«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
کلارا زتکین –
شگفتانگیز نیست که مرتجعین درکی ارتجاعی در مورد کار زنان داشته باشند، ولی برخورد با نقطهنظر اشتباهآمیز در میان سوسیالیستها بسیار تعجبآور است؛ نقطهنظری که خواهان حذف کار زنان است. مسالهی رهایی زن در تحلیل آخر، یعنی مسالهی کار زنان، مسالهای اقتصادی است و برای درک این مسائل از سوسیالیستها انتظار بیشتری باید داشت. سوسیالیستها باید بدانند که در مرحلهی کنونی رشد اقتصادی، کار زنان یک ضرورت است. کار زنان باید به طور طبیعی به تقلیل ساعت کاری که هر فرد به جامعه مدیون است، بیانجامد و یا ثروت جامعه را افزایش بخشد. آنچه باعث کاهش حقوق کارگران میشود، نه رقابت زنان، بلکه استثمار سرمایهداران است. سوسیالیستها باید بهتر از دیگران بدانند که بردگی اجتماعی یا آزادی، متکی به استقلال یا وابستگی اقتصادی است. کسانی که برای آزادی نوع بشر مبارزه میکنند، اجازه ندارند نیمی از بشریت را از طریق وابستگی اقتصادی به بردگی سیاسی و اجتماعی محکوم کنند. همانطور که کارگر در زیر یوغ سرمایهدار است، زن نیز در زیر یوغ مردان است و تا موقعی که استقلال اقتصادی خود را به دست نیاورده باشد، همچنان اسیر خواهد ماند. شرط لازم برای رسیدن به استقلال اقتصادی کار است. اگر میخواهیم زنان موجوداتی آزاد و برخوردار از حقوق برابر با مردان باشند، نباید کار زنان را حذف و آن را به چند مورد استثنایی محدود سازیم.
رهایی زن به معنای تغییر کامل و انقلابی نقش وی در زندگی اقتصادی است. شیوههای تولید قدیمی و ابزار ابتدایی تولید، زن را اسیر خانواده و حوزه فعالیتاش را در چهارچوب خانه محدود میکرد. با در نظر گرفتن سطح رشد تولید و بازرگانی آن زمان، مشکل و شاید غیرممکن بود که این وسایل در خارج از محیط خانواده تولید شود. تا موقعی که این روابط تولیدی وجود داشت، زن در زمینهی اقتصادی مولد بود. ماشین، نقطهی اختتامی بر فعالیت اقتصادی زن در خانواده گذاشت. صنایع بزرگ، کالاها را با قیمت مناسبتر، سریعتر و به تعداد بیشتر فراهم میکند. صنعت فردی با وسایل ناکافی و تولید در مقیاس کوچک از عهدهی رقابت با آن بر نمیآید. زن مجبور است مادهی خام را گرانتر از جنس تمام شدهی صنایع بزرگ تهیه کند.
امروز«کدبانو»ی گذشته تقریبا دیگر وجود ندارد. صنعت بزرگ، تولید خانگی کالاهای مورد نیاز افراد خانواده را بیمورد ساخته و در عین حال، پایهی فعالیت زن را در جامعه به وجود آورده است. تولید ماشینی که نیازی به نیروی بازو ندارد، سبب جلب زنان به بخشهای وسیعی از کار گردیده است. همزمان با این تحولات، تکامل صنعت جدید قسمتی از نیروی کار را غیرضرور میسازد و هزاران کارگر از کار بیکار میشوند. ارتش فقیران به وجود آمده است و حقوقها همچنان پایین میآید.
در گذشته، دستمزد کارگر مرد به اضافهی فعالیت تولیدی زن در خانه، برای تامین حداقل زندگی خانواده کم و بیش کافی بود. ولی در حال حاضر به سختی کفاف زندگی یک کارگر مجرد را میدهد. از این به بعد، کارگری که تشکیل خانواده میدهد، باید روی مزد زن خود نیز حساب کند.
این وضعیت باعث آزادی زن از وابستگی اقتصادی در قبال مرد شده است. زن با کار خود در صنعت، دیگر در خانواده به عنوان جزیی اضافی از موقعیت اقتصادی شوهر نیست و به عنوان نیروی اقتصادی مستقل از مرد، آموخت که به خود متکی باشد. حال اگر زن در زمینهی اجتماعی دیگر به شوهر وابسته نیست، دلیلی وجود ندارد که در زمینهی اجتماعی وابسته باشد. اما نباید فراموش کرد که این استقلال به نفع خود زن نیست و این سرمایهداران هستند که از آن سود میبرند. سرمایهدار وسایل تولید را در انحصار خود دارد و از آن به نفع خود استفاده میکند. زن از وابستگی مرد رها شده و زیر نفوذ سرمایهدار رفته است.
زن از بردهی شوهر به بردهی سرمایهدار تبدیل شده و فقط ارباب خود را تغییر داده است. علیرغم همهی اینها، در این تعویض سود برده است. در زمینهی اقتصادی او دیگر موجودی پایین و تابع شوهر نیست، بلکه همتای اوست. در این وضعیت، سرمایهدار به استثمار زن به تنهایی قناعت نمیکند، بلکه از او استفاده میکند تا هرچه بیشتر زحمتکشان مرد را استثمار نماید.
کار زنان از آغاز ارزانتر از کار مردان بود. دستمزد مرد در ابتدا طوری حساب میشد که بتواند حوایج خانواده را جوابگو باشد. دستمزد زن در اوایل فقط برای رفع نیازهای یک فرد کافی بود؛ زیرا میگفتند که زن بعد از کار در کارخانه، به کار در خانه ادامه میدهد. میگفتند «زن قابلیت کمتری دارد و در نتیجه به نیروی کار او مزد کمتری تعلق میگیرد. به علاوه، زن در مجموع احتیاجاتاش کمتر از مرد است»!
امتیاز زن به چشم سرمایهدار این است که نه تنها قیمت کمتری دارد، بلکه از مردان مطیعتر است. سرمایهدار با سوءاستفاده از این دو عامل، دستمزد کم تری به زن زحمتکش پرداخت و به علت رقابت، از این طریق دستمزد مردان را کاهش داد.
سرمایه به همین ترتیب از کار کودکان استفاده کرد، تا مزد زنان را پایین آورد و از کار ماشین برای پایین آوردن ارزش کار انسان سود برد. اگر کار زنان به نتایجی مخالف جهت طبیعیاش انجامید، تنها مقصر سیستم سرمایهداری است. این سیستم است که مسئول طولانی شدن روز کار است، در حالی که کار زنان باید باعث کوتاه شدن ساعات کار شود. کار زن باید مترادف با افزایش ثروت جامعه، بهبود زیست اعضای آن باشد، حال آن که باعث افزایش سود سرمایهداران و فقر تودهها گردیده است. نتایج منفی کار زن، که امروز به شکل دردناکی احساس میشود، فقط با از بین رفتن سیستم تولید سرمایهداری از بین خواهد رفت.
سرمایهداری برای آن که در رقابت نابود نشود، مجبور است اختلاف بین قیمت تمام شده و قیمت فروش کالا را بیشتر کند. به همین دلیل، به دنبال تولید ارزان و فروش گران است. او ساعات کار را افزایش میدهد و مزد را پایین میآورد. این سیاست به طور مشخص علیه منافع زحمتکشان، چه مرد و چه زن، عمل میکند. در این صورت، تقابل حقیقی بین منافع زحمتکشان زن و مرد وجود ندارد، ولی تقابل انکارناپذیر میان منافع سرمایه و کار موجود است.
الزامات اقتصادی با خواست ممنوعیت کار زنان منافات دارد. شرایط اقتصادی کنونی طوری است که نه سرمایهداران، و نه مردان، میتوانند از کار زنان چشم بپوشند. اگر با طرح مسالهی رقابت کار زن، خواهان ممنوعیت یا تحدید آن شویم، منطقی است که خواهان از بین بردن ماشین و بازگشت حق حرفهی قرون وسطایی باشیم؛ زیرا دیدیم که بعد از اعتصاب طولانی، که پایان موفقیتآمیزی برای کارگران داشت، چگونه سرمایهداران با استفاده از ماشینهای پیشرفته آن دستاوردها را از بین بردند.
از دلایل اقتصادی که بگذریم، قبل از هر چیز دلایل اصولی برای مخالفت با ممنوعیت کار زنان وجود دارد. زنان باید در مقابل این نوع تلاشها از خود مقاومت چشمگیر و منطقی نشان دهند؛ زیرا میدانند که برابری اجتماعی و سیاسیشان با مردان فقط بر پایهی استقلالشان در زمینهی اقتصادی خواهد بود. به همین دلیل است که ما زنها به پا میخیزیم و علیه محدودیت کاری زنان مبارزه میکنیم. ما خواستار جدایی مطالبات خود از سایر کارگران نیستیم. ما خواهان حقوق کامل سیاسی و اجتماعی زنان هستیم.
حق رای بدون برخورداری از آزادی اقتصادی چیزی بیش از یک چک بیمحل نیست. اگر آزادی اجتماعی به حقوق سیاسی وابسته بود، در کشورهای با سیستم انتخابات آزاد، مسالهی اجتماعی وجود نداشت. آزادی زن، همانند آزادی نوع بشر، روزی به واقعیت خواهد پیوست که آزادی کار از یوغ سرمایه تحقق یابد. فقط در چنین جامعهای است که زنها، همانند دیگر زحمتکشان، از تمامی حقوق خود به معنی واقعی برخوردار میشوند.
متن سخنرانی کلارا زتکین در دومین کنگرهی انترناسیونال، ژوئیهی ۱۸۸۹،