«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
کارل مارکس – برگردان: سوسن بهار –
از زمانی که مارکس این متن را نوشته است، بیش از دو قرن میگذرد و با تاسف و شرمساری از انسان این هزاره بودن، باید بگویم اگر در آن زمان مارکس در زمینهی کار کودکان از سن نُه سالگی به بالا حرف میزند. در دنیای واویلای امروز، این سن حداقل در دردناکترین و غیرقابل تصورترین حالتاش به سن دو سالگی هم رسیده است. و نه تنها این، که علیرغم پیشرفت بی نظیر صنعت و تکنولوژی، کودکان هنوز در شرایط ماقبل سرمایهداری به لحاظ رشد ابزار کار، با ابتداییترین ابزارها و در نامناسبترین شرایط، جان کوچک میکاهند.
از همه دردناکتر اما این است که درک عمومی از این مقوله تا آنجا که به اهمیت سیاسی- اجتماعی دادن به آن برمیگردد، بسیار از نظرات داهیانهی مارکس در این زمینه فاصله دارد. جدا از این، مارکس در تمامی این تقسیمبندی و بیان عُقلانی بودن شرکت کودکان در امر تولید اجتماعی، به کار خلاق یا به اصطلاح سفید، کاری که به جسم و روح کودک ضربه نزند، او را به انقیاد در نیاورد و باعث رشد و بالندگی او شود، اشاره دارد.
نکتهی جالب در رویکرد مارکس، طبقهی کارگر و طرح خواست به کار نکشیدن کودکانشان است. بحثی که کمتر، به ویژه از درون طبقهی کارگر، به آن توجه شده است.
سوسن بهار
* * *
مارکس در دستورالعمل جلسات شواری عمومی انجمن بینالمللی کارگران، به تاریخ آگوست ۱۹۸۸، نامهای به بعضی از شرکت کنندگان در مجمع عمومی، از جمله انگلس و ببل، میفرستد و بر مسایل مختلف و مهم پیش روی طبقهی کارگر انگشت میگذارد. از جمله در بند چهار با سوتیتر «کودکان و جوانان کارگر از هر دو جنس» به طرح پایهایترین مسایل در مورد مقولهی کار کودک میپردازد و میگوید: ما در این جا در مورد کودکان و کاری صحبت میکنیم، که این جامعهی نابرابر به انسان کارگر تحمیل کرده است و از او به مثابه ابزار استفاده میکند و حیثیت انسانیاش را به وسیلهای برای انباشت سرمایه تنزل داده است و کارگران را به دلیل نیازمندی و آزمندیشان، به بردهداران و بردهفروشان فرزندان خودشان تبدیل کرده است.
حقوق کودکان و نوجوانان باید توجیه شود و ترویج گردد، آنها خود قادر به دفاع از حق خویش نیستند، این وظیفهی جامعهی بزرگسال است که به حق آنها توجه کند.
در ادامه برای فعالیت در این زمینه مینویسد:
کار کودکان و نوجوانان از هر دو جنس
من فکر میکنم، که صنعت مدرن گرایش به دخالت دادن کودکان و جوانان از هر دو جنس را در پروسهی تولید بزرگ اجتماعی دارد. شرکت کودکان و جوانان در امر اجتماعی تولید به عنوان یک صدای پیشرو و گرایشهای مشروع و رو به جلوی آنان به خودی خود امری غیرعقلانی نیست، اما در کارکرد سرمایهاری این مساله تحریف شده و تبدیل به یک عمل شنیع میشود.
«در یک جامعهی عقلانی، هر کودک از هر دو جنس از سن نُه سالگی بنا به قانون طبیعت برای ادامهی حیات و رشد و توان برآوردن نیازهایش، مثل هر انسان دیگری جدا از کار فکری باید به کار یدی هم بپردازد.»
به هر رو، در حال حاضر ما برای مقابله با بهرهکشی از کودکان از هر دو جنس باید آنها را به سه رده تقسیم کنیم. و به طور متفاوت تحت حفاظت قرار دهیم. – ردهی اول کودکان نُه تا دوازده ساله؛ – ردهی دوم از سیزده تا پانزده ساله؛ – ردهی سوم از شانزده تا هفده ساله؛
ما پیشنهاد میکنیم، که استخدام گروه اول در هر گونه کارگاه یا عرصهی کار خانگی باید قانونا در حد مطلوب دو ساعت، برای گروه دوم چهار ساعت، و برای گروه سوم شش ساعت باشد. در همهی این موارد باید حداقل یک ساعت برای صرف غذا و استراحت وجود داشته باشد.
شاید حالت مطلوب این باشد، که تحصیل ابتدایی قبل از سن نُه سالگی شروع شود. اما ما این جا فقط به ضروریترین پادزهرها در برابر گرایش جامعهی سرمایهداری در سوء استفاده از طبقهی کارگر اشاره میکنیم. این سیستم کارگران را به شکل ابزاری صرف در خدمت خویش در آورده و آنان را به بردهدارن و فروشندگان کودکان خودشان تبدیل کرده است.
حق کودکان و جوانان باید توجیه شود (به ملکهی ذهن تبدیل شود)، آنها قادر به دفاع و حرکت برای خودشان نیستند. به همین دلیل، وظیفهی جامعه است که برای آنها قدم بردارد. به عقیدهی ما در شیوهی تولیدی مدرن و صنعتی، کودکان و جوانان از هر دو جنس میتوانند در کار بزرگ تولید اجتماعی به مثابه یک صدا، آوای مترقی همکاری و نقش ایفا کنند، به شکل مشروع و مناسب. هر چند که سرمایه این تبین را به شنیعترین وجهی تحریف کرده است.
اگر طبقات بالا یا طبقهی متوسط در انجام وظایفشان نسبت به فرزندانشان غفلت میکنند، تقصیر خودشان است. وجه مشترک این طبقات، رنج کشیدن کودک از تعصبات و تنظیمات آنهاست. مسالهی طبقهی کارگر، اما کاملا متفاوت است.
مرد کارگر در بسیاری از موارد یک عامل آزاد است و در بعضی موارد او ناآگاهتر از این است که حتا منافع و علاقهمندیها¬ی کودکانش را درک کند و یا حتا شرایط طیبعی رشد و شکوفایی خویش را تشخیص دهد.
به هر تقدیر، روشن شدن و آگاهی طبقهی کارگر در گرو رشد و افزایش این طبقهی اجتماعی است. آنها این را قبل از هر چیز میدانند، و باید بدانند، که قبل از هر چیز کودکان و جوانان باید از خُرد شدن در سیستم موجود حفظ شوند؛ باید از آنها نگهداری به عمل آید.
به هر حال، بخش آگاه و روشن طبقهی کارگر کاملا متوجه این موضوع هست و میداند، که آینده از آن اوست. و بنابراین، آیندهی تمامی مردم، همگی با هم، جدا از فرماسیون طبقاتیشان، به طلوع نسل جدید طبقهی کارگر بسته است. کارگران باید بدانند، که قبل از هر چیز کودکان و جوانان طبقهی کارگر باید از خُرد شدن و درهم شکسته شدن در چرخ دندههای این سیستم موجود مصون بمانند.
راه رسیدن به این امر، تلاش برای مستحکم کردن قوانین دولتی در این زمینه نیست، بلکه دگرگون کردن این قوانین است. طبقهی کارگر نه تنها فاقد قدرت دولتی است، بلکه ابزار وضع قوانینی شده است که اکنون علیه او به کار میروند. برای دگرگونی این قوانین، تلاش جمعی و فردی بسیاری لازم است. و این امر فقط از طریق تبدیل شدن مسالهی کودکان از یک معضل اجتماعی به یک نیروی اجتماعی ممکن است. و امر تبدیل کردن معضل اجتماعی به نیروی اجتماعی، فقط از طریق متد و راهی که در زیر آورده میشود امکانپذیر است و راه دیگری هم نیست، جز: تصویب قوانین سراسری، که توسط قدرت دولتی به اجرا در آیند. با اجرا و تصویب بعضی قوانین، طبقهی کارگر باعث تثبیت قدرت دولتی نمیشود، بلکه با مخالفت با قوانین موجود یا عدم وجود قوانین لازم، و خواست تصویب قوانین عمومی، قدرتی را که هم اکنون علیه آن او به کار گرفته میشود به نفع خودش تغییر میدهد. آنها به طور جمعی و سراسری تاثیری را بنا میگذارند، که به طور فردی و در انزوا، کوششی بیهوده با صرف انرژییی بی پایان میباشد.
از این منظر و با این نقطهی برون رفت است، که ما میگوییم: از آنها باید والدین بسازیم، پدر و مادر، نه کارفرما. و هیج کارفرمایی حق ندارد از نیروی کار کودکان استفاده کند، مگر این که کار همراه با تحصیل و آموزش و با شرایط مناسب باشد.
دربارهی مقولهی آموزش ما سه چیز را میفهمیم یا تعریف میکنیم. – اولا: آموزش روان؛ – دوما: آموزش جسمانی از قبیل مدارس ژیمناستیک و مدارس نظامی (در متن آلمانی از واژهی پلیتکنیک استفاده شده است.)؛ – سوما: مدارس آموزش تکنولوژی و تمرین (حرفه و فن)، که به طور واضح از اصول عمومی برای فرآیند تولید به طور همزمان آغاز به کار عملی برای آموزش ابتدایی میکنند؛
یک دورهی تدریجی و مترقی از تمرین روانی، ژیمناستیک، و تکنولوژی متناسب با طبقهبندییی که قبلا در مورد کودکان و جوانان کارگر گفته شد، باید وجود داشته باشد. بخشی از مخارج این کلاسها باید از فروش کالا¬های تولید شده توسط خود آنها تامین شود. ترکیب دستمزد کارگران تولیدی، آموزش روانی، تمرینهای ورزشی و پلیتکنیک، طبقهی کارگر را در ردهی بسیار بالاتری از طبقهی سرمایهدار قرار خواهد داد.
این خودآگاهی باید وجود داشته باشد که به کار گرفتن کودکان نهُ تا هفده ساله در زمینههای کار شبانه، و تمامی عرصههایی که به جسم آنها ضربه وارد میکند، باید به طور قانونی ممنوع اعلام شود.
* * *
منبع:
Written: by Marx at the end of August 1866; The International Workingmen’s Association, 1866 Instructions for the Delegates of the Provisional General Council Written: by Marx at the end of August 1866; First published: in Der Vorbote Nos. 10 and 11, October and November 1866 and The International Courier Nos. 6/7, February 20, and Nos. 8/10, March 13, 1867; Translated: by Barrie Selman; Transcribed: by director@marx.org, April 1996
برگرفته از: دفتر بیست و هفتم «نگاه»، مه ۲۰۱۳،