«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
Nicolas Beauvillain – برگردان: سعید جوادزاده امینی –
در اوایل سالهای ۱۹۳۰ گروههای غیر حرفهای، تئاتر را در خدمت مبارزهی انقلابی به کار میگیرند. گروه «اکتبر» با بهرهگیری از متنهای پُر شور و شجاعانهی ژاک پرٍهور، یکی از پایهگذاران آن گروه، روش «تحرکانگیزی»*(L’agit-prop) را به کار میگیرد. گروهی افسانهای و تقریبا فراموش شده.
* * *
«مواظب باشید… مواظب باشید…/ او خشن است/ حیلهگر و موذی است/ سرمایه، دستاش را پشت سر شما میگذراد تا راحتتر طناب را به گردنتان بیاندازد.»(۱) از ژاک پرٍهور. پٍرٍهوری که کمتر «رومانتیک و تغزلی» است، چیزی که غالبا وی را به آن تنزل میدهیم.
تئاتر، گاهی بورژواهای اطرافاش را از خود دور میکند و به مکانهایی که محل تردد تودههاست میرود، تا با جمعیتی هر چه بیشتر از مبارزهی طبقاتی، انقلاب و امکانپذیر بودن آیندهای بهتر سخن بگوید.(۲) این همان چیزی است که گروه «اکتبر» بین سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۶، در فرانسه انجام داد.
به دنبال سقوط ارزش سهام، در سال ۱۹۲۹، بحران مالی سراسر اروپا را فرا گرفت. از سال ۱۹۳۱، در فرانسه کارخانهها تعطیل میشوند، دستمزدها کاهش مییابند، فقر و بیچارگی حاکم میشود. تامین اجتماعی وجود ندارد. در نتیجه، تئاتر برای بعضی به ابزاری برای مبارزه تبدیل میشود. در سال ۱۹۳۲، گروه های غیر حرفهای گسترش مییابند. در بسیاری از شهرها، کارگران مستقلا یا با همیاری گرد هم میآیند، تمرین میکنند و به اجرا در میآورند. این گروهها در سال ۱۹۳۱، به ویژه به همت لئون موسینیاک (Léon Moussinac)، در فدراسیون تئاتر کارگری فرانسه (FTOF) گرد هم آمدند، و با در نظر گرفتن کارشان همچون ابزاری برای آگاهی و رهایی، خود را در خدمت سازمانهای انقلابی – حزب کمونیست فرانسه (PCF) و کنفدراسیون عمومی کار واحد (CGTU) – قرار دادند.
در داخل فدراسیون تئاتر کارگری فرانسه، بعضی از کمدینهای غیر حرفهای پاریسی گروه جنجالی Prémices تمایل داشتند پیشتر رفته و تئاتر «تحرک برانگیز» (Agit-prop) را در هر جایی که ممکن باشد، با متنهایی که ریشه در رویدادهای جاری داشته باشند، اجرا کنند. اما برای نیل به این هدف احتیاج به یک مؤلف (نمایشنامه نویس) دارند. موسینیاک با آنها از «مرد جوان خیلی شوخطبعی با ظاهری بسیار خوب، به نام ژاک پرٍهور صحبت میکند.»(۳) پرٍهور در این زمان ۳۲ سال سن دارد و از سورئالیستهای گروه آندره بٍرٍتون جدا شده، و تنها چند متن از او منتشر شده است. اما در مجلهی «صحنهی کارگری» (La Scène ouvrière) مقالهای نوشته و در آن چنین نتیجهگیری کرده است: «برای پرولتاریا تئاتر وجود ندارد، در فرانسه هر جا که یک کارگر یا یک دهقان را روی صحنهی نمایش نشان میدهیم، برای مسخره کردن آنها یا نشان دادنشان همچون فردی شورشی در پردهی اول، کمی معقولتر در پردهی دوم، و رام شده و پشت پا زن به طبقهاش در پردهی سوم، است. زمان به خواب رفتن گذشته است، میباید سریعا زبان به انتقاد گشود، گفت نه! اجرای تئاتر توسط خود آنها بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد.» قرار ملاقات بین جوانهای جدا شده از گروه Prémices و ژاک پرٍهور، برای آوریل ۱۹۳۲ تعیین میشود.
لازار فوشمان، ژان لوبٍس، ریموند بوسی یٍر، همراه با آرلٍت بٍسٍت، بر اساس ایدهای از وی، نمایشنامهای در ارتباط با جراید در دوران انتخابات آیندهی مجلس قانونگذاری به او سفارش میدهند. یک هفته پس از آن، پٍرهٍور متن درخواست شده را به آنها تحویل میدهد. «زنده باد مطبوعات»، روابط بین قدرتهای سیاسی، مذهبی، اقتصادی و رسانهها را به باد انتقاد میگیرد. طنز و شوخی، سختی سخنان کوبنده را تلطیف میکند و نمایش با یک همنوایی گفتاری خاتمه مییابد. «سفارش دهندگان» راضی به نظر میرسند. دقیقا همان چیزی است که میخواستند. پرٍهور اما نمیخواهد تنها نویسندهی اثر باقی بماند: او مایل است در اجرا شرکت داشته باشد. وی دوستانی چون مارسل دوهامٍل، موسس آیندهی مجموعهی La série noire، یا پًل گریمولت، که بعدها با همراهی شاعر، فیلم کارتونی «دخترچوپان و دودکش تمیزکن» (La bergère et le ramoneur) را ساخت، را با خود همراه میکند. یک گروه تئاتری جدید پا به عرصهی وجود میگذارد. همانطور که بوسی یٍر میگوید: «برای این که هیچ سوءتفاهم و مغالطهای در بین نباشد»، برای بزرگداشت انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه، گروه نام «اکتبر» را برای خود انتخاب میکند.
«زنده باد مطبوعات»، در تاریخ ۲۵ آوریل، برای کارگران ساختمانی، که در حومهی پاریس در حال اعتصاب بودند، اجرا شد. از همان زمان، گروه «اکتبر» سبک کار خود را تثبیت میکند. متن جدیدی به مناسبت بزرگداشت کمون پاریس در ماه اکتبر ۱۹۳۲ آمادهی اجرا میشود. پرٍهور همواره با نمایشنامههای کوتاه، گروه خوانیهای گفتاری، اخبار روز، ترانهها یا نمایشنامههای همراه با رقص، آثاری را برای گروه «اکتبر» خلق میکند. و هر کس به نوبهی خود استعدادهای موسیقیایی، ساخت و ساز دکور، خیاطی، ماشیننویسی خود را در خدمت پیشبرد پروژه قرار میدهد. گروه با فراگیری و تمرین سریع، این متنها را با استفاده از لباسها و لوازم مورد نیازی که به کمک دوستانی که به صحنههای فیلمبرداری رفت و آمد دارند، به عاریت گرفتهاند، در صحن مدارس، در میدانهای عمومی، در جشهای مردمی، یا در کارخانههای در حال اعتصاب به روی صحنه میبرند. در این اجراها، جنگ، مذهب، بیشرمی قدرتمندان و فاشیسمی که در حال مستقر شدن است، مورد حمله قرار میگیرد. محکوم کردن سرمایهداری و شرایط کار از اهداف مهم به شمار میروند؛ به ویژه که جنبشهای اجتماعی در حال گسترش هستند. نوشتههای پرٍهور در این زمینه، در سالهای ۱۹۳۰، فراوان است. آنها بیش از همیشه بهروز هستند. تنها کافی است نام فرماندهی پلیس یا وزیران را تغییر دهیم. نام صاحبان سرمایههای هنگفت، اما غالبا تغییر نکرده است.
نمونهی بارز واکنش گروه «اکتبر»، به طور یقین متن «سیتروئن» است، که در ماه مارس ۱۹۳۳ نوشته شده است. به دنبال اخراج غیر موجه در یک کارخانهی سیتروئن، ۸ هزار کارگر، اعتصابی حمایتی را آغاز میکنند که سه ماه به طول میانجامد. ریموند بوسی یٍر که در آن زمان به عنوان نقشهبردار در فرمانداری پاریس به کار مشغول است، از این موضوع مطلع میشود و پرٍهور را در جریان قرار میدهد. پرٍهور متنی را تهیه میکند. این متن در یک بعد از ظهر تمرین میشود و همان شب در یکی از مراکز اعتصاب اجرا میشود. «یک کارگر مثل لاستیک فرسودهی اتوموبیل است، وقتی یکی از آنها نابود میشود (میمیرد)، صدای نابودیاش (مردنش) را نمیشنویم .»(۴)
با وجودی که گروه «اکتبر» برای طبقهی کارگر روی صحنه بازی میکند، اعضای آن بیشتر از کانونهای روشنفکری برخواستهاند، و برخی از اوقات ریشه در بورژوازی دارند. اما آنها خواستار تغییر جهان هستند؛ به ویژه با تئاتر. میآفرینیم، بحث میکنیم، عصبانی میشویم، اما همراه با هم مبارزه میکنیم. بعضی از آنها عضو حزب کمونیست فرانسه و برخی دیگر تروتسکیست، آنارشیست یا نردیک به یکی از این گرایشها هستند. پرهٍور گر چه طرفداری میکند، اما عضویت در حزب را نمیپذیرد. او در تمام مدت عمر خود از این که «خود را در یک فضای محدود محبوس ببیند»، پرهیز میکند. محبوبیت گروه افزایش می یابد: گروه از طرف FTOF همراه با کارگران آبیپوش بوبینی (Bobigny)، منطقهای در حومهی پاریس، به عنوان نمایندگان فرانسه، برای شرکت در المپیاد تئاتر کارگری در مسکو معرفی میشوند. ۱۳ ماه می ۱۹۳۳، گروههای تئاتری فرانسه، بریتانیا، هلند و بلژیک در کشتیای که اتحاد جماهیر شوروی در لندن در اختیار آنها قرار داده است، مستقر میشوند. در طول پنج روز، کشتی کوپراتزیا (Koopératzia) با ریتم تمرینات روی عرشه، در طی جشن و شادمانی در کابینها، بر روی آب حرکت میکند. برای جلوگیری از طولانی شدن مسیر، کشتی از کانال کییٍل (Kiel) واقع در قلمروی آلمان، با پرچم سرخ عبور میکند و با کشتیهای آلمانی در سواستیکا (Svastika) روبرو میشود. کارگران باراندازها مشتهای خود را (به علامت حمایت) به آرامی بالا میبرند. بلافاصله پس از رسیدن به روسیه، گروه با برنامهی فشردهای از اجراها، بازدیدها، ملاقاتهای همراه با یک راهنما -« چشم مسکو»-، که آزادی عمل آنها را محدود میکند، روبرو هستند. در حالی که بعضی از آنها مجذوب آنچه در نظام شوروی میبینند شدهاند، برخی دیگر از جمله پرٍهور بیشتر منتقد آن هستند.
در مراسم ضیافت شبانهی جشنواره، گروه نمایشنامهای تحت عنوان «تئاتر نظامی» را که پرٍهور در انتقاد از نبرد فونتٍنوا *(La bataille de Fontenoy) به شکل نمایشنامهای طنزآمیز در یک پرده، نوشته بود و در آن «همهی جنگطلبان را مورد تمسخر قرار میداد»، را در برابر کارگردان بزرگ آلمان، اروین پیسکاتور، و کنستانتین استانیسلاوکی، کارگردان مشهور تئاتر و خالق تئاتر هنر مسکو، اجرا کرد. ژوزف استالین سالن را ترک میکند. اما اجرای نمایش با شرکت پرٍهور، ایو آلٍگرٍت، ژان پًل دٍرٍیفوس که بعدها تحت نام «شانواس» (Chanois) معروف شد، از طرف تماشاگران و «پراودا» مورد تحسین قرار گرفت. «اکتبریستها» *( Octobristes) از امضای نامهای که بر مبنای آن امضاکنندگان از سیاستهای استالین رضایت کامل دارند، امتناع میکنند… آنها پیروزمندانه به فرانسه برمیگردند و از این که جایزهی اول جشنواره را کسب کردهاند، شادمانند ـ هرچند این ادعا واقعیت ندارد، اما مهم نیست، میتوانست چنین باشد: در حقیقت، هیچ جایزهای اعطا نشده بود.
با این حال، پایان دوران طلایی آغاز میشود. یک تغییر در حال رُخ دادن است. بعضی از اعضای گروه دست از کار میکشند. برخی دیگر مثل موریس باکٍت به « حرفهایها» نزدیک میشوند. گروه «اکتبر» برای این که آزادیاش را حفظ کند، هیچ گونه کمک مالی از هیچ یک از احزاب یا سندیکاها دریافت نمیکند. حتی اگر کسی مثل دوهامٍل – که از یک خانوادهی مرفه است، قادر به تامین بعضی از هزینهها باشد- با وجود این میباید کار کرد. بعضی از آنها از جمله ژاک پرٍهور در سینما به شهرت میرسند و بیشتر وقت خود را به آن اختصاص میدهند.
به دنبال آشوبهای جریان راست افراطی، در ششم فوریه ی ۱۹۳۴، بسیاری از اعضای گروه «مانیفست» بنیانگذاری کمیتهی هوشیاری روشنفکران ضدفاشیست، تحت عنوان «در خدمت کارگران»، را امضا میکنند. تا ژوئیه ی ۱۹۳۵، این گروه همچنان بسیار فعال بود و با گسترش فاشیسم در فرانسه، که مورد حمایت برخی از افراد برجسته و ثروتمند بود، مبارزه میکرد و درآمدها و شکوفایی بورژوازی را در حالی که « صفوف فشردهی گرسنگان» با درخواست کار و نان در برابر جنگطلبان دست به شورش میزدند، محکوم میکرد. «رفقا، ما به مرگ دیگران خیلی عادت کردهایم (…) رفقا مواظب باشید، آنها خواهان جان کندن شما نیز هستند (…) ما زندهایم، اما تا کی؟ (…) از خود دفاع کنید. همه با هم در جبههی تودهای، بر علیه فاشیسم.»
دوران بازگشت به اقدامات و سخنرانیهای خیابانی و… در جشنهای مردمی است، جایی که بعضی از اوقات، در طول استراحت گروه موسیقی، کسی با بالا رفتن روی یک میز، متنی را برای جمعیت میخواند. در حالی که بعضی از بازیگران کمدی فرانسه ( تئاتر دولتی فرانسه- م.)، در تور ایتالیا، سلام فاشیستی انجام میدهند، گروه «اکتبر» در ژوئن ۱۹۳۵، به دعوت شهرداری کمونیست، که جشن ویژهای را برای منطقهی بروتاین سازماندهی میکند، نمایشی کارناوالی در مدرسهی نظامی سنت سیر، تحت عنوان «از مردان خدا پیروی کنید» را اجرا میکند. جراید محافظهکار، اقدام نفرتانگیز تبهکاران را محکوم میکنند. واقعیت امر این است که گذشتن از مقابل مدرسهی نظامی با برافراشته دیدن بنرهایی که نشان میدهد در این شهر «کارگران در مصدر امور هستند»، خوشایند همه نمیتواند باشد. در ماه ژوئیه، روژٍر بٍلٍن، ژان لویی بارولت، برادران مولودجی، به گروه ملحق میشوند. اما گروه خسته از کار، توقف دوبارهای را آغاز میکند که تا ماه می ۱۹۳۶، زمانی که ائتلافی از نیروهای چپ به قدرت میرسند، ادامه مییابد. گروه با اجرای نمایش در کارخانهها و فروشگاههای در حال اعتصاب، در شادمانی مردم شریک میشود. اول ژوئیه، برنامهای در «خانهی همبستگی» (Maison de la Mutualité) که تازه تاسیس شده است، برگزار میکند: این اخرین اجرا خواهد بود. دلیل آن این است که اختلافات تشدید شده بود، تردید دربارهی محدودیتها و مرزهای جبههی تودهای، در مورد درست بودن شرکت در جنگ اسپانیا، جایی که شورش نظامی ژوئیهی ۱۹۳۶ علیه دولت جمهوریخواه به جنگ منتهی میشود، و در ارتباط با دست یاری گشودن حزب کمونیست به سوی کلیسای کاتولیک… به دلیل همهی این اختلافنظرها، گروه قبل از این که کارشان به کدورت کشیده شود، از هم جدا میشوند، تا همانطور که پرٍهور بعدها در «نمایش» (Spectale) مینویسد: «سعی کنید حتی اگر فقط برای نشان دادن یک نمونه هم شده، خوشبخت باشید.»
هرچند چیز زیادی از گروه «اکتبر» در خاطرهی عمومی باقی نمانده است، و با وجودی که عملکرد آن طبیعتا به آن شکل قابل انتقال نیست، با وجود این از نیروی محرک فوقالعادهای برخوردار است. چون «زندگی هنوز چندان زیبا نیست، و حتی قابل تحمل نیز نیست. زندگی مثل خونی که در رگهای ما جریان دارد، قرمز است. این است زندگی شما زندگان، زندگی کارگران زنده، از خود در برابر مرگ، بر علیه دنیای مردگان دفاع کنید. دنیای بدبختی و تلخکامی».
* * *
یادداشتهای مترجم:
– Bataille de Fontenoy La بخشی از جنگهای انتقال قدرت امپراتوری اطریش بین نیروهای لوئی پانزدهم پادشاه فرانسه و نیروهای ائتلاف، متشکل از ایالتهای متحد بریتانیای کبیرو امپراتوری اطریش، که در ماه می ۱۷۴۵ در منطقهی Fontenoy واقع در نزدیکی مرز فعلی فرانسه و بلژیک رُخ داد و به پیروزی ارتش فرانسه منتهی شد .
– تئاتر Agit-prop تئاتر تودهای که به طبقهی پرولتاریا توجه دارد و همزمان تئاتری سیاسی است که به عنوان ابزاری برای برانگیختن و تبلیغات مورد استفاده قرار میگیرد.
– اکتبریستها Octobristes Les گروه سیاسی لیبرالی که در اکتبر ۱۹۰۵ تشکیل شد و از بیانیهی ۳۰ اکتبر ۱۹۰۵ که طی آن نیکولای دوم، تزار روسیه، رژیم مشروطهی سلطنتی را برقرار میکرد، دفاع مینمود.
منابع:
۱- نقلقولهایی که از پرهٍور در این مقاله استفاده شده از Jacques Prévert, Octobre. Sketches et chœurs parlés pour groupe Octobre 1932-1936, textes réunis et commentés par André Heinrich, Galimard, Paris,2007. انتخاب شده است.
۲ -مراجعه کنید به: Olivier Neveux, Théatre en lutte, Le théatre mjlitant en France des années 1960 à aujourd’hui, La Découverte, Paris, 2007.
۳- – Michel Fauré, Le Groupe Octobre, Christian Bourgois, Paris, 1977. Très regretablement épuisé.
۴- میتوان متن سیتروئن را با صدای پرٍور در یوتوب شنید.
Nicolas Beauvillain مدیر هنری مشترک گروه تئاتری La Chaloupe (Niort) و کارگردان نمایش Octobre است.
منبع: «لوموند دیپلماتیک»