شیدا محمدی – سال هزار و چهارصد بود شاید هم چهارصد و یک فرقی نمیکرد یک به یک هنگ میشدیم در خانه در خیابان از نفس افتاده میافتادیم روی هم تا عبور کند ابر، بخار، گاز اشکآور، پهباد، پهبال از میان یقههای باز دهان ما که تا هاشور میخورد که تا شلاق میخورد که تا...
موریس بلانشو – ترجمهی: سمیرا رشیدپور – «… نقد اثر را همچون ژرفا، و نیز همچون غیاب ژرفایی فراچنگ میآورد که به هیچ شکلی از نظام ارزشها تن نمیدهد و در عین حال به سوی چیزی ارزشمند میرود، و پیشاپیش هر گونه تصدیقی را رد میکند که بخواهد با هدف...
احمد شاملو – عاشقان سرشکسته گذشتند، شرمسار ترانههای بیهنگام خویش. و کوچهها بیزمزمه ماند و صدای پا. سربازان شکسته گذشتند، خسته بر اسبان تشریح، و لَتّههای بیرنگ غروری نگونسار بر نیزههایشان. تو را چه سود فخر به فلک بَر فروختن هنگامی که هر غبار راه ِ...
اسفندیار کوشه – فاطمه شمس در «این شعر نیست» به سراغ رُخدادهای اکنون ایران رفته است. او چون بازماندهیی که در دل واقعیت بوده، از تصویرهایی سخن میگوید که هر یک بیانگر درندهخویی یک حاکمیت جبار است. ادگار آلنپو داستانی دارد به نام «سقوط به گرداب مالستروم» که...
نرگس ایمانی – به «هماو» که هر اندیشه درونش مغاکی درافکند. برخی داستانها را میخوانیم، با اندیشهی نویسنده آشنا میشویم. برخی داستانها را میخوانیم، به اندیشه فرو میرویم. برخی داستانها را هم میخوانیم – چنانچه به راستی و به درستی «بخوانیم»-...
داوود علیزاده – اكتاویو پاز به سال ۱۹۱۴ در شهر مكزیكو پا به جهان گذاشت. چون كشور زادگاهش، مكزیك، اصل و نسبی دوگانه دارد، اجدادش اسپانیایی و سرخپوست بودهاند. پاز خود در مجموعهی شعری به نام «هزار توی انزوا»، نقش مكزیك در تاریخ و اهمیت این اصل و نسب دوگانه را...