No Results Found

The page you requested could not be found. Try refining your search, or use the navigation above to locate the post.

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
۱۴۰۳-۱۱-۱۷

گاهی به مرگ فکر می‌کنم

شیدا محمدی – گاهی به مرگ فکر می‌کنم فقط گاهی وقتی حیرت می‌درخشد در چشمان تو و فلج می‌گذرد از عصب‌های من و ناگهان مرگ خیره می‌شود به چشمان تو که با حیرت به او می‌نگری چنان که «چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد» و من نعره‌زنان عصب‌های کِشنده را می‌کِشم به بلندای...

خانواده‌گی

ژاک پره‌ور – برگردان: احمد شاملو – مادر می‌بافه پسر می‌جنگه به نظر مادره این وضع خیلی طبیعیه. – پدره چی؟ اون چی‌کار می‌کنه؟ – پدره کار می‌کنه… زنش می‌بافه پسرش می‌جنگه خودش کار می‌کنه. به نظر پدره این وضع خیلی طبیعیه. – خُب، پسره...

درباره‌ی روياپردازی كه تنها نيست!

باربد کیوان – در تاكسی نشسته‌ام و راننده‌ی جوان، نوار جديد سياوش قميشی را گذاشته است. نوبت به ترانه‌ی “تصور كن” می‌رسد. می‌بينم كه مسافران از نسل‌های مختلف يك باره ساكت می‌شوند، به فكر فرو می‌روند و هم‌راه با خواننده تا كلام و نُت آخر، دنيايی متفاوت...

اگر قرار است من بمیرم

رفعت العرعیر – ترجمه‌ی: سپیده جدیر – هر شاعری که کشته می‌شود، رویایی از رویاهای زمین کم می‌شود و کم کم همه در بی رویایی محض فرو می‌رویم؛ نه فقط غزه، که همه‌ی ما فرو می‌رویم. رفعت العرعیر، شاعر، استاد دانشگاه و نویسنده‌ی محبوب فلسطینی در حملات هوایی اسرائیل...

سربازی رویای زنبق‌های سفید می‌بیند

محمود درویش – ترجمه‌ی: فیروزه زمانی – «من رویای زنبق‌های سفید می‌بینم، خیابان‌های پُر آواز، خانه‌ای از روشنایی. من قلبی مهربان می‌خواهم، نه گلوله. روزی روشن می‌خواهم، نه لحظه‌ی دیوانه‌وار فاشیستی پیروزی. من کودکی می‌خواهم که در خیال روزی سراسر خنده باشد،...

به فردا…

محمد زهری – به گُل‌گشت جوانان یاد ما را زنده دارید ای رفیقان! که ما در ظلمت شب زیر بال وحشی خفاش خون‌آشام نشاندیم این نگین صبح روشن را به روی پایه‌ی انگشتر فردا و خون ما به سرخی گُل لاله به گرمی لب تب‌دار بی‌دل به پاکی تن بی‌رنگ ژاله ریخت بر دیوار هر کوچه و رنگی...