«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
شیرکو بیکس –
«طنابهای دار
چه چیزی را توانستهاند
در ما بکشند!؟»
به من بگویید:
از شرق تا به غرب،
از بالا تا پایین،
این سرزمینها
از قدیمالایام تا به امروز
طنابهای دار
چه چیزی را توانستهاند
در ما بکشند!؟
چه کاری توانستهاند
با فریاد بلند مبارزه
و آزادیمان بکنند.
طنابهای دار
توانستهاند
«شاهو» را بترسانند؟
توانستهاند
دریاچهی
«وان» و «ارومیه» را خاموش کنند؟
توانستهاند
«پیرمگرون» را به زانو در آورند؟
چه چیزی را به طناب دار نسپرد
و اعدام نکرد؟
از رویا تا شعر
و از شعر تا زن
و از زن تا نان
و تا آب و
تا گل و
تا چشمه…
آنچه را هرگز، هرگز، نتوانست
اعدام کند
آینده است
و آزادی…