریکا که ناشی از موضعگیری در برابر PKK و دولت فدرال کُرد (عراق) بود در سال ۲۰۰۷ و همزمان با توافق واشنگتن وارد مرحلهای نوین شد. میتوان درک کرد که در برابر دست کشیدن PKK از مبارزه مسلحانه، توافقی کلی در ساختار دولت-ملت، بر مبنای راهحلهای اجتماعی٬ اقتصادی٬ سیاسی٬ فرهنگی – که در آنها راهحلهای نظامی نقش اساسی را بر عهده ندارد- حاصل شد.» اوجلان٬ کتاب نقشه راه٬ برگردان باران. ر. بریتان٬ ص ۱۰۲ و ۱۰۳. لینک دسترسی به کتاب:
https://www.pkkonline.com/farsi/38_Naqshaye_Rah.pdf
[۳۵] اوجلان: « …اخلاق را میتوان به عنوان بهترین راه تامین اقتصاد و … تامین نیازهای بنیادین زندگی تعریف نمود (ص ۱۹۲) … (تصور) جامعه بدون حقوق (قوانین اجتماعی) امکانپذیر است، اما بدون اخلاق ممکن نیست (ص ۹۳)… چیزی که اساسا جامعه را پابرجا نگه میدارد و تداوم میبخشد، نه نظم حقوقی دولت، بلکه عنصر اخلاقی است… ژرفای بحران در یک جامعه، با پایین آمدن سطح اخلاق در ارتباط میباشد. اخلاق٬ باید نه تنها جهت برونرفت از بحران نقش آفرینی کند، بلکه … بایستی… در امر تداومپذیر شدن سعادتمندانه جامعه نیز ایفای نقش نماید.(ص ۱۹۵)… لزوم تحلیل رابطه بین اخلاق و دین٬ مسالهای مهم است… » برداشت از «مانیفست تمدن دموکراتیک» آزمونی در باب جامعهشناسی آزادی، کتاب سوم، برگردان آراس ماردوخ٬ ۲۰۰۹. لینک دسترسی به کتاب:
http://pjak.eu/pertuk/fa/Parezname-fa-3.pdf
یا در جای دیگر مینویسد: « جامعهشناسی غرب اصل وجدان را نمیشناسد… حال آن که وجدان در رأس اصولی است که اجتماع بر مبنای (آن) به وجود میآید. میتوان وجدان را جوهره دین و اخلاق هم برشمرد. (ص ۳۲) … هیچ مساله اجتماعی بدون بازگشت به اخلاق و وجدان به صورتی سالم چارهیابی نخواهد داشت. (ص ۱۰۸) بازگشت به عدالت و وجدان در چارهیابی دموکراتیک معضلات اجتماعی، که به ابعادی غولآسا رسیدهاند در حکم ارزشی اجتنابناپذیر است… متمدن شدن اساسی پروتُرکها پس از ایجاد ارتباط جدی با اسلام و در سده ۹ که آغاز به پذیرش اسلام نمودند، تحقق یافت. (ص ۳۸)» اوجلان٬ نقشه راه، برگردان باران. ر. بریتان، ۲۰۱۰. لینک دسترسی به کتاب:
https://www.pkkonline.com/farsi/38_Naqshaye_Rah.pdf
[۳۵] اوجلان بعدها در یادداشتهای زندان نوشت: «اروپا٬ زادگاه دموکراسی٬ پس از پشت سرگذاشتن جنگهای قرن بیستم٬ به مقدار زیادی از ناسیونالیسم فاصله گرفت و نظام سیاسیای که ضامن هنجارهای دموکراتیک باشد٬ بنا نهاد. این نظام سیاسی تاکنون مزایایش را بر سایر نظامها – از جمله سوسیالیسم واقعا موجود- برملا کرده و هم اکنون تنها سیستم قابل پذیرش در تمام دنیاست.»
Abdullah Ocalan, the PKK and the Kurdish struggle, translated and edited by Klaus Heppel; London, 2011 , p. 91
اوجلان: «اختلافات ملی، فرهنگی، قومی، مذهبی و زبانی و بواقع همه مشکلات منطقه، در سایه به کارگیری وسیع ترین استادنداردهای دموکراتیک حل خواهند شد.»
به نقل از: Abdullah Öcalan, Declaration on the Democratic Solution of the Kurdish Question, 1999, trans
[۳۶] Michael M. Gunter, professor of political science at Tennessee Technological University and author of three books on Kurdish issues, interviewed him in Damascus on March 13-14, 1998
[۳۷] متن مصاحبه در لینک حاضر قابل دسترس است:
http://www.meforum.org/399/abdullah-ocalan-we-are-fighting-turks-everywhere
[۳۸] موری بوکچین (۱۹۲۱-۲۰۰۶)، در سال ۱۹۴۸ پس از بریدن از تروتسکیسم به لیبرتاریانیست ها پیوست و بعدتر یکی از صاحبنظران و تئوریپردازان اکوآنارشیسم شد و به نقد احزاب مارکسیست-لنینیست، تروتسکیست و مائوئیست پرداخت. اکوآنارشیستها معتقدند که سرمایه با انباشت انبوهاش نابودگر محیطزیست است. نتیجتا مبارزه برای نجات محیط زیست٬ خصلتی ضدسرمایهدارانه دارد. بوکچین با نظریه کمونالیسم Communalism که بر «شهرگردانی رهاییبخش» Libertarian Municipalism استوار است٬ شناخته شد. هدف بوکچین عبارت بود از: ۱- استقرار یک اقتصاد تعاونی، مستقل و سازگار با محیط زیست؛ ۲- برابری زنان و مردان در استفاده از موقعیتها و فرصتهای برابر؛ ۳- همزیستی مسالمتآمیز گروەهای مختلف ملی، قومی و مذهبی؛ ۴- مشارکت دموکراتیک اعضا در اداره جامعه، بدون نیاز به دولت و هر گونه سلسله مراتب قدرت. مهمترین آثار بوکچین عبارتند از: « اکولوژی آزادی» The Ecology of Freedom و «شهرنشینی بدون شهر» Urbanization Without Cities است.
اخیرا مطلبی هم از او به فارسی ترجمه شده است:
http://problematicaa.com/ecology-and-society/
http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=80659&ID_map=41&outhorID=565
[۳۹] لینک دسترسی به مقاله: http://www.academia.edu/518093/The_PKK_in_the_2000s
[۴۰] در این مقاله، رابطه نظریات اوجلان با نظرات بوکچین توضیح داده شده است:
[۴۱] http://new-compass.net/articles/bookchin-%C3%B6calan-and-dialectics-democracy
[۴۲] او مینویسد: «جنبش های آنارشیستی… ۱- از چپنرین دیدگاه٬ نظام کاپیتالیستی را مورد انتقاد قرار میدهند. بهتر درک میکنند که (نظام کاپیتالیستی ) جامعه اخلاقی و سیاسی را دچار ازهم پاشیدگی ساخته است. همانند مارکسیستها نقش مترفی برایش قائل نمیشوند. رویکردشان در قبال جوامعی که کاپیتالیسم آنها را فرو پاشانده٬ مثبتتر است. این گونه جوامع را واپسگرا و محکوم به تباهی نمیبینند. پابرجا ماندن آن ها را اخلاقیتر و سیاسیتر مییابند ۲- رویکردشان در قبال قدرت و دولت، در مقایسه با مارکسیستها همه جانبه و واقع گرایانهتر میباشد… (آنها) توانستهاند -از پیش- این نکته را تشخیص دهند که سوسیالیسم متکی بر قدرت و دولت، قابل برقراری نیست و شاید هم منتج به کاپیتالیسم بوروکراتیک خطرناکتری شود ۳- این که پیش بینی کردهاند برقراری دولت – ملت مرکزی برای تمامی طبقات کارگر و جنبشهای خلقی نوعی بلا و آسیب خواهد بود و ضربات بزرگی را بر امیدهاشان وارد خواهد ساخت، امری واقعگرایانه میباشد… ۴- نظرات و انتقاداتشان در مورد بوروکراتیسم، صنعتگرایی و شهرنشینی نیز به تناسب مهم و قابل توجهی مصداق یافتهاند… ۵- انتقاداتی که در باره سوسیالیسم رئال به عمل آوردهاند نیز با فروپاشی نظام، مصداق یافتهاند… جنبش آنارشیستی علیرغم این نظرات و انتقادات بسیار مهم و مصداق یافتهشان، در مقایسه با سوسیالیسم رئال، شانس همگانی شدن و اجرای عملی نیافت…» به نقل از: اوجلان٬ مانیفست تمدن دموکراتیک٬ آزمونی در باب جامعهشناسی آزادی، کتاب سوم، ویرایش دوم، مرکز نشر آثار و اندیشههای عبدالله اوجلان، ۲۰۰۹، برگردان آراس کاردوخ٬ ص ۱۶۹. برای اطلاع بیشتر از تاثیر بوکچین بر اوجلان به نوشته جانت بیئل همکار و همزی بوکچین مراجعه کنید:
http://new-compass.net/articles/bookchin-%C3%B6calan-and-dialectics-democracy
[۴۳] Times Online, August 10, 2006
[۴۴] جانت بیل نویسنده کتابهایی مانند The Politics of Social Ecology: Libertarian Municipalism و Ecofascism: Lessons from the German Experience است. آخرین کتاب او با عنوان اکولوژی یا فاجعه: زندگی موری بوکچین (۲۰۱۵) منتشر شده است.
[۴۵] به نقل از مقاله جانت بیئل. لینک دسترسی به مقاله: https://theanarchistlibrary.org/library/janet-biehl-bookchin-breaks-with-anarchism
[۴۶] http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=39795&ID_map=19
«…شاهد حرکت وسیع تودەای از پایین نبودیم. تجربە روژآوا در نتیجە قیام مردم محلی برای بە زیر کشیدن بشار اسد نبود… حزب اتحاد دمکراتیک از خلاء قدرت به وجود آمدە نهایت استفادە را کرد و یک انقلاب سیاسی را از بالا شروع کرد… پروژە روژآوا یا کنفدرالیسم دمکراتیکی کە PYD از آن دفاع میکند، از آرمان آنارشیستها و سوسیالیستهای ۱۹۳۶ بسیار فاصلە دارد.»
یا نگاه کنید به: https://www.alaraby.co.uk/english/comment/2016/2/22/democratic-confederalism-or-counter-revolution
[۴۷] به نقل از مصاحبه جانت بیئل: http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=50297
http://new-compass.net/articles/bookchin-%C3%B6calan-and-dialectics-democracy
https://roarmag.org/essays/janet-biehl-interview/
http://www.biehlonbookchin.com/poor-in-means/
[۴۸] نگاه کنید به: http://www.socialistworld.net/doc/7316
[۴۹] به نقل از نسخه انگلیسی ص ۱۹۷.
http://kurdishquestion.com/oldarticle.php?aid=rojava-paradoxes-of-a-liberatory-ideology
[۵۰] همانجا، ص ۲۳۸.
http://www.biehlonbookchin.com/paradoxes-liberatory-ideology/
[۵۱] متن فارسی: http://problematicaa.com/rojavabiehl/
متن انگلیسی: http://kurdishquestion.com/oldarticle.php?aid=rojava-paradoxes-of-a-liberatory-ideology
[۵۲] http://archiverosa.blogspot.se/2016/02/blog-post.html
https://blog.p2pfoundation.net/self-government-in-rojava-interview-with-janet-biehl/2015/01/09
http://new-compass.net/articles/revolution-rojava-0
http://thefifthcolumnnews.com/2016/02/interview-with-janet-biehl-about-the-pkk-and-ypj/
[۵۳] برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.pkkonline.com/farsi/index.php?sys=article&artID=20
[۵۴] به نقل از کتاب های اوجلان٬ از دولت کاهنی سومر به سوی تمدن دموکراتیک٬ ترجمه مرکز انتشارات ارد، ۲۰۰۱، لینک دسترسی:
http://www.kurdipedia.org/files/books/2013/74586.PDF?ver=130015459978112416
مانیفست تمدن دموکراتیک٬ مسایل گذار از مدرنیته کاپیتالیستی و روند دموکراسی، کتاب سوم ، ۲۰۰۹.
https://www.pkkonline.com/farsi/34_Gozar_az_Modernitaye_Kapitalism_va_Ravande_Demokrasi.pdf
[۵۵] رجوع شود به مقاله رامتین صبا در لینک زیر:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=67071
[۵۶] یک نمونه روشن مقالات ذکریا قادری است. لینک دسترسی:
http://zakariaqaderi.blog.ir/1394/10/11/nnsrooj.com
[۵۷] «به همگان که رابطه با پدر- مادر را دیده و به تجربه نشستهاند، توصیه میکنم که پس از فروپاشاندن تمامی قالبهای ذهنی مدرنیته، بدان روابط بازگردند. میخواهم با همان بینش، به مناسبات روستائی که از عصر نو سنگی به جای ماندەاند، نظر افکنند… »(همانجا)
[۵۸] «تعریف جامعه به صورت دوگانگی های: ابتدایی- مدرن، کاپیتالیست- سوسیالیست … طبقاتی- بیطبقه… پرده افکنی برحقیقت… است- (ص ۸۷) اوجلان، مانیفست تمدن دموکراتیک، آزمونی در باب جامعهشناسی آزادی، کتاب سوم، برگردان آراس ماردوخ، ۲۰۰۹. لینک دسترسی به کتاب:
http://pjak.eu/pertuk/fa/Parezname-fa-3.pdf
«… چیزی که در تحول ایدئولوژیکی من شفافیت و برجستگی پیدا نمود، دوری و قطع رابطه با همه اشکال جامعه طبقاتی است. (ص ۱۷)» اوجلان، کُرد آزاد، هویت نوین خاورمیانه، دفاعیه ارائه شده به دادگاه موتلفه آتن، مرکز آثار اندیشههای عبدالله اوجلان، ۲۰۰۳. لینک دریافت کتاب:
https://www.pkkonline.com/farsi/32_Kurde_Azad_Hoviate_Novine_Khavarmiane.pdf
«پدیده طبقه در نظامهای اجتماعی، اهمیت جامعهشناختی بسیار کمتری از آنچه که تصور میرود، دارد. فاکتورهایی که جامعه را عمیقا تحت تأثیر قرار میدهند از ماهیتی ایدئولوژیک، سیاسی و اتنیکی و گروهی برخوردار میباشند… طبقه حاکم با طبقه محکوم رابطه دوگانگی دیالکتیکی دارد. دولت هم موضع و موقعیت میان این دوگانگی میباشد. اگر یکی از اینها نباشد، دولت پابرجا نمیماند. اگر طبقه نباشد دولت هم نخواهد بود. اصرار بر طبقاتیبودن، اصرار بر دولت است. تمجید و ستایش طبقه تحت سلطه در نهایت تبدیل به ستایش دولت میشود. دولت طبقه کارگر از لحاظ مفهوم اشتباه است. سخن گفتن از”دولت طبقه کارگر” به معنای “طبقه بورژوازیام را خودم ایجاد میکنم”،میباشد. نمونه شوروی مثال بارزی در این رابطه است. صحیحترین شکل مبارزه طبقاتی این است که از لحاظ ایدئولوژیک و عملی طبقه را پشت سر گذاشت. این نیز به معنی زندگی همچون فرد آزاد، گروه قومی یا هر نوع اجتماع است. آنچه که از دولت باقی میماند یک کوردیناسیون عمومی تعیینشده توسط اراده مشترک جامعه است که بدان “امنیت عمومی و منافع عمومی” میگویند.»
http://www.pkkonline.com/farsi/index.php?sys=article&artID=194
[۵۹] به اندازه کافی روشن شده است که سوسیالیسم و یا جامعه شناسی مارکس- انگلس که به عنوان دیدگاه مخالف (نظام) ظهور کرد نیز خام (عامیانه) ترین تفسیرپردازی در زمینه جامعه است… اینها به رغم تمامی ادعاهای دال بر مخالفتشان٬ بیشتر از لیبرالیسمی که ایدیولوژی رسمی کاپیتالیستی است، به کاپیتالیسم خدمت نمودند(ص ۱۱) … حیات مارکس و ساختارهای معرفتیای که وی بر آنها متکی بود٬ با هزار و یک بند با این مدرنیته کاپیتالیستی در پیوند بود… به عنوان مثال، تصور میکردند که خواهند توانست با درونمایهای سوسیالیستی بر موضوعات کلانی نظیر صنعتگرایی و دولت-ملت غالب آیند.(ص ۱۵)… حتی در نگره سوسیالیسم علمی ـ که مارکس و انگلس طلایهداری آن را عهدهدار شدند- اعطای نقش «ابزارهای بنیادین در ساخت سوسیالیستی» به دولت و قدرت، بی آن که ملتفت شوند، به سنگینترین ضربهای تبدیل شده که بر پیکر آزادی و بنابراین برابری وارد آمده است… بیماری گرایش به پوزیتیویسم٬ او (مارکس) را نیز به وضعیت نامطلوبی مبتلا نموده است. بیماری علمگرایی مانع از آن گشته که آنالیز جامعه تاریخی را به گونه دامنهدارتری انجام دهد.(ص ۶۳)… در ارزیابیهای مربوط به اقتصاد سیاسی و از جمله در کاپیتال مارکس کار چندانی بر روی منشا ملی و اتیکی انباشت سرمایه صورت نگرفته است. این هم یک نقص بسیار جدی است.(ص ۱۳۵)… ارزیابیهای سطحی درباره سرمایه جهت پیشبرد سوسیالیسم کفایت نمیکرد. چیزی که ناقص بود٬ تجزیه و تحلیلهایی در مورد مدرنیته بود… (آنها) نه تنها انتقادی بر آن وارد نمیآورند، بلکه در این فکر بودند که آن را هر چه بیشتر مکمل گردانند.(ص ۱۵۵)… جامعه آزاد، برابر و دموکراتیک از طریق دستگاههای قدرت و دولت قابل شکلگیری نیست. بلکه برعکس، با این دستگاهها در تضاد و چالش به سر میبرد… وقتی پارادایم بنیادین به صورت انقلاب- قدرت- سوسیالیسم پیشبینی و طرحریزی شود… نتیجتا چیزی جز کاپیتالیسم دولتی پدید نخواهد آمد.(ص ۱۶۷)… » اوجلان، مانیفست تمدن دموکراتیک، آزمونی در باب جامعهشناسی آزادی، کتاب سوم، برگردان آراس ماردوخ، ۲۰۰۹. لینک دسترسی به کتاب:
http://pjak.eu/pertuk/fa/Parezname-fa-3.pdf
https://www.pkkonline.com/farsi/35_Sosyolozhi_Azadi.pdf
[۶۰] «… انقلاب را نمیتوان به کنش های مبتنی بر بازآفرینی جامعه تعبیر نمود. در غیر این صورت نمیتوانند از خداپرستی پوزیتیویستی رهایی یابند. به تناسبی که بار افراطی سرمایه و قدرت را از جامعه بزدایند، میتوانند به عنوان انقلاب اجتماعی تعریف شوند.» اوجلان، مانیفست تمدن دموکراتیک، ص ۸۷.
[۶۱] «… این موضوع به اثبات رسیده است که سوسیالیسم دولتگرا نمیتواند وجود داشته باشد. نقطه ضعف مارکس در این مورد است. هرگونه دولت حتی (دولت) دیکتاتوری طبقه زیردست در بطن خویش نابرابری و آزادیستیزی را دربر دارد(ص ۱۰۶)… علت این که سوسیالیسم و مبارزات اجتماعی ۱۵۰ ساله اخیر به نتیجهای دست نیافتند، برخورد نادرست آنها نسبت به مساله دولت بوده است.(ص ۱۱۴)» به نقل از: اوجلان، کُرد آزاد، هویت نوین خاورمیانه، دفاعیه ارائه شده به دادگاه موتلفه آتن، مرکز آثار اندیشههای عبدالله اوجلان، ۲۰۰۳. لینک دریافت کتاب:
https://www.pkkonline.com/farsi/32_Kurde_Azad_Hoviate_Novine_Khavarmiane.pdf
«لیبرالها بهتر متوجه شدهاند که «هر اندازه دولت موجود باشد، آزادی به همان اندازه در سطح کمینه است». موفقیتشان را هم مدیون همین دوراندیشی خویشاند.(ص ۲۸)» به نقل از مانیفست تمدن دموکراتیک، آزمونی در باب جامعهشناسی آزادی، کتاب سوم، برگردان آراس ماردوخ٬ ۲۰۰۹.
[۶۲] … زردتشت… و محمد در مسیر حرکت خود وقتی به دولت کاهنی سومر گرایش پیدا کردند… نتوانستند از خوراندن انسانها به شیران فراتر روند. چنین رفتاری باعث فروپاشی دولت امپریالیستی با دیدگاه لنینیستی و تاسیس دیکتاتوری پرولتاریا شده است. لنینیسم هم گرفتار چنین معضلی شده است. حتی مائوئیسم و امثال آن نیز به این سرنوشت دچار شدهاند.(ص ۱۰۸)» اوجلان، کُرد آزاد، هویت نوین خاورمیانه، دفاعیه ارائه شده به دادگاه موتلفه آتن، مرکز آثار اندیشههای عبدالله اوجلان، ۲۰۰۳. لینک دریافت کتاب:
https://www.pkkonline.com/farsi/32_Kurde_Azad_Hoviate_Novine_Khavarmiane.pdf
[۶۳] اوجلان٬ کُرد آزاد، هویت نوین خاورمیانه، دفاعیه ارائه شده به دادگاه موتلفه آتن، مرکز آثار اندیشه های عبدالله اوجلان، ۲۰۰۳.
[۶۴] Abdullah Ocalan, the PKK and the Kurdish struggle, translated and edited by Klaus Heppel; London, 2011 , p. 91
[۶۵] به نقل از مانیفست تمدن دموکراتیک، مسایل گذار از مدرنیته کاپیتالیستی و روند دموکراسی، ۲۰۰۹.
[۶۶] «… در دموکراسی مشکل تابو وجود ندارد. حتی پادزهر تابوترین مسایل، دموکراسی است. (ص ۱۱۵)». «اروپا٬ زادگاه دموکراسی٬ پس از پشت سرگذاشتن جنگهای قرن بیستم٬ به مقدار زیادی از ناسیونالیسم فاصله گرفت و نظام سیاسیای که ضامن هنجارهای دموکراتیک باشد٬ بنا نهاد.» «در کشورهایی که دموکراسی واقعی برقرار است نه نیازی به هیچ نوع فشار و سرکوب وجود دارد و نه به استفاده ابزاری از آن اجازه داده میشود. به جای ملی گرایی ستمگر- ستمدیده٬ یکپارچگی و تمامیت دموکراتیک اساس است.»
[۶۷] شاید نقد نظری حاضر برای علاقمندان جالب باشد:
http://cpimlm.com/bzpolomicm/Ocalan.pdf
[۶۸] به نقل از کتاب دفاع از یک خلق٬ نسخه دیجیتال:
http://www.pkkonline.com/farsi/index.php?sys=article&artID=194
[۶۹] در مانیفست حزب آمده: “ما دستان دولت را از مذهب و حوزه ایمان کوتاه خواهیم کرد.” ترجمه فارسی مانیفست این حزب در لینک زیر:
https://www.tribunezamaneh.com/archives/77436
[۷۰] در ماده ۴۱ قرارداد اجتماعی روژاوا آمده: «حق مالکیت خصوصی محفوظ است». دارا کردخوێن، اقتصاددان و نمایندە کمیتە توسعە اقتصادی کانتون عفرین میگوید: “مدل روژآوا را نباید در… لە یا علیە بودن با مالکیت خصوصی قضاوت کرد. بلکە این مدل درصدد است کە مالکیت خصوصی را بە خدمت تمام گروەهای جمعیتی کە در روژآوا زندگی میکنند، در آورد.”
[۷۱] یورگن الرزو یاک پابست (Jürgen Ehlers und Yaak Pabst) نوشتند: « اقتصاد روژاوا بە کشاورزی وابستە است. یکی از گامهای درست PYD، تقسیم رایگان اراضی کشاورزی میان دهقانان فقیر بود. این اراضی پیشتر … در انحصار حکومت بودند… زمینداران ثروتمند هم در روژآوا کم نبودە و نزدیک بە بیست درصد زمینها را صاحباند… آسیا عبداللە، رهبر PYD، در یکی از مصاحبەهای خود اظهار داشتە است کە اگرچە مردم برای تشکیل تعاونیها تشویق شدەاند، اما حزبشان بە مالکیت خصوصی احترام میگذارد و تعرضی بە آن نخواهیم کرد. نخستوزیر حزبی کانتون جزیرە یکی از زمینداران ثروتمند و کارخانەداران سوری است.» این مطلب در ویژهنامه مجله Marx21 شماره ۳۸ در دسامبر ۲۰۱۴ چاپ شد و ترجمه آن در لینک زیر موجود است:
http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=39795&ID_map=19
[۷۲] اما بنا به ماده ۴۰ قرارداد اجتماعی٬ اقتصاد مالی و انحصاری ممنوع است.
[۷۳] توضیح آسیا عبدالله، از رهبری PYD، بسیار روشنگرانه است: «چه کسی باید صاحب ابزار تولید باشد؟ دولت٬ کانتونها یا سرمایهداران؟ در شکل عام٬ ما باید از مالکیت خصوصی حمایت کنیم٬ هرچند که مالکیت مردم نیز باید مورد حمایت قرارگیرد.»[۷۳] به نقل از مصاحبه آسیا عبدالله در فوریه ۲۰۱۴ برداشت از:
(Thomas Schmidinger, Krieg und Revolution in Syrisch-Kurdistan. Analysen und Stimmen aus Rojava, Vienna 2014.)
[۷۴] جهت اطلاع بیشتر به مقاله زیر مراجعه کنید:
https://www.opendemocracy.net/cemal-zkahraman/rojava-where-water-is-twice-as-expensive-as-oil
[۷۵] http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=39945&ID_map=20
[۷۶] برای اطلاع بیشتر به مقاله زیر مراجعه کنید:
https://www.swp-berlin.org/fileadmin/contents/products/comments/2016C03_lsw.pdf
[۷۷] مراجعه شود به تئوری گرایش نزولی نرخ سود از مارکس:
[۷۸] در سال ۱۹۱۶ بریتانیا و فرانسه سرزمینهای عرب امپراتوری عثمانی را – در توافق با روسیه تزاری- به طور محرمانه بین خود تقسیم کردند. این قرارداد بین «مایک سایکس» و «فرانسوا ژرژ پیکو» وزیران خارجه بریتانیا و فرانسه بسته شد و به همین خاطر به سایکس– پیکو معروف گردید. با این قرارداد، کشورهایی با مرزهای ساختگی، روی نقشه خاورمیانه ترسیم شدند. پس از روی کارآمدن دولت بلشویکها٬ متن این قرارداد محرمانه منتشر شد. در سال ۱۹۱۹ بریتانیا و فرانسه مصوبهای را به تصویب جامعه ملل (که بعد از جنگ جهانی دوم٬به سازمان ملل متحد تغییر نام داد) رساندند که «نظام قیمومیتی» (Mandate System) نام داشت. بر اساس این مصوبه، کشورهای عرب خاورمیانه به دلیل «توحش، فرو دست بودن و عدم بلوغ کافی برای اداره سرزمینهای خود» تحت سرپرستی بریتانیا و فرانسه باقی ماندند.
[۷۹] Pax Americana نامی که بر سیستم جهانی اقتصادی- سیاسی حاضر – که زیر سیطره امریکاست- نهادهاند. بنای این نظام در فردای خاتمه جنگ دوم جهانی – از جمله از طریق بستن قرارداد با عربستان که صاحب یکسوم منابع نفت جهان است- گذاشته شد. دسترسی امریکا به نفت، آن هم در شرایطی که اروپای بعد از جنگ، شدیدا به نفت – به مثابه یکی از بهترین منبع انرژی- محتاج بود٬ در ارتقای موقعیت اقتصادی- سیاسی امریکا نقش بسزایی داشت. موقعیت برتر نظامی امریکا نیز به تشدید و تحکیم سیطره جهانی امریکا کمک نمود.
[۸۰] این یک پروژه توطئه است که هدف نهاییاش تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه٬ از طریق تقسیم کشورهایی چون ایران، عربستان، عراق، افغانستان و … به ایالتهای کوچک و مستقل میباشد. به واقع، درنظر است تا با اجرای این پروژه، رفرمهایی در ساختار مناسبات اجتماعیـ سیاسی قدرتهای منطقه داده شود که با تکامل تولید و توزیع جهانی سرمایه سازگارتر میباشند. به عبارت بهتر، قرار است تا با اجرای این طرح، منافع بورژوازی، بهتر و بیشتر تامین و تضمین شود؛ و از رشد جنبشهای کارگریـ کمونیستی پیشگیری گردد. این پروژه برای اولینبار به صورت رسمی، توسط «کاندولیزا رایس» Rice Condoleezza در سال ۲۰۰۵ مطرح شد.
[۸۱] استراتژی هرج و مرج خلاق (creative chaos)٬ راهحلی بود که امریکا و قدرتهای استعماری برای حفظ نظم دلخواه خود اتخاذ کرده بودند. این استراتژی بر قهر، خشونت و سلطه انحصاری استوار بود و اصل بنیادیناش این بود که تخریب اشکال باثبات میتواند سازندگی و خلاقیت را به همراه داشته باشد. بسیاری از صاحبنظران سیاسی ترجیج میدهند تا آن را هرج و مرج سازنده (constructive chaos) بنامند.
http://gulfnews.com/news/americas/usa/the-new-middle-east-and-its-constructive-chaos-1.1218872
[۸۲] قرارداد لوله نفت-گاز مابین ایران-عراق-سوریه و روسیه عملا تهدیدی برای منافع امریکاست. این قرارداد در سال ۲۰۱۰ بسته شد. برای اطلاعات بیشتر به گزارش گاردین توجه کنید:
https://www.theguardian.com/environment/earth-insight/2013/aug/30/syria-chemical-attack-war-intervention-oil-gas-energy-pipelines
[۸۳] http://www.undp.org/content/dam/rbas/doc/poverty/BG_15_Poverty%20and%20Inequality%20in%20Syria_FeB.pdf
[۸۴] به نقل از United Nations (2011), “Report of the Special Rapporteur on the Right to Food, Olivier De Schutter”, p. 5.
http://www.srfood.org/images/stories/pdf/officialreports/20110121_a-hrc-16-49-add2_country_mission_syria_en.pdf.
[۸۵] سابقه تاریخی بی حقوقیها و تبعیضاتی که علیه کُردها در مناطق کُردنشین سوریه اعمال میشد، نیاز به بازگویی ندارد. پس از استقلال سوریه (۱۹۴۶)، ناسیونالیسم عرب شروع به رشد کرد. سیاستهای کُردستیزانه دولت بعث، با هدف تعریب – به صورت تصرف زمین و اسکان اعراب در آنها، تغییر نام روستاها٬ ممنوعیت زبان کُردی و سلب تابعیت سوری از کُردهاـ اعمال گردید. به این ترتیب، صدها هزار کُرد از بدیهیترین حقوق شهروندی همچون، خرید و فروش زمین و خانه، اشتغال در ادارات دولتی، داشتن پاسپورت، تحصیل و درمان بی بهره ماندند. به همین خاطر، بی اعتمادی به حکومت مرکزی و مبارزه علیه حقوق برابر شهروندی و انسانی، بخش لاینفکی از تاریخ این جغرافیای سیاسی است. یک نمونه عملی ـ اجرایی این سیاست، قانونی بود که در سال ۲۰۰۸ تصویب شد که خرید و تملک املاک برای کردها را دشوار و برای اعراب تسهیل میکرد.
[۸۶] از کتاب «کشوری که میسوزد: سوریها در انقلاب و جنگ» به قلم رابین یاسین-کساب و لیلا الشامی، انتشارات پلوتو.
. Burning Country: Syrians in Revolution and War, Robin Yassin-Kassab and Leila Al-Shami, 2016
[۸۷] http://www.rudaw.net/english/middleeast/syria/030320162
[۸۸] هیلاری کلینتون کاندید ریاست جمهوری در ۱۹ نوامبر سال گذشته گفت: «ما باید ترکیه را وادار کنیم از بمباران رزمندگان کُرد سوریه که با ما علیه داعش میجنگند، دست بردارد و یک شریک تمام عیار در ائتلاف ما علیه داعش باشد.»
http://europe.newsweek.com/team-enemies-takes-aim-isis-raqqa-336613?rm=eu
[۸۹] به نقل از « نبرد دیرینه کردهای سوریه با خاندان اسد در انقلاب جاری تازه شد »، به نقل از العربیه فارسی٬ ۲۷ فوریه ۲۰۱۲.
http://www.alarabiya.net/articles/2012/02/27/197287.html
[۹۰] به نقل از: Schmidinger – Krieg und Revolution in Syrisch-Kurdistan, Seite 120, Wien 2014
[۹۱] Flach, Ayboğa, Knapp – Revolution in Rojava, p. 194ff, Hamburg 2015
[۹۲] از مقاله «روژآوا، مدلی بر یخهای نازک»٬ ۸ اکتبر ۲۰۱۵.
http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=39795&ID_map=19
«جنبش جوانان کرد» Kurdish Youth Movement از جمله جریاناتی است که PYD را به همکاری با اسد محکوم میکند. تظاهرات اعتراضی این جنبش را میتوانید در لینک زیر تعقیب کنید:
https://syriafreedomforever.wordpress.com/2013/06/23/statement-by-the-kurdish-youth-movement-tck-about-the-latest-events-in-the-city-of-amouda-and-videos-and-pictures-from-the-protests-and-sit-ins
جریان دیگری که بر همکاری حزب با اسد تاکید میورزد٬ «جنبش آینده کردی» Kurdish Future Movement است. این جریان ادعا دارد که PYD در قتل بنیانگذار این جریان٬ ماشال تامو Mashaal Tammo (در اکتبر ۲۰۱۱) دست داشته اشت. به لینک زیر مراجعه کنید.
http://carnegie-mec.org/diwan/48524?lang=en
البته٬ مدارکی را تلویزیون العربیه عربستان افشا کرده که بر دخالت رژیم اسد در این قتل دلالت دارد. اما صحت و سقم این مدارک مورد تردید است. نویسنده کتاب Burning Country, Syrians in Revolution and War, by Robin Yassin-Kassab, Leila Al-Shami نوشت: «به هر تقدیر، سیاستهای PYD در قبال رژیم٬ در هالهای از ابهام و تردید بوده است.» به علاوه، در یکی از مدارک (۲۰ مارس ۲۰۱۲) که ادعا میشود از درون رژیم اسد به بیرون درزکرده (معروف به مدارک دمشق The Damascus Documents) و در اختیار خبرگزاری «الجزیره» قرار گرفته، آمده که رژیم اسد در ابتدا٬ در نظر داشت تا به جای حمله به شمال سوریه، از PYD بعنوان نماینده محلیاش سود جوید. در این سند همچنین آمده: که مناطق کردنشین باید تحت کنترل و نظارت باشند و سرکوب اعتراضات و تظاهرات در هماهنگی مخفی با PYD به پیش برده شوند و حتیالمقدور از دخالت مستقیم نیروهای نظامی اجتناب گردد. برای دیدن و خواندن مدارک دمشق به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.aljazeera.com/news/middleeast/2012/03/2012319182523316314.html
یاسین الحاج صالح٬ از فعالین سرشناس چپ سوریه در گفتوگو با فریدا آفاری گفت: «من نمیفهمم … جانبداری از رژیمی … که هرگز وجود خارجی جمعیت کُرد (۸ تا ۱۰ درصد سوریها) را به رسمیت نشناخته، چه رسد به حقوق آنها. متاسفانه حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه، انقلاب سوریه را از منظر به عاریت گرفته شده از حزب کارگران کردستان (پ ک ک ) در ترکیه مشاهده میکند. این کار شدیدا نادرست است…» متن اصلی مصاحبه:
https://en.radiozamaneh.com/articles/syria-iran-isis-and-the-future-of-social-justice-in-dialogue-with-yassin-al-haj-saleh/
ترجمه فارسی: https://www.radiozamaneh.com/221018
یکی از دلایلی که در تایید همکاری PYD با اسد به کار برده میشود، بازگشت صالح مسلم به سوریه ( آن هم در حالی که تحت تعقیب نیروهای سوری بود) در سال ۲۰۱۱ است؛ که به دنبالش خروج نیروهای اسد از منطقه شمال کردستان صورت میگیرد.
[۹۳] By Erika Solomon Special Report: Amid Syria’s violence, Kurds carve out autonomy
http://www.reuters.com/article/us-syria-kurdistan-specialreport-idUSBREA0L17320140122
[۹۴] http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=39795&ID_map=19
[۹۵] این اتهامات از طرف PYD رد شدهاند. آنها خود را نیروی مخالف رژیم می دانند و درگیریهای نظامی نیروهای نظامی رژیم اسد با نیروهای خود را دلیلی بر عدم همکاری با اسد و رژیم بعث ذکر میکنند. به مصاحبه صالح مسلم٬ دبیر و سخنگوی حاضر حزب با BBC گوش کنید:
http://www.bbc.co.uk/programmes/p0220z31
[۹۶] https://www.youtube.com/watch?v=wELCDCPsw6M&feature=youtu.be
[۹۷] “To be an enemy of America can be dangerous, but to be a friend is fatal” :Henry Kissinger
[۹۸] به گزارش مبسوط فاینانشال تایمز توجه کنید:
http://ig.ft.com/sites/2015/isis-oil/
[۹۹] https://ir.mondediplo.com/article2237.html
[۱۰۰] http://edition.cnn.com/2015/10/12/politics/syria-rebel-groups-ammunition-50-tons/
https://www.theguardian.com/world/2015/oct/30/syria-us-deployment-troops-obama-special-operations
https://www.theguardian.com/world/2014/oct/20/turkey-iraqi-kurds-kobani-isis-fighters-us-air-drops-arms
[۱۰۱] به نقل از گزارش مفصل نیوزویک:
http://europe.newsweek.com/team-enemies-takes-aim-isis-raqqa-336613?rm=eu
[۱۰۲] https://southfront.org/more-details-about-new-us-military-base-in-syria/
http://www.yenisafak.com/en/world/pyd-recruits-8000-foreign-fighters-mostly-american-2410647
http://www.ouramazingworld.org/politics/american-kurdish-rojava
https://youtu.be/YuEUhEHk5Wc
https://4threvolutionarywar.wordpress.com/2016/08/30/rojava-tactical-alliance-with-us-imperialism-leads-to-defeat/
[۱۰۳] http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=100887#sthash.vt3AoBy1.dpuf
و متن اصلی مصاحبه در این لینک قابل دسترس است:
http://eaworldview.com/2016/10/syria-interview-the-situation-in-kurdistan/
[۱۰۴] https://southfront.org/more-details-about-new-us-military-base-in-syria/
http://www.reuters.com/article/us-mideast-crisis-syria-usa-base-idUSKCN0W80R7
https://sputniknews.com/middleeast/201610041045991523-syria-us-airbase/
https://en.wikipedia.org/wiki/Syrian_Democratic_Forces [۱۰۵]
[۱۰۶] برای آگاهی بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Manbij_offensive
[۱۰۷] لیست عملیات نظامی مشترک SDF و نیروهای امریکایی٬ به تفصیل در لینک زیر آورده شده است، تحت نام:
Support by the United States, France and other Western nations
https://en.wikipedia.org/wiki/Syrian_Democratic_Forces
[۱۰۸] http://www.bbc.com/persian/world/2016/08/160824_l45_turkey_syria_kurds_biden
[۱۰۹] https://rojavareport.wordpress.com/2015/10/27/tev-dem-there-can-be-no-democratic-syria-without-rojava
[۱۱۰] «موفقیت کردها در مبارزه با داعش، آنها را برای غرب غیرقابل چشمپوشی کرد»، مصاحبه روزنامه دی تسایت با جمیل بایک٬ برگردان از آلمانی: یاسر گلی. لینک دسترسی:
– See more at: http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=8209&ID_map=22#sthash.udhSfhDb.dpuf
http://ygoli.blogspot.se/2015/01/die-zeit.html#!/2015/01/die-zeit.html
[۱۱۱] http://foreignpolicy.com/2014/10/07/washingtons-secret-back-channel-talks-with-syrias-kurdish-terrorists/
[۱۱۲] به نقل از گاردین:
https://www.theguardian.com/world/2014/dec/24/pkk-kurdish-leader-cemil-bayik-iraq-syria-isis
[۱۱۳] http://nnsroj.com/fa/article.aspx?id=7881&ID_map=29&outhorID=14
[۱۱۴] https://www.liveleak.com/view?i=5fa_1484236739&comments=1
http://en.hawarnews.com/secretary-of-state-kurds-are-our-greatest-allies-and-will-support-them/
[۱۱۵] … برای امریکا بسیاری از گزینههای موجود مثل مناطق پرواز ممنوع، تسلیح چریکها، افزایش تعداد کماندوهای آمریکایی، فقط به دستاوردهای تدریجی و جزئی از جنگ میانجامند. بعید به نظر میرسد که اینها برای دستیابی به اهداف ایالات متحده که همانا شکست دولت اسلامی، ISIS، و به طور همزمان تعویض بشار اسد با یک دولت وحدت ملیِ چند فرقهای multisectarian است کافی باشند… خوشبختانه، یک راه حل احتمالا مناسب برای این معما وجود دارد. به جای پرداختن به دعوای فرقهای (حیدری-نعمتی) و متحد کردن مجدد نیروهای درگیر به منظور تاسیس یک دولت مرکزی قوی به عنوان جانشین اسد… هدفمان میتواند تشکیل یک کنفدراسیون مشابه بوسنی باشد؛ با نیم دوجین مناطق خودمختار به جای سه تا. هر کدام از این مناطق میتوانند دولت، نیروهای امنیتی محلی و برنامه بازسازی اقتصادی خود را داشته باشند… بسیاری از محققان و دست اندرکاران به نتایج مشابهی در رابطه با حل بحران سوریه رسیدهاند… مطمئنا٬ مشکلات عملیای که بر سر مذاکره و تحقق کنفدرالیسم سوریایی وجود دارد، بسیار است. اما تک تک آنها قابل حل هستند… کنفدراسیون میتواند ضامن حقوق اقلیتها باشد… واقعا نمیشود مناطقی را که در آن یک قوم خالص و یا فقط یک گروه مذهبی خاص زندگی میکند، ایجاد نمود. در مناطق خودمختار٬ دولتها نیز باید همچون پلیس و دادگاه، خصلت چندقومی داشته باشند. متن کامل مقاله در لینک زیر موجود است:
http://www.washingtontimes.com/news/2016/oct/31/why-confederation-can-work-in-syria/
حتی گفته میشود که کتابهای بوکچین عمدا و با برنامه قبلی در اختیار اوجلان گذاشته شد تا او را در مسیر مورد رضایت امریکا هدایت کنند.
[۱۱۶] اوجلان، نقشه راه، برگردان باران.ر.بریتان، ص ۱۲۴.
[۱۱۷] در اینجا جا دارد خاطرنشان شود که حمله داعش به مردم بیدفاع کوبانی باید در دل مجموعه تحرکاتی تحلیل شود که به عروج فاشیسم اسلامی در خاورمیانه انجامید. این ماجرا ـ در دهههای معاصرـ با حمایت نیروهای غربی از طالبان و القاعده در افغانستان – برای مقابله با نیروهای شوروی سابق- شروع شد و با حمایت از جمهوری اسلامی در ایران، حزبالله در لبنان، حماس در فلسیطین، اخوان المسلمین در مصر، داعش در عراق، جبههالنصره و احرارالشام در سوریه و… ادامه پیدا کرد. به گواهی تاریخ و با اتکا به مدارک مستندی که تاکنون افشا شده، جهادیستها، اسلامیستها و ناسیونالیستهای منطقه به نیابت از یک – یا حتی چند- دولت و قدرت منطقهای یا جهانی میجنگند؛ قدرتهایی که هدفشان بیرون کردن رقبا و حریفان از میدان و سهم بردن بیشتر از منابع و ذخایر منطقه و استثمار نیروی کار است. بیگمان تشکلات، جریانات و انسانهای زحمتکش و امیدواری هم بوده و هستند که مقاومت و مبارزه میکنند و یا حتی ناآگاهانه در جهت منافع این یا آن هدایت میشوند که حساب آنها از خیل غارتگران جداست و جای بحث دیگری میطلبد.
[۱۱۸] به کتاب ارزشمند «بازی شیطان» نوشته رابرت دریفوس و ترجمه فریدون گیلانی مراجعه کنید. لینک دسترسی به کتاب:
http://www.aazarakhsh.org/doc/azad/bazi-e-sheytan2.1201183839.pdf
به علاوه خواندن این مطلب افشاگرانه نیز توصیه می شود:
http://www.wsws.org/fa/articles/2014/sep2014/isis-s11.shtml
[۱۱۹] http://dckurd.org/2015/09/02/interview-with-mr-salih-muslim-chairman-of-democratic-union-party-pyd/
به دنبال انتشار متن فارسی این مصاحبه در سایت امید٬ اطلاعیهای به نمایندگی از طرف صالح مسلم منتشر شد که در آن تصریح شده بود که صالح مسلم «چنین گفتوگویی نداشته و چنین نظری هم ندارد».
http://www.razmendagan.com/SIASI/MasahebeBaAghae.._150816.htm
سنت مرسوم سیاسی و مطبوعاتی این است که فرد مصاحبه شونده در صورت مشاهده تغییر یا تحریف اظهاراتاش٬ شخصا اعتراضیهای مینویسد و رسما و علنا آن را با افکار عمومی در میان میگذارد و با دقت موضع صحیح خود را بیان مینماید. علیرغم تلاشی که به خرج دادیم٬ نتوانستیم تکذیب نامه یا بیانیهای از طرف صالح مسلم پیدا کنیم. در تماسمان با نماینده این انستیتو٬ کتبا پاسخ گرفتیم که این مصاحبه توسط همین انستیتو انجام شده و آنها هیچ اعتراضی را دریافت نکردهاند. لینک متن فارسی (در سایت امید) متاسفانه در دسترس نیست. لینک تکذیب نامه به همراه متن مصاحبه:
https://eshtrak.wordpress.com/2016/08/15/%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85-%D9%85%D9%86-%DA%86%D9%86%DB%8C%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%85-%D8%A7%D9%86/
[۱۲۰] برای اطلاع بیتشر به لینک زیر مراجعه کنید: http://ir.voanews.com/a/syria-kurdish/2501661.html
[۱۲۱] یورگن الرز و یاک پابست٬ در تحلیل خود مینویسند: « اگرچە رهبریت سیاسی PYD در روژآوا مستقر شد، اما شاهد حرکت وسیع تودەای از پایین نبودیم. تجربە روژآوا در نتیجە قیام مردم محلی برای بە زیر کشیدن بشار اسد نبود، بلکە حزب از آن لحظە نابی استفادە کرد کە نیروهای نظامی بشار اسد برای مبارزە با دیگر انقلابیون سوریە، نیروهای خود را از مناطق روژآوا جابەجا کرد. حزب اتحاد دموکراتیک از خلاء قدرت به وجود آمدە نهایت استفادە را کرد و یک انقلاب سیاسی را از بالا شروع کرد.»
http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=39795&ID_map=19
[۱۲۲] شارل فوریه (Charles Fourier, 1772-1837)، بانی سوسیالیسم تخیلی بر این باور بود که صنعتگرایی و تکنولوژی، پیشرفت تاریخی محسوب نمیشوند و زندگی اجتماعی را نابود میسازند. راهحل او تاسیس یک سازمان اجتماعی به نام «فالانستر» (phalanstères) بود. فالانسترها واحدهایی خودکفا بودند که بر اساس کمترین مقررات، حداکثر آزادی فردی، رهایی زن و برابری جنسیتی استوار بودند.
https://en.wikipedia.org/wiki/Phalanst%C3%A8re
[۱۲۳] این جوامع توسط کبه به وجود آمد و بعدها در امریکا محبوبیت زیادی یافت. جهت اطلاع بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Icarians
[۱۲۴] هوم کلنی (Home Colony) نامی بود که اوون به جوامع کمونیستی نمونهاش داده بود.
[۱۲۵] برای اطلاع بیشتر٬ برای نمونه به مطلب زیر مراجعه کنید:
http://seiretahavol.blogfa.com/post-1.aspx
[۱۲۶] برای کسب اطلاع بیشتر راجع به جنبش زاپاتیسم میتوانید به متن سخنرانی و یا خود سخنرانی (به همراه ترجمه) یکی از فعالین این جنبش توجه کنید. موجود در لینک زیر:
http://rosaanarchi.blogspot.se/2011/05/blog-post_31.html
[۱۲۷] برای اطلاع بیشتر٬ به مطلب زیر مراجعه کنید:
https://ir.mondediplo.com/imprimer.php3?id_article=2030
[۱۲۸] برای کسب اطلاعات بیستر به مقاله زیر توجه کنید:
http://www.anarkismo.net/article/26931
بحث خودگردانی کارخانه حتی در دوره انقلاب ایران هم مطرح بود. برای نمونه به مقاله خودگردانی٬ در شمارههای ۱ ٬ ۲ و ۳ کتاب جمعه مراجعه کنید. این بحث زیر عناوین «سوسیالیسم بازار و «خودمدیریتی کارگری» هم در ادبیات سیاسی آورده شده است
[۱۲۹] صالح مسلم در مصاحبه با احسان سلطانی در بروکسل، میگوید: «به دنبال جدایی از سوریه نیستیم و سیستم سیاسی مورد نظر ما در درون کشور سوریه شکل خواهد گرفت. بله با مقامات دولتی سوری دیدار و گفتوگو و حتی در مناطقی همکاری داشته ایم و در صورت نیاز خواهیم داشت؛ اساسا برای رسیدن به صلح و کم کردن تنشها با هر کسی نیاز باشد دیدار و گفتوگو خواهیم کرد. تصور نمیکنم مردم سوریه خواستار ماندن اسد در قدرت باشند، اما اگر مردم سوریه در یک انتخابات آزاد به اسد رای دهند به تصمیم آنها احترام خواهیم گذاشت.»
http://www.notiziegeopolitiche.net/?p=66224
[۱۳۰] http://www.reuters.com/article/us-mideast-crisis-syria-visit-idUSKCN0VA2TR
[۱۳۱] http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=5504&ID_map=20
مصاحبه احسان هوشمند با برادر اوجلان جوانبی از رابطه PKK با ج.ا.ا را روشن میکند:
http://www.ehsanhoushmand.info/fa/abdoullah_ojalan_interview_pk_establishment/
[۱۳۲] برداشت مفهومی از مانیسفت٬ مارکس- انگلس٬ ترجمه شهاب برهان، همانجا، ص ۵۱-۵۴.