«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
لیلا دانش –
اپوزیسیون راست خارج کشور برای انقلاب خیلی عجله دارد. و این عجله ناشی از داشتن آمادگی سازمانی و کادری و برنامهای آنها نیست. مساله از یکسو مربوط است به سایهی سنگین اعتراضات گُسترده در ایران که چند سالی است مدام از هر روزنی سر بلند میکند و هر بار پُر قدرتتر، سراسریتر و مُصممتر. از طرف دیگر، استفاده از پهبادهای انتحاری جمهوری اسلامی در اوکرایین، شاخکهای فرصتطلبی اینان را حساس کرده است. برای اینان سد کردن و بی خاصیت کردن چرخش به شرق بخشی از بورژوازی ایران، تنها با بحث و حقوق بشر و تحریمهای تاکنونی مقدور نیست. یک کارت حی و حاضر همپیمان شدن با زلنسکی است برای فشار بر آمریکا و اتحادیهی اروپا با هدف رژیم چنج.
اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی را خصوصا در شرایط سیاسی امروز و بر متن مجادلات آمریکا/ ناتو با روسیه و چین ابدا نباید دستکم گرفت. مساله بر سر خُزعبلات بی سر و ته شاهزاده نیست، که هر چند وقت یک بار خود را مضحکهی خاص و عام میکند. مسالهی مهم این است که اینها به اتکا امکانات مالی و تدارکاتی و رسانهایشان مترصدند که خود را صاحب حرکت و خیزش جاری مردم کنند؛ بدون این که توان و پتانسیل هدایت جامعهی ایران برای عبور از یک تندپیچ مهم تاریخ معاصر ایران را داشته باشند. این زنگ خطر بزرگی است. نتیجهی این بی کفایتی تنها بی حیثیت شدن خود این جریانات نیست، بلکه عنصری مهم است در خدمت فروپاشی و اغتشاش در ایران؛ مادام که جبههی ۹۹ درصدیهای جامعه هنوز امکان و ارادهی به دست گرفتن جامعه و خلاصی از لجن عقبماندگی و حقارت و بردگی نظام سرمایهداری را نیافته باشد. آنان که تصور میکنند برای اتحاد و وحدت در شرایط حاضر نباید بحث کرد، آماده باشند مسئولیت عواقب «وحدت» خواهیشان در شرایط فعلی را بپذیرند. بحث دربارهی اپوزیسیون راست مهم است. هر آنچه که به آیندهی جامعهی ایران مربوط است، موضوع بحث همین امروز است. همین بحثهاست که راه تعمیق جنبش در داخل ایران، روشنتر شدن افق آن، و حفظ تمایزش با جریانات وابسته به خانهی دموکراسی آمریکا و نهادهای ناتویی و اتحادیهی درماندهی اروپا کمک میکند.
اعتراضات گُستردهی داخل طبعا نیاز به حمایتی گُسترده در خارج هم دارد. و در این حمایتها، پیامی که داده میشود بسیار مهمتر از تعداد شرکتکنندگان است. جمع کثیری از ایرانیانی که در این حرکات شرکت میکنند، از سر دلتنگی برای روح آریایی سرود «ای ایران» نیست. برای این هم نیست که پارلمان اروپا، و در اینجا به طور مشخص آلمان، یعنی یک بازندهی مهم جنگ در اوکراین، از زبان ایرانیان معترض به منافع خود واقف شود! جنایتهای جمهوری اسلامی هیچ بخشی از جامعهی ایران را بی نصیب نگذاشته است و مخالفت با این حکومت، چه در داخل و چه در خارج، طیف وسیعی از مردم را در برمیگیرد که طبعا رویکردهای سیاسی و اجتماعی متفاوتی دارند. با این حال، اکنون دیگر روشن است که در حالی که اعتراضات داخل مدام در حال پالایش یافتن، تعمیق و گُسترش، و سمت و سو یافتن است؛ در خارج کشور ما شاهد یک پیام بسیار روشن در تجمعات گُسترده هستیم. نقطهی عزیمت این تجمعات، قانع کردن آمریکا و اتحادیهی اروپاست به این که در ایران انقلابی در جریان است، دیگر وقت مذاکره با این دولت نیست و حتا آلترناتیو لازم برای تغییر رژیم هم موجود است. به جز «بی بی سی» که گهگاهی با طرح سئوال «رهبری» بحث را باز میکند، از تقریبا یک هفتهی پیش شاهزاده و تلویزیون «ایران اینترنشنال» هم دقایق شکلگیری رهبری جدید و حتا خط و نشانهایش برای غیرخودیها را پنهان و آشکار طرح میکنند. در چنین فضایی، تجمعات خارج کشور و بیانیههای صادر شده در این راستا باید بیشتر مورد مداقه قرار بگیرند. دو نمونه از این نوع تحرکات را میتوان در تجمع برلین در روز بیست و دوم اکتبر و همچنین نامهای از دانشجویان دانشگاههای ایران به رئیس اتحادیهی اروپا دید که در همین روزها منتشر شده است.
پیام برلین
تظاهرات برلین، بعد از مورد تورنتو، تا آنجا که ظاهر قضیه نشان میدهد، به دعوت حامد اسماعیلیون برگزار شد. حامد اسماعیلیون صاحب یک غم بزرگ است. او از جمله زخمخوردگان سقوط هواپیمای اوکرایینی است که سوگ عزیزانش را به نیرویی برای شکل دادن به یک اعتراض جمعی تبدیل کرد. و در این زمینه هم کارهای با ارزشی انجام داد. فشار آوردن بر جمهوری اسلامی برای پاسخگو شدن به خانوادههای این جانباختگان و آشکار کردن برگ دیگری از جنایات این حکومت، در جای خود با ارزش است. همچنان که باقی خانوادههای جانباختگان در تمام این سالها کردهاند. اما آیا حامد اسماعیلیون سخنگوی خیزش در صحنهی ایران هم هست؟ و اگر هست چرا و به اتکای کدام رویکرد سیاسیاش؟ به اتکای کدام نگرش اعتراضی که همهی مسایل یک جامعهی هشتاد و چند میلیونی را در بر بگیرد؟ آیا جلوی صحنه انداختن او برای این که مدام آمریکا و اروپا را قانع به رژیم چنج و قطع مذاکرات و فهمیدن انقلاب ایران کند، محصول طبیعی اعتراض به حق اوست برای زخمی که بر تن و جان خود دارد؟ یا او را به جلوی صحنه آوردهاند تا همهی معترضان در صحنه در مقابل این انسان مصیبت دیده خفقان بگیرند و پیام سیاسی سخنرانیاش را دربست بپذیرند و بعد واماندههای سلطنت و ایران اینترنشنال با قمپوز در کردن عالمانه از تشابه سخنرانی او با مارتین لوترکینگ بگویند؟! و بخش وسیعی از چپ خارج کشور با دیدن جمعیت وسیعی از ایرانیان که در هیچ کدام از تظاهراتها برای اعتراض به اعدام و کشتار و مصیبتهای حکومت اسلام حاضر نمیشدند، اشک شوق بریزند که انقلاب تودهای شده است؟! و کار به جایی برسد که دانشگاهیان سخنور بی بی سی و ایران اینترنشنال از منابع دانشگاهی کُد بیاورند که وقتی سه و نیم درصد جمعیت به خیابان آمده باشند، دیگر میشود از انقلاب حرف زد! و این سه و نیم درصد را هم در رابطه با جامعهی هشتاد و چند میلیونی ایران نمیگویند. نخندید! چشم در چشم انسان میدوزند و شعور انسان ایرانی داخل و خارج را به سُخره میگیرند. میگویند جمعیت حاضر در برلین از سه و نیم درصد جامعهی یک و نیم میلیونی مهاجرین ایرانی هم بیشتر است. گویا قرار است ایرانیان خارج کشور در همین خارج کشور برای ایران انقلاب کنند. و به داخلیها قوت قلب دهند که ما آمادهی گرفتن قدرت هستیم! هیچ چیز واقعیتر از اعتراض به مصیبت حاکم در ایران نیست. و برای مصادرهی این صحنه، گرگان درندهای در کمین نشستهاند که در سابقهی کودتا و کشتار و اعدام و چپاول و نوکری، پیشکسوت جمهوری اسلامی بودهند. البته با سلبریتی و پامنبری شیک و بدون حجاب اجباری!
واقعیت این است که جمهوری اسلامی از همان فردای انقلاب شکستخوردهی ۵۷ باید میرفت. از همان روزی که فرمان آپارتاید جنسی را در جامعه صادر کرد و کارگران بیکار را به گلوله بست. اما این حکومت از یکسو به اتکای سرکوب و کشتار و سوار شدن بر موج توهم و باور سیاسی و حتا ایدئولوژیک (مذهبی) مردم باقی ماند و قدرت خود را مستحکم کرد. و از سوی دیگر، به همت سیاستها و رویکردهای بخشهایی از طبقهی حاکم که کمر همت بستند تا این دستگاه جنایت و خفقان را اصلاح کنند. امروز که اکثریت جامعهی ایران بعد از چند دور اعتراض سراسری در مقابل این حکومت و در حالی که کارد به استخوان همه رسیده، حاضر نیستند خیابان را ترک کنند، عدهای باز راه افتادهاند تا با دعوت به تفاهم، تا برای احترام به کلام یک انسان مصیبت دیده، تا به خاطر پرچمی که سمبل وفاق ملی است… به معترضین داخل بگویند همه چیز تحت کنترل ماست، آمریکا و اروپا را به رژیم چنج قانع کنند و مهمتر از آن خود را صاحب کُل صحنه جا بزنند. بحث تنها بر سر سلطنتطلبان نیست. آنها آبروباختهترین بخش این رویکرد هستند. مصیبت بر سر جریان آریایی است که دارد از این صحنه سر بر میآورد و هم امروز یقهی زاهدان و کردستان را گرفته که چپ و راست قسم بخورند که «…. جانم فدای ایران»! و تلویزیون «ایران اینترنشنال» که موجودیت خود را مدیون پول سعودی است، که زنانش هنوز مشغول مبارزه برای کسب گواهینامه رانندگی هستند، با پخش مستقیم سخنرانیهای بی خاصیتترین شاهزادهی دنیا و با پخش مستقیم تجمع برلین خود را صاحب آن جا بزند.
نامهی دانشجویان دانشگاههای ایران به رئیس پارلمان اروپا
این نامه یا اطلاعیه خطاب به رئیس اتحادیهی پارلمان اروپا نوشته شده و امضای جمع کثیری از دانشگاههای ایران را در زیر خود دارد. محتوای اصلی نامه این است که اعتراضات جاری سراسری است و با همه موارد مشابه پیشین متفاوت است؛ بخشهای مختلفی از مردم را شامل میشود؛ خواهان یک حکومت دمکراتیک سکولار است؛… و اطمینان میدهد که حمایت اروپا از این حرکت به نفع خود آنان است، چرا که مانع به سرانجام رسیدن پروژهی هستهای ایران میشود، صلح و آرامش به منطقه میآورد و حتا مانع از مهاجرت ایرانیان به اروپا میشود! این هم یک نمونهی روشن از متوسل شدن به قدرتهای خارجی برای سر و سامان دادن به مسالهی تغییر حکومت در ایران با اتکا به مولفههایی که در سیاست خارجی اروپا به ویژه در مقابل کشورهای مهاجرخیز خاورمیانه برایشان مهم بوده است. شباهت این موضعگیری با مواضع شورای مدیریت گذار البته دلیل کافیای است برای این که این متن را بشود دربست در سایت این جریان پیدا کرد!
در طول یک هفتهی گذشته، اعتراضات در دانشگاهها فشردهتر شد و در برخی حتا رادیکالتر و پیگیرتر. و در نتیجه، این سئول بسیار مهمی است که اینها کدام بخش از این دانشگاهیان هستند؟ آیا تنها بخشی از دانشجویان هستند که به نام کل یک دانشگاه حرف زدهاند و اگر چنین است، بدنهی جنبش دانشجویی در این زمینه چه میگوید؟ در میان گزارشاتی که از اعتراضات میرسد، میتوان دید که این نسل در میدان به دلیل اختناق حکومت اسلامی، درک و دریافتی ناکافی از تاریخ ایران و سنتهای سیاسی آن دارد. اما هوشیاری و آگاهی آنها در زمینههای دیگر این سئول را طرح میکند، که چطور ممکن است عدهای به خود اجازه دهند و یا این امکان را داشته باشند که به نام تمام دانشگاهیان نامهای به اتحادیهی اروپا بنویسند که روح مبارزهی جاری در همهی این دانشگاهها را منعکس نمیکند؟ این ابدا مسالهی کم اهمیتی نیست. و البته باید آن را در کنار دیگر فعالیتهای اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی و رویکردشان در رهبرسازی و آلترناتیوپزی گذاشت، تا عمق ماجرا را فهمید. مدافعان بی قید و شرط «وحدت» به خصوص در چپ باید چشم بگشایند، عُمق داستان را دریابند و بدانند که نه سکوت در مقابل این وقایع برای حفظ وحدت، بلکه آشکار صحبت کردن در مورد آنست که دست جمهوری اسلامی را در سرکوب میبندد. آگاهی و هشیاری در این وقایع است که به مردم حاضر در صحنهی ایران، امکان ایستادگی در مقابل حکومت اسلامی را میدهد، نه تبدیل شدن به سرباز خاموش پروژههایی که از همین امروز مترصد سد کردن گُسترش اعتراضها در مسیری غیر از مسیر مورد نظر خودشان هستند.
موقعیت ضعیف چپ هیچ مولفهی تازهای نیست. برای جبران این ضعف، بدترین راه، کمرنگ کردن تفاوتهای میان جریانات اپوزیسیون است. اعتراض در جامعهی ایران سالهاست موجود است و البته در بند گفتمانهای مدنی و تسلیم گرانهای که اصلاحطلب و سلطنتطلب و مدنیخواه و… حاکم کردهاند. خیزش تودهای اعتراضی موجود به حکم شرایط عینی تحمیل شده بر جامعه، این ظرفیت را دارد که بتواند از این گفتمانها فراتر رود. و این بستر مناسبی است برای شکلگیری نیروهایی در اپوزیسیون که بازسازی جامعهی ایران در خدمت و برای اکثریت جامعه را مد نظر دارند، نه صرفا برتری پرچم خود، یا حزب خود و یا سنت ایدئولوژیک خود. این فرصتی است برای فایق آمدن بر فقر چندین سالهای که با سرکوب و تبعید در چپ ایران ساختاری شده است. و البته این فرصتها همیشه و تا ابد موجود نیستند.
جنگ روسیه و اوکراین، چالش بزرگ لحظهی حاضر آمریکا و اتحادیهی اروپاست. دیپلماسی چند لبهی آنها با ایران که با چراغ خاموش به درون این چالش خزیده، برای حمایت از مردم ایران نیست. بذل و بخشش آلمان برای حمایت از دموکراسی در ایران نیست. وزیر خارجهی جنگطلب (همچنین فمینیست و حزب سبزی) آلمان نمیتواند ربطی به مسالهی رهایی زن و دموکراسی در ایران داشته باشد. هوشیار باشیم. اعتراضات سراسری ایران اگر به انقلابی در خدمت کارگران و مردم زحمتکش فرا روید، تاریخساز است، نه اگر تبدیل به ابزاری شود در خدمت سیاستهای آمریکا و ناتو در تقابل با روسیه و چین.
بیست و چهارم اکتبر ۲۰۲۲