«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
ايليا ارنبورگ – برگردان: احمد شاملو –
گذرگاهى صعب است زندگی؛
تنگ آبى در تلاطم و در جوش.
ايمان، يكى چشمبند است؛
ديوارى در برابر بينش.
به خيره مگو، كه ايمان كوه را به جنبش در مىآورد.
من كوه بى جان نيستم،
انسانام من!
سنگ مقدس در اين جهان بسيار است،
صيقل خورده به بوسهى لبان خشكيده از عطش.
ايمان به جسم بى جان روح مىبخشد،
ليكن
من جسم بى جان نيستم،
انسانى زندهام من!
من نابينايی آدميان را ديدهام
و توفيدن گردباد را بر عرصهى پيكار،
من آسمان را ديدهام
و آدميان را سرگردان به مهى دودگونه فرو پوشيده،
مرا به ايمان، ايمان نيست.
اگر اندوهگينات مىیکند،
بگو اندوهگينام.
حقيقت را بگو،
نه لابه كن، نه ستايش.
تنها به تو ايمان دارم،
اى وفادارى به قرن و به انسان!
توان تحملات ار هست، شكوه مكن.
به پرسش اگر پاسخ مىگويى،
پاسخى در خور بگوى.
در برابر رگبار گلوله اگر مىايستى،
مردانه بايست
كه پيام ايمان و وفا به جز اين نيست!