«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
الکساندرا کولنتای – برگردان: صبا راهی –
روز زن چيست؟ آيا برگزاری اين روز واقعا ضرورت دارد؟ آيا “روز زن” به نوعی امتياز دادن به زنان بورژا، به فمينيستها، طرفداران حق رای (زنان) به حساب نمیآيد؟ آيا اين روز به وحدت جنبش کارگری آسيب وارد نمیکند؟ اين سئوالات هنوز در روسيه شنيده میشود، اگر چه در خارج از کشور چنين سوالاتی شنيده نمیشود. زندگی به خودی خود پاسخ روشن و کاملی به سئوالات میدهد. “روز زن” حلقه ای از زنجيرهی نيرومند جنبش کارگری زنان است. بيست سال قبل اتحاديههای کاری شامل گروههای کوچکی از زنان شاغل پراکنده در اين جا و آن جا بود که به طور پراکنده به صفوف حزب کارگری پيوسته بودند.
اما، امروز اتحاديههای کارگری انگليسی بيش از ۲۰۰ هزار عضو دارند، در آلمان حدود دويست هزار زن، عضو در اتحاديههای کارگری و صد و پنجاه هزار زن، عضو احزاب کارگری هستند، و در اطريش چهل و هفت هزار زن عضو اتحاديه و حدود بيست هزار نفر عضو حزب هستند. همه جا – در ايتاليا، در يوگسلاوی، دانمارک، سوئد، نروژ و سوئيس- زنان طبقهی کارگر در حال سازماندهی خود میباشند. ارتش زنان سوسياليست تقريبا يک ميليون عضو دارد. يک نيروی قوی! نيروئی که قدرتهای اين جهان بايد زمانی که موضوعاتی نظير هزينهی زندگی، بيمهی زايمان، کار پرورش و تربيت کودک و قوانين حمايت از کار زنان را به بحث جهت تدوين و تصويب قانون میگذارند، آن را به رسميت بشناسند.
روزگاری، مردها فکر میکردند که فقط آنان می بايست فشار مبارزه عليه سرمايه را بر روی شانههای خود تحمل کنند، که فقط آنان میبايست با “دنيای کهنه” بجنگند، بدون کمک زنان هم طبقهشان. اما، از زمانی که زنان طبقهی کارگر به صف مبارزهی انسانهايی که نيروی کارشان را میفروشند، زنانی که بالاجبار به دليل نياز – و به دليل اين که همسرانشان و يا پدرانشان بيکار شدهاند، به بازار کار رانده شدند- کارگران مرد اين واقعيت را تشخيص دادند که تنها گذاشتن زنان و رها کردن آنها در ناآگاهی طبقاتی در عمل به هدفهای مبارزاتی خود آنها لطمه زده و مانعی در متحقق شدن اهداف آنها میباشد. به اين دليل که: “هر اندازه صفوف مبارزين آگاه وسیعتر باشد، به همان اندازه امکان پيروزی بيشتر خوا هد بود”. زنی که از طلوع تا غروب در آشپزخانه کار میکند، زنی که نه حقوقی در جامعه دارد، نه در دولت حقوقی دارد و نه دارای حقوقی در خانواده است، چه ميزان آگاهی طبقاتی میتواند کسب کند؟ در حقيقت، در چنين وضعيتي، زن نمیتواند قادر باشد که از خود “عقيده و نظر” داشته باشد؛ چرا که کليهی امور او تحت فرمان و اراده پدر و يا همسر وی میباشد.
عقبماندگی و بیحقوقی زنان، بیتفاوتی و بیعلاقگی آنان نسبت به مسايل، نه تنها سودی به حال طبقهی کارگر ندارد، بلکه در واقع ضرری مستقيم به اين طبقه است. اما، چگونه میشود زنان کارگر را بيدار و آ گاه کرد؟ چگونه بايد آنان را به شرکت در جنبش تشويق نمود؟ سوسيال دموکراسی خارج از کشور راهحلهای درست را سریعا پيدا نکرد. درهای سازمانهای کارگری را به روی زنان کا رگر باز گذاشته بودند، با اين وجود، تعداد کمی به آن وارد شدند. چرا؟ به دليل آن که طبقهی کارگر در ابتدا تشخيص نداد که يک زن کارگر، از منظر قانون و اجتماع محروم ترين عضو طبقهی کارگر است، به دليل آن که به او نهيب زده شده است، مرعوب شده است، از زاويهی حقوقی قرنها مورد شکنجه قرار گرفته است، و برای اين که بتوان در جان و دل او اثر گذار بود، بايد با کلامی قابل فهم و آشنا از محروميت حقوقی او با او به عنوان يک زن، سخن گفت.
در ابتدا البته، کارگران بلادرنگ اين واقعيت را درک نکردند که: در اين دنيای پر از محروميت و استثمار، زن نه تنها به عنوان يک فروشندهی نيروی کارش، “بلکه” به عنوان يک مادر و به عنوان يک زن نيز مورد ستم و سرکوب قرا ر میگیرد. زمانی که حزب سوسياليستی کارگران به اين واقعيت پی برد، شجاعانه به حمايت و دفاع از زنان در هر دو مورد – چه به عنوان يک کارگر مزدبگير، چه به عنوان يک زن و يک مادر- بپا خاست. با همين هدف، سوسياليستها در هر کشوری در دفاع از حقوق زنان کارگر شروع به طرح مطالبات ويژهای – از جمله برقراری بيمه برای مادران و کودکان، حقوق سياسی برای زنان- نمودند. و در همين راستا، هر اندازه که احزاب کارگری – و همچنين خود کارگران زن- با روشنی هر چه بيشتر اهميت زاويهی دوم را درک کردند، با ميل و رغبت بيشتری به اين احزاب پيوسته و بيشتر به ا ين امر پی بردند که احزاب مذکور مدافعان واقعی آنها میباشند، و طبقهی کارگر در راستای مطالبات عاجل و ويژهی آنها نيز مبارزه میکند. در اين رابطه زنان کارگر خود نيز با سازماندهی منظم و آگانهشان برای ثابت کردن اين امر تلاش میکنند. اکنون بار اين کا ر، يعنی جذب هر چه بيشتر زنان کارگر به جنبش سوسياليستی بر دوش خود زنان است. احزاب سوسياليستی در هر کشوری، کميتهها، هئيتها و بخش های ويژهی زنان برقرا ر نمودهاند. کميتههای زنان در بين بخش وسيعی از جمعيت زنانی که از نظر سياسی هنوز از آگاهیهای لازم برخودار نيستند فعاليت کرده و آنان را آگاه و سازماندهی میکنند. به همين طريق اين کميتهها آن دسته از موضوعات و خواستههای مطرح شده که بيشترين تاثير در موقعيت زنان را دارند بررسی میکنند، موضوعات و خواستههایی نظير: حمايت و امتيازاتی برای زنان باردار و شيرده، تنظيم و برقراری آيين نامههای قانونی برای کارگران زن؛ مبارزه عليه تنفروشی و مرگ و مير نوزادان، مطالبهی حقوق سياسی برای زنان، بهبود مسکن، مبارزه با افزايش هزينههای زندگی و غيره. در نتيجه، زنان کارگر در عين حال که به عنوان اعضای اين حزب برای پيشبرد اهداف عمومی طبقاتی خود مبارزه میکنند، هممان نيز با مطرح کردن نيازها و مطالبات ويژه خود – به عنوان يک زن، يک مادر و بانوی خانواده- آنها را به پيش میبرند.
در “روز زن”، زنان، تظاهراتی که توسط خود آنها بر عليه بیحقوقی خويش سازماندهی شده را بر پا میکنند. اما، بعضیها خوا هند گفت: چرا “روز زن” ويژه، چرا اعلاميههای ويژهی زنان کارگر، چرا جلسات و کنفرانسهای ويژهی زنان طبقهی کارگر؟ چرا بدين طريق زنان کارگر را از بقيهی طبقهی کارگر جدا میکنيد؟ آيا اين کار در نهايت قايل شدن يک امتياز ويژه برای فمينيستها و بورژواهای طرفدار حق رأی (برای زنان) نيست؟ تنها آن کسانی که تفاوتهای ريشهای مابين جنبش زنان سوسياليست و بورژواهای طرفدار حق رأی را درک نکرده باشند، چنين طرز تفکری دا رند.
هدف فمينيستها چيست؟ هدف آنها کسب موقعيت مشابه، قدرت مشابه و حقوق مشابه همانند همان موقعيتهايی میباشد که در حال حا ضر همسرانشان، پدرانشان و برادرانشان در جامعهی سرمايهداری از آنها برخوردار هستند. هدف زنان کارگر چيست؟ هدف آنها از ميان بردن و لغو تمام امتيازاتی است که از رابطههای ارثی و يا دارایی افراد نشات گرفته است. برای زن کارگر فرقی نمیکند که “کارفرما” زن باشد يا مرد. به اين دليل که زن کارگر قادر خوا هد شد که به همراه تمام اعضای طبقهی خود شرايط کاری خود را بهبود بخشد.
فمينيست ها هميشه و در همه جا حقوق برابر میخواهند. زنان کارگر پاسخ میدهند: ما خواهان احقاق حقوق همه شهروندان هستيم، چه مرد و چه زن. اما در همان حال، اين واقعيت را هم حاضر نيستيم فراموش کنيم که ما نه تنها کارگر و شهروند هستيم، بلکه مادر نيز هستيم! و به عنوان مادران، به عنوان زنانی که خالقان آيندهاند، ما خواهان مطالبات ويژهای نسبت به شرا يط خود و فرزندانمان هستيم و خواستار حمايتهای ويژه از طرف دولت و جامعه میباشيم. فمينيستها برای به دست آوردن حقوق سياسی مبارزه میکنند، به هر رو، در اين جا جهت و راه ما جداست. برای زنان بورژا، حقوق سياسی به سادگی به اين مفهوم است که خودشان را مجاز بدانند که در دنيايی که بر مبنای استثمار تودهی زحمتکش پايهريزی شده، اموراتشان را راحتتر و مصونتر به پيش برند. در حالی که برای زنان کارگر، حقوق سياسی تنها يک گام در امتداد راهی سخت و دشوار میباشد که منجر به حاکميت نيروی کا ر میگردد.
مسير مبارزاتی زنان کارگر و بورژواهای طرفدار حق رای، مدتها قبل از هم جدا شدهاند. در حقيقت، جريان زندگي، مابين اهداف و افقهای مبارزاتی اين دو، تفاوت بسيار بزرگی قرار داده است. اختلافهای بسيار عظيمی مابين منافع يک زن کارگر و منافع يک خانم مالک وجود دارد، بين يک خدمتکار و کسی که ارباب او میباشد، تضادهای بسيار بزرگی نهفته است… هيچ گونه همسویی؛ هيچ نقطهی تلاقی و هيچ گونه امکان آشتی بين اين دو، نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. بنابراين، مردان کارگر نبايد از برگزار شدن روز ويژهای به نام روز زن، يا از کنفرانسهای ويژهی زنان کارگر، و يا از نشريات ويژهی زنان کارگر وحشت داشته باشند. هر گونه شکل روشن و مشخص فعاليت در بين زنان طبقهی کارگر، در واقع وسيلهای است در جهت آگاهی زنان کارگر و کشاندن آنان به سمت صفوف انسانهايی که برای آيندهای بهتر مبارزه میکنند. روز زن و هر گونه کوشش و تلاش خستگیناپذيری که در جهت روشنگری در ميان زنان کارگر و خودآگاهی آنان صورت گرفته، نه در جهت تفرقه، بلکه در خدمت به اتحاد طبقهی کارگر قرار دارد.
باشد که احساس شعف خدمت به طبقهی کارگر در راستای نيل به اهداف مشترک طبقاتی و همزمان خدمت در راه مبارزه برای رهایی زن، الهامبخش زنان کارگر برای شرکت در جشن روز زن گردد.
پانويس:
– مقالهی “روز زن” نوشته الکساندرا کولنتای در روزنامه «پراودا» يک هفته قبل از تنها باری که در روسيه روز زن برگزار می شد، منتشر گرديد. اين جشن در “روز همبستگی سراسری زنان طبقهی کا رگر” در بیست و سوم فوريه (هشتم مارس) ١٩١٣ برگزار گرديد. در سنت پيترزبورگ اين روز، روز کمپن عليه بیحقوقی اقتصادی و سياسی زنان کارگر، برای اتحاد طبقهی کارگر، و برای هوشياری طبقاتی و خودآگاهی مابين زنان کارگر نام گرفت.
«پراودا»، شمارهی چهل، هفدهم فوريه ١٩١٣، سنت پيترزبورگ