«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
کامیار فکور –
تاثیر آلودگیهای پتروشیمیها و پالایشگاههای نفت و گاز بر زندگی مردم عسلویه
از شیرینو تا نخل تقی، عسلویه، بیدخون و کنگان به فاصلهی حدود ۱۰۰ کیلومتر، کوههایی قد برافراشته که اجازهی گذر آلودگیهای پتروشیمیها و پالایشگاههای نفت و گاز را از این مناطق نمیدهند. کارگران و ساکنان شهرها و روستاهای این مناطق محبوس در هوایی آلوده از انواع گازها و ترکیبات شیمیایی آسیبزا شدهاند. مشعلهای بلند گازسوز سالهاست که بیتوجه به هشدار فعالان محیطزیست، هوای شهرهایی مثل عسلویه را تیره و تار کردهاند و منطقه را به گازهای مرگباری چون so2، CO2، H2S آکندهاند. طبق قانون برنامهی ششم توسعه، با توجه به اثرات محیطزیستی مخرب فلرها باید گازهای همراه مشعل نفت، جمعآوری میشد؛ اما این برنامه تاکنون عملی نشده است
پژوهشی که توسط جمعی از دانشگاهیان از دانشگاههای علوم پزشکی بوشهر، علوم پزشکی تهران و خلیج فارس بوشهر با عنوان «بررسی آلودگیهای زیستمحیطی ناشی از صنایع گاز و پتروشیمی و اثرات آن بر سلامت ساکنین منطقهی عسلویه، پایتخت انرژی ایران: یک مطالعهی مروری» در سال ۱۳۹۷ انجام شده، نشان میدهد که صنایع گاز و پتروشیمی در منطقهی عسلویه انواع مختلفی از آلایندهها شامل ذرات معلق فلزات سنگین و آلایندههای خطرناک در هوا مانند هیدروکربنهای آروماتیک چند حلقهای، بنزن، هگزان، تولوئن، گزیلن و پروپیلن، نیکل، سرب و کادمیوم را به محیط انتشار میدهند. این آلایندهها اثرات سوء جبرانناپذیری بر سلامت انسان و اکوسیستم دارند. حضور آلایندههای خطرناکی مثل فلزات سنگین و هیدروکربنهای آروماتیک چند حلقهای در رسوبات ساحلی منطقهی پارس جنوبی در مطالعات متعددی ردیابی شده است. مطالعات انجام شده روی ساکنان منطقهی عسلویه نشان داده، سطح ادراری فلزات سنگین آرسینیک، وانادیوم، منگنز و نیکل افزایش قابل ملاحظهای دارد. بیماریهای آسم، آلرژی بینی و اگزما نیز در منطقهی عسلویه نسبت به سایر شهرهای ایران شیوع بالاتری دارد.
بارانهای اسیدی و بیماریهای پوستی
انواع آلودگیهای صنعتی و گرد و غبار دست به دست گرما و رطوبت طاقتفرسای جنوب کشور داده، تا کارگران دستمزد زیر خط فقر خود را سختتر از زیر سنگ بیرون بکشند. رضا، یکی از کارگران بازنشسته که سالها در عسلویه مشغول به کار بوده در گفتوگو با «هممیهن» میگوید: «زمانی که ضایعات هیدروکربنی یا نفتی و گازی از دستگاهها بیرون میآید، به ناحیهای با نام برن پیت یا چالهسوزان میرود و در آنجا سوخته میشود که دود بسیاری دارد و ایجاد آلودگی میکند. این فرآیند یکی از دلایل آلودگی هوا در عسلویه و شهرهای صنعتی همجوار آن است. عامل دیگر آلودگی در این منطقه، به فلرسوزیهایی برمیگردد که امکان جلوگیری از آن وجود دارد، اما نیازمند بودجه و هزینهی زیادی است. در حال حاضر تنها در جزیرهی سیری و آبادان از فلرسوزی خودداری میشود.»
رضا میگوید، هم فلر و هم برن پیت، شعاعی حدود یک کیلومتر از محیط خود را داغ میکنند، به صورتیکه هیچ موجود زندهای نمیتواند اطراف آن دوام بیاورد: «در گذشته در کوههای احمدسلمان در این منطقه پلنگ هم زندگی میکرده، اما امروز حتی کبکها و زنبورها نیز از آنجا رخت بربستهاند.» این کارگر بازنشسته با اشاره به این که در مقابل فازهای ۴ و ۵ عسلویه، مایعات گازی از طریق اسکلهی بارگیری به کشورهای دیگر حمل میشود، میگوید: «حمل این مایعات گازی هم در همان اسکله آلودگیهای خاص خود را به وجود میآورد، به شکلی که تلف شدن ماهیها و آمدن آنها بر سطح آب تصویری معمول شده است. همچنین زمانی که به سمت کنگان میرویم، با آلودگیهای کارخانههای سیمان، پتروپالایشها و پالایشگاههای گاز روبرو میشویم و در آنجا نیز میبینیم که فلرها بدون فیلتر کار میکنند.» رضا میگوید: «زمانی که در این منطقه کار میکردم، شاید در یک زمستان ده بار مریض میشدم و ریهام ضعیف شده بود. سنگینی هوا در عسلویه به قدری است که کشیدن سیگار دیگر نفس آدم را میبرد و به همین دلیل سیگار را ترک کردم. معمولا شاخص آلودگی هوا در عسلویه بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ است و یکی از مشکلاتی که کارگران و ساکنان این منطقه با آن روبرو میشوند، بیماریهای پوستی است. حتی به خاطر آلودگی هوا و بارانهای اسیدی، مشکل ریزش موی سر افراد بسیار شایع است. بارها اتفاق میافتاد که روی دست خود عارضهها و التهابات پوستی ببینم.»
جانبازان شیمیایی کار
یکی از پزشکان در عسلویه که روابط عمومی مرکز درمانی که در آن مشغول به کار است، اجازهی آوردن نام او را به دلیل «امکان ایجاد ناآرامی» نمیدهد، در گفتوگو با «هممیهن» میگوید: «فعالیتهای صنعتی در منطقهی عسلویه در زمینه گاز، نفت و پتروشیمی نتایج و تبعاتی در بر دارد که وضعیت هوا، خاک و آب را آلوده کرده و به تبع بر سلامت مردم ساکن در منطقهی عسلویه و شهرهای اطراف تاثیر گذاشته است.» او ادامه میدهد: «انواع مختلفی از گازها و مواد شیمیایی از طریق پالایشگاهها و پتروشیمیها متصاعد میشود که برای محیطزیست و سلامت افراد مشکلساز است. گرچه هنوز بررسیهای صورت گرفته نشان نداده که آمار بیماریهای جدی که فکر میکنیم ناشی از این آلودگیها باشد بالا رفته است، اما احتمالا تاثیر این آلودگیها بر سلامت افراد پس از سالهای متمادی بروز پیدا کند. همانطور که جانبازانی داریم که بیش از سه دههی پیش در معرض مواد شیمیایی قرار گرفتند و امروز دچار بیماریهای عدیدهای مثل سرطان شدهاند. با این همه شاهدیم که در این مناطق بیماریهایی مثل آلرژی و بیماریهای تنفسی شایع است.»
او گرد و غبار و فلرسوزی در منطقهی عسلویه را از دیگر آلودگیهای هوا میشمارد: «در سالهای گذشته شاهد بودهایم که دولتها وعدههایی برای جلوگیری از فلرسوزی دادهاند، اما همچنان این شعلهها در حال سوختند و هوای منطقه را آلوده میکنند. از طرف دیگر، با توجه به این که عسلویه یک شهر ساحلی است و رطوبت بالایی دارد، ترکیب این آلودگیها با رطوبت، خطر بیشتری برای سلامت کارگران و ساکنان این منطقه ایجاد میکند. اما مجموعهی این مسائل باعث نمیشود که وضعیت منطقه را قابل حل شدن، ندانیم. بستن فلرها به خودی خود تاثیر بسیار زیادی بر رفع آلودگی خواهد گذاشت و خوشبختانه تکنولوژی آن هم در کشور وجود دارد.»
این پزشک میگوید: «اگرچه نیروهای بهداشت و درمان در جنوب استان بوشهر بیش از توانشان برای خدماترسانی به افراد انرژی میگذارند، اما وضعیت درمانی در این منطقه اصلا خوب نیست. تورم اقتصادی در سالهای گذشته وضعیت را بغرنجتر کرده و شاهد این هستیم که تنها در شش ماه گذشته هزینههای دارو تا هفت برابر افزایشقیمت داشته است. سیستم بهداشت و درمان کشور آمادگی چنین تنش و تورم بزرگی را نداشته است. در حال حاضر وزارت بهداشت، سازمان تامین اجتماعی و بهداشت و درمان صنعت نفت در خصوص ارائهی خدمات درمانی در جنوب استان بوشهر حضور دارد. بیشتر کارگران و افراد ساکن در این منطقه، بیمهگذار تامین اجتماعیاند. بیمارستان تامین اجتماعی در منطقه تمام تلاش خود را برای خدماترسانی میکند، اما برای این جمعیت کافی نیست.»
او در ادامه میگوید: «در عسلویه و شهرهای اطراف، نزدیک به ۷۰ هزار نفر تحت پوشش تامین اجتماعی هستند که یک بیمارستان با این ظرفیت محدود نمیتواند جوابگوی آنها باشد. درمانگاههای تخصصی فوقالعاده شلوغ است. معمولا تختهای بیمارستان پُر است و بسیاری از خدمات را هم نمیتواند ارائه دهد. بیمارستان تامین اجتماعی عسلویه که درست در قلب قضیه است، یک ساختمان برای پلیکلینیک خود ندارد. مسالهی خدمات درمانی در این منطقه تبدیل به گره کوری شده است. برای یک منطقهی صنعتی با این حجم از درآمد، چنین مسائلی قابل قبول نیست. متاسفانه دید مسئولان و پیمانکاران به این شکل بوده که پروژههای صنعتی را بسازند، افتتاح کنند و بروند. در صورتی که با توجه به مسائل و مشکلات محیطزیستی و بهداشتی، صنعتگران باید توجه بیشتری نسبت به مسئولیت اجتماعی در قبال بخش درمان میکردند.»
هوایی برای پرواز نیست
«کارگری که تازه به عسلویه آمده بود، بعد از مدتی پرسید چرا اینجا پرنده ندارد؟ به شوخی از او پرسیدم، تو باشی در این آسمان آلوده پرواز میکنی؟» این را واله زمانی، کارگر نقاش که نه سال در مقاطع زمانی مختلف در عسلویه مشغول به کار بود، میگوید. یک سال و نیم از آن روزی میگذرد که نام او در کنار چندین کارگر اعتصابی دیگر در بلکلیست قرار گرفت و اخراج شد. او میگوید: «هر کارگری پیش از این که وارد پتروشیمی شود، ابتدا به مراکز بهداشتی میرود. من نیز آخرین باری که برای رنگکاری لولههای زیردریایی و ساختمانها به عسلویه رفتم، در این مراکز بهداشتی آزمایشهای سلامتم را دادم و از لحاظ جسمی سالم بودم. پس از این که اخراج شدم و به تهران برگشتم، تازه بیماریها خود را بروز داد. نه تنها من، بلکه بسیاری از همکارانم دچار مشکلات کبدی و کلیوی شدند. خیلی از کارگران در زمان کرونا دچار مشکلات ریوی شدند و آلودگی هوای عسلویه وضعیت آنها را وخیمتر کرد.»
واله زمانی با اشاره به این که اکثر فصول سال، گرمی هوا در عسلویه امان کارگران را میبرد، میگوید: «یک سری قوانین دربارهی کار در گرمای هوای این منطقه وجود دارد. مثلا اگر دما بالاتر از ۵۰ درجه باشد، پتروشیمیها باید تعطیل شوند. اما عملا هواشناسی به کمک پیمانکاران و پتروشیمیها میآید و به طور مثال دمای هوا را ۴۹ درجه اعلام میکند. در صورتی که بارها اتفاق افتاده خودروی کارگران دمای هوا را بالای ۵۰ درجه نشان داده است. در سال شاید اصلا نبینید که یک پتروشیمی بابت گرما تعطیل شود. وقتی گرما و رطوبت با آلودگی هوا ترکیب میشود، تاثیر سختتری بر سلامت کارگران میگذارد.» او میگوید، در بسیاری از روزها وقتی شش صبح سوار مینیبوسها میشدیم که به محل کار برویم، شدت آلودگی آنچنان زیاد بود که حتی ۲۰-۱۰ متری خود را هم نمیدیدیم: «حال با وجود این گرما و رطوبت و آلودگی، کار ما هم با رنگهای پلی اورتان بود که به شدت سمی است. شرایط کاری برای کارگران به حدی سخت میشد که در بسیاری از روزها چند نفر از کارگران در حین کار از حال میرفتند و بیهوش میشدند. این بیهوشیها میتوانست منجر به خطرات جسمی و جانی برای کارگران شود.» زمانی ادامه میدهد: «کلمنهای یخی داشتیم و وقتی کارگری از هوش میرفت، روی صورتش آب میریختیم تا به هوش بیاید. این اتفاق بارها نیز برای خود من افتاد. کلمنهای یخ باید از صبح نزدیک ما میبود. اما گاهی یخ را هم نمیآوردند یا دیر میرسید. کارگر چارهای نداشت که به کار خود ادامه دهد؛ چرا که اختیار او توسط مزد آخر برج تصاحب شده بود. تانکرها مدام جلبک میبستند و کارگران پس از اتمام کار، زمانی که به کمپها برمیگشتند، تازه مشغول شستن تانکرها میشدند.»
این کارگر نقاش در مورد شرایط بهداشتی کمپها نیز میگوید: «در بسیاری از کمپها برای ۱۰۰ نفر، دو دستشویی و دو حمام بیشتر وجود ندارد و ممکن است کارگر تا ساعت ۱۲ شب در صف حمام منتظر بایستد. از طرفی در کمپها ممکن است در یک اتاق ده متری، تا نه نفر آدم بدون هیچ امکاناتی، جز یک موکت و کولر گازی، کنار هم بخوابند. حال تصور کنید در دوران کرونا شرایط چطور بوده است. بسیاری از کارگران به شوخی میگفتند، مرکز اصلی شیوع کرونا در جهان، عسلویه است. از طرف دیگر هیچگونه ماسک، الکل و وسایل بهداشتی برای این دست از کارگران که غالبا از بخش پیمانی بودند، وجود نداشت. در هر کمپی میرفتیم، شاهد این بودیم که چند نفر در بدترین وضعیت بیماری کرونا قرار دارند. در تمام عسلویه نیز تنها یک بیمارستان وجود دارد. آمار فوت عسلویه هیچوقت به طور دقیق اعلام نشد.»
واله زمانی میگوید، سوای سختیای که خود به عنوان کارگر در عسلویه متحمل میشوی، دیدن رنج کارگران و ساکنان عسلویه رنج تو را نیز چند برابر میکند: «زمانی که به شهر میآیی، سالمندان و کودکانی را میبینی که به خاطر این که گاز شهری وجود ندارد، در آن هوای آلوده و گرم، کپسولها را کشانکشان میآورند و بر سکوهای گازی مینشینند تا آن را پُر کنند. نه تنها گاز، بلکه آب تصفیهشده مناسبی هم در شبکهی شهری وجود ندارد. خیلی از کارگران و مهندسان میدانند که یک سال بیشتر در این مناطق کار نمیکنند و بالاخره به شهرهای خودشان برمیگردند، اما مردمی آنجا متولد میشوند، رشد میکنند و در چنین شرایطی، زندگی سخت خود را میگذرانند.»
او با اشاره به این که مطالبات، اعتراضات و اعتصابات با فراز و نشیبهایی در این مناطق صنعتی همراه بوده است، میگوید: «کاهش ساعات کاری، پرداخت دستمزدهای معوقه، افزایش دستمزدها، افزایش روزهای مرخصی، تامین وسایل حمل و نقل جایگزین، مسائل رفاهی و بهداشتی از جمله شرایط کمپها و… همواره از مسائلی بوده که کارگران برای آن مطالبهگری کردهاند و در بسیاری از موارد تهدید و اخراج شدهاند. این مطالبات انباشتشده، برای سالهای متمادی سرکوب شده و بیپاسخ مانده است، اما از طرفی آگاهی بسیاری از کارگران و فعالان کارگری امروز به سطحی رسیده است که نه تنها تلاش میکنند با اتحاد و همبستگی بر مطالبات پیشین خود پافشاری کرده و به خواستههای خود برسند، بلکه تلاش میکنند با آگاهسازی هرچه بیشتر مطالبات محیطزیستی را به اولویتهای خود اضافه کنند؛ چراکه میدانند با وجود این شرایط خود قربانی تخریب محیطزیست خواهند شد.»
بار سرمایه به دوش پرولتاریای محیطزیستی
محمدرضا جعفری، پژوهشگر توسعه و محیطزیست در گفتوگو با «هممیهن» میگوید: «منطقهی ویژهی اقتصادی انرژی پارس (عسلویه) در سال ۱۳۷۷ برای بهرهبرداری از منابع نفت و گاز حوزهی پارس جنوبی و انجام فعالیتهای اقتصادی در محدودهی نوار ساحلی عسلویه و خلیج نایبند، به وسعت ۳۰ هزار هکتار تاسیس شد. امروزه ۷۰ هزار کارگر در منطقهی عسلویه و کنگان به طور دائم یا فصلی مشغول به کار هستند. شرایط کاری و کارگری در مناطق صنعتی به طور عام و عسلویه به طور خاص به شدت وخیم است.» او در ادامه میگوید: «ساعات کار طولانی ۱۲ ساعت و حتی بیشتر و کار پُر مشقت و پُر خطر و بروز بیماریهای جسمی و روانی ناشی از آن، روزهای کاری متوالی بدون مرخصی و اسکان در کمپهای فرسوده، شلوغ و غیراستاندارد، فقدان تسهیلات رفاهی و تفریحی، کیفیت و کمیت پایین غذا، نبود زمان کافی و مکان استراحت و غذاخوری نیمروزی، شیوع بالای اعتیاد، طبقهبندی کارگران به ردهی اول و دوم و تحمیل تبعیضهای شدیدتر در ردههای پایینتر، تکرار حوادث کارگاهی منجر به آسیب جدی و مرگ، پرداخت نامنظم حقوق و حق بیمهی کارگران و بیثباتی شغل و از همه مهمتر دستمزدهای ناچیز، به واقع ناچیز، ماتریس کار در این مناطق را میسازد.»
او با اشاره به این که کارگران عسلویه به مدت نه ماه از سال، در دمای بالای ۵٠ درجه کار میکنند و رطوبت موجود در هوای داغ در ترکیب با آلودگیهای شیمیایی به شدتی میرسد که تنفس را برای کارگران دشوار میکند، میگوید: «نبود حمایت قانونی، گاه همدستی پنهان مدیران و شرکتهای خصوصی، فقدان امکان تشکلیابی و چانهزنی کارگری، وضعیت را رو به بدتر شدن سوق داده است. در این وضعیت، اعتراضات کارگری با خواستههای ابتدایی و بدیهی مثل حذف پیمانکاران و دلالان کار، عقد قرارداد مستقیم، برابری و عدالت مزدی، برخورداری از حق تشکل، دستمزد شایسته، رعایت اصول ایمنی و بهداشت کار و برخورداری از امنیت شغلی با برخوردهای انضباطی و امنیتی مانند کسر از حقوق و نزول مرتبه شغلی و اخراج و زندان پاسخ داده میشود.»
جعفری معتقد است، وخامت وضعیت کارگری و شرایط کاری را عوارض آلایندگی تشدید کرده است: «پس از تاسیس منطقهی ویژه، به علت آلودگی ناشی از تاسیسات صنعتی که در دنیا بیرقیب است، بیماریهای ناشناخته و مادرزادی در میان نوزادان و ساکنین منطقه به شدت شیوع یافته است. از سوی دیگر، وجود بیش از ۲۰ آلایندهی خطرناک مانند بنزن و فلرهای غیراستاندارد برای سوزاندن گازهای مختلف، وقوع و شیوع سرطان و بیماریهای تنفسی را افزایش داده است. فلزات سنگین خطرناک و هیدروکربنهای آروماتیک چندحلقهای به عنوان محصولات سمی پتروشیمی و گاز عسلویه، اثرات سوء خود را در رسوبات ساحلی، آلودگیهای نفتی خلیجفارس، شیوع فوقالعاده بالای بیماریهای آسم و به تبع آن بیماریهای حساسیتی دیگر نشان داده است. علاوه بر این، فعل و انفعالهای حاصل از واکنش اکسیدهای سولفور و نیتروژن با رطوبت هوا، بارانی اسیدی را موجب شده که علاوه بر آسیب رساندن به پوشش گیاهی و جانوری منطقه، آلودگی خاک و آبهای زیرزمینی را نیز به دنبال داشته است؛ به طوریکه اخیرا میعانات گازی وارد آبهای زیرزمینی عسلویه شده است.»
او ادامه میدهد: «از طرفی تخلیهی پسماندهای صنعتی و مواد خنککنندهی تاسیسات که مستقیما وارد محیطزیست خشکی و دریایی میشود، تعادل و نظم اکولوژیک منطقه را بر هم زده که از بروز فاجعه محیطزیستی خبر میدهد. گسترش فازهای مختلف منطقهی ویژهی پارس، رابطهی معکوسی با گسترش فضای سبز و پوشش درختی منطقه دارد، به شکلی که مناطق سرسبز و خوش آب و هوا و چشماندازهای کوهستانی منتهی به نوار ساحلی، ویژگیهای زیبای طبیعی خود را از دست دادهاند.»
از نظر این پژوهشگر توسعه و محیطزیست، این موارد تنها بخشی از مسائلی است که در مکاتبات رسمی به آن اشاره شده است: «نامههایی که بعضا شامل دستورالعملهایی برای حفظ توان نیروی کار رسمی و شرکتهای اصلی و مادر هستند، بی آن که اشارهای به پیمانکاران و شرکتهای خصوصی و کوچک کنند، در نبود نظارت و نوعی همدستی پنهان، بدترین شرایط را برای کارگران رقم میزنند. کارگرانی که با شرایط پیمانی متفاوت و با شرایط کاری طاقتفرسا و مزایای کمتر در معرض آسیب جدی و بیعلاج آلایندههای شیمیایی هستند. اگرچه این آسیبها تنها به کارکنان صنایع پالایشگاهی و پتروشیمی ختم نمیشود و روی دیگر قضیه که همواره از سوی نهادهای مربوطه مغفول مانده، وضعیت سلامت و رفاه مردم محلی مناطق پیرامونی است.» او ادامه میدهد: «برای بررسی جامع وضعیت عسلویه باید از بعضی ابزارهای مفهومی مدد بگیریم. یکی از این مفاهیم، «پرولتاریای محیطزیستی» است که از ترکیب تخریب زیستبوم و معضلات اقتصادی در پایینترین پلههای نردبان اجتماعی پدیدار میشود. یعنی سرمایهداری همزمان در حال غارت کار و زمین است و با سودجویی بیوقفه و بیمبالات، زیستبوم و در ادامه محیطزیست کارگران را تخریب میکند. از این رو، سرمایهداری هم در کار استثمار کارگران است و همانزمان در کار تخریب طبیعت و تحمیل پیامدهای محیطزیستی بر سلامت و زندگی کارگرانی که در محیط کاری در ساعات طولانی حضور دارند و زندگی میکنند. پرولتاریای محیطزیستی در مواجهه با خشونت سرمایه و قانونی که حامی سرمایه است، آسیبپذیرترین طبقهی جامعه است. در نهایت، رهایی طبقهی کارگر، مبارزهای توأمان است علیه شرایط استثمار صنعتی و علیه وخیمتر شدن شرایط محیطزیستی سیاره. از این رو، هر تلاشی برای محو یک تضاد، «تضاد کار و سرمایه»، مستلزم تلاش برای حل تضاد دیگر یعنی «سرمایه و طبیعت» است.»