No Results Found

The page you requested could not be found. Try refining your search, or use the navigation above to locate the post.

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
۱۴۰۳-۱۲-۲۸

جان یک جهان بی ‌جان!

اریش فرید – برگردان: آزاد عندلیبی – وقتی که آزادی این ‌جا نیست تو آزادی هستی وقتی که شکوهی این‌ جا نیست تو شکوهی و آن‌ گاه که این‌ جا شوری نیست نه پیوندی میانِ مردم تو پیوندی، تو گرمایی: جان یک جهان بی‌ جان! لبان‌ات و زبان‌ات پرسش است و پاسخ است در...

خنده‌ی تو

پابلو نرودا – برگردان: احمد پوری – نان را از من بگیر، اگر می‌خواهی هوا را از من بگیر، اما خنده‌ات را نه . گُل سرخ را از من مگیر سوسنی را که می‌کاری، آبی را که به ناگاه در شادی تو سر ریز می‌کند، موجی ناگهانی از نقره را که در تو می‌زاید. از پسِ نبردی سخت باز...

مانیفست

ویکتور خارا – برای خواندن نیست که می‌خوانم و نه برای صدایی خوب، می‌خوانم چون گیتار پُر احساسم قلبی زمینی دارد و بال‌هایی چون کبوتری کوچک. و چون آب مقدس است، که دردها و شادی‌ها را تعمید می‌دهد. ترانه‌ی من راه خود را یافته است، همان گونه که ویولتّا می‌گفت، گیتار...

رشحه‌ای از «ابر»

نادر نادرپور – يكی از نويسندگان جوان فرانسوی در مقاله‌ای كه به تشريح احوال و تفسير آثار «فرانسوا مورياك» – استاد نامی نثر و نظم معاصر- اختصاص داده، نكته‌ی بديع و جالبی را بيان كرده است كه ترجمه‌ی مفهوم آن را بی ‌مناسبت نمی‌دانم. وی می‌گويد: هر يك از شاعران...

میلاد آن که عاشقانه بر خاک مُرد

احمد شاملو – (۱) نگاه کن چه فروتنانه بر خاک می‌گسترد آن که نهال نازک دستانش از عشق خداست و پیش عصیانش بالای جهنم پست است. آن کو به یکی «آری» می‌میرد نه به زخم صد خنجر، و مرگش در نمی‌رسد مگر آن که از تب وهن دق کند. قلعه‌یی عظیم که طلسم دروازه‌اش کلام کوچک دوستی...

مراسم اعدام

جرج اورول – توی برمه بود. هوای صبح از باران خیس شده بود. شعاع نوری کم‌رنگ، مثل یک ورق قلع زرد، از روی دیوارهای بلند، به طور اریب توی حیاط زندان می‌تابید. ما در بیرون سلول‌های محکومان منتظر مانده بودیم. یک ردیف آلونک‌هایی که شبیه قفس‌های کوچک جانوران بود و جلو...