No Results Found

The page you requested could not be found. Try refining your search, or use the navigation above to locate the post.

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
۱۴۰۳-۰۹-۰۱

مجمع داستان‌نویسان خاک‌آلود

محمدحسین مشیری – ادبیات کارگری در ایران  داستان‌نویسی معاصر ایران به ویژه از سال‌های دهه‌ی ۱۳۷۰ به این سو، هم‌زمان با نهادینه شدن سانسور در جمهوری اسلامی و رشد نقدینگی در جامعه و پیدایش مشاغل کاذب، هر چه بیش‌تر از محیط‌های کارگری دور شده و به فضاهای بسته و عوالم...

ویکتور خارا، آوازه خوان انقلاب

مریم ناصحی –  همانند بسیاری دیگر، من عرق ریختن آموختم نه فهمیدم مدرسه چیست و نه دانستم بازی چه معنایی دارد در سپیده دم، آن‌ها مرا از رختخواب بیرون کشیدند و در کنار پدر، با کار بزرگ شدم. برای ویکتور خارا، گویا همه چیز با سپتامبر در آمیخته بود. روزی از روزهای...

فاشیسم!

برتولت برشت – برگردان: منوچهر فکری‌ارشاد –  دوستان، امروز می‌خواهم بی آن ‌که نکته­ چندان تازه‌ای را مطرح کنم، با شما چند کلمه در باب مبارزه با قدرت‌هایی سخن بگویم که در صددند فرهنگ مغرب‌زمین را، یا بقایای فرهنگی را که مُرده‌ریگ یک قرن بهره‌کشی است، در خون...

قصیده‌ی ساکو و وانزتی

جوآن بایز – برگردان: م. آزاد – مانی صالحی – بخش اول — «خسته‌گان و تُهی‌دستان‌تان را به من بدهید توده‌های بر هم انباشته‌تان را که مشتاق تنفس آزادند تیره‌روزانی که از کرانه‌ی نعمت و فراوانی شما سر باز می‌زنند این‌ها را، این بی‌خانمان‌ها و...

اُمید، فعالیتی سیاسی است

مت زولر سایتس – ترجمه: مصطفی احمدی – گُفت‌وگو با کن لوچ درباره‌ی «بلوط پیر» و دیگر چیزها کن لوچ، فیلم‌ساز انگلیسی، ۸۷ ساله است و تقریبا ۶۰ سال است که فیلم می‌سازد. او تصمیم گرفته «بلوط پیر»، که داستانش درباره‌ی پناهنده‌گان جنگی سوریه است و در یک شهر در حال...

گاهی به مرگ فکر می‌کنم

شیدا محمدی – گاهی به مرگ فکر می‌کنم فقط گاهی وقتی حیرت می‌درخشد در چشمان تو و فلج می‌گذرد از عصب‌های من و ناگهان مرگ خیره می‌شود به چشمان تو که با حیرت به او می‌نگری چنان که «چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد» و من نعره‌زنان عصب‌های کِشنده را می‌کِشم به بلندای...