«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
زهره ستوده –
کمون پاریس یک رویداد تاریخی است که ریشه در انقلابات و مبارزات اجتماعی ـ سیاسی گذشتهی فرانسه، به ویژه از زمان انقلاب کبیر فرانسه ۱۷۸۹ به بعد، دارد . سقوط امپراتوری دوم، اعلام جمهوری سوم، قحطی، چندین ماه گرسنگی، شکست فرانسه در جنگ با دولت پروس و تسلیم در برابر بیسمارک، صدراعظم آلمان، علل بروز کمون پاریس بودند. هزاران کتاب و مقاله دربارهی کمون پاریس نوشته شده، ولی معدودی از آنها دربارهی شرکت زنان در کمون پاریس سخن راندهاند. یا گاران به زنان کمتر توجه کردهاند و یا از آنان در تاریخ کمون کمتر سخن گفتهاند.
اولیویه لیساگاره، Olivier Lissagaray، از معدود کسانی است که در کتاب خود «تاریخ کمون پاریس» به شرکت زنان اشاره کرده است. ادیت توما، Edith Thomas، در کتاب «آتش افروزان»، Les Pétroleuses، به طور واقعی رد پای زنان را که در این مبارزه شرکت داشتهاند، دنبال میکند. دربارهی زنان کمون، ژان مترون، Jean Maitron، (نیز) تحقیقات بسیار وسیعی انجام داده که انجمن «دوستداران کمون پاریس» آن را منتشر کرده است. کتاب خاطرات لوئیز میشل، به نام «کمون پاریس، تاریخ و خاطرات»، (هم) مشاهدات کسی است که در کمون حضور داشته و فعالیت زنان را نقل میکند.
شرایط زندگی زنان
در زمان امپراتوری دوم، تغییرات فراوانی در پاریس به وجود آمد. ژرژ اوژن اوسمان،Georges Eugene Haussmann، آرشیتکت مشهور، خیابانهای جدیدی در پاریس احداث کرد که به رانده شدن تودهی کارگران به سمت شمال و شرق پاریس انجامید؛ مثل خیابانهای بل ویل، Belle ville، منیل مونتان، Ménilmontant، و…
بسیاری از زنان ساکن پایتخت در بخش تولیدات صنعتی کار میکردند. سالنامهی آماری ۱۸۷۱، نشان میدهد که از تعداد ۱۱۴ هزار کارگر، ۶۲ هزار نفر آنها کارگر زن بودهاند. زنان، اولین قربانیان صنعتی شدن جامعهی سرمایهداری هستند. این زنان میبایست در رقابت با ماشینهای تولید و همچنین در رقابت با دستمزد ارزان، که از طرف صومعهها پیشنهاد میشد، دست و پنجه نرم کنند. از طرف دیگر، مجبور به تحمل پیشداوریهای زنستیزانهی کارگران مرد تحت تاثیر افکار پرودن نیز بودند. آزار و اذیت و خشونت، هر روز ادامه داشت. از آنان استثمار شدیدی میشد. آنها در ازای ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار روزانه، دستمزدی کمتر از نصف دستمزد مردان میگرفتند. این، فضای حاکم در آن دوران بود. این درآمد مختصر برای یک کارگر زن، به علت این که گاهی نگهداری فرزندان و پدران و مادران سالخورده را هم به عهده داشتند، کافی نبود. در چنین مواقعی، تنفروشی مشکل مالی را حل میکرد.
در سال ۱۸۶۸، نمایشگاه بزرگ بینالمللی در پاریس افتتاح شد و ۱۵ میلیون بازدیدکننده از شهرستانها و کشورهای دیگر به پاریس سرازیر شدند. در این «پاریس پایتخت اروپا»، به گفتهی ویکتو هوگو، بسیاری از زنان در جستوجوی کار و خواستار احقاق حقوقشان بودند، ولی بسیاری از زنان بیبضاعت نیز با تنفروشی امرار معاش میکردند.
به طور کُلی در قرن نوزدهم، زنان کارگر در شرایط اسفباری زندگی میکردند: هم استثمار میشدند و هم به حساب آورده نمیشدند. زنان نه جایگاه اجتماعی داشتند و نه هیچ حقوقی؛ آنها هیچ آیندهای برای خود متصور نبودند، حتا حقوقشان در خانه هم پایمال میشد؛ فقط وظایف گوناگون را بر دوش میکشیدند. آنها هیچ چیزی برای از دست دادن نداشتند، تنها چشم امید به هر گونه امکان تغییر دوخته بودند. برای اولین بار در تاریخ، با شروع انقلاب کمون، موقعیت مناسبی به آنان عرضه شد و آنها مصمم، به طور وسیع و آگاهانه، در مبارزات شرکت کردند.
نشانههایی از فعالیت زنان پیشرو در دوران امپراطوری دوم فرانسه دیده میشد. لوئیز میشل در سال ۱۸۵۶ به پاریس آمد و در محلهی هیجدهم، «کمیتهی مراقبت زنان»،La Comité des vigilances، را تشکیل داد. در سال ۱۸۶۸، «مجمع دفاع از حقوق زنان» به وجود آمد و روزنامهی L’Opinion Nationale اعلامیهی بیست نفر از شهروندان زن تحت عنوان «اعلامیهی حقوق بشریت»، Droit de l’Humanité، به جای «اعلامیهی حقوق بشر»، Droit de l’Homme، مصوبهی انقلاب ۱۷۸۹، را برای تحقق بخشیدن به مسایل اجتماعی منتشر کرد. این نامگذاری مورد تایید آندره لئو نیز بود. مطالبات زنان برای برابری قانونی زنان در عرصهی زندگی زناشویی و همچنین در حیطهی کار بود؛ چون آنها معتقد بودند که زن، هم به خاطر زن بودنش مورد ستم واقع میشود و هم به عنوان کارگر زن.
آنده لئو، در تاریخ دهم ژوئیهی ۱۸۶۹، بنیادی اجتماعی برای احقاق مطالبات حقوق مدنی زنان به وجود آورد.
ناتالی لومل، سرپرستی رستوران La Marmite را در سال ۱۸۶۸ به عهده داشت که برای کارگران غذا با کیفیت سالم و ارزانقیمت تهیه میکرد. این رستوران همچنین محل تجمع و تبادلنظر و مطالعهی روزنامههای به (اصطلاح) «ضاله» نیز بود.
انقلاب کمون و شرکت زنان
در روز هجدهم مارس ۱۸۷۱، اولین روز انقلاب کمون، زنان پاریسی تصمیم گرفتند در مقابل دولتی (منظور دولت فرانسه) که در برابر ارتش پروس عقبنشینی کرده، به مردم فشار میآورد، روزنامهها را تعطیل میکرد، و محافل روشنفکری را میبست، همراه با «کمیتهی مراقبت زنان محلهی ۱۸»، در امور محله مداخله کرده و از ضبط عرادهی توپها توسط نیروی نظامی آدولف تی یر، Adolphe Thiers، رئیس دولت ورسای، جلوگیری به عمل آورند.
ادیت توما میگوید: «اگر بگوییم که در این روز انقلابی فقط زنان حضور داشتند، اغراقآمیز است، ولی زنان “قویا” در آن شرکت کردند و مصمم بودند که شانه به شانهی مردان در مقاومت پاریس بجنگند.»
تشکیل «اتحادیهی زنان»، شرکت در باشگاهها و کارگاههای تعاونی
زنان به سرعت بسیج شدند. در روز سوم آوریل، ۵۰۰ نفر زن از میدان کنکورد به طرف ورسای رفتند و ۷۰۰ نفر از آنها نیز به جمعیت در پُل گرونل Pont de Grenelle ملحق شدند. فریاد هزاران زن و مرد پاریسی به گوش میرسید: «نه به عقبنشینی!»، «مرگ بر خیانتکاران!»، «مرگ بر پروسیها»، «زنده باد جمهوری»، «زنده باد سوسیال» و «زنده باد کمون».
نیاز مبرمی به سامان دادن جنبش زنان احساس میشد. آندره لئو و لوئیز میشل بدین منظور پاریس را درمینوردیدند. روز یازدهم آوریل، الیزابت دمیترییف، Élisabeth Dmitrieff، و ناتالی لومل، Natalie Le Mel، به پاریس آمدند و فراخوانی به این مضمون دادند: « شهروندان زن، ساعت تصمیمگیری فرا رسیده، روزگار دنیای کُهن به سر آمده، ما میخواهیم آزاد شویم!” همان شب، جلسهای تشکیل شد و «اتحادیهی زنان برای دفاع از پاریس و پرستاری از زخمیها» پایهگذاری گشت. این اتحادیه در شهرداری محلهی ده پاریس مستقر شد.
در اساسنامهی «اتحادیهی زنان…» از یازده عضو نام برده شده که هر روز در شهرداری برای ثبت نام شهروندان زن که تمایل به شرکت در دفاع از پایتخت را داشتند، تجمع میکردند. «اتحادیهی زنان…» به روشنی و برای اولین بار یادآوری میکند که هر نابرابری و تضاد جنسیتی، پایههای اصلی قدرت طبقات حاکمه را میسازند. (در ادامهی تلاشها)، زنان اصل برابری دستمزد بین زنان و مردان را برقرار کردند. این تساوی حقوق در مورد معلمان زن و (کارکنان) بسیاری از کارگاههای خودگردان اعمال شد.
«اتحادیهی زنان» اعلام میکند: «دشمنان ما، صاحبان امتیازات طبقهی مرفه هستند که با عرق دسترنج ما زندگی میکنند و از فقر ما فربه شدهاند. ما خواستار کار و حفظ تولیدات آن برای خود هستیم. نه استثمارگر میخواهیم و نه ارباب!»
مجموعهی این نوشتهها نشان میدهد که «اتحادیهی زنان» (حتا) از اعضای کمون هم جلوتر بودهند. این اتحادیه، چهارچوب مبارزه را با سرنگونی سرمایه و هر گونه اثری از استثمار تعریف میکرد.
در اواخر آوریل ۱۸۷۱، عدهای از مسئوولین «اتحادیهی زنان»، از جمله: الیزابت دمیترییف، ناتالی لومل و اَلین ژاکیه، به کمیسیون «سازمان کار»، تحت رهبری لئو فرانکل، فرا خوانده شدند. کاری که اهمیت «اتحادیهی زنان» را نشان میداد. لئو فرانکل خطاب به زنان اتحادیه میگوید: «ما به ویژه از شهروندان زن، که همکاری فداکارانهی آنها در انقلاب اجتماعی بسیار ارزشمند است، میخواهیم که با مسالهی با اهمیتی همچون سازماندهی “کار” بیگانه نباشند و در سندیکاهای حرفههای مختلف زنان متشکل شده و هیاتهای نمایندگی خود را (به آنها) بفرستند.»
«سازمان کار» از تمام اصناف کارگری برای شرکت در جلسهای در روز پانزدهم مه، به منظور انتخاب نمایندگان زن در هر صنفی برای تشکیل اطاقهای سندیکایی، دعوت به عمل آورد. متعاقب آن، «اتحادیهی زنان» نیز فراخوانی برای تجمع در روز بیست و یکم مه صادر کرد، ولی با ورود ارتش «ورسای» به پاریس، این تجمع برگزار نشد.
تجمع زنان و باشگاهها
نیاز به شرکت و همراهی زنان در باشگاهها احساس میشد. در روزنامهی رسمی دولتی، Journal Officiel، از زنان برای گردهمآیی که در روز دوازدهم آوریل برای سازماندهی جنبش زنان در رابطه با دفاع از پاریس، چنانچه نیروی نظامی قصد تصرف شهر پاریس را داشته باشد، دعوت میشود. کمیتهی مرکزی محلی، متشکل از نمایندههای هر منطقه به نام «کمیسیون اجرایی»، با هفت نفر عضو تشکیل شد. روزنامهی La Sociale برنامهی انجمنها را منتشر کرد.
زنان پاریسی در تمام محلهها تجمعاتی را سازماندهی میکردند و به نشر عقاید انقلابی میپرداختند. دیدگاه جنبش اعتراضی و انقلابی کمون پاریس تحت تاثیر «انترناسیونال اول» و دیدگاههای متنوع دیگری از جمله بلانکسیم بود. زنان عضو و یا غیر عضو در این جلسات شرکت میکردند. همچنین در باشگاههای مختلط (زن و مرد) هم حضور داشتند و خواستار گشودن درهای باشگاههای متعلق به مردان به روی زنان شدند، مثل باشگاه سن نیکلا، St. Nicolas، که در کلیسای نتردام د شان، Notre Dame des Champs، که تجمعات مردانه در آنها برگزار میشد.
در باشگاه Délivrance la در کلیسای La Trinité، تحت سازماندهی لادویچکا کاوکا، Ladoijka Kawecka، سردبیر قدیمی روزنامهی «شهروندان زن» ،Le Journal Des Citoyennes، با همکاری ناتالی لومل، اعلام کردند: «در کارگاهها ما را روی هم انباشتهاند، این کارگاهها به شما تعلق دارد و ابزار تولید مال شماست.»
در «باشگاههای پرولتری» از چهار هزار نفر شرکت کننده، سه هزار زن حضور داشتند. در بعضی محلهها که «انترناسیونال اول» جریان غالب بود، با آن که زنان هنوز حق رای نداشتند، ولی آنها را برای همکاری، اداره و سرپرستی شهرداریها شرکت میدادند.
روز ششم مه از جمعیت ۵۰۰ نفره در باشگاه روشنفکران آزاد، در کلیسای سن ژرمن لُکسِرُوا، St. Germain L’Auxerrois، را حدود صد نفر از زنان تشکیل میدادند. با پیشنهاد روندیه، Rondier، یکی از شهروندان زن، آزادی بی قید وشرط زنان و حق طلاق به رایگیری گذاشته شد.
کارگاههای تعاونی
تمام انجمنهای زنان از لئو فرانکل، مسئوول «کمیسیون کار، صنعت و مبادلات»، تقاضای ایجاد کار داشتند. «اتحادیهی زنان» پیامی برای کمیسیون به این شرح فرستاد: «در شرایط فعلی که فقر به طرز وحشتناکی افزایش مییابد، این خطر وجود دارد که موجب آن شود زنان به حالت انفعال و کم و بیش ارتجاعی برگردند و این بازگشت برای انقلاب خطرناک است.» «کمیسیون کار، صنعت و مبادلات» پیشنهاد «اتحادیهی زنان» مبنی بر تضمین سپردن کارگاههای تولیدی به تولید کنندگان را تصویب کرد و لئو فرانکل از شهرداری توافق کمک مالی روزانه ـ به مبلغ دو فرانک ـ برای کمک به زنانی که در کارگاههای منطقه کار میکردند را گرفت. همچنین کمیتههایی توسط زنان در محلات، به عنوان کارگاههای تعاونی، ایجاد شد که به تقاضاهای فوری کاریابی پاسخ میدادند.
روز ششم آوریل، روز خودگردانی کارگاههایی است که از طرف مدیرانشان رها شده بودند و کارگران طی فرمانی در این کارگاهها شروع به کار کردند. بعضی از کارگاهها از ماه مه شروع به کار مستقل کرده بودند. زنان در کمیتههای محلی به امور زیادی اشتغال داشتند، کار آنها (از جمله) سرشماری زنان بیکار و کارگاههای خالی و انتخاب متصدی برای کارگاهها بود.
در گزارشی به تاریخ سیزدهم مه، میزان دستمزد روزانه و توافق خرید و فروش در کارگاهها تعیین شده است. این نوع اقدامات انجام شده، نمایانگر نگرشی جدید با روشی پیشرفته و شروع سازماندهی سوسیالیستی در موسسات تولیدی است. از طرفی دیگر، مبارزه با کار زنان در خانه، که زنان مزدبگیر شدیدا استثمار میشدند، و همچنین کار خانگی است.
«اتحادیهی زنان» با تکیه بر خط فکری «انترناسیونال اول» اعلام کرد: «وظیفه بدون حقوق و حقوق بدون وظیفه وجود ندارد.» این جملهای است که اوژن پوتیه، Eugene Pottier، در سرود «انترناسیونال» از آن استفاده کرده است.
به یُمن دموکراسی مستقیم، زنان سازمان خود را تشکیل داده و مطالبات خود را به نمایندگان کمون ارائه میدادند. این نمایندگان از طرف مردم منصوب و هر زمان قابل انفصال بودند و این موضوع به سندیکاها، انجمنها ، اتحادیهی زنان و غیره امکان میداد که نتایج تقاضاهای خود را ببینند.
رفرم در آموزش
برخی از زنان کمونار چون آندره لئو، André Leo، آنا ژاکلر، Anna Jaclard، نوئمی رکلو، Noémie Reclus، و وکلارا پریه، lara Perrier، با کمیسیونی جهت «سازماندهی و مراقبت آموزش در مدارس دخترانه» همکاری کردند. آنها پایههای مدرسه لائیک را ده سال قبل از اقدامات جمهوری سوم فرانسه ریختند. جمهوری سوم بعدا زمانی طولانی برای تحقق بخشیدن به این خواسته، گذاشت (مدرسهی لائیک در تاریخ ششم ژوئن ۱۸۸۹ توسط ژول فری، Jules Ferry، تاسیس شد). در مون مارتر، Montmartre، یکی دیگر از کمونارها به نام پل منک، Paule Mink، مدرسهای دخترانه در یکی از سالنهای کلیسای سن پی یر، St. Pierre، تشکیل داد، در حالی که آموزگاری به نام مری منی یر، Marie Manière، نیز مدرسهای تاسیس کرد که زیر نظر کشیشان نبود. روز سوم آوریل، روزنامهی Le Vengeur تاسیس این مدرسه را از طرف معلمان و کارگران، برای تدریس و تبادل معلومات، بینشی از یک مدرسهی مترقی عنوان کرد.
در نهم آوریل، علیرغم مخالفتهای کشیشی به نام پدر دوشن، Le père Duchene، مدارس دخترانه توسط کمون پایهگذاری شد. مری منی یر میگوید: «شهروندان زن، اگر میدانستید که چقدر انقلاب به وجود شما زنان وابسته است، از همان زمان چشمانتان را برای آموزش دختران باز نگه میداشتید و نمیگذاشتید که در جهل بمانند. کاری که تا به حال با شما کردهاند.»
زنان کمون، اولین موسسهی هنرستان صنعتی را هم برای آموزش دختران در محلهی ششم پاریس تاسیس کردند. و در مورد کودکان، مَری لاوردور، Marie Laverdure، و الی دوکودره، Elie Ducoudray، در نوشتهای با این جمله شروع میکنند: «آموزش از بدو تولد آغاز میگردد.» در واقع، این اقدام در کمون برای نگهداری کودکان خیلی جلوتر از مفهوم نگهداری کودکان در مدرسهی (Garderies) امروزی بود.
آغاز برخی از رفرمهای اجتماعی
مشارکت در تمام عرصههای زندگی جمعی شهروندان کمون باعث پیشرفت خواستههای روزمرهی زنان کمون شد. کمون پاریس، تنفروشی را به عنوان شکلی از استثمار و تجاری کردن جسم انسانها به وسیلهی انسانهای دیگر طرد کرد. به علاوه، کمون حق طلاق و آزادی زندگی مشترک را در دورانی که نظم اخلاقی حاکم از طرف کلیسا بیداد میکرد، به رسمیت شناخت. کمون مقرر کرد که مستمری افراد گارد ملی، که در جنگ کشته شده بودند، به شریک زندگی آنان اعم از رسمی یا غیررسمی و همچنین به فرزندانشان اعم از قانونی یا طبیعی پرداخت شود.
زنان هنرمند با کمیتههای شهروندان زن همکاری میکردند. در روز یازدهم مه، کنسرتی در پارک تویی لری، Tuileries، به نفع زخمیشدهگان گارد ملی برگزار شد. در سالن مارشالها،Les aréchaux، خانم آگار، Agar، درامنویس تئاتر معروف «کمدی فرانسوی»،La comédie Française، با خواندن نمایشنامهی «شیر زخمی» اثر ویکتور هوگو، تالار را مجذوب خود کرد. در کنسرت دیگری، که گردان ۹۳ کمون برنامهریزی کرده بود ، کمکهای فراوانی برای یتیمان و زنان بیوهی همان گردان جمعآوری شد.
زنان و نشریات
زنان کمون نه امکانات مالی و نه فرصت برای نشر روزنامهای بزرگ برای زنان را داشتند، ولی مقالاتشان را به روزنامههایی مثل :La commune و Le Rappel و همچنین La Sociale میدادند. آندره لئو اساسنامهی «اتحادیهی زنان» را در روزنامهی La sociale منتشر کرد. او فراخوانی بدین مضمون در این روزنامه نوشت: «امیدوارم زنان همچنان که با قلبشان در مبارزات کمون هستند، به عرصهی عمل نیز وارد شوند.» او، در ستونهای مخصوص نوشتههایش در روزنامهی «سوسیال»، از دولت کمون پاریس میخواهد که درهای ارتش را نیز به روی زنان بگشاید. بدین ترتیب، زنان کمون عملیات و مداخلات خود را در دو عرصهی مدنی و نظامی گسترش میدادند.
زنان و باریکادها
زنان در مبارزهی نظامی تا آخرین روز و آخرین دقایق شرکت میکنند. ناتالی لومل میگوید: «شهروندان زن، دستکش (به رسم شوالیهها) در وسط افتاده، یا باید بجنگیم و یا بمیریم.» لیساگاره، Olivier Lissagaray، که خود در این مبارزات شرکت داشته، میگوید: «۱۲۰ نفر از زنان در باریکاد میدان بلانش، La place Blanche، حضور داشتند؛ ۵۰ نفر به همراه ناتالی لومل در میدان پیگال، آندره لئو روی باریکاد باتی نی یول، Batignolles، لوئیز میشل و مارگریت دی بلان، Margueritte Diblanc، روی باریکاد شوسه کلی یانکور، Cligncourt Chaussée، و الیزابت رتیف، Élisabeth Retiff، که در گردان ۱۳۵ آشپزی میکرد در خیابان لیل، Lille، بود. آدل شی نی یون، Adèle Chignon، از زنان مبارز سال ۱۸۴۸، روی باریکاد پانته ئن، Panthéon، و الیزابت دمیتریف، Elizabeth Dmitrieff، در باریکاد میدان باستیل، Bastille، بودند.
ولی تعداد مشارکت زنان از دید لوئیز میشل و بنوا ملون، Benoit Malon، به دهها هزار مبارز در هفتهی خونین میرسد. در هر حال، این ارقام نشاندهندهی شهامت زنانی است که صفحهای قهرمانانه از تاریخ را نوشتند.
سرکوب
سرکوب وحشتناک بود. تعداد بیشماری روی همان باریکادها تیرباران شدند. یکی از افراد نظامی ورسای به نام دو ویلیه، Villiers De، دربارهی زنان یک باریکاد در محلهی دهم پاریس تعریف میکند: «تعداد بیشماری زن اسلحه به دست بلافاصله تیرباران شدند.»
بر اساس تحقیق یکی از نمایندگان مجلس، هزاران زن دستگیر و به «دادگاه شوراهای جنگ» تحویل داده شدند. زنان را تحقیر کرده و روسپی خواندند. و وقتی پاریس در آتش میسوخت، آنها را آتش افروزان، Pétroleuses، نامیدند. بیست و نه زن به کار اجباری محکوم شدند. بیست نفر را در دژهای نظامی زندانی کردند و شانزده نفر مجبور به خروج از کشور شدند. در مجموع، ۱۳۷۰۰ زن و مرد را زندانی کردند که مدت زندان برای بعضی از آنها نه سال طول کشید. لوئیز میشل و ناتالی لومل از زندانیهایی بودند که به Nouvelle- Calédonie تبعید شدند.
وقتی از زنان کمونار یاد میکنیم، بیدرنگ یک نام و آن هم به درستی نام لوئیز میشل در ذهن میآید که چهرهی مشخص یک کمونار زن در کمون پاریس است. ولی زنان دیگری نیز در کمون پاریس فعالیت میکردند، جدا از کسانی که نام بردیم، مثل: ناتالی لومل، الیزابت دمیترییف، آندره لئو، الیزابت رتیف، و پل منک، بایستی از اولالی پاپاووین، Eulalie Papavoine، ویکتورین بروشه، Victorine Brocher، آلین ژاکیه، Aline Jacquier، لئونتین سوتانس، Léontine Suetens، و عدهی دیگری، ناشناس، از هر سن و سالی، و از هر موقعیت شغلی: زنان رختشوی، خیاط، خیاط لباس زیردوز، ملیلهدوز، صحافکار، کارگر، معلم و روشنفکر نیز نام برد.
لوئیز میشل و آندره لئو در تبعید و پس از بازگشت از تبعید، برای زنده نگهداشتن ایدههای کمون پاریس همچنان فعالیت میکردند. لوئیز میشل میگوید: «یک انقلاب باید به پیش برود و نگاهش به گذشته نباشد.» با توجه به آنچه گفته شد، زنان کمون جایگاهی ویژه را در تاریخ یافتند و مرحلهی مهمی در راه رهایی زنان را رقم زدند.
بالاخره، جمهوری سوم تثبیت شد. زنانی دیگر با الهام از مبارزات زنان کمون پاریس، برای دستیابی به حقوق زنان تا به امروز این مبارزات را در اشکال دیگر ادامه میدهند. مطالبات زنان همچنان مسالهی روز است. بعضی از این مطالبات تحقق یافته، ولی مبارزه علیه خشونت نسبت به زنان، آزار جنسی، تجاوز، اسیدپاشی، تبعیض در دنیای کار و آموزش، برابری دستمزد زن و مرد هنوز ادامه دارد. لوئیز میشل میگفت: «اگر برابری بین دو جنس برقرار شود، حماقت انسانها شکاف برمیدارد.» تداوم این مبارزات برای برقراری دموکراسی واقعی حتمی است.
اما سخن پایانی
در نمایشگاهی از عکسهای کمون پاریس که بر نردههای دیوار شهرداری پاریس نصب شده بود، در آخرین تابلو، تعدادی عکس کمونارها به همراه این نوشته به چشم میخورد: «لحظاتی وجود دارند که خلق در یک چهره تبلور مییابد. بعضی از افراد، شخصیتهایی از خود بروز میدهند که بیشتر از دیگران به خاطر سپرده میشوند تا جایی که تبدیل به نمادها و اسطورهها میگردند، مثل لوئیز میشل و اوژن وَرلَن که در خاطرهها ماندگارند. اما نمیتوان فراموش کرد که کمون را هزاران زن و مرد ساختند که بیشماری از آنها برای همیشه گمنام ماندهاند. این تابلو به آن چهرهای بینام، ولی ماندگار اختصاص یافته است.»
با الهام از این تابلو و نوشتهی زیر آن، این مطلب را به تمام زنان و مردانی که در راه مبارزه برای آزادی و برقراری سوسیالیسم جان باختهاند و همچنین آنهایی که گمنامند و چهرهای معروف در جنبش مبارزاتی نیستند، تقدیم میکنم.
منبع: «اندیشه و پیکار»