«کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظرات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همهی نظام اجتماعی موجود از راه جبر، وصول به هدفهاشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند، پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد!» کارل مارکس
آلن گرش – برگردان: بهروز عارفی –
سالها پیش از سخنان ترامپ
پیشنهاد دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، برای اخراج بیش از دو میلیون نفر فلسطینیِ غزه به مصر و اردن، واکنشهای متفاوتی برانگیخت، اما با پشتیبانی قابل ملاحظهای در اسرائیل روبرو شده است. این پیشنهاد با گرایشهای کهنهی دستگاه حاکم اسرائیل همآهنگی دارد که همواره از سال ۱۹۴۹ این سرزمین برای آن مانع سختی برای پیش بردن پروژهی صهیونیستی بوده است.
«دوست دارم که غزه در دریا غرق شود»
کمی به عقب برگردیم، به سپتامبر ۱۹۹۲. اتحاد شوروی ناپدید شده و بحرانهای بینالمللی گوناگونی که از آفریقای جنوبی تا آمریکای مرکزی، که در جریان جنگ سرد ادامه داشتند، یکایک فیصله مییافتند. در واشینگتن، اسرائیل با کشورهای عربی و همچنین با یک هیات اردنی-فلسطینی دربارهی آیندهی کرانهی باختری، غزه و بیتالمقدس شرقی، مذاکره میکند.
مردی که رویای غرق شدن غزه را در سر داشت، در حالی که با فلسطینیان گُفتوگو میکرد، در انتخابات اسرائیل در ماه ژوئن ۱۹۹۲ با شکست دادن ائتلاف راست به رهبری اسحاق شَمیر برنده شده است. او اسحاق رابین بود. دو سال بعد، یک افراطی یهودی، او را به دلیل امضای پیمانهای اسلو در سال ۱۹۹۳، به قتل رساند. اگر در آن زمان، رابین تاکید میکند که رویای او برای نابود کردن غزه غیرواقعی است، او واقف است که بخش بزرگی از هممیهنان و مخالفان سیاسیاش با او در تحقق آرزوی پایاندادن به مسالهی غزه، جایی که بیش از پنجاه سال است که امید نابودیِ خلق فلسطین درهم شکسته است، موافق هستند.
شهر بندری غزه تاریخ درازی دارد، گاهی شکوهمند که به دوران باستان بازمیگردد. اما، «کرانهی غزه» هرگز فضای اداری یکپارچهای را، نه در دوران امپراتوری عثمانی و نه زیر قیمومت بریتانیا (۱۹۲۲-۱۹۴۸) تشکیل نمیداد. جنگ اسرائیل-عرب، در سالهای ۱۹۴۸-۱۹۴۹، حدود پیرامون آن را ترسیم کرد. پس از جنگ، با توجه به آنچه در طرح تقسیم فلسطین، مصوبهی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، به این باریکه مربوط میشد، اسرائیل بر وسعت سرزمیناش افزود. فقط کرانهی باختری و بیتالمقدس شرقی خارج از دسترس او باقی ماند – اردن آنها را به خود الحاق خواهد کرد- همینطور ۳۶۵ کیلومترمربع در مرز صحرای سینا. این تکه زمین شامل شهر غزه نیز میگردد. وضعیت آن مدتها ناروشن خواهد ماند؛ زیرا مصر با سقوط رژیم ملک فاروق، در ۲۳ ژوئیه ۱۹۵۲، به دورهای پُر آشوب وارد میشود.
یکی از ویژگیهای وضعیت غزه، جمعیت بالای پناهندگان است – پس از نکبه (فاجعه)، در ۱۹۴۸-۱۹۴۹، بر ۸۰ هزار اهالی نخستین، بین ۲۰۰ و ۲۵۰ هزار فلسطینی که از کاشانهشان اخراج شده بودند، افزوده شد. فقط یک آرزو به آنان امید میبخشد: بازگشت. کسانی که اسرائیل به عنوان «نفوذیها» افشا میکرد، از خط آتشبس میگذشتند تا داراییهای غصبشدهشان را تصاحب کنند یا دست به انتقام بزنند. موشه دایان، رئیس وقت ستاد ارتش اسرائیل به بهترین وجهی روحیهی فلسطینیها را درک کرده بود. او به دنبال قتلِ یک عضو کیبوتس در مرز غزه، در آوریل ۱۹۵۶، در مراسم خاکسپاری افسر جوان چنین گفت: «قاتلان را نکوهش نکنیم. از هشت سال پیش، آنان در اردوگاههای پناهندگان به سر می برند و در برابر چشمانشان، ما زمینها و روستاهایی را که آنها و پدرانشان در آن سکونت داشتند، تصاحب کردهایم».
عملیات جمعیِ نسل جدیدی از رزمندگان جای عملیات فردی «نفوذیها» را میگیرد. این عملیات ابتدا، بر ضِد حملههای هوایی مرگبار اسرائیل انجام میگیرد که یک واحد مخفیِ ویژه برای «ضربهزدن به ریشهی کانونهای نفوذ»(۱) ایجاد کرده بود. این نیرو را افسری جاهطلب رهبری میکرد به نام آریل شارون که بعدها به نخستوزیری رسید؛ سپس این نیرو علیه طرحی که به ابتکارعمل قاهره و به دست «آژانس پناهندگان فلسطینی» (اونروا) ریخته شد، تا دهها هزار پناهنده را در صحرای سینا اسکان دهد، وارد عمل میشود. حملهی مرگبار اسرائیل، در ۲۸ فوریه ۱۹۵۵، با دهها کشته موجب آغاز نخستین انتفاضه در غزه در، اول ماه مارس، شد که یک گروه همآهنگی متشکل از اخوانالمسلمین، کمونیستها، ملیگرایان و مستقلها آن را به اجرا گذاشت.
در خیابانهای شهر و سپس در سراسر سرزمینها مردم شعار میدادند: «آنان با مُرَکب طرح سینا را امضا کردند، ما با خونمان آن را پاک خواهیم کرد»؛ «نه به انتقال، نه به استقرار». تظاهرکنندگان اسرائیل، ایالات متحده و جمال عبدالناصر، مرد پُر قدرت جدید را هو میکردند. آنها خواستار تحویل سلاح، آموزش و تمرین نظامی و حق سازماندهی خود شدند. دامنهی جنبش به قاهره رسید. «رئیس» پذیرفت با سازماندهندگان دیدار کند و متعهد میشود که طرح استقرار را کنار گذاشته و به آنان در ایجاد یک میلیشیا یاری رساند. آنگاه، ناصر به وضعیت باریکه سرزمین رسمیت میدهد. او، در ۱۱ مه ۱۹۵۵، «قانون بنیادی منطقهی زیر کنترل مصریها در فلسطین» را اعلام میکند. او غزه را تبدیل به تنها بخشی از فلسطین تاریخی میکند که خودمختاریاش را حفظ کرده و ایدهی یک دولت و نیز درام پناهندگان فلسطینی را زنده نگه دارد.
ناصر با از دست دادن اعتقاد نسبت به مذاکرهی صلح با اسرائیل با زعامت بریتانیا یا آمریکا، سرسختتر شد: او در کنفرانس غیرمتعهدها، در آوریل ۱۹۵۵، در باندونگ شرکت کرد؛ سپس یک قرار داد خرید سلاح با چکاسلاواکی امضا کرد که خبرش در سپتامبر ۱۹۵۵ منتشر شد و انحصار غرب در خاورمیانه را درهم شکست، او همچنین ایجاد واحد فلسطین را در غزه، البته زیر مراقبت شدید، اعلام کرد؛ رئیس نسبت به هر نوع عملیاتی که مصر را با خطر جنگ با اسرائیل مواجه کند، تردید داشت. او در پیگرد و بازداشت رزمنداگان پُر شور و شر، تردید به خود راه نمیداد.
در کورهی غزه، رهبرانی آبدیده میشوند که در سازمان الفتح نقش مهمی ایفا خواهند کرد از جمله خلیلالوَزیر (ابو جهاد) و محمد خَلَف (ابو ایاذ) که دستیارانِ اصلی یاسر عرفات شدند(۲). در اثر نوسانهای ناصر و تبعیت مطالبههای آنان از سیاست منطقهای و بینالمللی قاهره، آنها سوءظنی شدید نسبت به رژیمهای عرب را حفظ خواهند کرد. آزادی فلسطینیان فقط میتواند نتیجهی کار خود فلسطینیها باشد.
در آوریل ۱۹۵۵، حکومت اسرائیل دربارهی پیشنهادِ داوید بنگورریون برای اشغال غزه، به بحث و شور پرداخت. کابینهی دولت، پیشنهاد را رد کرد، اما این به معنی چشمپوشی از طرح نبود. هنگامی که در ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۶، ناصر کانال سوئز را ملی کرد، دولتهای بریتانیا، فرانسه و اسرائیل تصمیم گرفتند که رژیم او را سرنگون کنند. هر کدام از سه پایتخت، هدفهای خود را دنبال میکرد. پاریس درصد بود که با جلوگیری از ارسال سلاح به جبههی آزادیبخش الجزایر، جنگی را که در الجزایر میباخت، در مصر پیروز شود؛ بریتانیا امیدوار بود که نفوذ رو به زوالش در خاورمیانه را ترمیم کند و اسرائیل در پی گسترش کشورگشاییهایش بود، از جمله در غزه. اشغال این سرزمین، از ۲ نوامبر ۱۹۵۶ تا ۷ مارس ۱۹۵۷، به درازا کشید. میبایست آمریکا اولتیماتوم میداد تا بتواند عقبنشینی را به اسرائیلِ مُردد تحمیل کند.
با دورانی که به «بحران سوئز» مشهور است، به خوبی آشنایی داریم. از اهمیت آنچه در غزه در دوران این اشغالگری نخستین روی داد ، اطلاع کمتری داریم. چون شماری از رهبران فلسطینیِ در مصر زندانی بودند، اقدامهای مقاومت مسلحانه محدود خواهد بود. اما، عکس آن، یعنی سرکوب اسرائیل محدودیتی نداشت. ژانپییِر فیلیو، مورخ، یادآوری میکند «ترازنامه انسانی (…) با ۹۳۰ تا ۱۲۰۰ کشته (برای جمعیت ۳۳۰ هزار نفری) به طور دهشتناکی سنگین بود. اگر شمار زخمیها، زندانیها، شکنجهشدهها را بیافزائیم، تقریبا یک نفر از هر صد نفر اهالی غزه با پوست و گوشت خود، خشونت تجاوزگر را حس کرده است».
«ریویِرای خاورمیانه»
با بازگشت حاکمیت مصر، که اهالی غزه یکصدا خواهانش بودند، دورانی از آرامش نسبی آغاز میشود. از تعداد حملههای هوایی اسرائیل کاسته میشود، از شمار نفوذیها نیز همچنین. ناصر رهبری خود را بر جهان عرب تثبیت میکند. این ایده پیروز میشود که وحدت عربها موجب آزادی فلسطین خواهد شد. با تصمیم جامعهی عرب در سال ۱۹۶۴، سازمان آزادیبخش فلسطین ایجاد میشود که قاهره از نزدیک کنترلش میکند، این زمانی است که الفتح، سازمانی که یاسر عرفات ایجاد کرده بود، نخستین عملیات مسلحانه را از اردن در سال ۱۹۶۵ آغاز میکند. در این فاصله، ناصر غزه را به ویترینی برای نشان دادن مصیبت فلسطینیان تبدیل کرده است. در سال ۱۹۵۹، چه گِوارا از آنجا دیدن می کند و پس از او، نوبت به ژانپل سارتر و سیمون دو بوُوار (۱۹۶۷) میرسد. دیدار زوج نامدار از غزه، همدلی آنها را نسبت به پناهندگان چندان برنمینگیزد؛ نویسندهی «جنس دوم» در مورد سرنوشت آنان، میپرسد: «آیا خود آنها تاحدی مسئول نیستند؟»(۳)
در ماههای پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ و اشغال غزه، حکومت اسرائیل ۷۵ هزار نفر را به اردن اخراج میکند – گُلدا مایر، نخست وزیر وقت، آنان را به عنوان «ستون پنچم» نکوهش میکند- حال آن که ۲۵ هزار نفر دیگر را که در زمان مناقشه در خارج بودند، از بازگشت ممنوع میکنند. ۴۰ هزار تا ۵۰ هزار غیرنظامی فرار میکنند. در سال ۱۹۶۸، دو شهرک مستعمرهنشین [کولونی] در غزه ایجاد میشود.
گرچه فدائیان فلسطینی عملیات نظامی خود را از اردن هدایت میکنند، در غزه است که طولانیترین مقاومت مسلحانه، بدون پشتجبهه، ولی با پشتیبانی گستردهی ساکنان اردوگاهها، سازماندهی میشوند. جبههی بزرگی ایجاد میشود، اما بدون شرکت اِخوانِالمسلمین که تا سال ۱۹۸۷ و تاسیس حماس، راه قانونی را برای فعالیت برمیگزیند. باید تا سال ۱۹۷۲ صبر کرد، تا این که ارتش اسرائیل کنترل بر غزه را با فرماندهی آریل شارون تضمین کند. به دستور شارون، بولدوزِرها جادهی عریضی برای عبور زرهپوشها باز کردند. دهها هزار از ساکنان اردوگاه را اخراج و هزاران خانه را ویران کردند. پس از کشتارهای ۱۹۵۶، کشتارهای سالهای ۱۹۷۰-۱۹۷۱ در پوست وگوشت و حافظهی فلسطینیها حک شده است، بدون این که بر ارادهی مقاومت آنان خدشهای وارد سازد.
از این رو، ایدهی قدیمی جنبش صهیونیسیتی، «انتقال» دوباره رایج شد، واژه مودبانهای برای پاکسازی قومی – یعنی اخراج اهالی از خانه و کاشانهشان. همانگونه که توم سِگِو، روزنامهنگار و مورخ اسرائیلی، خلاصه میکند، «انتقال» «جوهر نَفس رویای صهیونیستی» است. در درازنای ماهها، در درون حکومت اسرائیل که «چپها» برتری داشتند، وزیران بدون هیچ عذابوجدانی در مورد این موضوع تبادلنظر میکنند(۴). یکی از وزیران توضیح میدهد «به آنان خواهیم گفت که به العریش [در صحرای سینا] یا مکانی دیگر نقلِمکان کنند»… «ابتدا به آنان امکان میدهیم که داوطلبانه بروند. اگر فردی برای تحویل گرفتن اثاثیهاش نیاید، برای ویرانکردن خانهشان بولدوزر میآوریم. اگر کسی باقی ماند، اخراجش میکنیم. به آنها ۴۸ ساعت مهلت میدهیم». وزیر دیگری تایید میکند که: «اگر میخواهیم که این سرزمین بخشی از دولت اسرائیل باشد، باید به هر بهایی که شده، از دست بخشی از اهالی خلاص شویم». وزیر سوم که زیادهخواهتر است، معتقد است که نباید در استفاده از زور تردیدی به خود راه دهیم: «با دردی لحظهای مواجهیم و میبایست توضیح دهیم که این کار به دلیل امنیتی ضروری است». یکی از وزیران میپذیرد که شرایط بینالمللی برای چنین عملیاتی مهیا نیست و چنین هشدار میدهد: «استفاده از زور هنگامی میسر است که در چهارچوب «یک ضربهی شدید» صورت گیرد.»
پس از درهمشکستن مقاومت مسلحانه در غزه، اینک نوبت به سیاست میرسد. جایگاهِ سازمان آزادیبخش فلسطین و سازمانهای گوناگون آن به ضرر نُخبگان سُنتی تثبیت میشود. اتفاقی نبود که انتفاضه نخست در ۹ سپتامبر ۱۹۸۷ از غزه شروع شد. با این رویداد، وضعیت دگرگون شده و به اعلام دولت فلسطین در مجمع شورای ملی فلسطین در سال ۱۹۸۸ و سپس در آنچه به «روند اسلو» مشهور شد، منجر میشود. شکست توافق اسلو سبب تحکیم حماس میشود که از آن روند نکوهش کرده بود. حماس در انتخابات مجلس فلسطین در سال ۲۰۰۶ پیروز شد. خودداری ایالات متحده و اتحادیهی اروپا از پذیرش نتیجهی انتخابات، فشارهای گوناگونِ عربی و بینالمللی، سکتاریسم الفتح و نیز حماس، موجب انشعاب و جدایی شده و به کسب قدرت حماس در غزه انجامید. آنگاه، اسرائیل به محاصره و تحریم این سرزمین پرداخته و شش جنگ پیدرپی بهراه انداخت که سرانجام به حملهی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ منجرشد.
«ضربهی شدید یا تکان بزرگ» که زمان درازی در انتظارش بودند، اسرائیل را به لرزه در آورد. این ضربه، موجب طرح دوبارهی پروژهی اخراج شد که دونالد ترامپ آن را بازگویی کرد. به احتمال زیاد نخستین بار از زمان جنگ دوم جهانی است که رئیس یک دولت، آشکارا به اقدامی فرامیخواند که حقوق بینالمللی آن را «جنگ علیه بشریت» مینامد. آمیختهای از گستاخی و حرص و آز: اطرافیان اولیگارک ترامپ، خواب «ریویِرای خاورمیانه» را به مثابه فرصت معاملات املاک میبینند.
طولی نکشید که حکومت اسرائیل در این چاله افتاد. ایسرائِل کاتز، وزیر دفاع از ارتش خواست که برای «عزیمت داوطلبانه» فلسطینیان، خود را آماده کند. او با دَغَلکاریِ ویژهای میافزاید: «اهالی غزه، میبایست مُجاز به ترک منطقه و مهاجرت باشند، همانطوری که در همه جهان میبینیم.»(«تایمز اسرائیل»، ۶ فوریه ۲۰۲۵) کاتز فراموش میکند که از سال ۱۹۶۷، اسرائیل تنها زمانی این اجازهی «آزادی» را میدهد که فلسطینیان برنگردند. فلسطینیها این موضوع را بسیار خوب درک کردهاند، به همین دلیل، در جمعهای صدهاهزار نفری، چه با پای پیاده، یا سوار بر اسب و چه با گاری، به تنهایی یا همراه با خانواده، با یا بی اثاثیه، و به رغم همهی خطرها و بمبهای منفجرنشده یا خطر ریزش ساختمانهای ویرانشده، به ویرانیهای خانهشان برمیگردند. بدین ترتیب، آنان دلبستگی خود را به سرزمینشان و روحیهی مقاومتی را که دهها سال جنگ و اشغال نتوانسته درهمشکند، به نمایش میگذارند.
* * *
زیرنویسها:
۱- Jean-Pierre Filiu, L’histoire de GAZA, Fayard, Paris, 2012
۲ – غزه نافرمان، آزمون ناسیونالیسم فلسطینی، لوموند دیپلماتیک، اوت ۲۰۱۴، https://ir.mondediplo.com/2014/08/article2185.html
۳- Simone de Beauvoir, tout compte fait, Galimard, 1972
۴- Ofer Aderet, ’We Give Them 48 Hours to Leave’: Israel’s Plans to Transfer Gazans Go Back 60 Years https://www.haaretz.com/israel-news/2024-12-05/ty-article-magazine/.premium/we-give-them-48-hours-to-leave-israels-plans-to-transfer-gazans-go-back-60-years/00000193-9716-dac2-add3-b75e12d30000
’The Zionist Dream in Essence’: The History of the Palestinian Transfer Debate, Explained
https://www.haaretz.com/israel-news/2025-02-12/ty-article-magazine/.premium/the-history-of-the-palestinian-transfer-debate-from-herzl-to-the-brits-explained/00000194-fa07-d00a-adfc-fad724b30000
Alain GRESH، آلن گرش، مسئول هيات تحريريهی «لوموند ديپلماتيک» و مولف کتاب «اسراييل و فلسطين»، «انتشارات فايارد»، پاريس ٢٠٠٢، است. اين کتاب به ترجمهی آقای بهروز عارفی توسط «انتشارات خاوران» در پاريس به چاپ رسيده است.
«لوموند ديپلماتيک»