سولماز نراقی – آبان نام آن پرندهی بیگاه است که از تیرهای سُربی صیاد گریخت اینک صدای من را از آینده میشنوید از خشم عقرب در چرخهی زودیاک از فراخوان نبرد به ظلمت نُهتوی مرگاندود از خونهای دُلمهبستهی مُشتامُشت که زنجیری از هراس در اطراف خصم میبافند از آن...
گئورگ لوکاچ – مترجم: خ. ش.- روزنامهی «روته فانه» (پرچم سرخ) مورخ بیست و پنجم اوت ۱۹۲۲، مقالهای جالب در زمینهی عنوان بالا منتشر ساخت. با توجه به اهمیت – و در عین حال سرشت باز این مساله، شاید بیفایده نباشد که آن طرح را با اظهار نظری چند تکمیل کنیم....
شرلی کاشوف – ترجمه: رامین شهروند – میاندیشم که «آزادی» چیزی است که دیگری به من داده تا آن که دریافتم زنجیرهای سنگین بی نامی که به دیدنشان توانا نبودم به بندم کشیده است. میاندیشیدم که «آزادی» چیزی است که دیگری به من داده تا این که دریافتم آن چه به...
سیدعلی صالحی – سالهاست نان خشکیها از محلهی ما نمیگذرند زیرا از نانِ خالی این همه سفره چیزی برای پرندگان حتی باقی نمیماند، فقط میماند بعضی شبها که پدر دستِ خالی به خانه برمیگردد. هر وقت پدر دستِ خالی به خانه برمیگردد من میفهمم پنهانی دارد با خودش چه...
«جُنگ باران» – آقای عزیز! بدون هیچ مقدمهای به شما بگویم که نامهتان مرا بیاندازه شادمان کرد. شادی من از دریافت نامهی شما علل بسیار دارد و آخرین آن عطف توجهی است که به شعر من «از زخم قلب آمان جان» کردهاید… هیچ میدانید که من این شعر را بیش از دیگر...
موریس بلانشو – ترجمهی: شاهین کوهساری – «پروبلماتیکا»: افسونگری ادبیات بر کسی پوشیده نیست. امری که خواننده را از واقعیت روزمره و عادی جدا میکند و با رازآلودگی و تعلیق دمسازش میکند و او را با خود میبرد. سِحری که با بستن کتاب تمام نمیشود. خواننده...