«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
جیسون کوسلوسکی – ترجمهی: پروین اشرفی –
چه کسانی کمپین “شیطان کوچکتر”، یعنی هریس، را تامین مالی میکنند؟
مقدمهی مترجم:
انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده یک آشفتهبازار سیاسی، یک نمایش خیره کنندهی تبلیغی، است. همیشه اینگونه بوده است. بالماسکهی انتخاباتی در این کشور دارای یک تاریخچهی طولانی، متکی بر صفبندیها و بلوکبندیهای صاحبان مال و ثروت، تبلیغات پُر زرق و برق، جار و جنجالهای حزبی – انتخاباتی، تقلب، ارعاب، تطمیع، رسوایی، و توسل به هر نوع تلاش و تشبُثی برای جمعآوری آرای رای دهندگان است. وقایع انتخابات پیشین در آمریکا، زمینه و راهنمایی است ناظر بر این که انتخابات پُر سر و صدای ریاست جمهوری آن، نه تنها ربطی به “دموکراسی”خواهی گوشخراش کاندیداهای ریاست جمهوری ندارد، بلکه مردم کارگر و زحمتکش نیز، حتا اگر به دلیل فضای هیجانآلود برآمده از تبلیغات فریبدهندهی انتخاباتی از یکسو، و فقدان یک آلترناتیو روشن طبقاتی که ناظر بر بهبود واقعی وضعیت زندگی آنان باشد از سوی دیگر، به پای صندوقهای رای کشانده شوند، هیچ نفعی عایدشان نخواهد شد و از همان فردای انتخابات، “ناجی برآمده از صندوق”های رای – از هر جناح و حزبی که باشد- همهی توش و توان خود را در پشتیبانی از منافع حامیان مالی قدرتمند خود، در نهادهای سرمایهداری تصمیمساز، به کار خواهد برد. هیچ تفاوتی هم نمیکند، که این “ناجی” از حزب دموکرات یا حزب جمهوریخواه باشد و از پروژههای “دموکراسی”خواهی نهادهای سرمایهداری تصمیمساز سر برون آورده باشد.
“دموکراسی” صندوق انتخاباتی همواره و همهجا یک دموکراسی کاربُردی و “مشروع” است، که در راستای تامین منافع طبقهی حاکم و حفظ نظم سرمایه – که تاریخا دمار از روزگار کارگر و زحمتکش در خود ایالات متحده و سرتاسر جهان در آورده است- عمل میکند.
اما انتخابات این دورهی ریاست جمهوری آمریکا در شرایط بسیار مُتحول جهانی برگزار میشود. یک ویژهگی این دورهی انتخابات آن است، که در متن رقابتهای حاد و روزافزون بلوکهای سرمایهداری جهانی، برآمد چین به عنوان یک قدرت جهانی، خطر جنگهای فراگیر منطقهای، و به خصوص جنگ در اوکراین و نسلکشی فلسطینیان توسط دولت آپارتاید اسرائیل، صورت میبندد. جنگهای ویرانگر و خانمانسوزی که هیات حاکمهی ایالات متحده با حمایتهای سیاسی – نظامی و مالی از دولتهای اوکراین و اسرائیل یک بازیگر اصلی در پیشبُرد و دمیدن بر آتش این جنگها؛ در سوزاندن جان دهها هزار انسان؛ تحمیل گرانی فزایندهی مایحتاج زندگی و فقر و فلاکت دهها میلیون انسان کارگر و زحمتکش در سراسر جهان، و از جمله در خود ایالات متحده است.
در چنین شرایطی، در کنار وعدههای توخالی هریس، کاندیدای حزب دموکرات، شاهد حملات ترامپ، کاندیدای حزب جمهوریخواه، به همین مردمی که در تلاش است به پای صندوقهای رای بکشاند – تا “عظمت” را دوباره به آمریکا بازگرداند- نیز میباشیم. نوشتهی «چه کسانی کمپین “شیطان کوچکتر”، یعنی هریس، را تامین مالی میکنند؟»، از جیسون کوسلوسکی، بر کمپین مالی هریس، کلان ثروتمندان حامی او، و دلایل سیاسی و اقتصادی آنها در این امر، متمرکز است و لذا به ترامپ و سیاستهای او نمیپردازد. با این همه نباید فراموش کرد، که سیاستهای دونالد ترامپ در این دوره هم دستکمی از سیاستهای دورهی ریاست جمهوری او نخواهد داشت و به اخراج و بیکارسازی انبوهی از کارگران، به ویژه کارگران مهاجر، جداسازی خانوادههای پناهنده و مهاجر، فشار بر روی مهاجران بدون مدرک، و… منجر خواهد شد. او نیز، همچون رقیب انتخاباتی خود هریس، افزایش قدرت اقتصادی کمپانیهای بزرگ سرمایهداری را – در قیاس با ایجاد حتا کمترین بهبودی در هستی مادی کارگران- در اولویت اصلی خود قرار خواهد داد. بیهوده نیست، که در جریان گُفتوگوی زنده در X با ایلان ماسک، از مهمترین سرمایهداران جهان و صاحب کارخانهی ماشینبرقی سازی “تسلا” و…، در دوازدهم اوت سال جاری، به صراحت میگوید: کارگران اعتصابی باید اخراج شوند! با احتمال انتخاب او به عنوان ریاست جمهوری ایالات متحده، اخراج کارگرانی که از افزایش دستمزد و شرایط کاری بهتر سخن به میان آورده و از حق اعتصاب استفاده میکنند، برای کارفرمایان آسانتر میشود. او در کمپینهای انتخاباتی خود به صراحت از سیاستهای توحشبار خود در قبال طبقهی کارگر پرده برمیدارد. او حتا اعلام داشته است، که قانون “پی آر تی” – که حق سازماندهی را برای کارگران به رسمیت میشناسد- وتو خواهد کرد. بنابراین، نمیباید بر کسی پوشیده باشد که بلوک جمهوریخواهان نیز، علیرغم لفاظیها دهن پُرکن، به مثابه یکی از دو قطب و بلوک اصلی سرمایهداری در ایالات متحده، رقابتهای ارتجاعی انتخاباتی را به همان سویی میبرد که رقبای حزب دموکرات در تلاش تحقق آن هستند.
با این مقدمهی کوتاه، به ترجمهی نوشتهی جیسون کوسلوسکی میپردازم.
* * *
هریس، والز و حزب دموکرات به ما میگویند که این انتخابات، نبردی بر سر “دموکراسی” است. نگاهی به این که چه کسانی بودجهی کمپین انتخاباتی هریس را تامین میکنند، نشان میدهد که انتخابات، نزاع عاشقانه میان بخشهای مختلف طبقهی حاکم است!
“اقتصاد مراقبتی”، “فرصتی برای همه”، “آیندهی بدون فقر کودکان” و “نبردی برای نجات دموکراسی”! کامالا هریس و تیم والز (فرد مورد نظر کاملا هریس برای پُست معاونت ریاست جمهوری – مترجم) انتخاب نوید یک دورهی جدید با شکوه را میدهند. برنی سندرز و الکساندریا اوکاسیو کورتز کف میزنند و سخنرانیهای درخشانی در حمایت از آنها میکنند. شاون فاین، رئیس اتحادیه، نیز به همین صورت! او میگوید: هریس نامزدی است که طبقهی کارگر شایسته آن است! “ژاکوبین” انتخاب والز از سوی هریس را، یک “پیروزی تاریخی” برای طبقهی کارگر میخواند!
اما یک سئوال شرمآور، درست مانند بوی موشهای گندیده در داخل دیوارها، فضا را میآکند: واقعا چه کسانی هزینهی این کمپین را پرداخت می کنند؟
سرنخهایی در این باره وجود دارد، البته اگر بدانید که دقیقا به کجای اجلاس “دی ان سی” باید بنگرید. درست قبل از شروع مراسم، برخی از کارکنان حزب دموکرات، گروهی بسیار خوشپوش از حامیان مالی ارشد را به اتاقهای مجلل رایگان در گرانترین هتل شیکاگو، ریتز کارلتون، راهنمایی کردند. برای این گروه، تورهای انحصاری در باغ معروف “رینگلی” اختصاص داده شد و از آنها با بهترین شرابها و غذاها پذیرایی گردید. سپس دیدار و احوالپرسی با تطهیر شدگان: از جمله خود هریس. (ردهی بعد از این حامیان مالی ارشد، فقط در هتل چهار فصل به صورت رایگان باقی ماندند.) احتمالا این حامیان مالی برتر نیز درست مانند زمان نامزدی جو بایدن در سال ۲۰۲۰، دگمههای طلایی تمام عیار کمپین ریاست جمهوری را به نشانهی تشکر دریافت خواهند کرد. با این حال، جایزهی واقعی این حامیان مالی ارشد این است، که احتمالا سفیر کشورهایی میشوند که دوستشان دارند: ایتالیا؟ فرانسه؟ همه را به حراج گذاشتهاند!
در سخنرانیهای اجلاس “دی ان سی” فراموش شد از دگمههای طلایی تمام عیار نام برده شود.
میلیاردرها را دنبال کنید
این انتخابات میرود که گرانترین انتخابات تاریخ باشد: تقریبا ده میلیارد دلار. بنابراین، چه کسی صورت حساب محارج هریس و والز را پرداخت میکند؟ دلیل این که چنین سئوالی مطرح میشود، این است که هریس و والز از افشای نام برخی از بزرگترین حامیان مالی خویش خودداری میکنند. اینها اعضای بورژوازی بزرگ – غولهای رسانهای، اربابان مالی و غیره- هستند که از شبکههای خود استفاده مینمایند، تا کمکهای مالی را از طریق جمعآوریهای انحصاری و بسیار گرانقیمت “بستهبندی” کنند.
مشکلات دیگری نیز در دنبال کردن رد این پولها وجود دارد. انتخابات، جنگهای مُزایدهای است و کمیتههای مستقل جمعآوری پول، نقش اصلی را در این میان ایفا میکنند. مهمتر از همه این که، آنها توسط کمکهای مالی ثروتمندترین بورژواها هدایت میشوند. اما فقط میباید در فواصل زمانی چند ماهه، نام اهداکنندگان پولها را برملا کنند. علاوه بر این، آنها در پنهان کردن منابع واقعی کمکهای مالی هم بسیار خبره هستند. کمپینهای مالی دموکراتها و جمهوریخواهان مملو است از مبالغی، که به “پول سیاه” معروف میباشند؛ یعنی پولهایی که برای تاثیرگذاری بر انتخابات هزینه میشوند، ولی سخت و یا غیرممکن است، که ردیابی گردند. میزان “پول سیاه” در کمپینهای سرتاسری، از ۵.۲ میلیون دلار در سال ۲۰۰۶، به حدود یک میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ افزایش یافت. این یک صعود تقریبا بیش از ۱۹۱۱۵ درصدی است. بدون شک این بار نیز این رقم، به افزایش تصاعدی خود ادامه داده است.
اما همچون هر رمز و راز خوب، سرنخهایی در همه جا وجود دارد. اولین سرنخ این است، که هریس چگونه در همان اولین مرحله به عنوان نامزد انتخابات تطهیر شد! یکی از ضربات مُهلک به نامزدی جو بایدن – شاید ضربهای مرگبار- “اعتصاب حامیان مالی” (حزب دموکرات) بود. برخی از بزرگترین حامیان حزب در وال استریت خود را سازماندهی کرده و گفتند: چنانچه بایدن همچنان نامزد انتخابات باقی بماند، دیگر از کمک مالی خبری نخواهد بود! چند روز بعد، بایدن از دور خارج شد!
اندکی بعد، “فاینانشال تایمز” قسمتی از یکی از پادکستهای مبهم خود را که “بیحفاظ” نامیده میشد، منتشر کرد. پادکست بیشتر به آن بخشی از اخبار مربوط به بازار سهام میپرداخت، که فقط سرمایهگذاران آن را بسیار جالب توجه میدانند. شنیدن این پادکست را میشد به راحتی از دست داد. عنوان آن: “چرا وال استریت، هریس را انتخاب کرد” بود و با این جمله شروع میشد، که “آره، حقیقت وحشتناک در مورد آمریکا این است که پول و سیاست اغلب یک چیز هستند.” در این پادکست، جیمز فونتانلا-خان، خبرنگار “فاینانشال تایمز”، که تمرکزش بر روی وال استریت است، یک واقعیت را خاطر نشان میسازد و آن این که:
“بلوکی از رهبران وال استریت حتا پیش از برکناری بایدن، برنامهای برای جایگزینی او با هریس داشتند. آنها فکر میکردند که ایدهی برگزار کردن یک انتخابات کوچک مقدماتی بسیار وحشتناک است. آنها از حرکت بالقوه بیشتر به چپ از سوی حزب، بسیار میترسیدند. مثلا وال استریت مدتهای طولانیای بود که از تغییر سمتگیری بایدن به چپ، به ویژه در مورد ضدیت او با تراست و به نوعی کلا به عنوان فرد ضد کسب و کار، شکایت میکرده است.
مجری: […] آیا وقتی که از پول سخن به میان آمد، تصمیم گرفته شد؟ به عبارت دیگر، آیا این که وال استریت گفت ما حمایت مالی از شما را قطع میکنیم، مگر این که نامزد جدیدی داشته باشیم، تعیین کننده بود؟
فونتانلا خان: من میخواهم صد در صد بگویم بله. اما میگویم ۹۹.۹ درصد، زیرا شما هرگز نمیتوانید آنقدر هم مطمئن باشید. اما ما در روز جمعه ضمن شرح داستان [دربارهی اعتصاب حامیان مالی وال استریت] گفتیم که او (جو بایدن) این آخر هفته کنار خواهد کشید. و او رفت. و آنچه که جالب بود، این بود که این افراد – عمدتا مرد- در وال استریت تا چه اندازه قادر بودند گامهای بعدی را نیز برنامهریزی کنند، تا اطمینان حاصل شود که هریس نامزد خواهد بود و تمام پولها به سمت او سرازیر خواهد شد. و آنها این امر را برای رقبای بالقوه خود هم روشن کردند، که ما بودجهی رقابت شما را تامین نمیکنیم.”
به عبارت دیگر، این واقعیت امسال “نبرد برای دموکراسی” است: گروهی از سران وال استریت، اگر نگوییم افراد کلیدی آن، نقش تعیین کنندهای را در کنار زدن بایدن – و کشتن هر گونه رقابت با هریس- ایفا کردند. سپس، چند ساعت بعد، هریس به عنوان کاندید ریاست جمهوری معرفی شد.
نقش وال استریت اگرچه اصلی بود، اما تنها عامل برآمد هریس نبود. البته مورد دیگر این بود، که رهبران حزبی مانند چاک شومر و نانسی پلوسی در پشت صحنه برای تحت فشار گذاشتن بایدن به کنارهگیری، تلاش کردند. و به علاوه، شومر یک سناتور میلیونر از نیویورک، یعنی خانهی وال استریت، است! (دقایقی دیگر به پلوسی و معمای این که چرا او از بایدن روی برگرداند نیز میپردازم.)
حال میتوانیم نسبت به این که تلاشهای چند میلیارد دلاری هریس و والز برای راه یافتن به کاخ سفید چگونه تامین مالی میشود، دید روشنتری داشته باشیم. رهبری این حرکت از سوی یک بلوک سرمایهی مالی تامین میشود، که هژمونی خود را در میان سرمایهداران اعمال میکند. به نظر میرسد، که این بلوک از سرمایهداران متقاعد شده است که هریس و والز حمایتهای مطمئنتر و پایدارتری برای کسب سود ارائه میدهند. برای مثال، به نظر واضح میآید که هریس قصد دارد سرمایهی بزرگ لینا خان، رئیس کمیسیون تجارت فدرال، را آزاد کند. وی کسی است که به دلیل فشارش علیه انحصارها (آن گونه که فونتانلا-خان در همان پادکست اشاره میکند) در وال استریت منفور است.
البته کُل وال استریت متقاعد نشده و بلوک دیگری نیز در حمایت از ترامپ شکل گرفته است. به نظر میرسد آنها نگران هستند که هریس ممکن است – مانند بایدن- خواستار مالیات جدیدی بر سرمایهگذاریها بشود. اما ما باید حتا در مورد این آخرین نکته نیز مراقب باشیم. در چند روز گذشته، حامیان مالی کمپین هریس شروع به قدرتنمایی نموده و آشکارا طرح او در رابطه با مالیات جدید بر روی سرمایهگذاریها را رد کردند.
چندان طول نکشید، تا آنها به نتیجه برسند. شش روز پس از آن که “نیویورک تایمز” ماجرای فشار حامیان مالی کمپین هریس بر او را جهت عقبنشینی وی از طرح مالیاتیاش منتشر نمود، کمپین او ناگهان اعلام کرد که همهی اینها یک سوءتفاهم بزرگ بود! در نتیجه، اکنون او – در مقایسه با بایدن- بستن مالیات بسیار کمتری را بر سرمایهگذاریها اعلام میکند. تیتر مطلب: “هریس به جامعهی تجاری میگوید: من از بایدن دوستانهتر رفتار میکنم.”
سیلیکون ولی نیز یک نقش اصلی ایفا میکند. هریس در حال کمک به هدایت بسیاری از سرمایهداران بزرگ آن منطقه به سوی دموکراتها میباشد. به نظر میرسد برخی از بیشترین کمکهای مالی گزارش شده به هریس و والز از سوی رهبران فنآوری – مانند رید هافمن، بنیانگذار “لینکدین”- بوده است. بنا به گزارش “پولیتیکو”، سیلیکون ولی در مورد بایدن به چند دلیل به طور فزایندهای مُردد بود. اولین مورد، موضع او در برابر ارزهای دیجیتال بود، که بسیاری در سیلیکون ولی هنوز در آن سرمایهگذاریهای قابل توجهی دارند. مورد دیگر، فشارهای او برای اعمال مقررات بیشتر بر رسانههای اجتماعی و هوش مصنوعی بود. هریس البته اهل کالیفرنیا است و به هنگام کمپین خود برای نمایندگی در سنا در سال ۲۰۱۶، با حامیان مالی در آنجا ارتباط برقرار کرده بود. علاوه بر این، برادر شوهر هریس اخیرا معاون ارشد و وکیل اصلی “اوبر” بود (تا زمانی که برای کمک به هدایت کمپین هریس، از این کار کناره کشید). طولی نکشید که کمپین جدید هریس با سرمایهداران بزرگ ارزهای دیجیتال تماس گرفت و به آنها قول داد، که رابطهی حزب با آنها را “بازسازی” خواهد کرد. (البته تمام سیلیکون ولی به این امر متقاعد نشده است. ایلان ماسک و دیگران در تلاش برای سازماندهی مخالفان برای حمایت از ترامپ هستند.)
این پشتیبانی سرزنده از هریس، به حل یک معمای دیگر کمک میکند. چرا نانسی پلوسی، یکی از متحدان کلیدی بایدن، به فشار برای کنار کشیدن وی از رقابتهای انتخاباتی کمک کرد؟ این رمز و راز زمانی حل میشود، که یک واقعیت کلیدی را به خاطر بیاوریم: پلوسی نمایندهی مجلس نمایندگان از ناحیهی یازدهم کالیفرنیا است – در ۴۵ دقیقهای شمال سیلیکون ولی، که ماوای بسیاری از اشرافهای این ناحیه میباشد، از جمله مارک زاکربرگ.
یک بگومگو در میان طبقهی حاکم
هر چه بیشتر میلیاردها را دنبال کنیم، این که انتخابات حاضر را نبردی برای “دموکراسی” بنامیم، نامعقولتر به نظر میرسد. انتخابات، رقابت بین بلوکهای رقیب در طبقهی حاکم است. هریس در برابر حامیان اصلی خود صبور است، به ویژه در وال استریت و سیلیکون ولی، با چشماندازی از “ثبات” بازیابی شده از دوران همهگیری. چشمانداز هریس و والز برای حامیان اصلی مالی خود، شامل وعدهی برخی امتیازات به طبقهی کارگر نیز میباشد – مانند اعلام مرخصی خانواده با دریافت حقوق، افزایش مالیات بر ابر ثروتمندان و اقداماتی برای مقابله با افزایش قیمت موادغذایی.
اما ما باید هوشیار باشیم، که این وعدهها تا چه اندازه ضعیف هستند. حفظ این وعدهها، احتمالا مستلزم کنترل کامل دموکراتها بر مجلس نمایندگان، سنا و کاخ سفید است، که در بهترین حالت هم یک امکان دور از دسترس میباشد. حتا اگر هم این امر اتفاق بیفتد، به یاد بیاورید که چند سال پیش جلوگیری از رُخ دادن چنین امری برای سناتورهایی چون جو مککین و کیرستن سینما چقدر آسان بود. این بار هم، انجام چنین کاری برای دیگران سخت نخواهد بود.
این واقعیت که این امتیازات تنها یک امکان دور از دسترس هستند – تقریبا به طور قطع – یک دلیل کلیدی است بر این امر، که حامیان بورژوای هریس بیش از حد با او مخالفت نمیکنند؛ فقط در همان حدی ممکن است مخالفت کنند، که با برنامهی او در مورد مالیات بر سود سرمایه مخالفت نشان دادند. با این همه، مشکلات بسیار عمیقتری در برابر این وعدهها وجود دارد، حتا اگر هریس و والز پیروز شوند و حتا اگر بتوانند آنها را به کنگره تحمیل کنند!
من پیشتر در مورد این که چگونه سرمایهداری از بحرانهای سخت ناشی از رشد بهرهوری پائین و سودآوری کم رنج میبرد، بسیار گفتهام. طبقهی حاکم سخت در تلاش است، تا سود را به سطوح بالاتر بازگرداند. و این بدان معناست، که طبقهی حاکم نیاز دارد اخلال در اقتصاد را به حداقل برساند، از آن جمله اعتصابات را. به نظر میرسد، هریس به بلوک سرمایهداران حامی خود به رهبری وال استریت، این ایده را میفروشد که گویا برخی امتیازات وعده داده شده به طبقهی کارگر میتواند به تضمین این “ثبات” کمک کند. اما ناگزیری ثروتمندان حاکم در کسب سود، هزینههای فاجعهباری را در این مواقع بحرانی به همراه دارد. اول: درگیریهای شدیدتر امپریالیستی. نسلکشی اسرائیل علیه فلسطینیان فقط آخرین نمونهای است که در آن منافع بخش اصلی امپریالیستی اقتصاد جهانی، مستلزم حمایت از وحشیگری دولت اسرائیل است.
دیدگاه هریس از یک “اقتصاد مراقبتی”، حتا اگر بتواند محقق شود، به قیمت ریختن بمبهای ساخت آمریکا بر روی بیمارستانهای فلسطینی تامین خواهد شد. به عبارت دیگر، امتیازات بالقوهی هریس تنها برای تامین “نظم” جهانی مورد خواست حاکمان ما صورت میگیرد. این امتیازات تلاشی است برای خرید هر گونه مخالفت بالقوه و به منظور ادامهی هراسهایی که امپریالیسم میپروراند. هزینهی دوم را نمیتوان از هزینهی اول جدا کرد: هزینهی زیستبومکُشی. “نظمی” که هریس میخواهد برای ثروتمندان حاکم تضمین کند، به قیمت سوختن یک سیاره است. هریس و والز در جلسهی “دی ان سی” ژست توجه به مشکلات تغییرات آب و هوایی میگیرند. در روزهای پس از آن، هریس شروع به عقبگرد کرده و به استقبال فراکینگ رفت. اما تغییرات آب و هوایی نه تنها ادامه دارد، بلکه سرعت هم گرفته است.
یک محرک اصلی این امر، ماشین جنگی امپریالیست است. ارتش ایالات متحده بزرگترین آلاینده در تاریخ بشر است، که به تضمین سرمایهگذاریهای جهانی طبقهی حاکم و لزوم جلوگیری از تهدیدات اقتصادی از سوی چین نیاز دارد. وعدههای هریس و والز حتا به همین نیروی محرک زیستبومکُشی هم اشارهای ندارند.
همهی اینها بدان معناست که این انتخابات، نزاع عاشقانه میان بخشهای مختلف طبقهی حاکم است. واقعیت شرمآور زیستبومکُشی، توسط هریس، والز، برنی و یا الکسندریا اوکاسیو کورتز نیز ذکر نشده است. درست مانند همان عدم صحبت از دگمههای طلایی.
حال سئوال این است: آیا طبقهی کارگر و ستمدیدگان این بار پشت هریس به صف میشوند؟ آیا ما دوباره توسط ثروتمندان حاکم هدایت میشویم؟ امید بستن به افراد و طبقهای که از مرگ یک سیاره سود میبرند، یک بُنبست است. امید واقعی خود ما هستیم!
هر چه بیشتر به ما گفته شود، که از هریس حمایت کنیم؛ و هر چه ماشین امپریالیسم جهانی بیشتر پیش میرود، جنگ طبقاتی از بالا به پائین نیز بیشتر ادامه مییابد. فقط یک جایگزین وجود دارد: سازماندهی خودمان، پیشبُرد سیاست خودمان! ما باید نه فقط هریس، بلکه کُل سیستم پوسیدهای که او میخواهد در رأس آن قرار بگیرد را طرد کنیم. برای این کار، ما نیاز داریم که حزب خودمان را بسازیم، حزبی توسط (طبقهی کارگر) و برای خود طبقه و مردم تحت ستم، تا خود را برای به دست آوردن یک دنیای کاملا جدید سازماندهی کنیم. امید واقعی، انقلاب است!
* تیتر انتخابی از من است – مترجم.