ايليا ارنبورگ – برگردان: احمد شاملو – گذرگاهى صعب است زندگی؛ تنگ آبى در تلاطم و در جوش. ايمان، يكى چشمبند است؛ ديوارى در برابر بينش. به خيره مگو، كه ايمان كوه را به جنبش در مىآورد. من كوه بى جان نيستم، انسانام من! سنگ مقدس در اين جهان بسيار است، صيقل...
ایرج جنتی عطایی – شکنجهام کرد، تا با شبِ زمانه بسازم خصمانهام زد، که شعر عاشقانه بسازم اگر چه خوانده تنم، به تازیانه دوباره دوباره با شعر باید که تازیانه بسازم خوش خفتنات را شب قصه میسراید به نیرنگ بیداریت را باید به خون ترانه بسازم من میتوانم با جان پناهِ...
تریبون چپ – محل اجرا: هر جا که جا باشد: «… یه روز اومدم حقوقم ر ا بگیرم، حقم رو بگیرم، (کارفرما) گفت: برو بیرون. گفتم: مگه این کارخونه به دست ما نمیچرخه؟ گفت: ما اینجا داریم اژدها میپروریم. گفتم: من نتونم حقم رو بگیرم، پس زندگی برای من حرومه…»(از...
علی اشرف درویشیان – دود. دود. همه جا دود. دود غلیظ و چربی در هوا پخش شده بود. مردم دهانشان را بسته بودند و جز دود چیزی میان آنها نمیگذشت. سراسر خیابان در مهی چرک فرو رفته بود؛ حتا رنگهای شاد پشت ویترینها هم در این مه گرفتار بودند. اعلامیههای حراج وسایل...
پل الوار – برگردان: مجتبی میثمی – بر كتابچههای مدرسهام بر نیمكتها و بر درختان بر شن¬ها و بر برفها مینویسمت. بر هر صفحه كه میخوانم بر هر صفحه كه نانوشته مانده است بر سنگ و خون و كاغذ یا خاكستر مینویسمت. بر قابهای زرین بر نبرد افزار پیكارگران و بر...
ویکتور خارا – پنج هزار تن از ما در اینجاییم در این بخش کوچک شهر پنج هزار تنیم ما. نمیدانم در تمامی شهرها و در سراسر کشور شمارمان چند است. تنها در اینجا، اما ده هزار دست است که بذر میافشاند و کارخانهها را به کار میاندازد. ـ چه منظومهای از بشر دستخوش...