«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
طاهر صدیق –
یکی از ژانرهای بسیار پُر آوازهی ادبی در سوئد، نوشتههایی است که «ادبیات کارگری» نامیده شده است. کوشش ما در این مقالهی نسبتا کوتاه این است که اندکی به این ادبیات بپردازیم. در آغاز باید اذعان کنیم که موضوع «ادبیات کارگری» موضوع بسیار گستردهای است و آنچه که دربارهی آن در این مقاله مطرح شده، دانستنیهایی تنها برای ورود به این مقوله است که شاید بتواند از دیدگاه آشنایی نخستین با این ژانر مهم ادبی در تاریخ فرهنگ سوئد، سودمند افتد.
میتوان گفت که تاریخ ابیات کارگری سوئد از دهههای پایانی سدهی نوزدهم میلادی آغاز میشود. اما آنچه که آن را به عنوان یکی از سنتهای ادبی با اهمیت فرهنگ این کشور مطرح کرده، آثاری است که عمدتا در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰و بخشی از دههی ۱۹۴۰ آفریده شده است. برخی از نویسندگان این آثار، امروزه از برجستهترین چهرههای تاریخ ادبیات سوئد شناخته میشوند. در نوشتهی پیش رو، چند تن از این نویسندگان، کوتاه معرفی خواهند شد.
اصطلاح «ادبیات کارگری» که «ادبیات پرولتری» نیز خوانده شده، اصطلاحی نیست که همه در تعریف آن همرای باشند. از همان آغاز این «جنبش» ادبی، دربارهی تعریف این اصطلاح، بحثهای مفصلی صورت گرفته و این بحثها هنوز هم ادامه دارد. ما وارد این مبحث نسبتا پیچیده نخواهیم شد، اما به این نکته اشاره کنیم که معمولا در تعریف «ادبیات کارگری» در درجهی نخست تم یا موضوع آن مطرح بوده است، یعنی شرایط کار و زندگی زحمتکشان جامعه که پیشتر یعنی در نیمهی نخست سدهی بیستم بسیاری از کارگران کشاورزی و امروزه بخش بزرگی از کارکنان خدمات را نیز در بر میگرفت و میگیرد.
تحلیلگرانی تعلق نویسندگان این ژانر ادبی به طبقهی کارگر و همچنین انگیزهی این نویسندگان در نوشتن این آثار و علاقهمندی خوانندگان متعلق به طبقهی کارگر به این آثار را نیز وارد تعریف اصطلاح «ادبیات کارگری» کردهاند، اما به نظر میرسد که چنین برداشتی بیشتر بر پایهی آنچه که از شاخصهای مهم نویسندگان متعلق به این ژانر ادبی در دههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰در سوئد بود، استوار است؛ چرا که بسیاری از این نویسندگان از خانوادههای فرودست جامعه بودند، تحصیلات رسمی قابل توجهی نداشتند، یعنی خودآموخته بودند و با انگیزهی مبارزاتی برای تحول اجتماعی به سود زحمتکشان تلاش میکردند. در هر حال، با وجود این که در تاثیر مهم تجربههای مستقیم این نویسندگان در آفرینش آثار ادبی متعلق به «ادبیات کارگری» نمیتوان تردید کرد، باید در تعریف «ادبیات کارگری» موضوع این نوشتهها را که شامل کار، زندگی، افکار و احساسات، دشواریها، روابط، مبارزات و سازمانیابی و… طبقات زحمتکش است، عنصر تعیین کنندهی تعریف این گونه ادبیات دانست؛ به ویژه برای این که نویسندگان امروزی چنین آثاری که تصویرگر شرایط زندگی لایههای فرودست جامعهی امروز هستند، از نظر نیافتند؛ لایههایی که شاید عنوان کارگر در مورد همهی آنها به معنای کلاسیک صادق نباشد.
پیش از دههی ۱۹۲۰
میتوان گفت که «ادبیات کارگری» در سوئد در بیست سال پایانی قرن ۱۹ میلادی پا به عرصهی فرهنگی گذاشت. نخست، این ادبیات به شکل شعر و سرود مبارزاتی در نشریاتی منتشر میشد که گرایش چپ داشتند. این شعرها و سرودها برای نمونه در گردهماییها و تظاهراتها خوانده میشد.
از آغاز سدهی بیستم، رشد ادبیات کارگری چشمگیر است و عنوان «ادبیات کارگری» یا «ادبیات پرولتری» نیز در نوشتهها و گفتهها به کار میرود. دو تن از نویسندههای بزرگ تاریخ ادبیات، نویسندهی روس: ماکسیم گورکی و نویسندهی دانمارکی: مارتین آندرسن وِکسو، دراوایل سدهی گذشته، در این عرصهی ادبی، الهامبخش نویسندگان سوئدی نیز به شمار میروند.
دان آندرسون،Dan Andersson ، مارتین کخ،Martin Koch، و ماریا ساندل، Maria Sandell، از نویسندگان این دوران آغازین ادبیات کارگری در سوئد هستند. دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ و بخشی از دههی ۱۹۴۰، دوران شکوفایی ادبیات کارگری سوئد معرفی میشود. نویسندگان بسیاری در این دو دهه در عرصهی ادبیات کارگری فعالیت داشتند که در اینجا به سه تن از آنها اشاره میکنیم:
ایوار لو یوهانسون Ivar Lo Johansson
ایوار لو یوهانسون، Ivar Lo Johansson، (تولد ۱۹۰۱، درگذشت ۱۹۹۰) بیتردید معروفترین نویسندهی ادبیات کارگری سوئد و برجستهترین چهرهی ادبی در ژانری است که «مکتب استاتارهها» نامیده شده است. استاتارهها، کارگران کشاورزی در برخی مناطق سوئد بودند که در شرایط فاجعهباری در درون یک نظام بهرهکشی شبه فئودالی کار و زندگی میکردند. آنها معمولا در برابر کارهای طاقتفرسای کشاورزی و دامداری، تنها محلی برای زندگی و مقداری موادغذایی از ارباب دریافت میکردند و عملا نمیتوانستند از خدمت ارباب کنارهگیری کنند و به خدمت اربابی دیگر در آیند و جایی دیگر بروند.
ایوار لو یوهانسون از جمله با نوشتههای خود دربارهی شرایط زندگی این کارگران بردهمانند، از فعالانی بود که به الغای این نطام سفت و سخت اربابرعیتی یاری رساند. نوشتههای او از مهمترین عوامل الغای این نظام بهرهکشی در سوئد در سال ۱۹۴۵ به شمار میرود، که نمونهای نیز از تاثیر ادبیات در تحولات اجتماعی است. در این زمینه، نخستین رمان او دربارهی استاتارهها اهمیتی زیاد دارد و میتوان گفت سرآغاز این گونه نوشتههای مربوط به کارگران کشاورزی یاد شده در عرصهی ادبیات کارگری است. این رمان که عنوان آن «شب بهخیر، خاک»، God natt jord، است، شرح زندگی چند خانوادهی کارگر کشاورزی (استاتاره) است و دربارهی افکار و رویاها و آرزوهای آنها، که برخی میخواهند کشاورزی را ترک گویند و به شهر مهاجرت کنند و برخی در آرزوی داشتن زمین متعلق به خود هستد، برخی مبارزهجو هستند و برخی تسلیم شرایط. این داستان توصیف واقعگرایانهای از روستاهای محل زندگی و کار استاتارههاست، از خانههای محقر پُر حشره و بیماریزا تا کارهای دشوار و تحملناپذیر و نیز افکار و برداشتها و روابط آنها با همدیگر.
ایوار لو یوهانسون پس از انتشار این کتاب، به نوشتن اینگونه داستانها ادامه داد، اما او داستانهایی با تمهای گوناگون دیگر نیز نوشته است. او یکی از پُرکارترین نویسندگان سوئد است، دهها کتاب نوشته و نوشتههای او شامل رمان و نوول با تمهای گوناگون، گزارش، خاطره، زندگینامه، هنر نویسندگی و… است.
یان فریده گورد Jan Fridegård
یان فریده گورد، Jan Fridegård، در سال۱۸۹۷ در منطقهی اپلند، Uppland، در شرق سوئد زاده شد. پدر و مادرش از گروه استاتارهها بودند. چنان که پیشتر اشاره شد، این گروه از کارگران کشاورزی در سوئد تا لغو نظام حاکم در عرصهی کشاورزی و دامداری در سال ۱۹۴۵، زندگی به شدت فاجعهباری داشتند. یان فریده گورد در چنین محیطی بزرگ شد و در نوشتههای خود نیز به شرح زندگی گروههای فرودست جامعه و به ویژه زندگی استاتارهها پرداخت. او یکی از نویسندههای نامدار دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در عرصهی ادبیات کارگری است، اما آثار متعددی نیز پس از آن دوران خلق کرده است.
کتابی که میتوان گفت آغاز نویسندگی او در عرصهی ادبیات کارگری، به ویژه در «مکتب استاتارهها» است، نخستین بار در سال ۱۹۳۳ منتشر شد. این کتاب که عنوان آن «شبی در ژوئیه»، En natt i juli، است، دربارهی پسری به نام یوهان فروم است که به گروه استاتارهها تعلق دارد و یک اعتصابشکن را به قتل میرساند. کتاب دیگری که او در آن به روشنی به شرح نظام اربابرعیتی حاکم و اختلافات طبقاتی موجود میپردازد، رمانی است با عنوان «من لارش هورد»، Jag Lars Hård، که قهرمان آن استاتارهی جوانی است که به یک اختلاف قضایی مربوط به تعیین ابوت کشیده میشود
یان فریدهگورد دو رمان دیگر نیز که دنبالهی «من لارش هورد» است و نیز رمانهای بسیاری با تمهای گوناگون نوشته است. او علاقهی شدیدی به تاریخ دوران کُهن نیز داشت و سه رمان تاریخی بسیار معروف در بارهی دوران وایکینگها نوشته که در آنها نیز به اختلافات و کشاکشهای طبقاتی در نظام شبهبردهداری آن روز پرداخته شده است. آین کتابها عبارتند از «سرزمین خدایان چوبی»، Trägudars land، «مردم سپیده دم»،Gryningsfolket، و «دود قربانی»، Offerrök. یان فریدهگورد در سال ۱۹۶۸ درگذشت.
موآ مارتینسون Moa Martinson
موآ مارتینسون، Moa Martinson، را باید یکی از برجستهترین نویسندگان زن در عرصهی ادبیات کارگری در تاریخ ادبیات سوئد شمرد. او در سال ۱۸۹۰ زاده شده و تا درگذشتاش در سا ل ۱۹۶۴، آثاری بسیار و از جمله چندین رمان وارد گنجینهی ادبیات سوئد کرد.
او دختر یک زن جوان مجرد، نوزده ساله، بود؛ زنی خدمتکار و فقیر که بعدها ازدواج کرد و هرچند که این ازدواج اندکی از شدت فقر کاست، مشکل فقر اما همچنان پابرجا بود. مردی که با مادر او ازدواج کرد، معتاد به الکل بود و دشواریهای بسیاری برای خانواده به وجود میآورد. موآ مارتینسون مشکلات تحملناپذیر دوران کودکی را در رمانی با عنوان Mor gifter sig («مادر شوهر میکند») شرح داده است. این رمان شاید معروفترین اثر داستانی موآ مارتینسون باشد. معاش خانواده از کار به عنوان استاتاره تامین میشد و تجربهی این دوران در نوشتههای موآ مارتینسون بازتابی چشمگیر یافته است. موآ مارتینسون تنها داستاننویس مطرح زن در عرصهی ادبیات کارگری در دههی ۱۹۳۰ است. او یکی از سه داستاننویس بزرگ ژانر موسوم به «مکتب استاتارهها»، در کنار ایوار لو یوهانسون و یان فریدهگورد است، که پیشتر دربارهی آنها شرح کوتاهی ارائه شد.
نخستین رمان موآ مارتینسون، داستانی است با عنوان Pigmamma («کلفت مادر: رمانی دربارهی دنیای زنان کارگر»). این داستان در سال ۱۹۲۴ نوشته شد، اما به صورت کتاب انتشار نیافت، بلکه در سال ۱۹۲۸ به صورت پاورقی در نشریهی آنارشیستی Brand منتشر شد. پیش از آن، نوشتههای گوناگون موآ که نوشتن آنها را از نوجوانی آغاز کرده بود، در نشریات سندیکالیستی چاپ میشد. موآ گرایش چپ سندیکالیستی داشت.
زندگی موآ، سالهای متمادی، زندگی رنجآور و حتی دردناکی بود. او بدون این که ازدواج کند، در سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۶صاحب پنج پسر شد که دو تن از آنها، کوچکترینهاشان، در یک حادثهی غرق شدگی جان خود را از دست دادند. علاوه بر این، شوهرش در سال ۱۹۲۸ خودکشی کرد. یک سال بعد، موآ با هاری مارتینسون، که بعدها یکی از بزرگترین نویسندگان و شاعران سوئد، عضو فرهنگستان و برندهی جایزهی نوبل در ادبیات شد، ازدواج کرد. این زناشویی با فراز و نشیبهایی حدود ده سال ادامه داشت. هاری مارتینسون را نیز از نویسندگان و شاعران ادبیات کارگری سوئد نامیدهاند که اندکی دور از واقعیت به نظر میرسد، هرچند که نخستین رمانهای او را شاید بتوان از نوع نوشتههای موسوم به «ادبیات کارگری» به شمار آورد. میتوان گفت هاری برای نمونه شبیه همسرش موآ نیست که قطعا به درستی یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات کارگری شناخته میشود. موآ مارتینسون گرایشی سوسیالیستی / سندیکالیستی داشت، در صورتی که هاری مارتینسون خود را از نظر فلسفی و اخلاقی، بودایی معرفی کرده است.
از نوشتههای معروف موآ مارتینسون میتوان به نخستین رمان وی که در سال ۱۹۳۳ چاپ و منتشر شد، اشاره کرد. عنوان این رمان «زنان و درخت سیب»، Kvinnor och äppelträd، است. داستان دربارهی زندگی دو دختر به نامهای سالی و اِلِن در محلات کارگرنشین شهر نورشوپینگ است. دنبالهی این داستان، با عنوان «پسران سالی»، رمانی است دربارهی زندگی استاتارهها که یک سال بعد انتشار یافت.
به طوری که اشاره شد، موآ مارتینسون از نامدارترین نویسندگان سوئد، به ویژه در عرصهی «ادبیات کارگری»، به شمار میرود، که از جمله جایزهی موسوم به De Nios stora pris در سال ۱۹۴۴ به او اعطا شد. در سال ۱۹۸۲ نیز انجمن دوستداران موآ بنیانگذاری شد که هدف آن زنده نگهداشتن آثار و تاریخ زندگی موآ مارتینسون عنوان شده است. جایزهی این انجمن، که “جایزهی موآ” نامیده میشود، هر سال به نویسندهای داده میشود.
بعد از دههی ۱۹۴۰
میتوان گفت که پس از دههی ۱۹۴۰ تا دههی ۱۹۶۰، ادبیات کارگری نیروی دوران شکوفایی دهههای پیشین را نداشت. در دههی ۱۹۶۰، ادبیات کارگری جان تارهای یافت. در این دهه، به ویژه ادبیات رپرتاژی کارگری در سوئد و کشورهای دیگر چشمگیر است. برای نمونه میتوان نوشتهی مایا اکهلوف، Maja Ekelöf، با عنوان «گزارش از یک سطل زمینشویی» (Rapport från en skurhink) را نام برد. مایا اکهلوف (تولد ۱۹۱۸، درگذشت ۱۹۸۹) نظافتچی بود و کتاب یاد شده، یادداشتهای روزانهی او را در برمیگیرد. او در این کتاب که میتوان گفت به یک اثر کلاسیک تبدیل شده، زندگی شغلی، درآمد ناچیز و سرپرستی چند فرزند را در این شرایط دشوار تصویر کرده است. کتاب مایا اکهلوف نخستین بار در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. شایستهی قدردانی است که ترجمهی فارسی این کتاب در سال ۲۰۲۰ در سوئد منتشر شده است. مترجم کتاب، کتایون کشاورزی و ناشر آن Cafè ۶۰ Media است.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، شمار زنان نویسنده قابل توجه است. در میان این زنان شاید بتوان گفت که سارا لیدمان، Sara Lidman، (تولد ۱۹۲۳، درگذشت ۲۰۰۴) برجستهترین نویسندهی زن در عرصهی «ادبیات کارگری» است. لیدمان که یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم در سوئد شناخته میشود، حدود بیست رمان نوشته که از جملهی آنها چند رمان دربارهی زندگی و کار کسانی است که در کشیدن راه آهن به شمال سوئد شرکت داشتهاند. این کتابها جزو بهترینهای «ادبیات کارگری» سوئد شناخته میشود.
پژوهشها حاکی از این است که پس از دههی ۱۹۷۰، ادبیات کارگری بار دیگر کمتوانتر شد. اما این ژانر ادبی از آغاز سدهی کنونی اوج تارهای گرفته است. از نویسندگانی که به زندگی لایههای فرودست امروز سوئد پرداختهاند، میتوان سوزان آلاکوسکی، Susanne Alakoski، رمان Svinallängorna، اوسا لیندربوری، Åsa Linderborg، رمان Mig äger ingen، و کریستین لوندبری، Kristian Lundberg، رمانYarden، را نام برد.
برگرفته از: صفحهی فیسبوکی نویسنده