محمدحسین مشیری – ادبیات کارگری در ایران داستاننویسی معاصر ایران به ویژه از سالهای دههی ۱۳۷۰ به این سو، همزمان با نهادینه شدن سانسور در جمهوری اسلامی و رشد نقدینگی در جامعه و پیدایش مشاغل کاذب، هر چه بیشتر از محیطهای کارگری دور شده و به فضاهای بسته و عوالم...
مریم ناصحی – همانند بسیاری دیگر، من عرق ریختن آموختم نه فهمیدم مدرسه چیست و نه دانستم بازی چه معنایی دارد در سپیده دم، آنها مرا از رختخواب بیرون کشیدند و در کنار پدر، با کار بزرگ شدم. برای ویکتور خارا، گویا همه چیز با سپتامبر در آمیخته بود. روزی از روزهای...
برتولت برشت – برگردان: منوچهر فکریارشاد – دوستان، امروز میخواهم بی آن که نکته چندان تازهای را مطرح کنم، با شما چند کلمه در باب مبارزه با قدرتهایی سخن بگویم که در صددند فرهنگ مغربزمین را، یا بقایای فرهنگی را که مُردهریگ یک قرن بهرهکشی است، در خون...
جوآن بایز – برگردان: م. آزاد – مانی صالحی – بخش اول — «خستهگان و تُهیدستانتان را به من بدهید تودههای بر هم انباشتهتان را که مشتاق تنفس آزادند تیرهروزانی که از کرانهی نعمت و فراوانی شما سر باز میزنند اینها را، این بیخانمانها و...
مت زولر سایتس – ترجمه: مصطفی احمدی – گُفتوگو با کن لوچ دربارهی «بلوط پیر» و دیگر چیزها کن لوچ، فیلمساز انگلیسی، ۸۷ ساله است و تقریبا ۶۰ سال است که فیلم میسازد. او تصمیم گرفته «بلوط پیر»، که داستانش دربارهی پناهندهگان جنگی سوریه است و در یک شهر در حال...
شیدا محمدی – گاهی به مرگ فکر میکنم فقط گاهی وقتی حیرت میدرخشد در چشمان تو و فلج میگذرد از عصبهای من و ناگهان مرگ خیره میشود به چشمان تو که با حیرت به او مینگری چنان که «چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد» و من نعرهزنان عصبهای کِشنده را میکِشم به بلندای...