«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
پرویز قاسمی –
طی سالهایی که عبدالله اوجلان در زندان حکومت ترکیه محکومیت ابد خود را میگذراند، تحت تأثیر جنبش زاپاتیستی مکزیک و نظرات تئوریک موری بوکچین (Murray Bookchin) و البته تردیدهایش پس از فروپاشی اتحاد شوروی و اردوگاه شرق نسبت به راهی که تا آن زمان پیموده بودند، با طرح نظریهی «کنفدراسیون دموکراتیک» به نقد گذشتهی خود و حزب کارگران کردستان (PKK) میپردازد.
اوجلان در «کنفدراسیون دموکراتیک»، برگرفته از نظریهی کمونالیسم موری بوکچین، ناسیونالیسم و دولت ملی و بوروکراسی ناگزیر دولت ملی را به نقد میکشد و در مقابل، حل مسالهی ملی را از طریق دموکراسی مستقیم و کنفدراسیون دموکراتیک میداند.
“کنفدراسیون ساختار دموکراسی مستقیم در محلات شهری یا روستاها خواهد بود که هستههای بنیادی دخالت دموکراتیک را تشکیل میدهند. بدین ترتیب، آنچه که ما دموکراسی میخوانیم، در واقع به کارگیری پروسهی دموکراتیک تصمیمگیری است از سطح محلی تا سطح جهانی در شبکهای از پروسههای مداوم. تأثیر این پروسه بر شکلگیری روابط اجتماعی درست بر خلاف یکدستسازی دولت ملی است، ساختاری که تنها با زور امکانپذیر است که در نتیجه به صلب آزادی منجر میشود.”(عبدالله اوجلان؛ «کنفدراسیون دموکراتیک»)
موری بوکچین، فیلسوف سیاسی و فعال سیاسی، در سال ۱۹۲۱ در نیویورک به دنیا آمد. در ۱۹۳۰ به جنبش جوانان کمونیست پیوست، ولی در سال ۱۹۳۹ به اتهام “انحرافات تروتسکیستی و آنارشیستی” از حزب اخراج شد. پس از آن به تروتسکیستهای آمریکا پیوست. بالاخره سرخورده از تمرکزطلبی مستبدانهی بولشویکی تروتسکیستها در سال ۱۹۴۸ به کمونیستهای لیبرتاریایی پیوست. وی در طول سالهای دههی ۱۹۶۰ از طریق مقالات و کتبی که انتشار داد، به نقد مارکسیست ـ لنینیستها و مائوئیستها پرداخت و به تشریح نظریات خود تحت عنوان اولیهی «اکولوژی اجتماعی / اکولوژی سیاسی» پرداخت. در دههی ۱۹۹۰ وی اندیویدوالیسم آنارشیستی را به نقد کشید و آنان را ماجراجویان فردگرا و خودشیفته خواند و از نظریهی کمونالیسم دفاع کرد.
کمونالیسم بوکچین
در دههی هفتاد، گرایشی آنارشیستی به نام کمونتاریانیسم شکل گرفت که ریشههایش به پرودون باز میگشت. کمونتاریانیستها خود را جنبشی میدانستند که در پی ایجاد آلترناتیو سرمایهداری از طریق تعاونیها و امثالهم، که به طور اشتراکی اداره شود، هستند. آنان اعتقاد به ایجاد مرکز قدرتی برای سرنگونی سرمایهداری نداشتند، بلکه خود را آلترناتیوی میدانستند که به طور طبیعی رشد خواهد کرد، هنگامیکه تودهها برتری آن را نسبت به نظم بورژوازی درک کنند.
بوکچین به نقد کمونتاریانیسم میپردازد و وجود نهادهای مدیریت را ضروری میداند و مساله را کسب قدرت توسط مردم در هر جایی که هست و اعمال مدیریت مستقیم میداند. به همین جهت نظریهی خود را کمونالیسم (یا به واژه انگلیسی municipalism) مینامد. بوکچین در بخشی از توصیف خود از کمونالیسم به استراتژی قدرت دوگانه اشاره دارد:
“در کمونالیسم لیبرتاریایی، قدرت دوگانه استراتژی ایجاد دقیقاً همان نهادهای مجامع دموکراسی مستقیم است که علیه دولت و جایگزین آن هستند. این مجامع قصد دارند شرایطی را پدید آورند که در آن دو قدرت – کنفدراسیون کمونها و دولت ملی- نتوانند به همزیستی ادامه دهند و دیر یا زود یکی باید جایگزین دیگری شود. به علاوه، این محل تلاقی تمام راههای رسیدن به یک جامعهی عقلانی است با ساختاری که قرار است به آن دست یابد. اختلال میان اهداف و و وسایلِ رسیدن به آن، مشکلی است که جنبش انقلابی همیشه از آن آزار دیده است، اما مفهوم قدرت دوگانه به عنوان وسیلهی رسیدن به هدف انقلابی و تشکیل جامعهی عقلانی، بر شکاف میان روش دستیابی به جامعهی نوین و نهادهای تشکیل دهندهی ساختار آن غلبه میکند.”
کمونالیسم بوکچین از پنج مرحله تشکیل شده است:
«۱ـ توانمندسازی شهرداریهای موجود از طرق قانونی در تلاش برای بومیسازی تصمیمگیریها. ۲ـ دموکراتیزه کردن این شهرداریها از طریق مجامع عمومی تودهی مردم. ۳ـ اتحاد شهرداریها در «شبکههای منطقهای و سپس گستردهتر در کنفدراسیونها… و تدریجاً جایگزین کردن دولتهای ملی با کنفدراسیونهای شهرها. البته سطوح بالاتر کنفدراسیون بیشتر عملکرد همآهنگ کننده و اجرایی دارند. ۴ـ متحد کردن «جنبشهای مترقی اجتماعی» برای تقویت جامعهی مدنی و استقرار «یک نقطهی مشترک کانونی برای تمام ابتکارات شهروندان و جنبشها»، یعنی مجامع. مفهوم «مجمع» دقیق نیست، زیرا که ما به طور معمول انتظار توافق یکدست داریم؛ در حالی که – برعکس- ما اعتقاد به عدم توافق و تبادلنظر داریم. جامعه از طریق بحثها و مخالفتها توسعه مییابد. علاوه بر این، مجامع باید سکولار باشند و علیه اعمال نفوذ مذهب، سیاست و دولت مبارزه کنند و نیز «عرصهای برای مبارزهی طبقاتی» باشند. ۵ـ این باید چشمانداز دستیابی به «جامعهی بیطبقه، مبتنی بر کنترل سیاسی جمعی بر وسایل تولیدی از نظر اجتماعی مهم»، «کمونی کردن اقتصاد» و «تخصیص کنفدرال منابع جهت اطمینان از تعادل میان مناطق» را فراهم آورد. به عبارت سادهتر، این معادل ترکیب خودمدیریتی کارگران و برنامهریزی مشارکتی برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی است.»
اوجلان و کنفدراسیون دموکراتیک
اِرکان آیبوقا، ژورنالیست کرد، میگوید:
«اوجلان در نوشتههای خود در زندان به بازاندیشی کامل و نقد خود از خشونت هولناک، دگُماتیسم، کیش شخصیت و استبدادی که او ترویج کرده بود میپردازد: “این روشن است که تئوری ما، برنامه و پراتیک ما از دههی ۱۹۷۰ چیزی به جز جداییطلبی بیهوده و خشونت تولید نکرده است؛ و حتا بدتر ناسیونالیسمی که میبایست بر علیه آن باشیم، همهی ما را آلوده است. ما حتا زمانیکه در اصولمان و شعارهایمان بر علیه آن سخن میگوئیم، آن را به طور اجتنابناپذیری پذیرفتهایم.” اوجلان، زمانی یک رهبر بلامنازع، اکنون استدلال میکند که “تعصب با اعتقاد به حقایق انتزاعی آبیاری میشود که خود تبدیل به روش همیشگی تفکر میگردد. به محض آن که این حقایق انتزاعی را به کلام میآوری به تو حس «یک روحانی عالیمقام در خدمت خدا» را میدهد. این اشتباهی بود که من کردم.»
اِرکان میافزاید:
«از ۱۹۹۹، هنگامی که عبدالله اوجلان، رهبر حزب کارگران کردستان، دستگیر شد و نیروهای پیشمرگه به کردستان عراق عقب نشستند، جنبش آزادیخواهی یک پروسهی تغییرات جامع استراتژیک را طی کرد. آرمان سوسیالیسم را ترک نگفت، ولی ساختار مارکسیستی ـ لنینیستی موجود را به دلیل بشدت سلسله مراتبی و غیردموکراتیک بودن ترک کرد و مبارزهی سیاسی و مدنی جایگزین مبارزهی مسلحانه به عنوان استراتژی مرکزی جنبش شد. با آغاز سال ۲۰۰۰، به ترویج نافرمانی مدنی و مقاومت پرداخت. (جنبش انتفاضه فلسطین نیز الهامبخش بود).»
در فاصلهی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴، عبدالله اوجلان نظرات الهام یافته از کمونالیسم خود تحت عنوان «کنفدراسیون دموکراتیک» را تکمیل میکند. PKK بالاخره در سال ۲۰۰۵ استراتژی خود مبتنی بر کنفدراسیون دموکراتیک را اعلام میکند. پس از آن، تلاشهای مستمری در ایجاد جماعتهای خودمدیریتی در محلات شهرهای زیر نفوذ خود – به ویژه در شهرستانهای هاکاری، شیرناک، سیری، ماردین، دیاربکر، باتمان و وان- داشته است. علیرغم تمام اینها، شوراها و مجامع دموکراتیک در کردستان ترکیه از حوزهی شهرها و روستاهای تحت نفوذ PKK و یا KCK (اتحادیهی مجامع کردستان) فراتر نرفته است. دولت ترکیه تمام این مجامع و حزب PKK و نیز KCK را غیرقانونی و تروریست اعلام کرده و تاکنون هزاران تن از آنان را دستگیر و به زندان انداخته است. در این که این روند تغییرات و عملکردها در ساختار و روند رهبری درونی حزب PKK چه تأثیراتی گذاشته، این که آیا تفکر جدید منجر به صرفا کاهش بوروکراسی حزبی شده و یا تغییرات عمیقتر و رادیکالتر است، چندان روشن نیست. اما وقتی هنوز هم هواداران حزب در تظاهرات، تصاویر اوجلان را بر سر دست میگیرند، نشانگر آنست که کیش شخصیت همچنان در میان هواداران PKK پابرجاست. بنابراین، میتوان تصور کرد که سنتهای بوروکراتیک حزبی نیز چندان تغییر نکرده باشد. در هر صورت، مبارزه در ترکیه به کُندی به جلو میرود. دلیل آنهم عدم وجود یک موقعیت انقلابی در ترکیه است. در یک شرایط انقلابی، مردم به صورت سیلآسا خود را در چنین نهادهایی سازمان میدهند و مسلماً اهالی ترک در بیرون از این شوراها و انجمنهای خودگردان باقی نمیمانند. اما در روژاوا (کردستان سوریه) وضعیت به طور کُلی متفاوت است. در آن جا یک انقلاب در جریان است.
تجربهی کردستان سوریه
در سال ۲۰۱۱، رژیم بعثی سوریه که به دنبال سرکوب خونین اعتراضات مردم – منجمله کردها- وارد جنگ با نیروهای سلفی، القاعدهای و غیره به نیابت از طرف کشورهای ذینفع مثل ترکیه، قطر، عربستان و… شده بود، ارتش خود را از مناطق کردستان عقب کشاند تا در مناطق به خیال خود بیشتر استراتژیک متمرکز سازد. در نتیجه، فرصتی برای کردها فراهم آمد تا حاکمیت خود را در منطقه مستقر سازند. بافت اجتماعی کردستان سوریه عموماً روستایی است، با شهرهای کوچک و فقیری که در آن فعالیت صنعتی چندانی برقرار نیست. رژیم بعث سوریه، استقرار صنایع را در منطقه کردستان به طور کُلی ممنوع ساخته بود. بنابراین، این منطقه فاقد یک جمعیت کارگری صنعتی بوده است و مسلماً نباید انتظار شوراهای کارگری که لغو مالکیت و کار مزدی را در دستور خود دارند، بود. آنچه که در آن جا جریان دارد، استقرار دموکراسی مستقیم و دخالت و تصمیمگیری مستقیم مردم برای ادارهی امورشان و وضع و اجرای قوانین اجتماعی است. آیا این را میتوان یک انقلاب سوسیالیستی و یا پیششرط آن دانست؟ خیر، سوسیالیسم نه یک مسالهی ملی در یک کشور واحد با مرزهای ملی و دولت ملی (به اصطلاح کارگری)، بلکه یک مسالهی جهانی و انقلاب جهانی است. ما میهن سوسیالیستی نداشتهایم و نداریم و نخواهیم داشت، بلکه جهان سوسیالیستی خواهیم داشت. آنچه که در کردستان سوریه میگذرد، انقلابی دموکراتیک است، نه از نوع آلترناتیو بوررژوایی آن، بلکه آنچه که هم اکنون در منطقه میگذرد و البته معلوم نیست تا چه زمانی امکان ادامه آن وجود داشته باشد، نظمی خودگردان و دموکراسی مستقیم الهام گرفته از نظم جامعهی پرولتری است.
* * *
آنچه در زیر میآید، ترجمهی کوتاه شدهای است از گزارش ظاهر باهر از گروه “همبستگی هارینگی” (Haringey Solidarity Group) که به مدت دو هفته در ماه می ۲۰۱۴ به همراه یکی از دوستان نزدیکش در کردستان سوریه گذراند و با افراد بسیاری از مردان، زنان، جوانان و گروههای سیاسی گُفتوکو کرد. در اینجا البته نظرات شخصی گزارشگر حذف شده است.
تجربهی کردستان غربی (کردستان سوریه) اثبات کرد که مردم میتوانند تغییر به وجود آورند
گزارشگر: ظاهر باهر
در طول این سفر، ما از فرصت و آزادی کامل برای دیدن و گُفتوگو با هر کس که مایل بودیم، برخوردار بودیم. این گُفتوگوها شامل زنان، مردان، جوانان و احزاب سیاسی میشود این بیش از بیست حزب از احزاب کردی تا مسیحی را شامل میشود که برخی از آنها در ادارهی خودگردان دموکراتیک (DSA) و یا خود- مدیریتی دموکراتیک (DSM) منطقهی جزیره بودند. جزیره یکی از سه منطقهی (کانتون) کردستان غربی است. ما همچنین احزاب سیاسی کرد و مسیحی که در DSA یا DSM نیستند را هم ملاقات کردم. علاوه بر این، ما با افرادی در رأس خود- مدیریتی دموکراتیک (DSM)، اعضای کمیتههای مختلف، گروههای محلی و کمونها و همچنین تجار، کسبه، کارگران، افرادی در بازار و عابرینی در خیابان گُفتوگو نمودیم.
پیش زمینهها
در همان سال حمله به عراق (۲۰۰۳)، مردم کرد در سوریه حزب خود، حزب اتحاد دموکراتیک (PYD)، را ایجاد کردند. اگر چه همان موقع احزاب و سازمانهای کردی دیگری در منطقه حضور داشتند. برخی از آنها آنقدر قدیمی بودند که تشکیلشان به تاریخ دههی ۱۹۶۰ برمیگردد، اما آنها نسبت به PYD که به سرعت در میان مردم کرد گسترش یافت، بی تاثیر بودند.
بهار عربی به سوریه در آغاز سال ۲۰۱۱ رسیده است و پس از مدت کوتاهی، به مناطق کردستان سوریه: جزیره، کوبانی و افرین گسترش یافت. اعتراضات در میان مردم کرد در این سه منطفه (کانتون) بسیار قوی و موثر بود. این، تا حدودی، باعث خروج ارتش سوریه از مناطق کردی به غیر از برخی ازقسمتهای جزیره شد که من بیشتر در این مورد توضیح خواهم داد.
در این میان، مردم با پشتیبانی PYD و PKK، جنبش جامعهی دموکراتیک (Tev-Dam) را شکل دادند. این جنبش در میان مردم منطقه به سرعت بسیار قوی و محبوب شد. هنگامی که ارتش و دولت سوریه عقب نشستند، وضعیت بسیار آشفته شده بود، این باعث شد که Tev-Dam طرحها و برنامههای خود را بدون تاخیر به اجرا در آورد، پیش از آن که وضعیت بدتر شود. برنامهی Tev-Dam بسیار فراگیر بود و تمام جوانب جامعه را پوشش میداد. بسیاری از مردم عادی و با پیشینههای گوناگون، از جمله کرد، عرب، مسلمان، مسیحی، آسوری و ایزدی، درگیر این برنامه شدند. اولین اقدام ایجاد انواع گروهها، کمیتهها و انجمنها در خیابانها، در محلهها، روستاها، بخشها و شهرهای کوچک و بزرگ، در همه جا بود. نقش این گروهها دخالت در تمام امور جامعه بود. گروههای ویژهای برای توجه به تعدادی از مسائل ویژه تشکیل شد، از جمله: زنان، اقتصادی، زیست محیطی، آموزش و پرورش، بهداشت و مراقبت، حمایت و همبستگی، مراکزی برای خانوادهی شهدا، تجارت و کسب و کار، روابط دیپلماتیک با کشورهای خارجی و بسیاری دیگر. حتی گروههایی به منظور آشتی دادن اختلافات میان افراد مختلف و یا دستهها در تلاش برای پیشگیری از بردن این اختلافات به دادگاه، مگر این که این گروهها قادر به حل و فصل آنها نباشند. این گروهها معمولا هر هفته جلسهی خود را دارند و در رابطه با مشکلاتی که مردم با آن در محل زندگیشان روبرو هستند، صحبت می کنند. آنها نمایندهی خود را در گروههای اصلی خود در روستاها و یا شهرها دارند که “خانهی مردم” خوانده میشود.
Tev-Dam به نظر من، موفقترین ارگان در آن جامعه است و توانسته به تمام وظایفی که برایش تعیین شده، دست یابد. به اعتقاد من دلایل موفقیت آن عبارتند از: ۱ـ اراده، عزم و قدرت مردمی است که باور دارند که میتوانند تغییر ایجاد کنند. ۲ـ اکثریت مردم به کار داوطلبانه در تمام سطوح خدمات باور دارند تا این رویداد/ تجربه را موفقیتآمیز کنند. ۳ـ آنان یک ارتش دفاعی تأسیس کردهاند که متشکل از سه بخش مختلف است: یگانهای مدافع خلق (PDU)، یگانهای مدافع زنان (WDU) و آسایش (یک نیروی مختلط از مردان و زنان که در شهرها و همهی پُستهای بازرسی در خارج از شهر برای حفاظت از غیرنظامیان از هر گونه تهدید خارجی). علاوه بر این نیروها، یک واحد ویژه فقط برای زنان وجود دارد، برای مقابله با مسائل مربوط به تجاوز و خشونت خانگی.
ادارهی خودگردانی دموکراتیک [(Democratic Self Administration (DSA]
پس از بحثها و تفکرات بسیار، Tev-Dam به این نتیجه رسید که نیاز به یک DSA در هر سه کانتون کردستان (جزیره، کوبانی و افرین) دارند. در اواسط ژانویهی ۲۰۱۴، مجمع عمومی خلق DSA خود را انتخاب کرد تا تصمیمات “خانهی مردم” (کمیته اصلی Tev-Dam) را به مرحلهی اجرا در آورد و برخی از کارهای اداری در حاکمیتهای محلی، شهرداریها، ادارات آموزش و پرورش و بهداشت، سازمانهای تجارت و کسب و کار محلی، نظام دفاعی و قضایی و غیره را خود به دست بگیرد. هر DSA از بیست و دو مرد و زن تشکیل شده با دو قائممقام (یک مرد و یک زن). تقریبا نیمی از نمایندگان زن هستند. طوری سازمانیافته که مردمی با زمینههای مختلف، ملیتی، مذهبی و جنسیتی، همه میتوانند در آن شرکت کنند. این فضای بسیار خوبی از صلح، برادری/ خواهری، رضایت و آزادی را ایجاد کرده است. در مدت زمان کوتاهی این شکل مدیریت، کارهای بسیار زیادی انجام داده است و یک قرارداد اجتماعی، قانون حمل و نقل، قانون احزاب و یک برنامه برای Tev-Dam تصویب کرده است. در صفحهی اول قرارداد اجتماعی اظهار میدارد، “مناطق خود- مدیریت دموکراتیک مفاهیمی همچون ناسیونالیسم دولتی، نظامی یا مذهب و یا مدیریت متمرکز و حکومت مرکزی را نمیپذیرد، اما در برابر اشکال سازگار با سنتهای دموکراتیک و کثرتگرایی باز است، در برابر تمام گروههای اجتماعی و هویتهای فرهنگی و دموکراسی آتنی و جلوههای بیانی ملیتی از طریق سازمانهایشان باز است…” احکام بسیاری در قرارداد اجتماعی وجود دارد. پارهای از آنها برای جامعه بسیار مهم است، از جمله: A. جدایی دین از دولت. B. ممنوعیت ازدواج زیر سن هجده سال. C. حقوق زنان و کودکان باید به رسمیت شناخته شود، حمایت گردد و اجرا شود. D. ممنوعیت ختنهی زنان. E. ممنوعیت چند همسری. F. انقلاب باید از پایین جامعه صورت گیرد و پایدار باشد. G. آزادی، برابری، فرصتهای برابر و عدم تبعیض. H. برابری بین زن و مرد. I. تمام زبانهایی که مردم صحبت میکنند باید به رسمیت شناخته شوند و در جزیرهی عربی، کردی و سوری زبانهای رسمی است. J. ایجاد یک زندگی شایسته برای زندانیان و تبدیل زندان به جایی برای بازپروری و اصلاح. K. هر انسانی حق پناهندگی دارد و پناهنده بدون رضایت او برگردانده نمیشود.
موقعیت اقتصادی در کانتون الجزیره
جمعیت جزیره بیش از یک میلیون نفر است. این جمعیت متشکل است از کردها، عربها، مسیحیان، چچنیها، ایزدیها، ترکمنها، آشوریها، کلدانیها و ارامنه. هشتاد درصد جمعیت کرد است. روستاهای عرب و ایزدی بسیاری به علاوه حدود چهل و سه روستای مسیحی وجود دارد.
اندازهی جزیره بزرگتر از مجموع اسرائیل و فلسطین است. در دههی ۱۹۶۰، رژیم وقت سوریه اعمال سیاستی را در منطقهی کردنشین تحت عنوان “کمربند سبز” به اجرا در آورد که حزب بعث زمانی که به قدرت رسید آن را ادامه داد. این سیاست شرایط را برای کردها در مقایسه با اعراب سوری به لحاظ زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین آموزش و پرورش از آنچه بود بدتر کرد. نکتهی محوری این کمربند سبز، انتقال و اسکان اعراب از مناطق مختلف و اسکان آنان در مناطق کردنشین و نیز مصادرهی اراضی کردها و توزیع آن در میان مردم عرب تازهوارد بود. به طور خلاصه، شهروندان کرد در رژیم اسد در مرتبهی سوم پس از اعراب و مسیحیان قرار داشتند. سیاست دیگر رژیم اسد این بود که جزیره تنها باید تولید گندم و نفت کند. بدین ترتیب، دولت مطمئن میشد که هیچ کارخانهای، شرکتی یا صنعتی در این منطقه به وجود نیاید. جزیره هفتاد درصد از گندم سوریه را تولید میکند و به لحاظ نفت، گاز و فسفاتها بسیار غنی است. بنابراین، اکثریت مردم در شهرهای کوچک و روستاها در بخش کشاورزی فعالند و در شهرهای بزرگتر در بخش تجارت و مغازهداری. علاوه بر این، بسیاری از مردم در استخدام دولت در آموزش و پرورش، بهداشت و دستگاههای محلی، و نیز در خدمت نظامی به عنوان سرباز و به عنوان پیمانکاران خُرد در شهرداریها به کار مشغولاند.
از سال ۲۰۰۸، از هنگامی که رژیم اسد با صدور یک فرمان هر گونه ساخت و ساز ساختمانهای بزرگ را ممنوع ساخت – با توجیه وضعیت جنگی (اشاره به جنگهای مداوم در منطقه) و نیز به دلیل دورافتاده و مرزی بودن این منطقه- وضعیت رو به وخامت گذاشت. در حال حاضر، وضعیت بد است. تحریمهای اعمال شده هم از طرف ترکیه است و هم دولت اقلیم کردستان (KRG) در کردستان عراق. زندگی در جزیره بسیار ساده است و استانداردهای زندگی بسیار پایین است اما آنها فقر ندارند. مردم، به طور کُلی شادند و اولویت را به آنچه که در جهت به دست آوردن موفقیت باشد، میدهند. برخی از ضروریاتی که هر جامعهای باید برای زنده ماندن داشته باشد در کردستان غربی موجود است که مهم است، حداقل برای زمان موجود، برای جلوگیری از گرسنگی، بر روی پای خود ایستادن و مقاومت کردن در برابر تحریمها از سوی ترکیه و حکومت اقلیم کردستان. این الزامات شامل داشتن مقدار زیادی گندم برای نان و کلوچه است. در نتیجه، قیمت نان تقریبا رایگان است. نکتهی دوم این است که نفت هم ارزان است و آنطور که مردم میگویند: “قیمت آن مثل قیمت آب است”. مردم از نفت برای همه چیز استفاده میکنند. در خانه، رانندگی وسایل نقلیه و تجهیزات کوچکی که برای طیف وسیعی از صنایع مورد نیاز است. برای تسهیل این وابستگی به نفت، Tev-Dam برخی از چاههای نفت و مخازن نفت پالایش شده را بازگشایی کرده است. در حال حاضر، آنها نفت بیشتر از نیاز منطقه تولید میکنند، به طوری که قادرند مقداری را صادرات کنند و اضافه را نیز ذخیره کنند.
برق یک مشکل است به دلیل این که اکثراً در منطقهی همسایه تحت کنترل داعش تولید میشود. در نتیجه، مردم فقط برای حدود شش ساعت در روز برق دارند. اما این رایگان است و مردم برای آن چیزی پرداخت نمیکنند. این تا حدودی توسط Tev-Dam با فروش گازوئیل به قیمت بسیار نازل به هر کس که یک ژنراتور خصوصی دارد، به شرطی که برق تولیدی را با یک نرخ بسیار ارزان به ساکنان محلی عرضه کند، حل شده است. به لحاظ ارتباطات تلفنی، تلفنهای همراه یا از خط KRG و یا از خط ترکیه استفاده میکنند؛ بستگی به این دارد که کجا باشید. خطوط زمینی تحت کنترل Tev-Dam و DSA هستند و به نظر میرسد که به خوبی کار میکنند… البته این هم مجانی است. مغازهها و بازارها در شهرها به طور معمول از صبح زود تا یازده شب باز میباشد. بسیاری از کالاها از کشورهای همسایه به منطقه قاچاق میشود. دیگر کالاها از بخشهای دیگر سوریه میآیند، اما آنها به دلیل پرداخت عوارض سنگین به نیروهای سوری و یا گروههای تروریستی برای اجازهی عبور کالا به درون کانتون جزیره، گران هستند.
وضعیت سیاسی در الجزیره
همانطور که گفته شد، ارتش اسد عمدتاً از منطقه عقبنشینی کرد، اما بخشی هنوز هم در دو شهر در کانتون جزیره باقی مانده است. رژیم هنوز هم کنترل بیش از نیمی از شهر بزرگ منطقه (الحسکه) را در اختیار دارد، در حالی که نیم دیگر در دست PDU (یگانهای مدافع خلق) است. نیروهای دولتی در شهر دوم منطقه (القامشلی) باقی ماندهاند، جایی که آنها منطقه کوچکی را در مرکز شهر در کنترل دارند. با این حال، در منطقهی اشغال شده، اکثریت قریب به اتفاق مردم به ادارات و مراکز خدمات دولتی مراجعه نمیکنند. تعداد نیروهای رژیم در این شهر بین شش و هفت هزار است و فقط کنترل فرودگاه و ادارهی پُست را در دست دارند.
هر دو طرف به نظر میرسد که موقعیت، قدرت و اقتدار یکدیگر را به رسمیت شناختهاند و از درگیری و یا رویارویی خودداری میکنند. من این وضعیت را سیاست “نه جنگ و نه صلح” میخوانم. این به این معنا نیست که میان آنها درگیری نبوده است، چه در حسکه و چه در قامشلی درگیری رُخ داده است و باعث مرگ بسیاری از هر دو طرف شده است، اما تا کنون، رووسای قبایل عرب، هر دو طرف را وادار به همزیستی کردهاند.
زنان و نقش آنها
شکی نیست که زنان و نقش آنها تا حد زیادی پذیرفته شده است و آنها پُستهایی در تمام سطوح هم در سطوح بالا و هم در سطوح پایین Tev-Dam، PYD و DSA را به عهده گرفتهاند. آنها سیستمی به نام رهبری مشترک و سازماندهی مشترک دارند. این به این معنی است که در رأس هر اداره، هر بخش دولتی و یا نظامی باید زنان حضور داشته باشند. علاوه بر این، زنان نیروهای مسلح خود را دارند. برابری کامل بین زنان و مردان وجود دارد. زنان نیروی بزرگی هستند و قویاً در هر بخش از “خانهی مردم”، کمیتهها، گروهها و کمونها درگیر هستند. زنان در کردستان غربی فقط نیمی از جامعه را تشکیل نمی دهند، بلکه موثرترین و مهمترین نیمه جامعهاند تا جائی که اگر زنان دست از فعالیت بردارند و یا از گروههای فوق خارج شوند، جامعهی کرد ممکن است فرو بپاشد. زنان حرفهای بسیاری در سیاست و امور نظامی حضور دارند که برای سالها با PKK در کوهها بودند. آنها بسیار سرسخت، بسیار مصمم، بسیار فعال، بسیار مسئولیتپذیر و بسیار شجاع هستند.
کمونها
کمونها فعالترین واحد در “خانهی مردم” است، و در همه جا مستقر شدهاند. آنها نشستهای هفتگی خود را به طور منظم دارند و به بحث در مورد مشکلاتی که با آن مواجهاند، میپردازند. هر کمون نمایندهی خود را در خانه مردم، در محله، روستا یا شهری که در آن آنها مستقر شدهاند، دارد. در زیر، تعریف کمون از بیانیهی Tev-Dam از عربی ترجمه شده است:
“کمونها کوچکترین واحد و فعالترین آنها در جامعه هستند. آنها عملاً از دل جامعه و بر پایهی آزادی زنان و محیط زیست و اتخاذ دموکراسی مستقیم شکل گرفتهاند. کمونها بنا بر اصل مشارکت مستقیم مردم در روستاها، در کوچه و خیابان و محله و شهر تشکیل میشوند. اینها مکانهایی هستند که مردم بنا بر میل و علاقه و عقایدشان و ارادهی آزادشان خود را سازمان میدهند و فعالیتهای خود را در مناطق مسکونی آغاز میکنند و درها را برای بحث در مورد تمام مسائل و راهحلها باز میکنند. کمونها ایجاد و ترویج کمیتهها را در دستور دارند. آنها برای یافتن راهحلهای مسائل اجتماعی، سیاسی، آموزش و پرورش، امنیت و دفاع از خود و حفاظت از قدرت خود، و نه از دولت، گُفتوگو و جُستوجو میکنند. کمون قدرت خود را از طریق سازماندهی کمون کشاورزی در روستاها و همچنین کمونها، تعاونیها و انجمنها در محلات برقرار میکند. کمون در کوچه و خیابان، روستاها و شهرها با مشارکت همهی ساکنان تشکیل شده و هر هفته یک جلسه دارد. در جلسهی کمونی، تمام تصمیمات به طور علنی توسط افرادی که در کمون هستند و سنشان از شانزده سال بیشتر است، گرفته میشود.”
ما به جلسهی یکی از کمونها در محلهی کُرنیش در شهر قامشلی رفتیم. شانزده تا هفده نفر در جلسه حضور داشتند. اکثر آنها را زنان جوان تشکیل میدادند. ما درگیر یک گُفتوگوی عمیق در مورد فعالیتها و وظایفشان شدیم. آنها به ما گفتند که در محلهشان ده کمون دارند و تعداد اعضای هر کمون شانزده نفر است. آنها به ما گفتند: “ما همان کاری را میکنیم که کارگران خدمات اجتماعی میکنند، از جمله دیدار از مردم، حضور در جلسات هفتگی، بررسی هر گونه مشکل در محل، حفاظت از مردم و طبقهبندی مشکلات آنها، جمعآوری زباله در منطقه، حفاظت از محیط زیست و شرکت در جلسهی بزرگ [احتمالا منظور مجمع عمومی است ـ م] برای گزارش در مورد آنچه در هفته گذشته اتفاق افتاده است.
در پاسخ به یکی از سئوالات من، آنها تایید کردند که هیچ کس، از جمله هیچ یک از احزاب سیاسی، در تصمیم گیریها دخالت نمیکنند و این که تمام تصمیمگیریها جمعی است. آنها چند مورد که به تازگی در مورد آنها تصمیم گرفته شده بود را ذکر کردند: “یکی از تصمیمات در رابطه با یک قطعهی بزرگ زمین در یک منطقهی مسکونی بود که میخواستیم از آن جهت یک پارک کوچک استفاده کنیم. ما به شهردار شهر مراجعه کردیم و تصمیم خودمان به او گفتیم و کمک مالی خواستیم. شهردار به ما گفت که کار خوبی است ولی آنها تنها میتوانستند صد دلار در اختیار ما بگذارند. ما پول را گرفتیم و صد دلار دیگر هم از مردم محلی برای ساخت یک پارک خوب کوچک جمعآوری کردیم”. آنها پارک را به ما نشان دادند و گفتند: “بسیاری از ما به طور جمعی بر روی آن کار کردیم تا آن را بدون نیاز به پول بیشتری به پایان برسانیم”. در مثال دیگری گفتند که “شهردار میخواست یک پروژه را در محله شروع کند. ما به او گفتیم که تا دریافت نظرات از همه نمیتوانیم آن را قبول کنیم. ما یک جلسه گرفتیم و دربارهی آن بحث کردیم. این جلسه به اتفاق آرا آن را رد کرد. کسانی بودند که نتوانستند در جلسه حضور یابند، در نتیجه ما به آنها در خانههایشان مراجعه کردیم تا نظرشان را بگیریم. همه در کمون به این پروژه جواب رد دادند.”
احزاب اپوزیسیون کردی و مسیحی
بیش از بیست حزب سیاسی کرد وجود دارد. چندتایی به DSA پیوستهاند، اما شانزده حزب دیگر نپیوستهاند. برخی خود را از سیاست بیرون کشیدهاند، در حالی که دیگرانی با هم متحد شدهاند تا یک حزب بزرگتری را راهاندازی کنند. در حال حاضر دوازده حزب تحت نام پوششی “اجلاس میهنی کردستان در سوریه” متحد شدهاند. این سازمان، کم و بیش اهداف و استراتژی مشترکی دارد. اکثر احزاب متحد در این سازمان چتری از مسعود بارزانی، رئیس دولت اقلیم کردستان (KRG)، حمایت میکنند که رهبر حزب دموکرات کردستان در کردستان عراق است. سابقهی خونینی بین حزب دموکرات و PKK وجود دارد که سابقهی آن به دههی ۱۹۹۰ برمیگردد. درگیریهای شدیدی بین این دو گروه در کردستان عراق بوده که هزاران کشته در هر دو طرف به جای گذارده و این زخمی است که هنوز هم درمان نیافته است. باید اشاره کنم که دولت ترکیه که نزدیک به حزب دموکرات بود، در این جنگ دست داشته است و به دلایل مربوط به خودش در حمله به نیروهای PKK در مرز عراق و ترکیه کمک میکرد. PKK و حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) حامی تغییراتی بودند که در کردستان سوریه به وقوع پیوسته بود. اما این تغییرات قطعا نه در منافع ترکیه بود و نه KRG. ترکیه و حکومت اقلیم کردستان همچنان بسیار نزدیک با یکدیگر باقی ماندهاند. حزب دموکرات هنوز هم برخی کردها را در کردستان غربی به لحاظ مالی و نیز سلاح در تلاش برای راهاندازی یک نیروی میلیشیا از برخی از احزاب سیاسی و به منظور بی ثبات کردن منطقه کمک میکند. اجلاس میهنی کردستان در سوریه، که قبلاً اشاره شد توسط دوازده حزب سیاسی راهاندازی شده، بسیار نزدیک به حزب دموکرات است.
ملاقات ما با احزاب مخالف بیش از دو ساعت به طول انجامید و اکثر آنها حضور داشتند. ما با این سئوال آغاز کردیم که رابطهشان با PYD، DSA و Tev-Dam چگونه است. آیا آنها آزاد هستند؟ آیا هیچ یک از اعضا یا حامیان آنها تحت تعقیب و یا دستگیری توسط PDU و WDU بودهاند؟ آیا آنها آزادی سازماندهی مردم، تظاهرات و سازماندهی فعالیتهای دیگر را دارند؟ سئوالات زیادی پرسیده شد. پاسخ به تمام سئوالها مثبت بود. بازداشتی نبوده، هیچ محدودیتی برای آزادی و یا انجام تظاهرات نبوده است. اما همهی آنها نظر مشترکی داشتند که نمیخواهند در DSA شرکت کنند. آنها سه اختلافات با PYD و DSA داشتند. آنها معتقدند که PYD و Tev-Dam به مردم کرد خیانت کردهاند. از جمله دلایلشان این بود که نیمی از حسکه تحت کنترل دولت است و نیروهای دولت هنوز هم در شهر قامشلی هستند، هر چند تصدیق میکردند که این نیروها ناکارآمد هستند و تنها بخش کوچکی از سرزمین را در کنترل دارند. در نظر آنها، این یک مسالهی بزرگ بوده و PYD و Tev-Dam به شکل بدی با رژیم سوریه سازش کردهاند.
ما همچنین چند روز بعد با نمایندگانی از دو حزب سیاسی مسیحی و سازمان جوانان مسیحی در قامشلی ملاقات کردیم. هیچ یک از این احزاب به DSA یا Tev-Dam ملحق نشده بودند، اما اعتراف میکردند که آنها رابطهی خوبی با DSA و Tev-Dam دارند و با سیاستهای آنان مشکلی ندارند. آنها همچنین قدردانی میکردند که امنیتشان، و حفاظت در برابر ارتش سوریه و گروههای تروریستی به دلیل وجود نیروهای مدافع خلق و مدافع زنان که زندگی خود را قربانی میکردند، است. با این حال، اعضای سازمان جوانان مسیحی در قامشلی از DSA و Tev-Dam راضی نبودند. شکایت آنها مربوط بود به نداشتن برق به اندازهی کافی و این که چیزی برای جوانان در شهر نیست.
قبل از ترک منطقه تصمیم گرفتیم که با مغازهداران، بازرگانان، صاحبان غرفه و بازاریان صحبت کنیم و دیدگاههای آنان را بدانیم. همه به نظر میرسید که نظر و عقیده بسیار مثبتی نسبت به DSA و Tev-Dam دارند. آنها راضی بودند به واسطهی وجود صلح، امنیت و آزادی در کسب و کارشان بدون دخالت از طرف احزاب و یا جناحها.