«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
جعفر پيشهورى –
من از سازمانهاى صنفى پيشهوران زحمتكش كه از قديم در شهرهاى ايران وجود داشته است، نمىخواهم بحث كنم. اينها اگر چه در اين اواخر اتحاديههاى كارگرى ناميده مىشدند، ولى در حقيقت اتحاديهى كارگرى به معناى امروزى نبوده، جنبهى حرفه و صنفى داشتند. استادان و شاگردان در آن با راى مساوى شركت مىكردند. حتا در اغلب مواقع، رهبرى و رياست آنها با استادان و صاحبكاران بود. هدف آنها هم با هدف اتحاديههاى كارگرى توفير داشت. اتحاديهى كارگران براى حفظ حقوق طبقهى رنجبر و مزدبگير مبارزه مىكند، اتحاديه هاى اصناف نظرشان حفظ منافع حرفهى خود بوده كه در نتيجه، منظور استادكاران به واسطهى آنها تامين مىشد. به طور تحقيق، اولين سازمان كارگرى ايرانى، اتحاديهى كارگران مطابع تهران است. اين اتحاديه اثناى جنگ جهانى گذشته در تحت عنوان سنديكاى كارگران مطابع تاسيس گرديده بود. كارگران چاپخانه هم موفق شده بودند اتحاديهى خود را رسميت بدهند.
كابينهى وثوقالدوله براى تعيين حدود كارگر و كارفرما، نظام نامهى مخصوصى نوشته و رسما به دست آنها داده بود. شايد اولين سندى است، كه به واسطهى آن، ساعت كار براى كارگر هشت ساعت تعيين گرديده است. شديدترين دورهى نهضت كارگرى، به عقيدهى من در سابق، سال ۱۲۹۰، بوده است. در اين تاريخ بود كه اتحاديههاى كارگرى در اطراف يك مركز واحد گرد آمده، توانست در جامعه اظهار وجود بكند. اگر چه آمار دقيق در دست نيست، ولى به طور تقريبى مىتوان گفت كه عدهى افرادى كه دور اتحاديهها گرد آمده بودند از هفت هزار نفر تجاوز مىكرد. اين در آن دوره نيروى شگرفى به شمار مىرفت. در راس شوراى مركزى، سيد محمود دهگان مرحوم قرار گرفته بود. اتحاديهى چاپخانه را كه در واقع مهمترين اتحاديههاى آن زمان بود، سيد مرتضى حجازى و سيد محمد تنها (اسماعيلى) اداره مىكردند. شكرالله نساج، رئيس اتحاديهى بافندگان، استاد ميرزا على و استاد حسين بنا، روساى اتحاديههاى بنايان و كارگران ساختمانى بودند. حسن آقا و كى مرام (حقيقت)، در راس اتحاديهى كفاشان قرار گرفته بودند. آقاى ابولفضل لسانى و آقاى فروزش از موسسين اتحاديهى معلمين محسوب مىشدند.
علاوه بر تهران، از اتحاديهى كارگران بندر پهلوى بايد نام برد كه از روى تشكيلات صحيح براى انتخاب آقاى محمد آخوندزاده در دورهى چهارم (مجلس) شديدا وارد نبرد سياسى بوده است. اتحاديهها در آغاز ديكتاتورى شاه سابق، از بزرگترين مخالفين او بشمار مىرفتند. از اعتصابات آن دوره، من خاطرات بسيار شيرينى دارم كه شايد در موقعاش بتوانم بنويسم. نقدا بايد از اعتصاب كارگران نانواخانه كه چندين روز طول كشيد و با موفقيت كارگران خاتمه يافت و ديگر، اعتصاب بزرگ معلمين كه با نمايش عظيم به آخر رسيد، اسم برده شود. مخصوصا نمايش اخير جالب توجه بود.
پس از سقوط سلسلهى قاجاريه و برچيده شدن اساس مشروطه و آزادى، اتحاديه هاى كارگرى نيز تحت شديدترين فشارها قرار گرفتند. عدهى زيادى را توقيف كردند. بعضى از سران اتحاديهها از ترس مرعوب شده، پاى خود را كنار كشيدند. محمد آخوندزاده به خارج از ايران تبعيد شد. بالاخره اتحاديه هاى كارگرى مانند سازمانهاى اجتماعى آن دوره ظاهرا از بين رفتند. ولى در حقيقت، اين يك عقب نشينى ممتد بيش نبود. مجاهدين راه آزادى كارگران، يك آن از وظيفهى خود غفلت نكردند. مرحوم حجازى در آن شديدترين دورهى ديكتاتورى از فعاليت باز نماند. رياست اتحاديه ها را به عهده گرفت و سازمانها را حتاالمقدور در حدودى كه وضعيت اجازه مىداد، نگذاشت از بين برود، تا سال شوم ۱۳۰۶ در رسيد. اين جوان رشيد كه از مرز – كه قلعهى آهنين رضاخان بود – عبور كرده و در كنگرهى كارگران عالم شركت جسته بود، در مراجعت از اروپا در بندر پهلوى گير افتاد و زير شكنجه و فشار شهربانى بدرود حيات گفت.
مطالبات و تقاضاهاى اجتماع كارگران طهران از صاحبان مطبعه در سال ۱۳۲۸ قمرى
اول: كارگران نبايد در هيچ مطبعه بيش از نه ساعت كار كنند؛
دوم: اقل اجرت و مواجب كارگران مطبعه ها در هر ماهى كمتر از سه تومان نخواهد بود. كارگرانى كه از سه الى پنج تومان مواجب دارند، بايد صدى پانزده بر حقوق آنها افزوده شود. كارگرانى كه از ده الى پانزده تومان مواجب دارند، صدى ده. كسانى كه از پانزده الى بیست دارند، صدى هشت. آنهايى كه از بیست الى بیست و پنج تومان دارند، صدى پنج بر حقوق آنها افزوده خواهد شد. حقوق و مواجب كارگران سر موعد بايد پرداخت شود؛
سيم: كارگرى كه بدون تقصير از كار و شغل خود خارج مىشود، هر گاه شش ماه يا بيشتر در خدمت بوده است، صاحب مطبعه بايد مواجب پانزده روز علاوه به آن كارگر بپردازد. هر گاه بيش از يك سال سر خدمت بوده باشد، بايد مواجب يك ماه علاوه دريافت نمايد. كارگرى كه بيش از دو سال خدمت كرده باشد، بايد مواجب يك ماه و نيم علاوه دريافت نمايد. كارگرى كه بيش از سه سال خدمت كرده باشد، بايد مواجب دو ماه دريافت نمايد. و به اين طريق بر هر يك سال خدمت، مواجب پانزده روز علاوه شود؛
چهارم: صاحب مطبعه در صورتى كارگرى را مىتواند بدون تقصير از شغل خود خارج نمايد، كه اقلا پانزده روز قبل به كارگر اطلاع داده باشد. در صورت فروش مطبعه، كارگران به ترتيب سابق در سر شغل خود باقى خواهند ماند. فروشندهى مطبعه بايد مواجب علاوهى كارگران را مطابق سنواتى كه كارگران خدمت كردهاند، بپردازد؛
پنجم: سلوك و رفتار مديرها و روساى مطبعه ها با كارگران بايد به هيچ وجه از نزاكت و ادب خارج نباشد؛
ششم: هر گاه مطبعه شب كارى مداومى داشته باشد، صاحب مطبعه بايد يك دسته كارگر جديد -ى- براى شبكارى اجير نمايد. حقوق و اجرت كارگرانى كه شبكارى مىنمايند، بايد از حقوق معمولى خود يك و نيم علاوه دريافت دارند. كارگرانى كه مشغول شبكارى فوق العاده مىشوند، غير از حقوق روزانهى خود بايد يك و نيم علاوه دريافت نمايند و به نوبت شبكارى كنند؛
هفتم: غير از اعياد عمومى، هفته اى يك روز تعطيل و آسايش اجبارى مخصوص هر ملت است؛
هشتم: در صورتى كه كارگرى ناخوش شود، بايد حقوق يك ماهه به او داده شود. وقتى كه كارگر ناخوش معالجه مىشود، مجددا بر سر شغل خود باقى بماند؛
نهم: هر مطبعه بايد داراى طبيب مخصوص خود بوده باشد؛
دهم: در صورتى كه كارگرى در موقع كار مجروح يا معيوب شود، تا مدتى كه معالجه شود، بايد حقوق خود را دريافت دارد (بيش تر از سه ماه نخواهد رسيد)؛
يازدهم: در صورتى كه عضوى از اعضاى كارگرى در موقع كار معيوب شود، به تصديق اطبا، ميزان خسارت وارد شده، حقالخساره، به او داده خواهد شد. ميزان و مبلغ خسارتى كه به كارگر داده مىشود، از طرف صاحب مطبعه و نمايندگان اجتماع كارگران تعيين خواهد شد؛
دوازدهم: در صورت فوت كارگر در موقع كار بايد مبلغى براى – امرار- معاش عيال و اطفال متوفى، به تصديق و تصويب اطبا و نمايندگان كارگران و صاحب مطبعه تعيين كرده، پرداخته شود.
سيزدهم: هر يك مطبعه بايد داراى يك رئيس بوده باشد؛
چهاردهم: با رضايت و تصويب صاحبان مطبعه و نمايندگان اجتماع كارگران، نظام نامه براى كليهى مطبعه ها وضع خواهد شد؛ (به نقل از: «اتفاق كارگران»، اولين روزنامهى كارگرى ايران شماره یکم، جمادى الثانى ۱۳۲۸)
* * *
بعد از آن، كارگرانى كه با جان خود بازى مىكردند، على شوقى را روى كار آوردند. سيد محمد تنها در اصفهان كار مىكرد و بناى اتحاديهى پر افتخار آن جا را مىگذاشت. نهايت اين قهرمانان نيز گير افتادند و اتحاديهها براى مدت مديدى تعطيل گرديد. بعد از شهريور را البته اشخاصى كه مستقيما در اتحاديهها دخالت دارند، خواهند نوشت. يكى از اسناد پر افتخار اتحاديهى كارگرى، ارگان رسمى آن است كه يك سال تمام با ارتجاع مبارزه نمود. اين روزنامهى «حقيقت» است كه در زمان خود مشهورترين و مبارزترين و كثيرالانتشارترين روزنامه ها بوده است. براى يادآورى يك بار ديگر اسامى اشخاصى را كه مىشناسم و در راه مبارزهى طبقهى كارگر جان دادند، تكرار مىكنم.
۱- سيد مرتضى حجازى، اهل تهران. از طفوليت وارد چاپخانه شده، پانزده سال از عمر خود را در اتحاديه هاى كارگرى صرف كرده و بالاخره در زندان شهربانى قربانى شده است. مزارش معلوم نيست، ولى خاطرهى او در قلب كارگران هميشه باقى خواهد ماند.
۲- على شرقى، اهل گرمرود. از مجاهدين ستارخان بود. بعد به جريان كارگرى ملحق گرديد. خود، كارگر حمل و نقل و ساختمان بود. در كنگرهى جهانى كارگران شركت كرد. در سال ۱۳۰۹ توقيف شد و پس از شش سال حبس بلاتكليف در قصر قصر، ظاهرا به مرض سكته قلبى، فوت كرد.
۳- سيد محمد اسماعيلى (تنها)، اهل تهران. از كودكى در چاپخانه وارد كار شد. در هفده سالگى عضو اتحاديه بود. بعد براى تشكيل اتحاديهى كارگران كارخانههاى جنوب به اصفهان و خوزستان رفت. در خوزستان گرفتار شد و پس از هفت سال حبس در زندان قصر، ظاهرا به مرض روحى، درگذشت.
۴- محمد انزابى، اهل اردبيل. حروف چين و معلم بود. پس از چهار سال حبس بلاتكليف، ظاهرا به مرض آپانديست، فوت نمود.
۵- آقاى پوررحمتى، از ملوانان بندر پهلوى بود. پس از مدت مديدى حبس كشيدن، با حال رقت آورى در زندان قصر درگذشت.
بالاخره عدهى زيادى از مبارزين و كارگران و اعضاى اتحاديهها در زندانها و تبعيدگاه ها از بين رفتند، تا پايهى اتحاديههاى امروزى ايران گذاشته شد. من از كارگرانى كه امروز در اطراف اين تشكيلات گرد آمدهاند، تمنا دارم فراموش نكنند كه اين سازمان محصول قربانىها و از جان گذشتگىهاى بسيارى است و آن را بايد حفظ كرد. هر آن و هر دقيقه پرچم آن را بالاتر ببرند و راهى را كه با اشك و خون نوشته شده است، گم نكنند. پيروزى قطعى طبقهى كارگر و زحمتكش هدف نهايى ما است.
برگرفته از: «كتاب جمعه»، شمارهى سی و چهار، هجدهم ارديبهشت ۱۳۵۹،