«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
احمد شاملو –
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانههای بیهنگام خویش.
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته بر اسبان تشریح،
و لَتّههای بیرنگ غروری
نگونسار
بر نیزههایشان.
تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن
هنگامی که
هر غبار راه ِ لعنتشده نفرینات میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفتهای.
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه از رستن تن میزند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی.
فغان! که سرگذشت ما
سرود بیاعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعهی روسبیان
بازمیآمدند.
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سیاهپوش
– داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد-
هنوز از سجادهها
سر بر نگرفتهاند!