«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
بيژن هدايت –
در اول ماه مه سال ۱۸۸۶، كارگران شيكاگو دست به دست هم دادند و متحد و همبسته به خيابان آمدند، تا به سرمايه اعلام كنند كه خواهان «روز كار هشت ساعته» و «حق تشكل كارگرى» هستند. پليس، تظاهرات گستردهى كارگران شيكاگو را به خاك و خون كشيد و تعدادى از رهبران كارگران را دستگير و زندانى كرد. پس از سركوب وحشيانهى پليس، نوبت خوشخدمتى به «دادگاه» سرمايه رسيد، كه «عدالت» سرمايه را به نمايش بگذارد. تنى چند از رهبران تظاهرات كارگران به محاكمه كشيده شدند. سرمايه، از پيش فرمان به مرگ آنها داده بود. و دادگاه سرمايه وظيفه داشت، كه فرمان مرگ آنها را جار بزند. جان اين رهبران كارگرى مىبايست گرفته مىشد، تا جان سرمايه در امان بماند.
طنين شعفانگيز و رساى فوير انگل (از رهبران كارگران شيكاگو) پس از گذشت اين سالهاى طولانى هم چنان به گوش مىرسد، كه پس از اعلام راى دادگاه سرمايه به پا خواست، تمام «قدرت عظيم اتحاد كارگران» را در صداى جان خود ريخت و گفت: «كارگران اينك دريافتهاند، كه مىتوانند با اتحاد و همبستگى و مبارزهى جمعى بر مشكلات خود فائق آيند. كارگران دريافتهاند، كه چه قدرت عظيمى در اتحاد آنان نهفته است. به همين دليل است، كه كارفرمايان با تمام توان خود مىكوشند اتحاد كارگران را درهم بشكنند و متينگ آنها را در خون غرق كنند. ما كارگران، گرد هم آمديم تا شايد اندكى از حقوق خود را بازستانيم. اما اكنون از زندان و دادگاه سر درآوردهايم. آيا اين است معناى برابرى و عدالت در جامعهى ما؟ امروز اگر صداى حقطلبانهى ما را مىتوانيد به زور گلوله خفه كنيد، اما مطمئن باشيد كه اين صداها ديگر خفه شدنى نيست و هر روز طنين آن رساتر خواهد گشت.»
فوير انگل غيبگو نبود. او، حقيقت «قدرت عظيم اتحاد كارگران» را دريافته بود و مىدانست كه اگر اين اتحاد پا بگيرد، صداى آن ديگر «خفه شدنى» نيست. سه سال بعد، پرچم «قدرت عظيم اتحاد كارگران» در كنگرهى بينالملل در پاريس به اهتزاز درآمد.
پرچم اول ماه مه برافراشته مىشود*
در كنگرهى بينالملل، منعقده در پاريس در روز شنبه بیستم ژوئيه ۱۸۸۹، بوش (یکی از نمایندگان حزب سوسیالیست کارگری آمریکا) پيشنهاد مىكند هر سال در يك روز معين در سراسر جهان تظاهرات عمومى برگزار شود و خواست آن «كاهش ساعت كار» باشد. نمايندگان كنگره، با تظاهرات بينالمللى براى «كاهش ساعت كار» كمترين مخالفتى ندارند و اصل پيشنهاد را تصويب مىكنند. سئوال اما اين است، كه چه روزى را براى تظاهرات بينالمللى برگزينند؟ بوش اطلاع مىدهد، كه كنگرهى دسامبر ۱۸۸۸ «حزب سوسياليست كارگرى آمريكا»، روز اول ماه مه را به ياد كارگران شيكاگو براى تظاهرات برگزيده است و قرار است، كه «فدراسيون سنديكاهاى كارگرى آمريكا» نيز تظاهرات خود را براى اولين بار در روز اول ماه مه ۱۸۹۰ برگزار كند. براى انتخاب اول ماه مه، راى مىگيرند. اول ماه مه، روز بينالمللى تظاهرات كارگران براى «كاهش ساعت كار» مىشود.
قطعنامهى اول ماه مه
قطعنامهى مفصلى دربارهى مضمون اول ماه مه، توسط «حزب سوسياليست كارگرى آمريكا» به كنگره پيشنهاد مىشود. در اين قطعنامه آمده است: «با توجه به اين كه گزارش نمايندگان همهى كشورهاى شركت كننده در اين كنگره نشان داد، كه سازمان اقتصادى كار، يعنى اتحاديههاى كارگرى و گروههاى مشابه، براى رهايى طبقهى زحمتكش كفايت نمىكنند، در حالى كه تبليغ و تهييج براى تقليل روز كار، براى محدوديت كار زنان و كودكان، و براى تصويب قوانين حامى كار، نشان دادهاند كه وسيلهاى براى گسترش آگاهى طبقاتى در ميان كارگران است و يك مقدمهى ضرورى براى رهايى طبقهى كارگر به دست خود او مىباشد؛ با توجه به اين كه جنبش كارگرى نشان داد، كه استدعا از بورژوازى فاقد هر گونه تاثيرى به نفع كارگران است و سودى ندارد، مگر ايجاد سرمايهاى سياسى براى طبقهى حاكم؛ با توجه به اين كه قدرت سياسىاى كه در دست طبقهى حاكم است، به او اجازه مىدهد كه نظام استثمارى خود را در موسسات خصوصى و توليد سرمايهدارى همچنان حفظ كند؛ با توجه به اين كه بورژوازى از طريق قدرت سياسى، مانع كنترل صنايع به وسيلهى دولت و كنترل دولت به وسيلهى مردم مىشود؛ كنگرهى بينالملل، منعقده در پاريس، تصميم مىگيرد كه:
۱- كارگران بايد در تمام كشورهايى كه از حقوق انتخاباتى برخوردارند، به صفوف حزب سوسياليست داخل شوند و به هيچ سازشى با احزاب سياسى ديگر تن ندهند. و از طريق استفاده از حق راى خود، و با پيروى از قانون اساسى كشور خود، براى تسخير قدرت تلاش كنند؛
۲- در تمام كشورهايى كه حقوق انتخاباتى و حقوق اساسى از كارگران سلب شده است، كارگران بايد با استفاده از تمام وسايل براى كسب اين حقوق به مبارزه برخيزند؛
۳- به كار گرفتن نيروى سركوب كننده از سوى طبقهى حاكم به منظور ممانعت از تحول مسالمتآميز جامعه به سوى يك سازمان تعاونى، كه هم صنعتى و هم اجتماعى باشد، جنايتى عليه بشريت تلقى مىشود. آنان كه براى دفاع از آزادى و حيات خود مبارزه مىكنند، متجاوزان را به سزاى اعمال خود خواهند رساند.»
اين قطعنامه به اتفاق آرا، به جز يك راى مخالف، به تصويب مىرسد. نمايندهى روسيه، پلخانف، مخالف قطعنامه است. او بر اين باور است كه در شرايط روسيه، برگزارى تظاهرات اول ماه مه غيرممكن است. بدين ترتيب، سنت اول ماه مه در كنگرهى بينالملل در پاريس بسته مىشود. در سال ۱۸۸۶، جان تعدادى از رهبران تظاهرات كارگران شيكاگو گرفته مىشود و در ۱۸۸۹، طليعهى قدرت عظيم اتحاد كارگران ، كه صداى جان فوير انگل در دادگاه سرمايه بود، چون هراس هولناكى بر جان سرمايه هجوم مىآورد. اول ماه مه، مىرود كه صداى «خفه نشدنى» كارگران جهان شود.
نخستين تظاهرات بينالمللى اول ماه مه
نخستين تظاهرات بينالمللى اول ماه مه، با شوق و شكوهى به ياد ماندنى در بسيارى از كشورهاى جهان برگزار مىشود. در آلمان، در آستانهى برگزارى تظاهرات اول ماه مه، روزنامهى «مذاكرات» از شهر بُن گزارش مىدهد كه كارفرمايان با جديت فراوان از در مخالفت با اين تظاهرات درآمده و اعلام كردهاند: «كارگرانى كه در روز اول ماه مه غيبت كنند را ديگر نخواهند پذيرفت.» دولت سرمايه نيز به سهم خود دست به كار شده است. پادگان نظامی شهر برلن براى مقابله با كارگران مهمات كافى دريافت داشته است. و از همهى مديران كارخانهها درخواست شده، كه كوچكترين حركتى را فورا به كلانترى محل و شهربانى اطلاع دهند.
با صدور اعلان «ممنوعيت غيبت از كارخانه»، اولين گروه كارگران اعتصاب خود را آغاز مىكنند. به گزارش روزنامهى «مذاكرات»، كارگران هامبورگ، روستوك، برلن، فرانكفورت، كلن، لايپزيك، و مونيخ، علىرغم توپ و تشرها و تشبثات كارفرمايان دست به اعتصاب زدهاند. كارفرمايان به قول خود داير بر اخراج كارگران «وفا» مىكنند. و كارگران نيز در بسيارى از اين شهرها، به اعتصاب خود ادامه مىدهند. بندر هامبورگ در پانزده روز اول ماه ماه مه ۱۸۹۰، كاملا فلج مىشود. در اتريش، جنبش اعتصابى عموميت مىيابد. در پارهاى از نقاط به نظر مىرسد اعتصاب كارگران تا روزها پس از اول ماه مه هم ادامه پيدا مىكند. در وين، روز اول ماه مه، تظاهرات گسترده و باشكوهى برگزار مىشود، كه تعداد شركت كنندگان آن به مرز ۱۵۰ هزار نفر مىرسد. در شهر بوداپست، تظاهرات ممنوع اعلام مىشود و با اين همه، ۳۰ هزار تن از كارگران گرد هم مىآيند. در انگلستان، «كميتهى جشن اول ماه مه» تصميم مىگيرد جشن اول ماه مه را نه در روز پنجشنبه، كه سه روز ديرتر، يعنى در روز يك شنبه چهارم مه برگزار كند. تعدادى از كارگران احساس مىكنند، كه كميته به قطعنامه «كنگرهى بينالملل» در پاريس خيانت كرده است. «شوراى فدراسيون سازمانهاى كارگرى»، كارگران را به تظاهرات در روز اول ماه مه فرا مىخواند. در اين روز، دو هزار كارگر تظاهرات مىكنند. در روز يكشنبه، چهارم مه، نيز جشن اول ماه مه در هايدپارك لندن برگزار مىشود. در اين بزرگترين نمايش آن سال سراسر دنيا، در حدود ۵۰۰ هزار نفر حضور بهم مىرسانند. در بلژيك، به هنگام طلوع آفتاب روز اول ماه مه، صد هزار نفر از كارگران معدنچى اعتصاب خود را آغاز مىكنند. تظاهرات و اعتصاب كارگران، سراسر بلژيك را در خود فرو مىبرد. در فرانسه، به ويژه در پاريس، تظاهرات ممنوع اعلام شده است. در پاريس قرار بر اين بود، كه صفوف تظاهركنندگان تا محل پارلمان رژه برود و در آن جا عريضهى حاوى درخواست «كاهش مدت كار به هشت ساعت در روز» را تقديم مجلسيان كند. براى مقابله با كارگران، علاوه بر ۳۴ هزار سرباز مستقر در پاريس، از شهرستانها نيز كمك خواسته شده است. صبح روز اول ماه مه به نظر نمىرسيد اتفاقى بيافتد. فقط چند پرچم سرخ با شعار «اول ماه مه، هشت ساعت كار» پائين كشيده مىشود. پس از مدتى اما، جمعيت به خشم مىآيد. «هيات نمايندگى كارگران» مركب از برخى از اعضاى پارلمان، رهبران جنبش سنديكايى، و احزاب چپ، در نزديكى ميدان كنكورد دستگير مىشوند. نمايندگان پارلمان با ارائهى كارت نمايندگى خود راه را ادامه مىدهند. ولى از پيش روى جمعيت، با سد نظاميان جلوگيرى مىشود. هيات نمايندگى، عريضه را به رئيس مجلس مىدهد و به صحبت دربارهى مفاد آن مىپردازد. همزمان پليس به جمعيت حمله مىبرد و نمايش آرام اول ماه مه پاريس را به زد و خوردى خشن مبدل مىسازد. در ايتاليا، كارگران رم شهر را يكپارچه تعطيل مىكنند و توطئهى حكومت نظامى را به سُخره مىگيرند. در شهر لىورنو، بين مردم و ژاندارمرى، زد و خوردى رخ مىدهد. در فلورانس، علىرغم حضور نيروى پليس، تظاهرات با آرامش صورت مىگيرد. و در شهر صنعتى تورينو، اشغال نظامى ساختمانهاى دولتى و دستگيرى فعالين سياسى و سنديكايى، سرانجام به درگيرى خيابانى مىكشد و عدهاى زخمى و تعدادى دستگير مىشوند. در سوئد، در شهر استكهلم، بيش از ۱۰۰ هزار نفر گرد مىآيند و به سخنان پالم و برانتينگ، از رهبران سوسيال دمكراسى، گوش مىدهند.
در آن سوى اقيانوس، در آمريكا، «حزب سوسياليست كارگرى» متينگى را با حضور ۲۰ هزار تن در يكى از ميدانهاى نيويورك سازمان مىدهد. در شيكاگو نيز ۳۵ هزار نفر در جشن اول ماه مه شركت مىكنند و به سخنرانى نجاران اعتصابى گوش مىدهند. در شهر لوئى ويل، تظاهراتى با ۲۰ هزار نفر برگزار مىشود، كه سخنران آن ساموئل گومپه رز، رهبر «فدراسيون كار» آمريكا، است. و در كوبا، علىرغم انحلال «اتحاديهى كارگران سيگارسازى»، كارگران اين اتحاديه به همراه كارگران نجارىها اعلام اعتصاب مىكنند. اين جا، هر نوع تظاهراتى در روز اول ماه مه ممنوع است. والى اسپانيولى جزيره، فقط اجازه داده است بين ساعت پنج تا هشت بعدازظهر جلسهاى در يكى از تالارهاى شهر برگزار شود. با رسيدن خبر دستگيرى لويى ميشل (زن انقلابى فرانسوى، كه شب قبل در پاريس دستگير شده است) كارگران به خيابانها مىريزند و به سوى تالار برگزارى جلسه روان مىشوند. سخنرانان جلسه اعلام مىكنند، كه اجتماع پرشور كارگران به خاطر اعتراض به انحلال «اتحاديهى كارگران سيگارسازى» نيست، بلكه براى ابراز هم بستگى با كارگرانى است كه در سراسر اروپا و آمريكا روز اول ماه مه را جشن مىگيرند و كارگرانى كه دولتهاى استبدادى از برگزارى جشن آنها ممانعت به عمل مىآورند.
نخستين تظاهرات بينالمللى اول ماه مه، «قدرت عظيم اتحاد كارگران» را در مقابل چشمان هراس ناك سرمايه به نمايش گذاشت. و بيش از آن، به كارگران سراسر جهان، به زن و مرد، به سرخ و زرد و سياه و سفيد، نشان داد كه مستقل از جنسيت، مليت، و مذهب، متعلق به يك طبقهى جهانىاند و پاى در يك سرنوشت دارند. طبقهاى جهانى و همسرنوشت، كه قدرت عظيم آن در همبستگى و اتحاد آن نهفته است.
پس از گذشت صد و اندی سال از تظاهرات كارگران شيكاگو، دنياى سرمايهدارى بىشك دستخوش تحولات بسيارى شده است. اما، ماهيت آن كمترين تغييرى نكرده است. اين نظام نكبتى، علىرغم توسعهى فزايندهى تكنولوژى و اختراعات نوين و علىرغم وجود اقيانوسى از ثروت و نعمت، همچنان براى بقاى خود نيازمند فقر و فلاكت باز هم بيشتر كارگران و تشديد استثمار و تحميل شدت كار و بيكارى و بىحقوقی افزونتر بر آنان است.
سالهای دور و درازی از اولين نمايش اتحاد و همبستگی بينالمللى طبقهی کارگر جهانی گذشته است، نبرد طبقاتى كارگران اما عليه نظم سرمايه، علیه بردهگی مزدی و ارزشافزایی آن، همچنان ادامه دارد. و بر خلاف زوزههاى تئوريسينها و مدافعان سينهچاك سرمايه، كه «پيروزى ابدى و ازلی آن» را جار مىزنند، اين نبرد طبقاتى – نه تنها به رغم اُفت و خیزها- بی وقفه در جریان است، که به رويارويى آشكارتر و حادتر كارگران سراسر جهان با این نظم انسانستیز نیز كشيده مىشود. در اين نبرد طبقاتی، اول ماه مه، نمايش «قدرت عظيم اتحاد كارگران» است. اتحادى كه طنين شعفانگيز و رساى فوير انگل آن را اعلام كرده بود. اول ماه مه، پرچم مبارزهاى جهانى است. مبارزهاى متحد و همبسته، كه كارگران را به برپايى دنيايى بهتر، دنیایی شایستهی زندگی انسان، فراخوان مىدهد. دنيايى كه با درهم كوبيدن نظم سرمايه پا مىگيرد و بر ويرانههاى آن، نظم نوينى را بر پايهی آزادى و برابرى بنا مىنهد. نظمى كه بر سر در آن نوشته شده است: «رشد آزادانهى هر فرد، شرط رشد آزادانهى همگان است.»
گرامى باد اول ماه مه، روز جهانى كارگران!
* * *
* منبع: «كنگرهى بينالملل چگونه روز اول ماه مه را انتخاب كرد؟» از خ.كيانوش، مندرج در «كتاب جمعه»، شمارهى سی و سه، یازدهم ارديبهشت ۱۳۵۹،