«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
کارل مارکس –
از دو ماه پیش، مشاجرهای در جراید محلی به راه افتاده است که پروندهی آن برای تاریخنویسان آیندهی جامعهی انگلیس به مراتب جالب توجهتر از تمام کاتالوگهای مصور و غیرمصور نمایشگاه بزرگ لندن(۱) خواهد بود.
به خاطر داریم که کمی قبل از پایان دورهی پارلمان، با عجلهی تمام به اصرار کارخانهداران بزرگ، لایحهای در دو مجلس [عوام و اعیان انگلی] به تصویب رسید که به موجب آن مالیات مستمندان در حوزههای محلی لانکاشر و یورک شر افزایش یافت.(۲) این تدبیر که به خودی خود تاثیر بسیار ناچیزی دارد، عمدتا مشمول اقشار متوسط پایین ناحیههای صنعتی میشود؛ در حالی که به ندرت شامل حال ملاکین و اربابان صنایع پنبه(۳) میگردد. در اثنای بحث دربارهی آن لایحه، پالمرستون بر ضد اربابان صنایع پنبه، که کارگرانشان در خیابانها گرسنگی میکشیدند – در حالی که خودشان در اثر خرید و فروشهای احتکارآمیز پنبه، ثروت میانباشتند- زبان خشنی به کار برد.(۴) او «بیعملی استادانهی» آنها در ایام بحران را نیز به همین منوال بر پایهای محتکرانه توضیح داد. حتی در افتتاحیهی جلسه، لرد دربی اظهار داشته بود که وضع نامساعد پنبه برای کارخانهداران مثل دستی است که از غیب برآمده(۵) و حلال مشکلات آنها شده است؛ زیرا چنانچه جنگ داخلی آمریکا به طور ناگهانی واردات مواد خام را دچار وقفه نمیکرد، اشباع وسیع بازارها منجر به بحرانی وحشتناک میشد.(۶) کوبدن، به عنوان سخنگوی کارخانهداران، با یک انتقاد تند سه روزه از سیاست خارجی پالمرستون پاسخ داد.(۷)
بعد از تعطیل پارلمان، مبارزه در مطبوعات ادامه یافت. فراخوانهایی خطاب به مردم انگلیس جهت کمک به جمعیت محنت زدهی کارگر صادر میشدند، و رشد دائمی ابعاد فقر در نواحی صنعتی، هر روز موجبات تازهای برای ادامهی مبارزه فراهم میآوردند. «مورنینگ استار» و سایر ارگانهای کارخانهداران خاطرنشان میساختند که کنت دربی و یک دسته از آریستوکراتها، بهرهی مالکانهی سالیانهای معادل ۳۰۰ هزار لیرهی استرلینگ و بیشتر از بابت مالکیتهای ارضی در نواحی صنعتی به دست میآورند که آن را صرفا مدیون صنعت هستند که خودشان به هیچ وجه سرمایهگذاریای در آن نداشتهاند؛ و این صنعت بوده که قیمتهای کنونی را به زمینهای بی ارزش گذشته داده. «مورنینگ استار» تا آنجا پیش میرود، که می گوید دربی و سایر ملاکین بزرگ موظفند که مبالغ مشخصی برای امور عامالمنفعه بپردازند. از جمله، مبلغی که برای دربی تعیین کرده است، ۳۰ هزار لیرهی استرلینگ میباشد. در عمل، لرد دربی مدت کوتاهی بعد از تعطیل پارلمان فراخوان تشکیل جلسهای در منچستر به منظور جمعآوری کمک برای امور عامالمنفعه را داد. او کمک خود را ۱۰۰۰ لیرهی استرلینگ تعیین کرد و سایر ملاکین بزرگ نیز پرداخت مبالغی متناسبی را متعهد شدند. اگرچه نتیجهی چندان درخشانی حاصل نشد، اما آریستوکراتهای زمیندار لااقل کاری انجام داده بودند. آنها باد در گلوهایشان انداختند که «من [حرفم را زدهام و] روحم را نجات دادهام.»(۸)
در این میان، سردمداران صنایع پنبه روی روش «خونسردانه»ی(۹) خود پافشاری میکنند. سر و کلهیشان در هیچ کجا پیدا نمیشود، نه در کمیتههای محلی که به منظور کاهش دادن تنگدستی تشکیل یافتهاند و نه در کمیتهی لندن. یکی از جراید لندن مینویسد: «آنها نه در اینجا هستند و نه در آنجا، بلکه در بازار لیورپول هستند.»(۱۰) نشریات «توری» و «تایمز» هر روزه علیه خودکامگان صنایع پنبه نعره میکشند و مینویسند اینها که «از گوشت و خون کارگران» میلیونها لیره را مکیدهاند، حالا از آن امتناع میورزند که حتی چند پنی برای حفظ «منبع ثروتشان» بپردازند.(۱۱) «تایمز»، خبرنگاران خود را به مناطق صنعتی فرستاده است؛ توصیف بسیار مشروح آنها به هیچ وجه موجب محبوبیت «اربابان صنایع پنبه» نمیشود.(۱۲) در مقابل، ارگانهای کارخانهداران – «مورنینگ استار»، «اکونومیست»(۱۳)، «منچستر گاردین»، و غیره- «تایمز» را متهم به آن میکنند که آتش مبارزهی طبقاتی را دامن میزند تا بر گناه دولت، سوءمدیریتاش در هند، و غیره، پوشش گذارد. در واقع، حتی «گرایشهای کمونیستی» به «تایمز» نسبت میدهند. «تایمز»، که به خاطر این فرصت برای کسب مجدد محبوبیت خود آشکارا از این بابت بسیار خشنود است، با لحن تمسخرآمیز گزندهای پاسخ میدهد: در حالی که «اربابان صنایع پنبه» از یک طرف، با بهره بردن محتکرانه از کمبود کنونی پنبه، بسیار اقتصادی عمل میکنند؛ از طرف دیگر، کمونیستهای سرسخت میباشند، و در واقع «کمونیستهایی از نفرتانگیزترین نوع آن». این آقایان ثروتمند خواستار آن بودند که انگلیس سر کیسه را باز کند تا ارزشمندترین قسمت سرمایهی آنها را از گزند مصون دارد، اما بدون آن که خودشان متحمل هیچ گونه خرجی شده باشند؛ زیرا سرمایهی آنها فقط عبارت از کارخانهها، ماشینآلات و موجودی بانکیشان نیست، بلکه، به مراتب بیشتر، عبارت از ارتشهای با نظم و انضباط کارگران لانکاشر و یورکشر است. و در حالی که آقایان کارخانههایشان را تعطیل میکنند تا مواد خام را با ۵۰۰ درصد سود بفروشند، خواستار آن بودند که مردم انگلیس، ارتش بیکار شدهی آنها را سر پا نگاه دارند!
در ایامی که این منازعهی عجیب میان آریستوکراسی ملاک و آریستوکراسی صنعتی، بر سر این که کدام یک از آنها بیشتر کارگران را میچلاند، و کدام یک از آنها کمتر از دیگری موظف به انجام کاری برای برطرف کردن تنگدستی کارگران است، جریان داشت، برای خود رنجبران موضوعاتی اتفاق میافتد که تحسینکنندگان اروپایی «نمایشگاه بزرگ»(۱۴) لندن هیچ اطلاعی از آن ندارند. واقعهای که من در سطور زیر شرح میدهم رسما تایید شده است.
در یک کلبهی(۱۵) کوچک در گاکس هولم، در نزدیکی تودموردن (در وست ریدینگ یورکشر) پدری به اتفاق دو دختر خود زندگی میکرد؛ پدر سالخورده و ناتوان بود و دخترانش که در کارخانهی نخ هالی ولس به عنوان کارگر کار میکردند، نانآور بودند. آنها در یک اتاق محقر در طبقهی همکف، که از یک نهر کثیف بیش از چند متر فاصله نداشت، زندگی میکردند و پنجرهی اطاق آنها زیر پلههای ساکنین طبقهی بالاتر قرار داشت و به این ترتیب، مسکن دلگیر آنها از نور محروم بود. اینها در بهترین حالت، درآمدشان فقط به آن اندازه بود که بتوانند «جسم و روحشان را توام نگاه دارند»، ولی در ۱۵ هفتهی آخر تنها وسیلهی زندگیشان را نیز از دست داده بودند. کارخانه تعطیل شده بود؛ این خانواده دیگر امکان خرید غذا نداشت. فقر، قدم به قدم آنها را به سوی پرتگاه سوق میداد. هر ساعت آنها را به گور نزدیکتر میساخت. اندوختهی ناچیز آنها به زودی ته کشید. سپس نوبت به فروش اسباب ناچیز منزلشان، پوشاک، پارچههای کتانی و هر چیز دیگری که قابل فروش و یا گرو گذاشتن بود رسید تا تبدیل به نان شوند. در واقع، آنها در طی ۱۴ هفتهای که پشیزی درآمد نداشتند، هرگز از کلیسای محل تقاضای کمک نکردند.
بیماری مرد سالخورده که از یک ماه پیش شدت یافته و او را زمینگیر ساخته بود، به مشکلاتشان اضافه کرد. تراژدی اوگولینو و پسرانش(۱۶) حالا، بدون آدمخواری آنها، در کلبهی تودموردن تکرار میشود. حدود یک هفتهی پیش (۱۲ سپتامبر) سرانجام دختری که بنیهی قویتری داشت، نیرویش را جمع کرد، از روی بیچارگی پیش رئیس نواخانه رفت و داستان تاسفانگیز خودشان را برای او بازگو نمود. شاید باورش سخت باشد، ولی این آقا در پاسخ میگوید که تا چهارشنبهی آینده نمیتواند کاری برای خانوادهی مزبور انجام بدهد. این سه رنجبر بیچاره مجبور بودند پنج روز دیگر منتظر بمانند تا بالاخره ناظر توانا لطف کند و قدری به آنها کمک نماید. آنها صبر کردند، هیچ کار دیگری نمیتوانستند بکنند. وقتی چهارشنبهی موعود – که در آن قرار بود مقامات رسمی خیریه، لقمه نانی به این خانوادهی گرسنه برسانند- بالاخره فرا رسید، گزارش مرگ ناشی از گرسنگی یکی از خواهران روستا را تکان داد. اخبار وحشتناک کاملا حقیقت داشت. جسد نحیف دختر روی یک تخت چوبی تاسفآور، در میان مظاهر وحشتناک فقر، آرمیده بود، در حالی که پدر فرسوده و بیچارهاش روی تختاش گریه میکرد و دختر دیگر که هنوز زنده بود، فقط توانایی آن را داشت که داستان مصائبشان را بازگو کند. از روی تجارب گذشته میدانیم که کار این ماجرای نفرتانگیز، که به هیچ وجه یک مورد استثنائی نیست، به کجا میانجامد. استعلامی صورت میگیرد. مامور پزشکی قانونی(۱۷) به طور مفصل به اهداف خیرخواهانهی قانون مستمندان انگلیس میپردازد؛ او بار دیگر به شایستگی دستگاه برای اداره کردن به مثابه مدرکی بدیهی(۱۸) که نشان میدهد قانون نمیتواند مسئول این حادثۀ اسفناک باشد، استناد خواهد کرد. گناهان رئیس نواخانه پاک خواهند شد. و اگر هم دادگاه صمیمانه از او تعریف و تمجید نکند، در هر صورت با آسایش این را خواهد آموخت که کوچکترین تقصیری متوجه او نیست. در پایان، هیات منصفه این کمدی رسمی را با این حُکم به اوج میرساند: «مرگ بر حسب مشیت الهی.»(۱۹)
۲۰ سپتامبر ۱۸۶۲
نخستین انتشار در روزنامهی «دی پرس» (Die Presse) شمارهی ۲۶۶، مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۸۶۲،
انتشار بر طبق متن روزنامه.
مجموعه آثار مارکس و انگلس، جلد ۱۹
* * *
توضیحات:
۱- اشاره است به نمایشگاه بزرگ دوم، که در لندن از مه تا نوامبر ۱۸۶۲ برگزار شد.
۲- اشاره است به «قانون توانمندسازی هیات مدیرههای متولیان اتحادیههای خاص برای به دست آوردن کمک موقت جهت پاسخ دادن به نیازهای فوقالعاده برای رفع نگرانی در آنجا.» – ویراستار.
۳- اینجا و بعد از این مارکس از عبارات انگلیسی landlords (ملاکین)، cotton lords (اربابان صنایع پنبه) و masterly inaction (بیعملی استادانه) استفاده میکند و ترجمهی آلمانی را در کروشه میآورد. – ویراستار.
۴- نطق پالمرستون در مجلس عوام، مورخ ۳۰ ژوئیهی ۱۸۶۲ («تایمز»، شمارهی ۲۴۳۱۲، ۳۱ ژوئیهی ۱۸۶۲) – ویراستار.
۵- در متن اصلی از عبارت deus ex machine استفاده شده است که معنی لغوی آن «خدایی از ماشین» میباشد. (این عبارت در تئاتر یونان و روم باستان، در مورد مداخلهی یک خدا، که به طور ناگهانی با استفاده از ماشینآلات صحنه به نمایش آورده میشد تا مناقشهای به ظاهر حلناشدنی را حل کند، به کار میرفت.) – ویراستار.
۶- نطق ای. گ. دربی (E. G. Derby) در مجلس اعیان، مورخ ۶ فوریهی ۱۹۶۲ («تایمز»، شمارهی ۲۴۱۶۳، ۷ فوریهی ۱۸۶۲) – ویراستار.
۷- کوبدن در اول اوت ۱۸۶۲، یعنی در سومین روز از نطق طولانیاش در مجلس عوام دربارهی سیاست خارجی صحبت کرد. («تایمز»، شمارهی ۲۴۳۱۴، ۲ اوت ۱۸۶۲) – ویراستار.
۸- salvavi animam meam مراجعه نمایید به کتاب سفر حزقیال ۳:۱۹، ۳۳:۹ – ویراستار.
۹- در متن انگلیسی از کلمه stoic استفاده شده که به معنای پیرو فلسفهی رواقی است. – مترجم.
۱۰- مارکس این جمله را به زبان انگلیسی میآورد و ترجمهی آلمانی آن را در کروشه قرار میدهد. – ویراستار.
۱۱- «باید سعی در تسکین دادن داشت…»، («تایمز»، شمارهی ۲۴۳۳۳، ۵ اوت ۱۸۶۲) – ویراستار.
۱۲- گزارشها از بلاک برن، ویگان، استاک پورت و اشتونآندر لاین هستند که در روزنامهی «تایمز» مورخ ۳۰ اوت و ۲، ۵، ۱۲ و ۱۶ سپتامبر ۱۸۶۲ منتشر شدند. – ویراستار.
۱۳- مراجعه نمایید به مقالهی «تنگدستی و تسکین در لانکاشر»، «اکونومیست»، شمارهی ۹۹۴، ۱۳ سپتامبر ۱۸۶۲. – ویراستار.
۱۴- Great Exhibition مارکس از نام انگلیسی استفاده میکند. – ویراستار.
۱۵- cottage مارکس از کلمهی انگلیسی استفاده میکند. – ویراستار.
۱۶- دانته،La Divina Commedia ، کمدی الهی، جهنم، بند ۳۳. – ویراستار.
۱۷- coroner مارکس از کلمهی انگلیسی استفاده میکند و ترجمهی آلمانی را در کروشه میآورد. – ویراستار.
۱۸- در متن از عبارت prima facie استفاده شده است، به معنی بدیهی یا چیزی که در همان نظر اول مشخص است. – مترجم.
۱۹- مارکس از عبارت انگلیسی «Died by the visitation of god» (در پی دیدار با پروردگار جان سپرد) استفاده میکند و ترجمهی آلمانی را در کروشه میآورد. – ویراستار.
– بازنویسی جواد راستیپور – بازنویسی از روی کتاب «مسائل کارگری»، «انتشارات سوسیالیسم» پاییز ۱۳۵۸.