«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
مترجم: پروین اشرفی –
گفتوگوی جرمی اسکی هیل با نوآم چامسکی – جنگ، رسانههای جمعی، تبلیغات و مسئولیت! –
مقدمهی مترجم:
این گفتوگو زمانی صورت میگیرد، که اوکراین پنجاه روز از مرگ و ویرانی جمعی را، علیرغم چندین دور مذاکرات در هفتههای پیش از آن، پشت سر گذاشته بود و جنگ همچنان تشدید میشد. پوتین گفته بود، که مذاکرات به بُنبست رسیده است و سرگی لاروف، وزیر خارجهی روسیه، هُشداد داده بود، که روسیه عملیات نظامی خود را در جریان مذاکرات صلح آینده متوقف نخواهد کرد. جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، هم از تخصیص ۸۰۰ میلیون دلار دیگر از «سلاحهای پیچیدهتر و سنگینتر» به اوکراین خبر داده بود. «ناتو» در حال یارگیری و گُسترش بیشتر برای مقابله با روسیه، و در واقع گُسترش حضور نظامی دائمی خود در اروپا، بود. فنلاند و سوئد در تلاشی فعالانه، پیوستن به این ائتلاف را مورد بررسی قرار میدادند. و آلمان و دیگر کشورهای اروپایی نیز به طور علنی متعهد به ارسال پول و تسلیحات فزاینده برای «دفاع» از اکراین بودند.
در این میانه، تبلیغات بسیاری از سوی مشاوران امنیتی آمریکا صورت میگرفت، مبنی بر این که جنگ حاضر نه تنها باید به عنوان جنگی در دفاع از اوکراین مورد ملاحظه قرار بگیرد، بلکه این فرصت مهم را برای وارد کردن ضربههای مُهلک به ثبات دولت روسیه نباید از نظر دور داشت. جک سالیوان، مشاور امنیت ملی، در مصاحبهای با شبکهی «ان بی سی» به صراحت گفت: «آنچه ما میخواهیم در پایان این جنگ ببینیم، اوکراین آزاد و مستقل، روسیهی ضعیفتر و منزوی شدهتر و غربی قویتر، متحدتر و مُصممتر است. ما بر این باوریم، که هر سه این اهداف قابل تحقق هستند..»
در کنار این توجیهات، اوکراین و متحدان غربی آن به طور روزافزون نیروهای روسیه را به جنایات جنگی فجیع و جنایات علیه بشریت، از جمله قتلعام تعداد زیادی از غیرنظامیان متهم کردهاند. جو بایدن پیشنهاد داده است، که پوتین باید با «محاکمهی جنایات جنگی» روبرو شود. در مقابل، دولت و دستگاه رسانهای پوتین نیز کمپین همه جانبهای را در محکومیت این اتهامات به عنوان «دروغ و اخبار جعلی»، به راه انداختهاند.
در چنین اوضاع سرگیجهآوری است، که جرمی اسکای هیل با نوآم چامسکی به بحثی پیرامون تهاجم روسیه به اوکراین، مسئول دانستن قدرتمندان، نقش رسانهها، تبلیغات جنگی و آنچه برای پایان دادن به جنگ و خونریزی در اوکراین ضروری است، به گفتوگو مینشیند. چامسکی ضمن این که تهاجم روسیه به اوکراین را یک هدیهی فوقالعاده به ایالات متحده برمیشمارد و آن را وسیلهای در راه تحقق آرزوهای ایالات متحده قلمداد میکند، میکوشد «پاسخ عادلانهای» از سوی «چپ» به این جنگ بدهد. او ضمن این که دفاع اوکراین از خود را «دفاعی مشروع» میداند، پاسخ جنگ و راهحل آن را به مذاکره برای نجات اوکراین از یک سرنوشت شوم و نابودی حتمی گره میزند؛ امری که او با بررسی تاریخی از سیاستهای ایالات متحدهی آمریکا نشان میدهد، که هرگز مورد توافق این کشور نبوده است. چامسکی پوشش رسانهای یک جانبهنگر همهی طرفین جنگ را مورد نقد تیزبینانهی خود قرار میدهد و توضیح میدهد چگونه رسانههای اصلی جهان سرمایهداری تلاش دارند با دروغهایی که به خورد جامعه میدهند، در واقع، این جنگ را بفروشند و برای افزایش تسلیحات خود یارگیری کنند.
چامسکی از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین به مثابه جنایت جنگی نام میبرد، ولی ایالات متحده را نیز در به دادگاه کشاندن پوتین در این رابطه ذیالصلاح نمیداند؛ چه، از نظر او، خود ایالات متحده هم جنایات جنگی بسیاری مرتکب شده است. او بر این باور است، که ایالات متحده یک دولت رذل با نفوذ در ابعادی عظیم است و از این که پاسخگوی جنایات خود باشد، به طُرق مختلف فرار میکند. چامسکی رفتار جنونآمیز ایالات متحده در قبال چین را هم به نقد میکشد و میگوید، که جنگ با چین یا با روسیه به معنای خداحافظی با تمدن است.
در معرفی جرمی اسکی هیل
جرمی اسکی هیل، خبرنگار تحقیقی، نویسنده، ویراستار و موسس نشریهی خبری آنلاین «اینترسپت» میباشد. «اینترسپت» یک سازمان خبری و برندهی جوایز متعددی است، که از طریق روزنامهنگاری بیباکانه، قدرتمندان را مسئول فاجعی که در جهان رُخ میدهد، میداند. بررسیهای عمیق و تحلیلهای سرسختانهی این رسانه در مورد سیاست، جنگ، نظارت بر فساد، محیط زیست، فنآوری، عدالت کیفری، نقش رسانهها و… تمرکز دارد. «اینترسپت» به روزنامهنگاران خود آزادی تحریر و حمایت قانونی لازم را میدهد، تا به افشای فساد و بیعدالتی در هر کجای دنیا که نیاز است، بپردازند.
اسکای هیل ابتدا تهیهکننده و خبرنگار ارشد «دموکراسی ناو» بود و یکی از مشارکت کنندگان این برنامه در همکاری با امی گودمن باقی ماند. او در سال ۱۹۹۸ به عراق سفر کرد ودر رادیو «پاسیفیکا» در مورد تاثیرات منفی تحریمهای اقتصادی بر عراق و بمباران «منطقهی پرواز ممنوع» در شمال و جنوب عراق گزارش داد. او جایزهی «جورج پولک»، در سال ۱۹۹۸، را برای مستند رادیویی خود «حفاری و کشتار: شورون و دیکتاتوری نفت نیجریه» دریافت کرد. این مستند به بررسی نقش شرکت «شورون» در قتل دو فعال محیط زیست در نیجریه پرداخته بود. او در سال ۱۹۹۹، درگیریهای کوزوو را به طور زنده از خود کوزوو و بلگراد گزارش داد و پرده از ماموریت واقعی سازمان ملل و کشتاری که از صربها صورت میگرفت، برداشت.
جرمی اسکای هیل همچنین در سال ۲۰۰۰ به عنوان تهیه کننده در سریال تلویزیونی مایکل مور، تحت عنوان The Awful Truth، حضور داشت.
در معرفی نوآم چامسکی:
نوآم چامسکی استاد بازنشسته در موسسهی فنآوری، زبانشناس (پدر زبانشناسی مدرن)، فیلسوف، و یکی از دانشمندان بنیانگذار حوزهی علوم شناختی و منتقد اجتماعی- سیاسی آمریکایی میباشد. او بیش از ۱۵۰ کتاب در موضوعات مختلفی مانند زبانشناسی، جنگ، سوسیالیسم، سیاست و رسانههای جمعی نوشته است. چامسکی خود را سوسیالیست و آزادیخواه مینامد و از نظر ایدئولوژیکی، آنارکو-سندیکالیسم شناخته شده و از جمله «لیبرترینها» میباشد.
چامسکی همواره از کُنشگران مخالف جنگ بوده و بارها به دلیل فعالیتهای ضدجنگ خود دستگیر شده است. او از همان آغاز سیاست جنگی ایالات متحده علیه «تروریسم»، این جنگ را نه یک تحول جدید، بلکه ادامهی سیاست خارجی این کشور قلمداد کرد و منتقد دائمی آن بود. چامسکی، از نظر بسیاری، نماد مقاومت ِ قرن بیستمی در مقابل بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی تاریخ جهان است.
چامسکی در رابطه با سیاست خارجی آمریکا دربارهی رژیم جمهوری اسلامی، ضمن تندترین انتقادات به این سیاستها، اما گاها رزیمجمهوری اسلامی را به نوعی تطهیر نموده و هرگز منتقد صریح و رادیکال سیاستهای هستهای رژیم جمهوری اسلامی، نقشی که این رژیم در تشدید فضای جنگی در منطقه ایفا کرده، و سرکوب اعتراضات و مبارزات کارگری و تودهای در ایران، نبوده است. او، هر چند که «به مردم ایران ادای احترام» میکند و رژیم جمهوری اسلامی را در سرکوب مبارزات مردم «سرزنش» مینماید، اما به طور کُلی در رابطه با رویدادهای ایران با احتیاط صحبت میکند و از اظهارنظر قاطع دربارهی بسترهای اجتماعی اعتراضات و مبارزات کارگری و تودهای علیه حاکمیت جمهوری اسلامی خودداری مینماید. و به ظاهر هم این نحوهی برخورد خود را ناشی از فقدان شواهد و اطلاعات اولیه از اوضاع ایران قلمداد میکند. این ضعف سیاسی مهم چامسکی، از نظر بسیاری، ناشی از ضدیت او با سیاستهای «تجاوزکارانه»ی آمریکا و از این منظر «دوست» قلمداد کردن «دشمنان» آمریکا است. در هر حال، ولی عدم صراحت چامسکی در مورد رژیم جمهوری اسلامی از سوی بسیاری از فعالین سیاسی به حق مورد پرسش و انتقاد قرار گرفته است.
* * *
– جرمی اسکی هیل: از این که به ما در گفتوگو با پروفسور نوآم چامسکی پیوستید، بسیار متشکریم. ما امروز در مورد تجاوز دولت روسیه به اوکراین، وحشتهایی که در اوکراین دیدهایم، خونریزیها، قتلعامها، و کشتارها به بحث خواهیم نشست. ما همچنین شاهد ادعای قدرقدرتی توسط ایالات متحده در اروپا و درخواست گُسترش نظامیگری ایالات متحده در اروپا هستیم. دولتهای اروپایی متعهد میشوند، که مبالغ بیشتری را برای صنایع تسلیحاتی هزینه کنند و فعالیتهای خود را به مثابه دلالهای تسلیحات افزایش دهند. ایالات متحده در حال حاضر بزرگترین فروشندهی سلاح در جهان است. همزمان با این امر، نوآم چامسکی میهمان ما میگوید که این یک اقدام تجاوزکارانه با حمایت دولت بود، که در کنار حملهی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و همچنین تهاجم سال ۱۹۳۹ به لهستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی، به کتاب تاریخ تعلق دارد. میخواهم به پروفسور نوآم چامسکی در این فوروم در «اینترسپت» خوشآمد بگویم. نوآم، از این که با ما هستید بسیار سپاسگزاریم.
– نوآم چامسکی: خوشحالم از این که کنار شما هستم.
– جرمی اسکی هیل: بحثهای زیادی در میان چپ در ایالات متحده و در میان فعالان ضد جنگ وجود دارد، در مورد این که چگونه میتوان پاسخ عادلانهای به تصمیم ولادیمیر پوتین در حمله به اوکراین و کشتار جمعییی که شاهد آن هستیم یافت. ما میتوانیم زمانی را صرف صحبت در مورد بستر تاریخی گُستردهتری بکنیم، و شما در مصاحبههای دیگر دربارهی آن زیاد بحث کردهاید. اما من میخواهم با این سئوال شروع کنم، که آیا شما هیچ جنبهای از پاسخ ایالات متحده، «ناتو» و اتحادیهی اروپا به این تجاوز را عادلانه میبینید: انتقال تسلیحات به اوکراین، تحریمهای اقتصادی گُسترده و تلاش برای منزوی کردن کامل نه تنها روسیه و پوتین، بلکه مردم عادی روس؟ آیا هیچ جنبهای از واکنش دولت آمریکا، «ناتو» یا اتحادیهی اروپا به این مساله وجود دارد، که شما با آن موافق باشید؟
– نوآم چامسکی: من فکر میکنم، که حمایت از تلاش اوکراین برای دفاع از خود مشروع است. البته اگر چنین است، باید به دقت محاسبه شود تا در واقع وضعیت آنها را بهبود بخشیده و درگیری را به نحوی تشدید نکند، که منجر به نابودی اوکراین و احتمالا فراتر از تحریمها علیه متجاوز گردد، درست مانند تحریمهایی که علیه واشنگتن مناسب بود، زمانی که به عراق و افغانستان حمله کرد و یا بسیاری موارد دیگر. البته، با توجه به قدرت ایالات متحده، این غیرقابل تصور است و، در واقع، اولین بار زمانی که تحریم انجام شد، ایالات متحده به سادگی شانههای خود را بالا انداخت و درگیری را تشدید کرد. این کار در نیکاراگوئه بود، و زمانی که ایالات متحده به دلیل استفادهی غیرقانونی از زور، به دادگاه جهانی کشیده شد و به پرداخت غرامت محکوم گردید، اما با تشدید درگیری به این حُکم پاسخ داد. بنابراین، این عمل در مورد ایالات متحده غیرقابل تصور، ولی عملی مناسب است.
با این وجود، من هنوز فکر میکنم این سئوال کاملا درستی نیست. سئوال درست این است: بهترین کار برای نجات اوکراین از یک سرنوشت شوم و از نابودی بیشتر چیست؟ و پاسخ، حرکت به سوی یک راهحل از طریق مذاکره است. در این باره، چندین واقعیت ساده وجود دارد، که واقعا بحثبرانگیز نیستند. دو راه برای پایان یافتن جنگ وجود دارد: یک راه این است، که یکی از طرفین اساسا نابود شود! و قرار نیست، که روسها نابود شوند. بنابراین، این راه به معنای این است، که اوکراین نابود شود! راه دیگر، حل و فصل جنگ از طریق مذاکره است. اگر راه سومی هم وجود داشته باشد، هیچ کس آن را کشف نکرده است. بنابراین، کاری که ما باید انجام دهیم، پرداختن به همهی آن چیزهایی است که شما به آن اشاره کردید؛ آنهم در صورتی که به درستی شکل گرفته باشند. در درجهی اول، اما، باید به سمت یک توافق احتمالی از طریق مذاکره حرکت کنیم تا اوکراینیها را از فاجعهی بیشتر نجات دهد. این امر، که باید تمرکز اصلی باشد، مستلزم آن است که ما نتوانیم به ذهن ولادیمیر پوتین و دار و دستهی کوچک اطراف او دست یابیم. ما میتوانیم حدس بزنیم، اما نمیتوانیم کار زیادی در مورد آن انجام دهیم. با این حال، ما میتوانیم به ایالات متحده نگاه کنیم و ببینیم، که سیاست صریح آن رد هر شکلی از مذاکره است. این خطمشی صریح، به گذشتهی دور بازمیگردد. در سپتامبر ۲۰۲۱، در بیانیهی سیاست مشترک یکم سپتامبر، شکل قطعی به این خطمشی داده شد و سپس در منشور توافق دهم نوآمبر تکرار گردید و گُسترش یافت. اگر به آنچه در این بیانیه آمده است نگاه کنید، میبینید که اساسا میگوید مذاکره صورت نمیگیرد و از دولت اوکراین نیز میخواهد به سمت آنچه که آنها برنامهی تقویت شده برای ورود به «ناتو» مینامند، حرکت کند؛ خواستی که طبعا راهحل مذاکره را نابود میکند و در عوض شامل افزایش ارسال تسلیحات پیشرفته به اوکراین، آموزش نظامی بیشتر، تمرینات نظامی مشترک، و تسلیحات کار گذاشته شده در مرز با روسیه میباشد. (این بیانیه قبل از اعلام تهاجم روسیه است.) اگرچه نمیتوانیم مطمئن باشیم، اما امکان دارد که این بیانیه شدید، عاملی باشد در هدایت پوتین و حلقهاش از هشدار به حملهی مستقیم. ما نمیدانیم. اما تا زمانی که این سیاست ایالات متحده است، به قول سفیر چاس فریمن، مساله آن خواهد بود، که «بیایید تا آخرین اوکراینی بجنگیم!»
سئوالاتی که شما مطرح کردید، مهم و جالب هستند: چه نوع کمک نظامییی مناسب است به اوکراینیهایی داده شود، که به اندازهی کافی از خودشان دفاع کنند، اما نه این که منجر به تشدید تنشهای موجود شود؛ که صرفا منجر به ویرانی عظیم میگردد؟ و چه نوع تحریم یا اقدامات دیگری میتواند در بازدارندگی متجاوزان موثر باشد؟ اینها همه مهم هستند، اما در مقایسه با نیاز اولیه برای حرکت به سمت یک راهحل از طریق مذاکره، که تنها جایگزین درست برای جلوگیری از نابودی اوکراین است، و البته روسیه قادر به انجام آن میباشد، بیاهمیت میشوند.
– جرمی اسکی هیل: جالب است که ولودیمیر زلنسکی، به ویژه در رسانههای ایالات متحده و اروپای غربی، زیاد مورد توجه قرار گرفته است. و او با مقایسههای تاریخی بزرگ و گُستردهای که دربارهاش صورت میگیرد، به نوعی به یک کاریکاتور تبدیل شده است. غالب نقل قولهایی که از او میشود، در واقع، به این منظور است که از او تصویر یک رهبر سرکش را بدهد، که میخواهد تا انتها بجنگد! اما وقتی بین خطوط حرفهای او را میخوانید، متوجه میشوید که مذاکرهکنندگان اوکراینی چه میگویند یا وقتی که خود زلنسکی بر شرایط صلح پای میفشارد، چه میگوید. به نظر میرسد، که او به شدت از عواملی که شما به آن اشاره میکنید، آگاه است؛ این که جنگ باید با مذاکره پایان یابد. من میخواهم از شما در مورد نقش رسانههای ایالات متحده و اروپا در تداوم این اسطورهسازی از زلنسکی بپرسم و این که وقتی او با چنین لحنی صحبت میکند، چگونه به نظر میرسد که به نوعی جدیت مذاکرهکنندگان اوکراین یا خود زلنسکی را تضعیف مینماید. به نظر میرسد، این قصد وجود دارد که به نوعی یک کاریکاتور خلق شود، به جای این که به شرایطی که اوکراین ادعا میکند قابل پذیرش است، واقعا گوش داده شود.
– نوآم چامسکی: بله کاملا حق با شماست. اگر به پوشش رسانهای نگاه کنید، اظهارات بسیار روشن، صریح و جدی زلنسکی در مورد آنچه که میتواند یک راهحل سیاسی باشد – به ویژه مسالهی خنثی کردن اوکراین- برای یک دورهی طولانی، به معنای واقعی کلمه، سرکوب گردیده است؛ توسط نمایندهی کنگره، به نفع شخصیت قهرمانانهی وینستون چرچیل کنار گذاشته شده است؛ و سپس، دیگران زلنسکی را در آن قالب قرار دادهاند. بنابراین، بله، البته. او کاملا روشن کرده است، که به این مساله که آیا اوکراین باقی خواهد ماند، و آیا اوکراینیها زنده میمانند، اهمیت میدهد؛ لذا یک سری پیشنهادات معقول ارائه کرده است، که میتواند مبنایی برای مذاکره باشد. ما باید در نظر داشته باشیم، که ماهیت یک حل و فصل سیاسی، ماهیت کُلی آن، برای مدتی طولانی از همه طرف کاملا روشن بوده است. در واقع، اگر ایالات متحده مایل بود آنها را در نظر بگیرد، ممکن بود اصلا تهاجم روسیه صورت نمیگرفت. قبل از این تهاجم، ایالات متحده اساسا دو انتخاب داشت: یکی، موضع رسمی خود را دنبال کند، که من همین الان بررسی کردم؛ موضعی که مذاکره را غیرممکن میکند و ممکن است به جنگ منجر شود. و دیگری، آن که گُزینههای موجود را دنبال کند. آنها تا حدودی هنوز به گونهای در دسترس هستند، هرچند در اثر جنگ تضعیف شدهاند، اما شرایط اولیه کاملا واضح است.
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجهی روسیه، در آغاز تهاجم اعلام کرد: روسیه دو هدف اصلی دارد. بیطرفسازی و غیرنظامیسازی اوکراین! غیرنظامیسازی به معنای خلاص شدن از شر همهی اسلحههایتان نیست. این به معنای خلاص شدن از تسلیحات سنگین مرتبط با تعامل با «ناتو» است، که روسیه را مورد هدف قرار میدهد. منظور او، اساسا، تبدیل اوکراین به چیزی شبیه مکزیک بود. مکزیک یک کشور مستقل است، که میتواند راه خود را در جهان انتخاب کند، بدون هیچ محدودیتی، اما نمیتواند به ائتلافهای نظامی چین بپیوندد و سلاحهای پیشرفته، تسلیحات چینی، را در مرزهای ایالات متحده قرار دهد. نمیتواند عملیات نظامی مشترکی با ارتش آزادیبخش خلق انجام دهد، توسط مربیان چینی آموزش ببینید، و غیره. در واقع، این امر آنقدر غیرقابل تصور است، که هیچ کس حتا جرات صحبت در مورد آن را ندارد. منظورم این است، که حتا اگر اشارهای به چنین امری صورت گیرد، میدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد؛ نیازی به صحبت در مورد آن نیست. بنابراین، غیرقابل تصور است. پیشنهاد لاوروف را، در واقع، میتوان چنین تفسیر کرد: بیایید اوکراین را به مکزیک تبدیل کنیم! خوب، این گُزینهای بود که میشد دنبال کرد. ایالات متحده، در عوض، ترجیح داد کاری کند که من در مورد مکزیک یک امر غیرقابل تصور توصیف کردم. و این تمام ماجرا نیست. مسائل دیگری نیز وجود دارند. یک مساله، کریمه است. واقعیت این است، که کریمه قابل بحث نیست. ممکن است ما آن را دوست نداشته باشیم. کریمهایها ظاهرا آن را دوست دارند. اما ایالات متحده میگوید: ما هرگز آن را نمیپذیریم. خوب، این سیاست مبنای یک درگیری دائمی است. زلنسکی عاقلانه گفته است: بیایید بحث در مورد آن را به تعویق بیندازیم. این منطقی است.
موضوع دیگر منطقه دونباس است. این منطقه برای هشت سال مورد خشونت شدید از هر دو طرف بوده است: گلولهباران اوکراین، گلولهباران روسیه، مینهای زمینی در همه جا، و خشونتهای بسیار. ناظران OSCE (سازمان امنیت و همکاری در اروپا) و دیگر ناظران اروپایی در محل هستند و طور منظم گزارش میدهند. شما میتوانید این گزارشات را بخوانید، آنها در دسترس عموم هستند. آنها سعی نمیکنند منبع خشونت را ارزیابی کنند – این اصلا کار آنها نیست- اما از افزایش شدید آن صحبت میکنند. بنا به گفتهی آنها، اگر درست به خاطر داشته باشم، ممکن است حدود پانزده هزار نفر یا رقمی در همین حدود در درگیریهای هشت سال گذشته، از زمان قیام «میدان»، کشته شده باشند. خوب، باید در مورد دونباس کاری انجام شود. واکنش مناسب، که شاید روسها هم آن را بپذیرند، یک رفراندوم خواهد بود؛ یک رفراندوم تحت نظارت بینالمللی، تا ببینیم مردم منطقه چه میخواهند. یکی از گُزینههایی که قبل از تهاجم روسیه در دسترس بود، اجرای توافقنامههای «مینسک دوم» بود، که نوعی از خودمختاری در منطقه را در چهارچوب فدراسیون اوکراینی گُستردهتر ارائه میکرد، چیزی مانند سوئیس یا بلژیک یا جاهای دیگری که ساختارهای فدرال در آنها وجود دارد. درگیری در ساختارهای فدرال محدود میشود. این یک گُزینه بود. این که آیا میتوانست کار کند یا نه، فقط یک راه برای اثبات آن وجود دارد: این که آزموده شود! ایالات متحده، اما، از تلاش برای اجرای آن خودداری کرد. در عوض، بر یک موضع فوق نظامی، یعنی موضع رسمی خود، اصرار داشت. و تا آنجا که من میدانم، مطبوعات هنوز گزارشی از آن موضع منتشر نکردهاند. اگر اشتباه میکنم، بگویید. من هرگز حتا یک اشاره به آن را در هیچ یک از مطبوعات جریان اصلی ندیدهام. گاهی اوقات ما مردمی که در حاشیه هستیم، اشارهای به موضع رسمی ایالات متحده در اول سپتامبر ۲۰۲۱، تکرار و یا گُسترش آن در نوامبر در منشور مذکور، داشتهایم. در واقع، من یک ارجاع به آن را در یک مجلهی محافظهکار آمریکایی دیدم. البته افراد چپ در مورد آن صحبت کردهاند. اما ایالات متحده بر آن موضعی پافشاری کرد، که جایگزین آن میتوانست راه عکس آن را دنبال کند؛ یعنی این که گفته شود: خوب، اهداف اصلی شما بیطرفسازی و غیرنظامیسازی اکراین است، یعنی تنظیمی به سبک مکزیک، پس بیایید آن را دنبال کنیم. در رابطه با کریمه، بیایید موضع معقول زلنسکی را بپذیریم، که میگوید بیایید آن را به تعویق بیندازیم، اکنون نمیتوانیم به آن بپردازیم. یا با در نظر گرفتن وضعیت منطقهی دونباس و بر اساس نظرات مردم ساکن آنجا، میشود به سمت نوعی چهارچوب مبتنی بر خودمختاری حرکت کرد، که میتواند با یک همهپرسی تحت نظارت بینالمللی تعیین شود. آیا روسها موافق هستند؟ نمیدانیم! آیا ایالات متحده موافق است؟ نمیدانیم! همهی آنچه که میدانیم، این است که آنها در عمل اینها را رد میکنند. آیا آنها میتوانند تحت فشار قرار بگیرند، تا اینها را بپذیرند؟ من نمیدانم! اما، ما میتوانیم ذر این راه تلاش کنیم. این تنها چیزی است، که میتوانیم به انجام آن امیدوار باشیم.
منظورم این است، که اصول راهنمایی وجود دارد که باید آنها را در نظر داشته باشیم. مهم نیست، که مساله چیست؛ مهمترین سئوال این است: ما چه کاری میتوانیم در این مورد انجام دهیم؟ نه این که کس دیگری چه کاری میتواند انجام دهد؟ این مساله، ارزش صحبت کردن را دارد. ما حداقل میتوانیم در مورد سیاست ایالات متحده، و کمتر در مورد چیزهای دیگر، کارهای بسیاری بکنیم. بنابراین، فکر میکنم این همان مسالهای است که باید در مرکز توجه و انرژی ما قرار گیرد.
– جرمی اسکی هیل: میخواهم از شما در مورد برخی از اظهاراتی که مقامات دولت بایدن در روزهای اخیر کردند، بپرسم. در برنامهی گفتوگوی یکشنبهی همین آخر هفتهی گذشته، که مشاور امنیت ملی و وزیر امور خارجه حضور داشتند، هر دو طرحی را ارائه دادند که کاملا یک نقشهی جنگی آشکار برای تضعیف اساسی دولت روسیه بود. آنها در مورد جنگ در اوکراین به عنوان راهی برای دستیابی به هدفی که روسیه را به شدت تضعیف میکند، صحبت کردند. تا چه اندازه اقدامات ایالات متحده، که اکنون در اوکراین شاهد آن هستیم، نهایتا سرنگونی دولت ولادیمیر پوتین در مسکو را هدف خود قرار داده است؟
– نوآم چامسکی: راجع به گفتهی بایدن در مورد این که این فرد باید کنار برود، سر و صدایی بر پا شد. اما، این اقدامات در معرض دید عموم قرار دارند. و من فکر میکنم بسیاری از مردم به یک کلیپ خاص از جو بایدن زیادی اهمیت دادند، اگرچه او ممکن است عمدا آن جمله را این گونه گفته باشد. در رابطه با بایدن در حال حاضر سخت است، که بگوییم آیا قصد دارد چیزی بگوید یا نه.
– جرمی اسکی هیل: حالا این موضوع به کنار، به نظر میرسد یکی از جنبههای اصلی موضع ایالات متحده در حال حاضر این است که این جنگ یک فرصت بزرگ است، روسیه در موضع ضعف است و میشود به آن حمله کرد. این حدس من است.
– نوآم چامسکی: بله، فکر میکنم این اقدامات نشان دهندهی آن است. اما به خاطر داشته باشید، که چیزی در کنار عمل وجود دارد و آن انفعال نامیده میشود. آمریکا چه کاری نمیکند؟ خوب، کاری که نمیکند لغو سیاستهایی است که توضیح دادم. شاید مطبوعات آمریکایی اجازه ندهند، آمریکاییها در مورد آنها باخبر شوند، اما مطمئن باشید بدیهی است سازمان اطلاعات روسیه آنچه را که در وبسایت رسمی کاخ سفید درج میشود، میخواند. بنابراین، شاید بتوان آمریکاییها را در تاریکی نگه داشت، اما روسها آن را میخوانند و در مورد آن میدانند. آنها میدانند که یکی از اشکال انفعال، تغییر ندادن آن سیاستها است. شکل دیگر انفعال، عدم حرکت برای شرکت در مذاکره است. دو کشور هستند که به دلیل قدرت خود، میتوانند امکان راهحل دیپلماتیک را تسهیل نمایند، نمیگویم میتوانند آن را به نتیجه برسانند، اما میتوانند تسهیل کنند، احتمال آن را بیشتر کنند. یکی از آنها چین و دیگری ایالات متحده است. چین به خاطر امتناع از انجام این اقدام، به درستی مورد انتقاد قرار میگیرد. اما انتقاد از ایالات متحده مُجاز نیست! بنابراین، ایالات متحده به خاطر قصور در قدم برداشتن در این راه، و علاوه بر این به خاطر اقداماتی که این راهحل را دورتر میکند، مانند اظهاراتی که شما از برنامهی گفتوگوی یکشنبه نقل کردید، مورد انتقاد قرار نمیگیرد. فقط در نظر بیاورید، که آنها به پوتین و حلقهی او چگونه برخورد میکنند. آن چه که آنها میگویند، بدان معناست که: هیچ کاری نمیتوانید بکنید! بروید و اوکراین را هر چقدر که دوست دارید نابود کنید! شما کار دیگری نمیتوانید بکنید، زیرا شما هم دیگر وجود نخواهید داشت! ما تضمین میکنیم، که شما هیچ آیندهای نداشته باشید! بنابراین، شما هم در خطر هستید! این همان چیزی است، که گفتههای به ظاهر قهرمانانه در برنامهی گفتوگوی یکشنبه معنا میدهد. ممکن است دوباره مثل شبیهسازیهای وینستون چرچیل به نظر برسد، که بسیار هیجانانگیز است. اما، معنای واقعی آنها این است: اوکراین را نابود کنید! انفعال در امتناع از عقبنشینی از مواضع سیاستی، که روسها مطمئنا از آن کاملا آگاه هستند، حتا اگر آمریکاییها در تاریکی هم نگه داشته شوند، یکی این است که آنها را پس بگیرند. دوم این که: همان کاری را بکنند، که چین را به خاطر انجام ندادن آن سرزنش میکنیم. به تلاش برای تسهیل حل و فصل دیپلماتیک بپیوندند و خودداری کنند از این که به روسها بگویند: راه دیگری وجود ندارد، شما هم ممکن است شکست بخورید! شما هم در وضعیت بدی قرار دارید! اینها، اقداماتی است که میتوان انجام داد.
– جرمی اسکی هیل: حال میخواهم از شما در مورد پوشش رسانهای جنگ بپرسم. و اول از همه میخواهم بگویم، که ما قبلا شاهد کشته شدن تعداد وحشتناکی از روزنامهنگاران در اوکراین بودهایم. در واقع، یکی از دوستان من، فیلمساز برنت رنو، یکی از اولین خبرنگارانی بود که در اوکراین کشته شد. و دیدن کشته شدن کارکنان رسانهها، که به نظر میرسد برخی از آنها مستقیما مورد هدف کشتار قرار گرفتهاند، وحشتناک است. فکر میکنم ما شاهد ظهور گزارشرسانی فوقالعاده شجاعانه و حیاتییی از اوکراین هستیم، که بیشتر آن هم توسط خبرنگاران اوکراینی انجام میشود. و این را باید به جای خود بیان کرد. اما در استودیوهای واشنگتن، برلین و لندن، شکل متفاوتی از فعالیت رسانهای در جریان است. و واقعا این طور به نظر میرسد، که بسیاری از خبرنگاران نقش خود را اکنون در کار کردن برای رسانههای قدرتمند میبینند، به ویژه برای رادیو و تلویزیونهای به خصوصی که از موضع ایالات متحده و «ناتو» حمایت میکنند و مبلغان واقعی یک مسیر عملکرد و پیامدهای ویژهی آن میباشند. و این امر در زمانی اتفاق میافتد، که دولت بایدن اکنون اقرار میکند با ارائهی اطلاعات تایید نشده و پافشاری بر ادعاهای خود در مورد نقشهی استفادهی روسیه از سلاحهای شیمیایی و سایر اقدامات، رسانهها را کنترل کرده است. میخواهم یک گزارش اخیر از خبرگزاری «ان بی سی» را برایتان بخوانم، که میگوید: «این یک ادعای جلب توجه کننده بود، که به تیتر اخبار در سرتاسر جهان تبدیل شد. مقامات آمریکایی گفتند، که علائمی در دست دارند مبنی بر این که روسیه ممکن است برای استفاده از سلاحهای شیمیایی در اوکراین آماده شود. رئیس جمهور جو بایدن بعدا همین مساله را علنا ابراز کرد. اما سه مقام آمریکایی این هفته به خبرگزاری «ان بی سی» گفتند، که هیچ مدرکی مبنی بر این که روسیه سلاحهای شیمیایی به نزدیکی اوکراین منتقل کرده باشد، وجود ندارد. آنها گفتند، که ایالات متحده این اطلاعات را منتشر کرده تا روسیه را از استفاده از مُهمات ممنوعه باز دارد! چندین مقام آمریکایی تایید کردند، که ایالات متحده از این اطلاعات به عنوان یک سلاح استفاده کرده است، حتا زمانی که اعتماد به صحت این اطلاعات هم زیاد نبوده است. گاها، ایالات متحده اطلاعات کم موثق را به خاطر اثر بازدارندگی آنها استفاده میکند، مانند مسالهی استقاده از سلاحهای شیمیایی. یا به گفتهی یک مقام دیگر، ایالات متحده فقط برای این که «افکار پوتین را بخواند»، از این اطلاعات کم موثق استفاده کرده است. البته این نوع اقدامات از سوی دولت ایالات متحده امر جدیدی نیست. آنچه که فکر میکنم خارقالعاده یا جالب باشد، این است که آنها اکنون نه تنها صاحب آن اطلاعات در ملاءعام هستند، بلکه از این که قادرند از رسانههای خبری و خبرنگاران قدرتمند خود برای انتشار این اطلاعات – به مثابه بخشی از تلاشهای جنگی خود- استفاده کنند، تقریبا تجلیل نیز مینمایند.
– نوآم چامسکی: همانطور که خودتان میگویید، این امر به هیچ وجه جدید نیست. شما میتوانید نمونههای آن را به شکل متمرکز و سازماندهی شده در گذشته، در زمان جنگ جهانی اول، زمانی که بریتانیا وزارت اطلاعات خود را تاسیس کرد، ردیابی کنید. ما میدانیم، که این به چه معناست. وودرو ویلسون گفته بود: هدف وزارت اطلاعات این بود، که داستانهای ترسناکی دربارهی جنایات جنگی آلمان ارائه کند، که آمریکاییها را وادار به ورود به جنگ بنماید. و این کار هم موثر بود. اگر شما نوشتههای روشنفکران لیبرال ایالات متحده را بخوانید، متوجه میشوید این داستانها پذیرفته شدند. آنها گفتند: بله، ما باید جلوی این جنایات وحشتناک را، که وزارت اطلاعات انگلیس برای گُمراه کردن ما میسازد، بگیریم. رئیس جمهور ویلسون، وزارت اطلاعات عمومی خود را به راه انداخت که به معنای دروغگویی به مردم بود و تلاش برای تشویق آمریکاییها به این که از هر چیزی که آلمانی است، متنفر باشند. در ادامهی این سیاست، به طور مثال، ارکستر سمفونیک بوستون دیگر بتهوون را اجرا نمیکرد. این امر ادامه مییابد. ریگان، ادارهای داشت که به آن دفتر دیپلماسی عمومی گفته میشد؛ ادارهای برای دروغ گفتن به مردم و رسانهها دربارهی آنچه که ما میکنیم. این کار برای دولت یک وظیفهی سخت نیست. و دلیل آن، در واقع، به وضوح توسط مسئول روابط عمومی شرکت «یونایتد فروت»، در سال ۱۹۵۴، بیان شد؛ در زمانی که ایالات متحده در صدد سرنگونی دولت دموکراتیک گواتمالا و استقرار یک دیکتاتوری شریرانه و وحشیانه در آنجا بود، که صدها هزار نفر را با حمایت ایالات متحده به قتل رساند. رسانهها از این مسئول روابط عمومی پرسیدند: در مورد تلاشهای شرکت «یونایتد فروت» برای متقاعد ساختن خبرنگاران در حمایت از این موضوع چه میگویید؟ و او گفت: «بله ما این کار را کردیم. اما باید به خاطر داشته باشید، که آنها چقدر مشتاق این تجربه بودند.» سخت نبود! آنها میخواستند! ما هم این دروغها را به خوردشان دادیم! آنها خوشحال بودند، زیرا میخواستند از دولت و خشونت و ترور آن حمایت کنند! حالا، خبرنگاران در میدان نیستند. همانطور که شما وصف کردید، شکافی وجود دارد. این در مورد هر جنگی صادق است. در نیکاراگوئه، در جنگهای آمریکای مرکزی در دههی هشتاد، خبرنگاران بزرگی در میدان حضور داشتند. همینطور در جنگ ویتنام، که کارهای جدی و شجاعانهای انجام میدادند. بسیاری از آنها از جنگ صدمه دیدند. اما، حالا به اتاق خبر بروید. کاملا متفاوت به نظر میرسد. این یک واقعیت در مورد رسانه است. و لازم هم نیست خیلی به عقب برگردیم. میتوانید نگاهی به «نیویورک تایمز» بیندازید. این بهترین روزنامه در جهان است، که استاندارد بالایی هم ندارد. متفکر اصلی آن، متفکر بزرکی که مقالات جدی مینویسد، یکی دو روز پیش مقالهای داشت مبنی بر این که: چگونه میتوانیم با جنایتکاران جنگی برخورد کنیم؟ چه میتوانیم بکنیم؟ یک جنایتکار جنگی روسیه را اداره میکند. چگونه میتوانیم با او برخورد کنیم؟ نکتهی جالب در مورد آن مقاله، همان چیزی نیست که ظاهر شد. انتظار چنین چیزهایی را داریم. این مقاله باعث تمسخر نشد. در واقع، هیچ اظهارنظری هم در مورد آن نشد. ما نمیدانیم چگونه با جنایتکاران جنگی برخورد کنیم؟ البته که میدانیم! در واقع، همین چند روز پیش نمود واضحی از آن را داشتیم. یکی از جنایتکاران جنگی در ایالات متحده، فردی است که دستور حمله به افغانستان و عراق را صادر کرد. از این که او یک جنایتکار جنگی است، نمیتوان غافل ماند. او در بیستمین سالگرد تهاجم به افغانستان، یک مصاحبهی مطبوعاتی انجام داد. «واشنگتن پُست»، به خاطر اعتبار خود، در بخش سبک کار با او مصاحبه کرد. این مصاحبه ارزش خواندن دارد: دربارهی یک خانوادهی شاد است و پدربزرگ دوست داشتنی و مسخرهای که با نوههایش بازی میکند و پرترههایی را که از افراد بزرگ در ملاقات خود با آنها کشیده بود، به آنها نشان میدهد. ما میدانیم که چگونه باید با جنایتکاران جنگی برخورد کنیم. ما سادگی با آنها برخورد میکنیم. با این وصف، این سرمقاله میتواند در بزرگترین روزنامهی جهان ظاهر شود و به اندازهی کافی جالب باشد و یک کلمه اظهارنظر را هم برنینگیزاند، که این یکی بسیار جالبتر است. خوب، این ماجرا به شما میگوید در مورد چه چیزی صحبت میکنید. همانطور که تام مک کان، مسئول روابط عمومی شرکت «یونایتد فروت»، گفت: آنها مشتاق تجربه هستند. به تبلیغات زیادی نیاز نیست. بنابراین، دولت میتواند با نظام کنترل خود در زمینهی قوهی ادراک، سخت در کار باشد. اما برای یک در باز در سطح تحریریه هم فشار میآورد. و این امر در مورد هر زمانی در گذشته هم صادق بود و هنوز هم هست.
– جرمی اسکی هیل: چارلی ساویج، که یک مقالهنویس نیست، اما یک گزارشگر عالی امنیت ملی برای «نیویورک تایمز» است نیز این هفته در «نیویورک تایمز» مقالهای داشت که به برخی از این موارد میپرداخت. این، یک نوشتهی تحلیلی در بررسی چالشی که ایالات متحده به دلیل ریاکاری بزرگ خود در مورد مسائل دادگاه کیفری بینالمللی برای خود ایجاد کرده است، بود. و من فقط میخواهم این را برای افرادی که ممکن است آن را به همان شکلی دنبال نکنند که شما و من پیگیری میکنیم، کمی آن را خلاصه کنم. مختصرا این که، ایالات متحده به طور مداوم و قاطع و ستیزهجویانهای با هر نهاد قضایی بینالمللی، که صلاحیت داوری دربارهی اقدامات آن را داشته باشد، مخالفت کرده است. در واقع، در سال ۲۰۰۲، جورج دبلیو بوش یک قانون دو حزبی را امضا کرد که به عنوان مصوبهی «تجاوز لاهه» شناخته شد. مردم میتوانند از طریق اینترنت آن را بخوانند، که هنوز هم قانون کشوری در ایالات متحده است. یکی از بندهای آن قانون، مبنی بر این است که ارتش ایالات متحده میتواند و به معنای واقعی کلمه مُجاز به انجام عملیات نظامی در هلند است تا هر پرسنل آمریکایی را، که به اتهام جنایات جنگی یا تحت تحقیقات جنایات جنگی به هلند آورده میشود، آزاد کند. به همین دلیل است، که بسیاری از فعالان و آزادیخواهان مدنی، این مصوبه را قانون «تجاوز لاهه» مینامند. در عین حال، خود جو بایدن هم گفته است که ولادیمیر پوتین جنایتکار جنگی است و خواستار دادگاه جنایات جنگی برای رسیدگی به جنایات او شده است؛ در حالی که خود ایالات متحده فقط از چنین دادگاههایی به طور موقت برای کشورهایی مانند یوگسلاوی یا رواندا حمایت کرده است. ایالات متحده، مانند روسیه، از تایید معاهدهای که دادگاه کیفری بینالمللی را تاسیس کرد، خودداری مینماید. من مطمئن هستم نوآم، که من و شما هر دو موافقیم جنایات جنگی گُستردهای در حال حاضر در اوکراین در جریان است؛ روسیه قدرت نظامی غالب است و من حتا برای یک ثانیه هم تعجب نمیکنم، که روسیه درصد بالایی از این جنایات جنگی را مرتکب شده باشد. این بدان معنا نیست، که جنایات جنگی توسط اوکراین صورت نگرفته است. ما شواهد ویدئویی در مورد این موضوع، از جنایات جنگی اوکراین گرفته تا روسیه، داریم. من میخواهم صریح باشم. من معتقدم، که روسیه در حال ارتکاب جنایات جنگی سیستماتیک در اوکراین است. اما هنگامی که ایالات متحده دیوان کیفری بینالمللی را تضعیف میکند و از تصویب معاهدهی آن امتناع میورزد، چگونه جو بایدن میتواند خواستار دادگاه جنایات جنگی بشود؟ آن هم وقتی که دیک چینی و جورج بوش آزادانه راه میروند، حالا هنری کیسینجر به جای خود؟ و یا زمانی که خود ایالات متحده نمیپذیرد، که آن دادگاه به طور یکسان بر تمام قدرتهای جهان صلاحیت قضایی داشته باشد؟
– نوآم چامسکی: بسیار خوب، دو سئوال طرح کردی و نکات واقعی: در مورد این که حجم عظیم جنایات جنگی، جنایاتی که ما باید در نظر داشته باشیم، توسط روسها انجام میشود. حق با شماست! در این مورد بحثی نیست، جنایات جنگی بزرگی هم صورت گرفتند. این هم واقعیت است، که ایالات متحده به طور کامل دادگاه بینالمللی کیفری را مسدود کرده است. اما توجه داشته باشید، که این امر جدیدی نیست. حتا یک مورد قویتر هم وجود دارد، که نادیده گرفته میشود. ایالات متحده تنها کشوری است، که حکم دادگاه کیفری بینالمللی را رد کرده است. آنها قبلا دو همراه داشتند، انور خوجه در آلبانی و قذافی در لیبی. اما، آنها رفتهاند. بنابراین، اکنون ایالات متحده در رابطه با رد حکم دادگاه کیفری بینالمللی، که در سال ۱۹۸۶ به یکی از جنایات جزئی واشنگتن، یعنی جنگ علیه نیکاراگوئه رسیدگی کرده بود، در انزوای چشمگیری قرار گرفته است. آن دادگاه، ایالات متحده را به دلیل «استفادهی غیرقانونی از زور»، یعنی تروریسم بینالمللی، محکوم کرد و به ایالات متحده دستور داد تا از اقدامات خود دست بکشد و غرامت قابل توجهی را بپردازد. بسیار خوب، دولت ریگان و کنگره واکنش نشان دادند: جنایات را تشدید کنید! این، واکنش ایالات متحده به آن محکومیت بود! در مطبوعات هم یک واکنش وجود داشت: سرمقالهی «نیویورک تایمز» میگوید: تصمیم دادگاه بیربط است؛ زیرا دادگاه یک دادگاه خصمانه است! اما، چرا دادگاه خصمانه است؟ زیرا جرات دارد ایالات متحده را به جنایت متهم کند! دادگاه به این امر میپردازد. و نتیجهی محکومیت آن، تشدید جنایات است! نیکاراگوئه، در واقع، ابتدا از یک قطعنامهی شورای امنیت حمایت کرد که در آن نامی از ایالات متحده برده نشده بود. و فقط از همهی کشورها خواسته بود تا قوانین بینالمللی را رعایت نمایند. آمریکا، اما، آن قطعنامه را وتو کرد. مستند است، که به شورای امنیت گفته میشود کشورها نباید قوانین بینالمللی را رعایت کنند. سپس، به مجمع عمومی سازمان ملل رفت تا قاطعانه قطعنامهی مشابهی را تصویب کند. اما، آمریکا و اسرائیل مخالف بودند. دو کشوری که نمیخواهند قوانین بینالمللی را رعایت کنند. خوب، همهی اینها، تا آنجا که به ایالات متحده مربوط میشود، بخشی از تاریخ نیستند! به گفتهی جمهوریخواهان، این نوعی از تاریخ است که شما نباید تدریس کنید؛ زیرا تفرقهافکنانه است و باعث میشود مردم احساس بدی بیابند. شما نباید آن را آموزش دهید، مجبور هم نیستید به کسی بگویید؛ زیرا آموزش داده نشده است و هیچکس هم آن را به خاطر نمیآورد. و مساله فراتر از آن است. در واقع، زمانی که معاهدات اصلی، مانند معاهدهی سازمان کشورهای آمریکایی در دههی چهل امضا شد، ایالات متحده شروطی را بر آن اضافه کرد مبنی بر این که آن معاهده اساساً برای ایالات متحده قابل اجرا نیست. در واقع، ایالات متحده به نُدرت هر گونه کنوانسیونی را امضا میکند، بسیار به نُدرت. منظورم این است، که تصویب میکند، گاهی اوقات هم امضا میکند. اما، فقط هنگامی آنها را تایید میکند که دارای ملاحظاتی باشند، که ایالات متحده را مستثنی میسازد! این سیاست حتا شامل کنوانسیون نسلکُشی نیز میشود. یک کنوانسیون نسلکُشی وجود دارد. ایالات متحده در نهایت آن را، پس از به گمانم حدود چهل سال، تصویب کرد. اما، با یک شرط مبنی بر این که در مورد ایالات متحده قابل اجرا نباشد! ما حق داریم نسلکُشی کنیم. این پیام به دادگاههای بینالمللی رسید: به دادگاه یوگسلاوی، یا شاید هم به دادگاه جهانی. به خاطر نمیآورم. یوگسلاوی، «ناتو» را به خاطر حمله به صربستان به جنایت متهم کرد. قدرتهای «ناتو» موافقت کردند، که وارد جزئیات عملیات دادگاه بشوند. آمریکا امتناع کرد. و این کار را هم به این دلیل انجام داد، که یوگسلاوی به نسلکُشی اشاره کرده است. و ایالات متحده از اتهام نسلکُشی مصون است! و دادگاه این را پذیرفت! کشورها فقط در صورتی مشمول محکمهی قضایی میشوند، که آن را بپذیرند. خوب، این ما هستیم! و میتوانیم همین گونه ادامه بدهیم! ما یک دولت رذل هستیم، یک دولت رذل با نفوذ در ابعادی عظیم! هیچ کسی عین ما نیست! و با این حال، میتوانیم بدون هیچ چشم زدنی خواستار محاکمهی جنایات جنگی دیگران باشیم! حتا میتوانیم سرمقالههایی توسط سرمقالهنویسان اصلی و حتا معتبرترین آنها داشته باشیم، مبنی بر این که: چگونه میتوانیم با جنایتکار جنگی برخورد کنیم؟ جالب است که به واکنش نسبت به همهی اینها در بخش متمدنتر جهان، به خود جهان، نگاه کنیم. آنها تجاوز را محکوم میکنند و میگویند این یک جنایت وحشتناک است. اما پاسخ اصلی این است: این که جدید نیست! سر و صدا برای چیست؟ ما از دیرباز از سوی شما به این متهم شدهایم. بایدن، پوتین را جنایتکار جنگی میخواند! دیگ به دیگ میگوید: رویت سیاه! این واکنش دیگران است. با نگاهی ساده به نقشهی تحریمهای روسیه میتوانید این واکنش را مشاهده کنید. ایالات متحده نمیفهمد، که چرا اکثر کشورهای جهان به تحریمها نمیپیوندند. کدام کشورها به تحریمها میپیوندند؟ نگاهی کنید، نقشه آن را فاش میکند. کشورهای انگلیسی زبان، اروپا و آنهایی که نظام آپارتاید آفریقای جنوبی آنان را سفیدپوستان افتخاری نامید: ژاپن با چند مستعمرهی سابق خود! همین و بس. بقیهی جهان میگوید: بله، وحشتناک است، اما این که چیز جدیدی نیست؟ چرا ما باید درگیر دشمنی شما بشویم؟ اما، ایالات متحده نمیتواند این واکنش را درک کند. چگونه آنها قادر به محکومیت جنایات به شیوهی ما نیستند؟ بسیار خوب، آنها جنایات را به روش ما محکوم میکنند، اما قدمی فراتر از آن میروند که ما نمیرویم؛ همان چیزی که الآن توضیح دادم. خوب، این بدان معناست که کارهای زیادی در ایالات متحده باید برای بالا بردن سطح تمدن صورت بگیرد تا به جایی که بتوانیم جهان را ببینیم، به همان گونه که قربانیان سنتی آن را میبینند. اگر بتوانیم به آن سطح از تمدن صعود کنیم، میتوانیم در مورد اوکراین نیز به شیوهای بسیار سازندهتر عمل کنیم.
– جرمی اسکی هیل: در حال حاضر، موضع ایالات متحده در قبال هند و چین را چگونه تحلیل میکنید؟ منظورم دو کشور عظیمی است، که بخش بزرگی از جمعیت جهان را به نسبت اندازهی ایالات متحده نشان میدهند. فشار اقتصادییی که در حال حاضر آمریکا بر روی هند و چین وارد میکند، چه پیامدهایی بر روی موضع ایالات متحده در قبال آنها دارد؟
– نوآم چامسکی: بسیار خوب، مواضع متفاوتی است. یکی به خاطر این که ایالات متحده کاملا از دولت هند حمایت میکند. هند یک حکومت نئوفاشیستی دارد. دولت مودی سخت در تلاش است دموکراسی هند را از بین ببرد، هند را به یک دزدسالاری نژادپرست هندو تبدیل کند، به مسلمانان حمله کند، و کشمیر را فتح کند. حتا یک کلمه در مورد اینها گفته نمیشود. ایالات متحده از همهی این سیاستها حمایت میکند. بسیار حمایتکننده است. هند یک متحد نزدیک است، متحد نزدیک اسرائیل است. به عبارت دیگر، همان آدم ماست. بنابراین، مشکلی نیست. تنها مشکل با هند این است، که هند در پیوستن به حمله علیه روسیه، آنطور که ما میخواهیم، به اندازهی کافی پیش نمیرود. یک بازی بیطرفی میکند، مانند تمام کشورهای جنوب جهانی که میگویند: بله، این یک جرم است، اما ما در بازی شما دخالت نمیکنیم! نکتهی دیگر در مورد چین این است، که هند مشارکت میکند، اما نه آنچنان فعالانه که ایالات متحده دوست دارد، یعنی فعالانه در سیاستی که دولت بایدن «محاصرهی چین» مینامد شرکت نمیکند. یکی از سیاستهای اصلی ما، محاصرهی چین است. روسیه به نوعی در حاشیه است. مهار از مُد افتاده است، پس چین را محاصره کنید! توسط «کشورهای نگهبان»، این اصطلاحی است که استفاده میشود. کشورهای تا بُن دندان مسلح با ظرفیت تهاجمی وسیع برای مخافظت از ما در برابر آنچه که تهدید چین نامیده میشود. این حلقهای است از کشورهای کُرهی جنوبی، ژاپن، استرالیا و هند؛ به استثنای این که هند به اندازهی کافی فعالانه به این سیاست ملحق نمیشود؛ دولت بایدن اخیرا اعلام کرده است، که موشکهای دقیق پیشرفتهای را با هدفگیری بر روی چین به آنها تحویل میدهد.
در رابطه با استرالیا، ایالات متحده به همراه توله سگ خود، انگلستان، زیردریاییهای هستهای پیشرفتهای را در اختیار آنها میگذارد. در تبلیغات اعلام شده است، این زیردریاییها قادرند بدون شناسایی وارد بنادر چین بشوند و ظرف دو یا سه روز ناوگان چین را نابود کنند. چین دارای یک ناوگان باستانی ماقبل تاریخ با زیردریاییهای دیزلی قدیمی در آنجاست؛ آنها حتا زیردریاییهای هستهای ندارند.
در همین حال، ایالات متحده در حال افزایش ظرفیت دفاعی خود است. تا همین حالا ما دارای زیردریاییهای حامل موشک بالستیک هستهای هستیم، که هر یک از این زیردریاییها قادر است تقریبا ۲۰۰ شهر را در هر نقطه از جهان با یک حمله اتمی نابود کند. اما این کافی نیست. ما اکنون در حال حرکت به سمت مُدل پیشرفتهتری هستیم، که فکر میکنم به آن زیردریاییهای «ویرجینیا کلاس» میگویند، که بسیار مخربتر میباشند. و این سیاست ما در قبال چین است. ما همچنین دارای یک سیاست اقتصادی میباشیم. ایالات متحده به تازگی یک قانون دو حزبی که مورد موافقت هر دو حزب است را برای بهبود زیرساختهای علمی و فناوری ایالات متحده تصویب کرد، نه به این دلیل که برای ایالات متحده مناسب است، این مورد نظر ما نیست، بلکه به این دلیل که با چین رقابت کنیم. این لایحهی با چین رقابتکُن است. بنابراین، اگر میخواهیم علم و فناوری بهتری داشته باشیم، به این خاطر است که چین را شکست بدهیم. مطمئن شویم، که چین از ما پیشی نمیگیرد. بیایید با چین رقابت نکنیم تا بتوانیم با مشکلات واقعی زیستی مانند گرم شدن کُرهی زمین – یا مشکلات کمتر جدی، اما شدید مانند بیماریهای همهگیر و سلاحهای هستهای- مقابله کنیم. یا بیایید با آنها رقابت کنیم و مطمئن شویم، که میتوانیم آنها را شکست دهیم، این چیزی است که مهم است، و از آنها پیشی بگیریم. این یک آسیبشناسی است. هیچ چیز احمقانهتری نمیتوانید تصور کنید. راستی تهدید چین چیست؟ این بدان خاطر نیست، که چین یک دولت بسیار ظالم و خشن دارد. ایالات متحده هرگز به چنین چیزهایی اهمیت نمیدهد و به راحتی با آنها برخورد میکند. مقالهی جالبی در مورد تهدید چین توسط پل کیتینگ، که یک دولتمرد استرالیایی و یک سیاستمدار مشهور بینالمللی است و نخستوزیر سابق استرالیا بوده، نوشته شده است که عناصر مختلف تهدید چین را بررسی میکند و سرانجام به این نتیجه میرسد، که تهدید چین این است که چین وجود دارد! او درست میگوید. چین وجود دارد و از دستورات ایالات متحده پیروی نمیکند. و این خوب نیست. شما باید از دستورات ایالات متحده پیروی کنید. اگر این کار را نکنید، به دردسر میافتید. اکثر کشورها این کار را میکنند. اروپا میکند. اروپا از تحریمهای آمریکا علیه کوبا و ایران رویگردان است، به شدت با آنها مخالفت میکند، اما آنها را رعایت مینماید؛ زیرا نمیخواهد پدرخوانده را عصبانی کند! بنابراین، آنها تحریمهای آمریکا را مراعات میکنند. چین این کار را نمیکند. چین درگیر چیزی است، که وزارت امور خارجه زمانی آن را «سرپیچی موفقیتآمیز» از سیاستهای ایالات متحده مینامید. در دههی شصت، وزارت امور خارجه توضیح میداد چرا ما باید کوبا را شکنجه کنیم، تحریمهای بسیار مخربی را علیه آن اعمال کنیم، و یک جنگی تروریستی را پیش ببریم، که شاید به جنگ هستهای منجر شود. و ما هنوز پس از شصت سال درگیر همان کار هستیم. به آرای مجمع عمومی ۲-۱۸۴ ایالات متحده و اسرائیل نگاه کنید. ما باید این کار را بکنیم، همانطور که وزارت امور خارجهی لیبرال در دههی شصت گفت، که به خاطر «سرپیچی موفقیتآمیز» کوبا از سیاستهای ایالات متحده بود؛ سیاستهایی که به سال ۱۸۲۳ برمیگشت.
«دکترین مونرو» عزم ایالات متحده برای تسلط بر نیمکُره را بیان میکرد. ما در آن زمان به اندازهی کافی قوی نبودیم، که این کار را انجام دهیم. اما، این سیاست است. و کوبا با موفقیت از آن سرپیچی میکند. این خوب نیست. چین، کوبا نیست. خیلی بزرگتر است. و با موفقیت از سیاستهای ایالات متحده سرپیچی میکند. مهم نیست چقدر زورگو است، کی اهمیت میدهد؟ ما همیشه از سایر کشورهای زورگو حمایت میکنیم، اما نه از «سرپیچی موفقیتآمیز» از سیاستهای ایالات متحده. به خاطر همین ما باید چین را با «کشورهای نگهبان»، که با سلاحهای پیشرفتهای که به سمت آن نشانه رفتهاند، محاصره کنیم؛ همان سلاحهایی که باید آنها را حفظ کرده، ارتقا دهیم، و تضمین کنیم که هر چیزی که در مجاورت چین قرار دارد را از توان بیاندازیم. این بخشی از سیاست رسمی ماست. این سیاست در سال ۲۰۱۸ توسط دولت ترامپ و جیم متیس تنظیم شد و باید آن را به عهده گرفت. ما باید قادر باشیم در هر دو جنگ – جنگ با چین و جنگ با روسیه- بجنگیم و پیروز شویم. منظورم این است، که این کار فراتر از جنون است. جنگ با چین یا با روسیه به این معنی است: از آشنایی با شما خوشحالم، خداحافظ تمدن، کار ما تمام است! اما، ما باید قادر باشیم با هر دوی آنها بجنگیم و برنده شویم. و اکنون ما باید با رئیس جمهور بایدن این سیاست را تا محاصرهی چین توسط کشورهای نگهبان، که ما تسلیحات پیشرفتهتری در اختیارشان قرار دادهایم، گُسترش بدهیم. ضمن این که ظرفیت تخریب عظیم خود را هم ارتقا ببخشیم. تو گویی ما آن زیردریاییهای هستهای ضعیفی که ۲۰۰ شهر را میتواند نابود کند، دیگر نمیخواهیم. اینها هیچی نیستند! ما باید فراتر برویم! و اینجاست که پوتین یک هدیهی فوقالعاده به ایالات متحده داد. جنگ در اوکراین جنایتکارانه بود، اما حتا با دیدگاه خود او هم، کاملا احمقانه بود. او بهترین آرزوی ایالات متحده را متحقق ساخت. میتوانست اروپا را در یک دیس طلایی به ایالات متحده بدهد. منظورم این است، که یکی از مسائل مهم در روابط بینالملل در تمام طول جنگ سرد این بود که آیا اروپا به یک نیروی مستقل در روابط بینالملل تبدیل میشود؟ همان چیزی که «نیروی سوم» نامیده میشد. شاید در امتداد خطوطی که شارل دوگل طرح کرد، یا آنچه که گورباچف به هنگام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ترسیم کرد؛ خانهی مشترک اروپایی، نه اتحادهای نظامی، بلکه همکاری بین اروپا و روسیه که در خون تجارت مسالمتآمیز انسجام مییافت. این هم یک گُزینه بود.
گُزینهی دیگر همان چیزی است که «برنامهی آتلانتیک» نامیده میشود و توسط «ناتو» اجرا شد. ایالات متحده دستور میدهد و شما اطاعت میکنید، این «برنامهی آتلانتیک» است! البته که ایالات متحده همیشه از آن حمایت کرده و همیشه هم پیروز بوده است. حالا پوتین آن را برای ایالات متحده حل کرده است. پوتین گفت: باشد! اروپا به مثابه یک زیردست مال شما. اروپا پیش میرود و خود را تا دندان مسلح میکند تا از خود در برابر ارتشی محافظت کند، که خود با خوشحالی میگوید: حتا قادر به فتح شهرهایی که ۲بیست مایل از مرزش دورتر است نیز نمیباشد. بنابراین، ما باید خود را تا دندان مسلح کنیم تا از خود در برابر هجوم این نیروی فوقالعاده قدرتمند در برابر «ناتو» دفاع کنیم! منظورم این است، که اگر کسی این را از بیرون مشاهده کند، از خنده رودهبُر میشود. اما نه آنهایی که در دفاتر «لاکهید مارتین» یا حتا بهتر بگویم در دفاتر «اکسون موبیل» هستند. آنها فکر میکنند، وضعیت عالی است. این، قسمت جالب آن است. مقداری امید وجود داشت، نه امیدهای عُمده، بلکه امیدهایی برای مقابله با بحران آب و هوا که زندگی سازمان یافتهی بشر بر روی زمین را از بین میبرد. نه این که فردا از بین میبرد، بلکه هماکنون در حال انجام آن است. محتملترین پیشبینیها در حال حاضر، افزایش سه درجهی سانتیگراد نسبت به سطوح قبل از صنعتی شدن تا پایان قرن بیستم میباشد. این، فاجعه است! منظورم این نیست، که همه میمیرند، اما این یک فاجعهی کامل است! خوب، حرکتهایی برای متوقف کردن آن وجود داشت. اما حالا آنها نقض میشوند. به چرندیاتی که از شرکتهای تولید انرژی بیرون میآید، نگاه کنید. آنها شاد هستند: اول، به این خاطر که ما از شر تمام این طرفداران محیط زیست مزاحم، که موی دماغ ما هستند، خلاص شدهایم. آنها دیگر ما را اذیت نمیکنند. در واقع، اکنون ما به خاطر این که در حال نجات تمدن هستیم، مورد علاقه هم قرار میگیریم. و این کافی نیست. آنها میگویند: ما میخواهیم «در آغوش گرفته شویم»؛ این حرف آنهاست: «ما میخواهیم به خاطر نجات تمدن از طریق گُسترش سریع تولید سوختهای فسیلی، که همه چیز را نابود میکند، اما در طول مدت باقیمانده، پول نقد بیشتری به جیبهای ما سرازیر میکند، در آغوش گرفته شویم!» این، همان چیزی است که فرد از بیرون به آن نگاه میکند. این ما هستیم، باشد؟
– جرمی اسکی هیل: میدانم نوآم، باید گفتوگو را تمام کنیم. اما، میخواهم اشارهای داشته باشم به این که در روزهای اخیر شنیدیم کاخ سفید بودجهی نظامی بیسابقهای را پیشنهاد کرد، بیش از ۸۱۳ میلیارد دلار. و شما میدانید که اگر ما به صحبت در این مورد ادامه بدهیم، این گفتوگو طولانیتر خواهد شد. از منظر ایالات متحده و «ناتو»، در حقیقت چندین چیز بسیار مهم در طول این جنگ اتفاق افتاده است. از جمله این که آلمان سقف مقدار استفاده از تولید ناخالص داخلی خود برای هزینههای دفاعی و پروژههای تسلیحاتی را حذف میکند. بسیاری از کشورهای اروپایی برای درگیر شدن زیاد در انتقال سیستمهای تسلیحاتی بسیار مُردد بودند، اما اکنون بحث در مورد حتا پایگاههای دائمی بیشتر «ناتو» هم وجود دارد. و من فکر میکنم بخشی از چیزی که شما دارید به آن میرسید، و فکر هم میکنم مهم است که مردم آن را درک کنند، این است که ولادیمیر پوتین – به هر دلیلی که تصمیم به انجام این جنگ در اوکراین گرفت- نهایتا شرایطی را ایجاد کرد که ایالات متحده مدتها آرزویش را داشت تا تسلط کامل خود بر تصمیمگیریهای اروپا در مورد مسائل نظامی را قطعی کند. این امر همچنین یک غارت بزرگ برای صنعت جنگ است. و من فکر میکنم، که سخت هم هست. حالا شما ادامه بدهید.
– نوآم چامسکی: و صنعت سوختهای فسیلی.
– جرمی اسکی هیل: و صنعت سوختهای فسیلی. من فکر میکنم، که ما ضمن این که دهشت کشتار انسانی و کشتار جمعی در اوکراین را مشاهده میکنیم، باید راهی برای اندیشیدن به عواقب بلندمدت اقدامات دولت خودمان نیز پیدا کنیم. و متاسفانه وقتی شما این مسائل را مطرح میکنید، یا زمانی که من آنها را مطرح میکنم، یا وقتی دیگران در حال حاضر در بستر رسانهای ایالات متحده مطرح میکنند، با پاسخ نئو مک کارتی در قبال زیر سئوال بردن روایت غالب یا انگیزههای صاحبان قدرت روبرو میگردند و کارشان به عنوان یک خیانت در نظر گرفته میشود: یا شما دست نشاندهی پوتین هستید و یا به روبل حقوق میگیرید. این روند بسیار خطرناکی است، که ما اکنون شاهد آن هستیم.
– نوآم چامسکی: این، یک داستان قدیمی است!
– جرمی اسکی هیل: یک داستان قدیمی هست، اما رسانههای اجتماعی و این واقعیت که بسیاری از مردم اکنون میتوانند نظرات خود را منتشر کنند و همچنین انسجام پیامهایی که ما میبینیم را در نظر داشته باشیم. البته نوآم، این یک داستان قدیمی است و شما کتابهای متعددی در مورد این پدیده نوشتهاید. آنچه که میخواهم بگویم، این است که این واقعا در تمام جنبههای فرهنگ ما نفوذ کرده است، که کجا صاحبان قدرت را مورد سئوال قرار بدهیم؛ امری که کار خبرنگاران است، که کار افراد متفکر و مسئول در یک جامعهی دموکراتیک است، اما اکنون این چیزها اساسا به عنوان خیانت مورد حمله قرار میگیرد. رسانهها از هر چیزی که «ویکی لیکس» افشا نمود، استفاده کردند. با خوشحالی هم از آن استفاده کردند، از آن پول در آوردند، و شهرت خود را بهبود بخشیدند. اما، آیا آنها از آسانژ حمایت میکنند، از این فردی که وظیفهی شریف خبرنگاری را انجام داده و اکنون تحت شکنجه قرار گرفته است؟ من که ندیدم!
– نوآم چامسکی: همیشه همینطور بوده است. ما یک نمونهی دراماتیک از آن را درست پیش روی خود داریم: جولیان آسانژ! یک نمونهی کامل خبرنگاری، که وظیفهی خود را با ارائهی اطلاعات به مردم انجام داد؛ اطلاعاتی که دولت میخواهد از انتشار آنها جلوگیری کند. برخی از این اطلاعات در مورد جنایات ایالات متحده و چیزهای دیگر است. بنابراین، او سالها تحت شکنجه قرار گرفته است. این تصمیم سازمان ملل برای شکنجه است، که او اکنون در یک زندان با امنیت بالا نگهداری شود و امکان استرداد او به ایالات متحده هم وجود دارد، یعنی استرداد به جایی که او به دلیل این که جرئت کرد کاری بکند که یک خبرنگار باید بکند، شدیدا مجازات خواهد شد. حال نگاهی به شیوهی واکنش رسانهها به این موضوع بیندازیم. آنها از او حمایت نمیکنند: ما از کاری که او انجام داد، استفاده خواهیم کرد، اما بعد به شغالهایی خواهیم پیوست که به پاهای او میکوبند. درسته؟ این اتفاق همین حالا میافتد، اما پیشینهی آن خیلی به عقب برمیگردد.
به سال ۱۹۶۸ برگردید، اوج جنگ در ویتنام، زمانی که افکار عمومی در حال توسعه بود. هنگامی که مک جورج باندی، مشاور امنیت ملی کندی و جانسون، مقالهی بسیار جالبی را در مجلهی «فارین افرز»، که یک نشریهی معتبر است، نوشت. او در آنجا گفت: بسیار خوب، انتقادات موجهی از برخی از کارهایی که ما در ویتنام انجام دادهایم، وجود دارد. مثلا مرتکت اشتباهات تاکتیکی شدیم، ما باید کارها را کمی متفاوت انجام میدادیم. و سپس گفت: افراد فرصتطلب غیرمتمدن هم هستند، که سیاستهای ما را فراتر از تصمیمات تاکتیکی به زیر سئوال میبرند؛ آدمهای وحشتناک! ما یک کشور دموکراتیک هستیم، پس آنها را نمیکشیم. اما، شما باید از شر این افراد فرصتطلب غیرمتمدن خلاص شوید. این، سال ۱۹۶۸ بود.
به سال ۱۹۸۱ برگردید، جین کرک پاتریک، سفیر سازمان ملل، مفهوم همارزی را ابداع میکند. او گفت: اگر جرات کنید از آمریکا انتقاد نمایید، مقصر اخلاقی هستید! شما میگویید ما دقیقا مثل استالین و هیتلر هستیم. بنابراین، شما نمیتوانید در مورد ایالات متحده صحبت کنید!
اصطلاح دیگری هم وجود دارد، که اکنون مورد استفاده قرار میگیرد و آن «پس چهایسم»، whataboutism، است. اگر شما در مورد کاری که ایالات متحده در حال حاضر انجام میدهد، صحبت کنید، به معنای «پس چهایسم» است و شما اجازه ندارید این کار را بکنید. شما باید محکم به خط حزب پایبند باشید، به شدت به خط حزب! ما نیرویی که هیتلر و استالین داشت را نداریم. اما میتوانیم از واداشتن دیگران به اطاعت و پیروی استفاده کنیم؛ چیزهای زیادی که قبلا در مورد آنها صحبت کردهایم. و شما به نوعی یک نتیجهی مشابه میگیرید: این، جدید نیست!
و بله، حق با شماست، باید با آن مبارزه کرد. ما باید به آنچه در حال رُخ دادن است، بپردازیم. و این شامل کاری است، که ما حالا در مورد اوکراین داریم انجام میدهیم. همانطور که در مورد بیعملی و اقدام بحث کردیم، ما دوباره به قول سفیر فریمن، تا آخرین اوکراینی میجنگیم! و گفتن آن باید موجه باشد، اگر به اوکراینیها اهمیت می دهید. اگر آنها اهمیتی برایتان ندارند، خوب، فقط سکوت کنید!
– جرمی اسکی هیل: نوآم چامسکی، با توجه به این نکته، میخواهم از شما بسیار تشکر کنم که وقت گذاشتید و با ما بودید و به خاطر همه کارهایتان. من واقعا از این که امشب وقت گذاشتید، از شما سپاسگزارم.
– نوآم چامسکی: خوشحال شدم با شما صحبت کردم.
لینک «یوتیوب» این گفتوگو:www.youtube.com/watch?v=8Jr0PCU4m7M&ab_channel=TheIntercept
توضیح: در دفتر سی و نهم «نگاه»، اوت ۲۰۲۲، درج شده بود.